انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نوشتاری از ادی بکر درباره پاپوا گینه نو (۳)

ترجمه ی زهرا سادات ابطحی

مویالی گفت: “درختان تنها منبع واقعی درآمد ما هستند.”

توریسم می توانست یک درآمد جایگزین برای قطع درخت در هانستین فراهم کند، اما این هم اشکالاتی داشت. یک مرد روستایی مهم به من گفت: “توریسم شیطانی است. گردشگرها آبجو می آورند، ما در حال حاضر به اندازه کافی با الکل مشکل داریم. الکل نوجوانان ما را از گوش دادن به ما بازداشته است و خانواده ها را از هم گسسته است. آخرین چیزی که ما نیاز داریم یک جریان ثابت آبجو است. اما اگر ما قانونی داشته باشیم که به موجب آن هیچ آبجویی در منطقه ما فروخته نشود، هیچ گردشگری نمی آید.”

تجهیزگران تور (tour outfitters) روستاییان را تشویق می کنند که بازدیدکنندگان را با اجرای مراسم سنتی و فروش کنده کاری -که بسیاری از آن ها با پرستش روح مرتبط است- جذب کنند. مردمی که دیگر از این ارواح نمی ترسند زیرا که تعالیم مسیحیت این امر را به عنوان سیر قهقرایی می بیند. کسانی هم که جان گرا(آنیمیست) هستند احساس می کنند این اجراها مسخره است. در حال تماشای رقصی در یک روستا در جنوب اینجا در زمین های مرتفع، از مردی پرسیدم آنها دارند چه آوازی می خوانند. او قبل از ترجمه کردن مردد ماند. “آنها دارند به ارواح می گویند: ما نباید این کار را انجام دهیم. ما نباید این کار را انجام دهیم. ما فقط به خاطر گردشگران این کار را می کنیم، برای اینکه پول زیادی به دست آوریم.”

در طول رود هاستین و در دامنه شمالی قله هانستین، ده دانشمند هیئت اعزامی رود هانستین، چهار کمپ بر پا کرده بودند که تا ۳۳۰۰ پا ادامه داشت. هر کدام به فاصله حدود سه تا شش ساعت پیاده روی از یکدیگر قرار داشت. وقتی من به دانشمندان کمپ دو رسیدم، مطالعه یک ماهه در دست اجرا بود. رودخانه به شفافی کریستال و غنی از گربه ماهی، در این جا در کنار یک مانع چوبی برکه ای عمیق تشکیل داده است.
آن شب باران بارید، همان طور که اغلب اوقات در محدوده هانستین می بارید. اما همان طور که ما در خواب بودیم، طوفانی مخرب ایجاد شد و مردم با دستپاچگی روی سقف چادرها پناه گرفتند. رودخانه داشت به بالای ساحل نزدیک می شد و محققان نگران بودند که کمپ را سیل ببرد. باهینموهایی که به عنوان باربر کار می کردند-به فاصله فقط چند پا آن طرف تر از امواج متلاطم اردو زدند- خندیدند. “این فقط یک باران معمولی است! اگر برای سه روز پشت سر هم این طوری باران ببارد، آن وقت باعث نگرانی است.”
آب پرقدرت، اخبار خوبی را به رهبر هیئت اعزامی، اس. اچ. سوهمر داد. “آب تمیز است: اینجا یک جنگل بارانی سالم و متعادل است.” او توضیح داد که کوچکترین تخریب یک جنگل بارانی می تواند فرسایش خاک را در پی داشته باشد.
“خاک اینجا نازک است. بدون ریشه های درخت های جنگلی که خاک را سرجایش نگه می دارند، خاک سریعا شسته می شود و صخره های عریان را برجا می گذارد. بعد، بدون داشتن چیزی برای نگه داشتن رطویت، منطقه خشک می شود و باران در زمین های بایر با سرعت جاری می شود و سیل ایجاد می کند. چرخه آب یکی از مهم ترین دلایل برای حفظ این گونه جنگل هاست.”
در مسیر کوهنوردی من تا کمپ سه – که توسط باربرها “کمپ ۲۰ مایلی” خوانده می شد، گویی همان قدر راه رفته بودند- دو مرد واگو بودند: گوگومو ویاوی (Gogomo Wiyawi) و سولومون ماگوفا (Solomon Magofa). ما گوگومو چوپان دهکده بود. (“ما” در اشاره به مردان، احترام را نشان می دهد، همن طور که “سان” برای زنان به کار می رود). ما سولومون با من مثل دخترش رفتار می کند زیرا خیلی وقت پیش او پدر مرا به عنوان برادرش در کلانش تحت تکلف گرفت. من و او یکدیگر را لیکیم (Leikim) صدا می زنیم که به معنای “تاک های درهم تنیده” است.
در مسیر ما گلبرگ های پراکنده ای بود که مانند شانه های صورتی رنگ یا زنگوله های بلند زرد رنگ به نظر می رسیدند و دانه های روغنی که به نظر می رسید با بندهای قرمز رنگ کادو شده اند. ما صداهای خوک های وحشی و کاسوآری ها را پشت سر گذاشتیم. ما گوگومو پوسته ای از درخت دارچین کند و عطرش را فرو دادیم. برای کش دادن ذخیره آب مان، یک تاک قطور را قطع کردیم و مایع شیرینش را نوشیدیم. ما لانه ای به بزرگی یک پا از بید غول پیکری را انتخاب کردیم که به درد لباس درست کردن می خورد: لاروها کباب و خورده شدند.
ما سولومون به من درباره شکار و گردآوری در مسیرهایی گفت که جنگل را در طول پشته ها و نهرها قطع می کرد. نشانه هایی که در طول این مسیرها هستند، در طول هفته ها کاملا رشد می کنند، پس دانش انها از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. “الان، سان لیکیم (San Leikim) ، من دارم این را به تو می گویم.”
با نزدیک شدن به کمپ سه در ارتفاع ۲ هزارپایی، ما به هوای خنک و رطوبتی که از قله متصاعد می شد برخوردیم. در این ارتفاع خاک نیز نازک تر است. قطرات آب، ریشه های در هم تنیده، خزه ها و گیاهان روی صخره های عریان به هم پیوسته اند. درختان این جا کوچکترند، حداکثر تا ارتفاع ۶۵ پایی می رسند، اما آنها می توانند به خاطر خمیر کاغذ قطع شوند. اگر این طور شود، هیچ کدامشان قابل جایگزین کردن نیستند.
پیشروی ما به سمت کمپ چهار، ما را فراتر از مسیر دلیرترین شکارگران برد. سرما، مانع ماجراجویی باهینموها به سمت ارتفعات بالایی قله هاستین شده است: آن ها لباسی برای کنار آمدن با سرمای شبانه ۵۵ درجه فارنهایت ندارند. کمپ کوچک مشرف بر یک دره سبز دست نخورده بود: قله های پایین تر گاه و بی گاه هوا را ابری می کردند.
نم نم باران مداوم شبانگاهی در این جا به باران تبدیل می شد، با احتساب ردای ضخیم خزه ای که هرچیزی که تکان نمی خورد آن را به تن کرده بود. ارکیده های ظریف لاکی رنگ به آن چسبیده بود. گویی برای جبران کمبود ستاره، صور فلکی قارچ های شبرنگ روی درختان می درخشیدند. قورباغه ها بی وقفه برای جلب توجه جفت، قورقور می کردند. حیوان شناس، آلن آلیسون (Allen Allison) از موزه بیشاپ به من گفت او پنج گونه جدید قورباغه در اینجا کشف کرده است و عصرها را ضبط آوای آنها می گذراند.
با تمرکز روی پرنده ها- پرتعدادترین مهره داران در هانستین- دانشجویان لیسانس؛ دبی رایت (Debbie Wright) و اندی مک (Andy Mack) چندین گونه نادر یافتند، مثل مرغهای ماهی خوار کج منقار (Shovel-billed kingfishers) ، عقاب های درنده و طوطی های کرکس وار. دبی گفت : «پرنده هایی که به شکل فصلی از بک ارتفاع به ارتفاع دیگر مهاجرت می کنند، ممکن است تمام گونه های خود را درست همین جا در این کوهستان پیدا کنند»
بعد از هفته ها جدال با زالو ها (محققی خوش بین در گزارشی ذکر کرد: “اما مشخصا نه پشه ها!”) هیئت اعزامی نزدیک به ۴۵۰۰ نمونه گیاهی جمع آوری کرد- حداقل ۱۰ درصد آن برای علم، جدید بودند. هیئت هم چنین ۴۷۲ نمونه حیوانی که ۱۱۵ گونه را بازنمایی می کرد جمع آوری کرد.
اس. اچ. سوهمر گفت: «یافته های ما به نظر می رسد که نشان می دهد که ناحیه هاستین حیوانات و گیاهان بومی بسیاری دارد چرا که این جا از دیگر کوهستان ها توسط جنگل های آبرفتی پست و زمین های مرطوب جدا شده است. اگر قطع درخت ناچارا باید انجام شود، شاید حداقل خود قله هاستین بتواند کنار گذاشته شود.»

zahraabtahi@aol.com