انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

خشونت

تخمین زده می شود هر سال تقریبا ۱.۶ میلیون نفردر سراسر جهان به خاطر خشونت جان خود را از دست می دهد.(۲۰۰۲) خشونت را بر مبنای شکل بروز،هدف،کیفیت و نتیجه اش به انواع مختلف تقسیم می شود.در ادامه به دو نمونه از تقسیم بندیهای خشونت با توجه به موارد ذکر شده اشاره می شود.

سازمان بهداشت جهان[۱َ] خشونت را چنین تعریف می کند:

“استفاده عمدی از نیروی جسمانی یا قدرت به صورت تهدید آمیز یا واقعی،علیه خود ،دیگری ، گروه یا جامعه ای که موجب جراحت، مرگ،آسیب روانی یامحرومیت می شود.”

تخمین زده می شود هر سال تقریبا ۱.۶ میلیون نفردر سراسر جهان به خاطر خشونت جان خود را از دست می دهد.(۲۰۰۲) خشونت را بر مبنای شکل بروز،هدف،کیفیت و نتیجه اش به انواع مختلف تقسیم می شود.در ادامه به دو نمونه از تقسیم بندیهای خشونت با توجه به موارد ذکر شده اشاره می شود.

 

در نوع اول می توان خشونت را به سه شاخه تقسیم کرد.

 

۱-خشونت بر خود [۲]
۲-خشونت بر دیگری [۳]
۳-خشونت بر جمع [۴]

از نمونه یک می توان از خودکشی یا اقدام به خودکشی،از نمونه دوم خشونت برعلیه کودکان یا زنان ویا خشونتهای در خانواده و از نمونه سوم می توان به انواع خشونتهای سیاسی،اقتصادی و اجتماعی مانند جنگ و تحریم اشاره کرد.

دریک طبقه بندی دیگر ، خشونت را به انواع مستقیم[۵] ،ساختاری[۶] و فرهنگی[۷] تقسیم می کنند.خشونت فرهنگی هنگامی بو جود می آید که هر جزء فرهنگ مثل زبان ،هنر و مذهب استفاده شود تا خشونت مستقیم یا ساختاری را توجیه کنند . عبارت خشونت ساختاری برای توصیف روشهای نظام مندی که درآن افراد باجلوگیری از نیازهای اولیه اشان توسط نظام اجتماعی روبرو هستند، به کار میرود. مخالفان نظام سرما یه داری بر این نکته پا می فشارند که خشونت ساختاری و فرهنگی درذات نظام سرمایه داری است.ماکیت خصوصی بهره و سود تنها به این دلیل دوام می آورد که خشونت پلیسی و دولتی از این سازو کار دفاع می کند . همچنین از نظر آنها این مسئله را نیز باید در
نظر داشت که اقتصادهای سرمایه داری به جنگ برای گسترده شدن نیازمندند. این که چگونه فضا و مکان فاکتورهایی برای خشونت می شوند و چگونه قانون، خود شکلی از خشونت می شود پرسشهایی هستند که می توان در اینجا مطرح کرد.
همانطور که ملاحظه می شود تقسیم بندیهای خشونت ،بیشتر برای راحتی فهم و مطالعه این پدیده است.معمولا یک خشونت مستقیم می تواند فرهنگی و یا ساختاری باشد و باالعکس .برای مثال خشونت پلیس در یک جامعه می تواند در هر یک از تقسم بندیهای مستقیم،ساختاری
و فرهنگی مورد بحث قرار گیرد.
مطالعه و بررسی خشونت و فرمهای مختلف آن در جوامع همواره موضوع بسیار مهمی برای دانشمندان علوم اجتماعی بو ده است .
تقریبا ۱۰۰ سال پیش زیمل اولین مطالعاتش را در مورد جنگ و خشونت منتشر کرد(۱۹۰۷) او مرزها و حدودی را که تکامل گرایان در مورد خشونت فرض می کردند (بعنوان یک تنازع درون گروهی ویا بین گروهی بعنوان وسیله ای برای انتخاب اصلح)در هم شکست(اشمیت،(۲۰۰۱. زیمل نگاهی کاربردی به خشونت دارد.او با این نگاه راه انسانشناسی مدرن را برای بررسی و مطالعه
خشونت هموار کرد.در واقع زیمل خشونت را به عنوان یک کنش اجتماعی که به علایق و عقاید انسانهایی آگاه مربوط می باشد در نظر گرفت.
برای بررسی نگرشهای امروز انسانشناسی نسبت به خشونت، بهتر است چند پیش فرض را در این باب مطرح کرد . برمبنای تعریف کلاسیک وبراز مشروعیت[۸] که شامل یک امر اجتماعی پذیرفته شده است که درستی و ارزشش می تواند بر مبنای تاریخ ، احساس و یا نتیجه سودمندبودنش باشد،مشروعیت خشونت را نیز می توان بر مبنای هر یک از موارد ذکر شده در نظر گرفت )اشمیت،همان). در اینجا خشونت خودش را به عنوان امری که باعث دوباره ساختن ایده ها و مدلهای رفتاری می شود نشان می دهد. از طرف دیگر رابطه بین خشونت و مذهب در گذشته مانند ختنه زنان و یا قربانیهای انسانی همواره فهم مدرن ما را بعنوان اینکه خشونت امری قابل معناست تحت سیطره خود قرار داده است.
بحث دیگر در مورد دوگانگی خشونت به عنوان یک عمل[۹] و خشونت به عنوان یک پندار[۱۰] است که مشکل بودن فهم خشونت به عنوان یک پدیده اجتماعی تام را به دنبال دارد(اشمیت،همان). بحث پنداری خشونت به نیازبرای تصورکردن خشونت به مثابه شرطی لازم برای باالفعل شدنش می پردازد درواقع بر این مبنا است که خشونت راپدیده ای گذرا نمی دانند که تنها در همان لحظه کنشش تاثیرش را
بگذارد. رابطه بین عمل و تصور خشونت ،رابطه ای پیچیده است. این تصورات همواره در فضای جامعه وجود دارند وبنا بر شرایط می توانند علت و معلول خشونت باشند . در ادامه،خشونت در قربانیان خشونت دوباره شکل می گیرد و یک حقیقت مشخص و معلوم در شکل گیری واقعیت برای مردمی که آن را تجربه کرده اند در آینده می شود. از طرف دیگرعمل خشونت آمیز نیز عملی ناگهانی که عاری از معنی و تاریخ باشد،نیست. می توان تاریخ انسان را بر مبنای فرمها و معانی مخلف خشونت در فرهنگها و جوامع مختلف مورد بررسی قرار داد.این امر آنچنان در تاریخ بشر گره خورده است که امروزه نیز از جنگها و کشتارهای بزرگ انسانی به عنوان شروع و مبدا یک دوران جدید نام می برند .
همه این مسائل باعث می شوند که در فهم خشونت علتهای مختلف و پیچیده ای در نظرگرفته شود که باعث گوناگونی در فهم این پدیده می شود.همچنین باعث می شوند که سطحهای مختلف شناختی[۱۱] ، عملیاتی[۱۲] و تجربی[۱۳] برای بررسی خشونت مورد بررسی و استفاده قرار بگیرند.این سه سطح در واقع در برگیرنده سه نگرش انسانشناسی امروزنسبت به پدیده خشونت می باشند .
در نگرش عملیاتی عمل خشونت آمیز را عملی میدانند که در شرایط ساختاری خاصی به وجود می آید و باعث تاثیرات تاریخی خاص نیز می شود.این نگرش نگاهی اتیک به خشونت دارد و به ویژه روی مسائل و دلایل اقتصادی و سیاسی بوجود آورنده خشونت تمرکز می کند.
نگرش شناختی اما خشونت رابا توجه به رویکردی امیک مورد بررسی قرار می دهد و با نمایش ارزشهای فرهنگی و توجه به آن سعی می کند به درک خشونت در متن تاریخ نائل شود.روش اتنوگرافی که مدلهای شناختی افراد درگیر در خشونت را بررسی می کند ویا بررسی گفتمان فرهنگی درباره خشونت از یک دید ادبی مثالهایی از این دیدگاه هستند.
درنگرش تجربی، خشونت به عنوان امری تجربی که شخصیست و معنا یش عمدتا از درک شخص نسبت به وضعیت خشونت آمیز مشخص می شود، در نظر گرفته می شود.در واقع این رویکرد خشونت را پدیده ای می داند که درک آن کاملا به ذهنیتهای شخص بستگی ارد.کارهای پست مدرن اتنوگرافی مچک را که بیان می کند چگونه جهانهای جنگ توسط روایت مردان و زنانی که در معرض خشونت بوده اند،متکثر می شود می توان مثالی از نگرش تجربی دانست.
این سه نگرش در کنار هم یک نگاه کلی به خشونت را برای تحلیلهای انسانشناسانه فراهم می کنند. در واقع این نگرشها که ذکر آنها رفت فرمهایی ایده آلند و معمولا در مطالعات از هر سه استفاده می شود.اگر چه در تحقیقات اخیرانسانشناسی در مورد خشونت نگرش تجربی را بیشتر مد نظر قرار می دهند.
این توضیحات نشان می دهند که فهم خشونت امری ساده نیست . از طرف دیگر این فهم در فرهنگهای مختلف متفاوت است. ریچ[۱۴] از پیشگامان انسانشناسی خشونت همین امر را مورد بررسی قرار می دهد و از تفاوت معانی خشونت در اروپا و غیر اروپا صحبت می کند.بر طبق نظر ریچ خشونت می تواند دو هدف عملی و سمبولیک داشته باشد و وی در فهم خشونت روی بعد سمبولیک آن تاکید می کند.
برای مثال در بسیاری از فرهنگها خشونت ممکن است با استفاده از نیروهای نامرئی همچون جادوگری انجام شود.اما شیفتگی ما به فرهنگ آنگلوساکسون ممکن است ما را از فهم این گونه از مصداقهای خشونت در فرهنگهای دیگر بازدارد.از نظر ریچ ما باید هر دو هدف عملی و سمبولیک را برای رسیدن به فهمی پخته تر از این پدیده در نظر داشته باشیم .
یکی دیگر از نظرات ریچ ، مثلث بندی خشونت[۱۵] است.او خشونت را تنها رابطه ای بین مهاجم و قربانی نمی داند . از نظر وی شاهد در این میان یک جایگاه بسیار قاطع دارد. امروزه این نقش شاهد در انسانشناسی خشونت کاملا پذیرفته شده است .این امر که محقق در مثلث مهاجم[۱۶] ، قربانی[۱۷] و شاهد[۱۸] کدام جایگاه را مد نظر قرار می دهد، موضوع دیگری است که مورد توجه انسانشناسانی که در این زمینه فعالیت می کنند، بوده است .
از نظر هانسن[۱۹] مطالعات خشونت اغلب تمایل دارند از دید قربانی به مسئله بپردازند و اغلب دید متجاوز را حذف می کنند .اما در یک تفسیر جامع از خشونت،حداقل در تئوری باید هر سه را در نظر گرفت. در واقعیت معمولا محقق به یک یا دو مورد از این سه منبع دسترسی دارد،البته در ادامه مطالعه ممکن است جای هر کدام از این سه مورد تغییر کند . این مسئله آنجا اهمیت پیدا می کند که اصولا تجربه خشونت میان فاعلان و قربانیان متفاوت است.محققی که در این میان به بررسی این پدیده می پردازد ،با قرار گرفتن در کنار هر یک از صحنه گردانان خشونت ،تجربه ، درک و نتیجه متفاوت و متناقضی به دست می آورد .برای جلوگیری از این مسئله است که بررسی جامع بر مبنای دیدگاههای هر سه راس مثلث خشونت لازم به نظر می رسد .
خشونت می تواند در ایدئولوژی یک گروه برای تعریف خودش عنصر مهمی شود ودر بوجود آمدن یک تصور اجتماعی هویتمند به کار رود.این امر می تواند یکی از علل ارتباط بین گفتمان خشونت گذشته ، حال و آینده شود.در واقع در نظر گرفتن نزاعها در یک بافت فرهنگی-اجتماعی که معنای مشخصی پیدا می کنند و ارزشگذاری این نزاعها بر پایه تجربیات گذشته به ذخیره شدن دانشی در حافظه گروهی می انجامد که می تواند در سالیان آینده منبعی برای کنشهای خشونت آمیز شود . از نظر پیاژه[۲۰] اگرچه خشونت براساس عوامل وابسته به فرهنگ و محیط پایه ریزی شده است ،این عوامل می تواند تحت تاثیر تعلیم و تربیت تغییر پیدا کند . در واقع افزایش سطح تعلیم و تربیت در جهان و شناخت متقابل فرهنگها از جمله دلایلی در نظر گرفته می شوند که به کاهش خشونت می انجامد .

[۱]world health organization) ( WHO
[۲]self-directed violence
[۳]interpersonal violence
[۴]collective violence
[۵]direct violence
[۶]structural violence
[۷]cultural violence
[۸]legitimation
[۹]practice
[۱۰] imaginary
[۱۱]cognitive approach
[۱۲]operational approach
[۱۳]experiential approach
[۱۴]David riches(1947-2011)
[۱۵]triangle of violence
[۱۶]perpetrator
[۱۷]victim
[۱۸]witness
[۱۹]Christian krohn-hansen
[۲۰]gean piaget(1886-1980)
منابع:

E.shmith B & w.schroder I(eds.).,2001,Anthropology of violence and conflict,london,Routlege
www.en.wikipedia/violence——
خشونت __fa.wikipedia.org/wiki___

 

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»

http://www.anthropology.ir/node/21139