میشل فیز برگردان آریا نوری
مدتهاست که جامعه شناسان به مقولهی نوجوانی پرداخته، در مورد آن صحبت میکنند و به ابراز نظر میپردازند. فکر نمیکنم نیاز به یادآوری این مسئله باشد که جامعه شناسان هیچگاه تصویر آنچنان خوبی از این بازهی سنی نشان ندادهاند. کار تا جایی پیش رفته که حتی امیل دورکیم[۱]، چهرهی شاخص جامعهشناسی در طول یک قرن اخیر، قدم گذاشتن جامعه شناسان در حوزهی کودک و نوجوان را نادرست خوانده است. شاید این مسئله به این دلیل باشد که جامعه شناسان همواره به بیان خطرات دورهی نوجوانی پرداخته و آن را سن مشکلآفرینی، جهل و بحران دانستهاند. امروزه اما شرایط فرق کرده و همه بهخوبی فهمیدهاند که بیش از آنکه پای بحرانی فردی در میان باشد، بحران ریشهی اجتماعی دارد، بحرانی که بسیاری از نوجوانان و جوانان را با مشکل مواجه کرده است. طی کردن مسیر از دوران کودکی تا نوجوانی و رسیدن به سن بلوغ روزبهروز سختتر و طولانیتر شده و نوجوان مجبور است این مسیر را بهتنهایی طی کند. باری، امروزه همهچیز در دنیای نوجوانی متحول شده است.
نوشتههای مرتبط
شاید علت غالب شدن دید جامعه شناسان در حوزهی نوجوانی را باید در این مهم دانست که به گفتهی ادگار مورن[۲]، نوجوانی بازهی جدید سنی[۳] است. دنیای امروزی نوجوانان در وهلهی اول احاطهشده بهوسیلهی فعالیتهای متنوع فرهنگی. زندگی فرهنگی نوجوان آمیختهشده است با چالشهای روزانهی اجتماعی، فشارهایی که از طرف سایرین متحمل میشوند و بهخصوص عدم سازش با والدین و نسل پیشین. نوجوانان در طول روز و در هرکجا که باشند با فرایند جامعهپذیری[۴] دستوپنجه نرم میکنند، چه در خانه باشند و چه در مدرسه، چه در خیابان باشند و …
از طرفی ایشان در طول روز فعالیتهای بسیاری را مطابق با سنی که دارند صورت میدهند، کارهایی از قبیل بازی کردن، دیدار با دوستان، تشکیل گروههای دوستانه در مدرسه یا محل زندگی و … متأسفانه در بسیاری از کشورهای جهان اصلاً به ردگیری و نظارت بر فعالیتهای نوجوانان اهمیتی داده نمیشود در شرایطی که این امر بسیار حائز اهمیت است. جامعه شناسان باید بسیار بیش ازآنچه الآن انجام میدهند به بررسی رفتارها و وضعیت نوجوانان بپردازند. ایشان باید وارد تحقیقات میدانی شده و به جمعآوری اطلاعات دقیق روی بیاورند. برای مثال نگاهی ساده این امر را بهخوبی نشان میدهد که تشکیل گروه با سایرین بعضاً نهتنها فرایند جامعهپذیری و ورود به جامعه را آسان نمیکند، بلکه بهسان مانعی سر راه نوجوان عمل میکند.
بحران در جامعه
مسائل بسیاری امروزه دستبهدست هم دادهاند تا نوجوانان بهنوعی سعی کنند خود را از زندگی اجتماعی کنار بکشند، مسائلی مثل بحران فرهنگی، فشار جامعه، مشکلات روزافزون در مدرسه، بیکاری و … نوجوانان پس از کنار کشیدن از جامعه گرد هم آمده و گروههای کوچکی را تشکیل میدهند و در پی این گروهها برای خود آیینها و رسوم جدیدی را وضع میکنند. از این لحظه به بعد است که هدف ایشان دیگر نه تلاش برای سازگاری با جامعه و ورود به آنکه تلاش برای سازگاری با سایر افراد گروه و موفقیت در بطن آن است. درست به همین دلیل نیز است که میگوییم تشکیل این گروهها ممکن است ورود نوجوان به جامعه را با خطر مواجه کند.
جامعه شناسان آمریکایی در دههی ۴۰ میلادی این امر را نشان دادند که هدف نوجوانان در آن دوره نه بر عهده گرفتن نقش در جامعه که همراهی با همسالان خود و به نقش گرفتن در گروههای دوستی بوده است.
نوجوانان شیوهی دیدن و تفکر، لباس پوشیدن، رفتار کردن، فکر کردن و نیز زندگی کردن منحصر به خود رادارند. البته باید این امر را موردتوجه قرارداد که تلاش نوجوانان برای دوری از جامعه و تشکیل گروههای کوچک جدید بین خود امری است نسبتاً جدید. علت اصلی این مسئله فقدان پیوندهای اجتماعی مناسب و روحیهی زندگی جمعی در جوامع پستمدرن است. پیوندهای اجتماعی در جوامع امروزی در نظر نوجوانان خیلی سریع از هم میپاشد. نوجوانان به همین ترتیب برای خود و در بین خود گروههای کوچک درست میکنند به این امید که این گروهها جایگزینی باشند برای جامعهای که ورود به آن روزبهروز سختتر میشود.
فرهنگ غالب در تمامی این گروههای دوستی کوچک تقریباً یکسان است و روحیهای مردمسالارانه در آنها جریان دارد. اعضای این گروهها سلسلهمراتب خاصی ندارند، برای هر کاری که میخواهند به منصهی اجرا درآورند از قبل برنامهریزی نمیکنند، آزادی را به اقتدار ترجیح میدهند و خود را با همه و همه را با خود برابر میدانند. ایشان یکدیگر را برابر و برادر میدانند، حال هر پدر و مادرشان هرکسی که میخواهد باشد و وضعیت مالی خانوادهشان هر چه که میخواهد. در این گروهها هرگونه ماهیت نژادی، خانوادگی، اجتماعی و … از میان برداشته میشود و تنها برابری برای ایشان میماند و این دقیقاً مسئله ایست که بههیچعنوان در جوامع امروزی به چشم نمیخورد.
فراگیری دوستی
اجتماع و تشکیل گروههای مختلف از ویژگیهای اصلی دوران نوجوانی بهحساب میآید. نوجوانانی که در این گروهها عضو میشوند میتوانند بدون دغدغهی پسزده شدن احساسات و علایق خود را به اشتراک بگذارند.
برای مثال نوجوانی در این مورد میگوید: «من با اعضای گروهی که در آن عضو هستم بود که برای اولین بار واقعاً به معنای دوستی پی بردم.» در دنیای نوجوانان، تنها کسانی میتوانند اقتدار اخلاقی و نیز عملی داشته باشند که توانایی خود را اثبات برسانند. اگر کسی بخواهد به هر قیمتی که شده از بقیه جلو بزند بدون آنکه استعداد و توانایی لازمش را داشته باشد، بلافاصله وی را پس میزنند. باید به این امر توجه کرد که جامعهپذیری نوجواناند وجههی مذکر دارد. در گروههایی که تشکیل میشود، یا اصلاً دختری وجود ندارد و یا اگر هم وجود داشته باشد تعدادشان بسیار کم است.
نوجوانان در بازهی سنیای که به سر میبرند به دنبال بررسی آیندهی خود نیستند. ایشان ترجیح میدهند بهجای آنکه دائم در نگرانی فردایی نامطمئن زندگی کنند، به زندگی روزمرهی خود پرداخته و از آن لذت ببرند. دقیقاً همین امر نیز باعث میشود که ریشهی اصلی گروههایی که ایشان باهم تشکیل میدهند بیشتر لذتگرایی[۵] باشد. ایشان نیز مثل هر انسان زندهی دیگری به دنبال شکوفایی فردی در عین لذت بردن از زندگی هستند، ولی طی این مسیر برایشان نسبت به یک بزرگسال بسیار سختتر است.
نوجوانان گروه تشکیل میدهند تا سرگرم باشند و از تنهایی دوری کنند، تا باهم باشند و در پارهای از مواقع بتوانند برنامه و هدفی مشترک داشته باشند. ایشان در گروههای خود به دنبال فعالیتهای لحظهای و آزادی هستند و میخواهند حداقل برای مدتی هم که شده از نظارت والدین دور باشند.
زبان کسانی که راه دیگری برای ابراز وجود ندارند
گروههای نوجوانانه را صدالبته نمیتوان تنها مأمنی برای سرگرمی و خوشگذرانی در نظر قلمداد کرد. اعضای این گروهها به دنبال بازشناساند خود به بزرگترها هستند و بعضاً در این مسیر ممکن است به راههایی مثل خشونت همروی بیاورند.
در طول سالهای گذشته گروههایی مثل اسکیترها[۶]، رپرها[۷]، پانک ها، رولرها[۸] و تگر ها[۹] تلاش بسیاری کردهاند تا خود را در جامعه به سایرین بشناسانند و برای نیل به این منظور از خشونت نیز دریغ نکردهاند. در نظر اعضای این گروهها امروزه تنها راه ابراز وجود همین گروهها است. ایشان فکر میکنند که دیگر نه جایی در جامعه دارند و نه توانایی ابراز وجود را. نوجوانان در بطن این گروها سعی میکنند به هر نوعی که شده به جامعه و اعضای آن هشدار بدهند. جامعهای که گروهی در آن ثروتمند هستند و گروهی فقیر و ترد شده، گروهی همهچیز دارند و گروهی هیچچیز، گروهی تحصیلکرده هستند و گروهی شرایط و امکانات لازم برای تحصیل را ندارند. ژان مونو[۱۰] معتقد است خشونتی که شکل میگیرد (مشابه شورشهای شکلگرفته در لندن و پاریس) به علت همین عدم توانایی در برقراری رابطه با جامعه است
آنچه امروزه بیش از هر چیزی به آن نیاز مبرم میرود، برقراری امکان گفتوگو و تقابل مناسب بین نوجوانان و جامعه است. عدم امکان برقراری رابطه بین اعضای مختلف جامعه، حال در هر کشوری هم که باشد، سبب شکلگیری و گسترش روزافزون تنش بین اعضای آن شده است.
جامعه شناسان اگر بخواهند به بهترین شکل ممکن به بررسی مقولهی نوجوانی پرداخته و تمام زوایای آن را بهدرستی بررسی کنند، باید به بررسی شکلهای مختلف جامعهپذیری در این گروه حساس از جامعه بپردازند.
[۱] جامعهشناس بزرگ قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم است. به عقیدهٔ بسیاری، دورکیم بنیانگذار جامعهشناسی به شمار میرود. هرچند آگوست کنت بهعنوان واضع واژهٔجامعهشناسی (Sociology) شناخته میشود، ولی اولین کسی که توانست کرسی استادی جامعهشناسی را تأسیس کند، دورکیم بود.
[۲] فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی ، وی در ۸ ژوئیه ۱۹۲۱ در پاریس بانام اصلی «ادگار ناهوم» زاده شد. او رگههای یهودی–اسپانیایی (Sephardi) دارد و به خاطر تنوع کارهایش شهرت دارد، چندانکه علاقهمندیهای مختلفی در کارهایش دیده میشود و به مرزهای مرسوم در نظامهای دانشگاهی بیاعتنا است.[۱] او در سال ۱۳۸۲ به دعوت دکتر امیر نیکپی به ایران سفر کرد و همراه داریوش شایگان در دانشگاه شهید بهشتی سخنرانی کرد.
[۳] nouvelle classe d’âge
[۴] Sociabilité
[۵] Hédonisme
لذتگرایی، لذتپرستی، لَذَّتباوری، یا هدونیسم (به فرانسوی: Hédonisme) مکتبی فلسفی است که لذت را ارزش غایی و مهمترین پیشهٔ انسانیت میداند. واژهٔ هدونیسم از واژهٔ یونانی هدونی به معنای شهوت وام گرفتهشدهاست. لذتباوری خود به دو مکتب بخش شدهاست؛ مکتبی که پیرو دیدگاههای جرمی بنتم بود و از مشی کمی دفاع مینمود. بنتم بر این باور بود که ارزش شهوت به طور کمی بدیهیاست. او بر این باور بود که شهوت شمارشپذیر نیست ولی زمان لذت بردن را میتوان حسابکرد. گروهی دیگر از پیروان لذتباوری شهوت را امری کیفی میشمردند. از میان آنها میتوان از جان استوارت میل نامبرد. میل بر این باور بود که شهوت را میتوان به سطوح گونهگون تقسیم نمود. شهوتی که بالاتر است و آنکه پایینتر. او میانگاشت که موجودات سادهتر به آسانترین در دسترسترین شکل شهوت دست مییازند و از دیگر جنبههای زندگی بیبهرهاند. چنین موجوداتی در همان گونهٔ شهوت سطح پایین زیادهروی میکنند.
[۶] skaters
[۷] rappeurs
[۸] rollers
[۹] Taggers
[۱۰] Jean Monod