انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۴)

یک دسته ­ی مجزا در میان مکاتب فکری اجتماعی نظریه ­ی مبتنی بر روان ­شناسی اجتماعی است که خود دارای تنوع­ رویکرد در نحوه ی نگرش به مردم است. بسیاری نظریه­ ها تحت لوای روان­شناسی به مطالعه­ ی تاثیر آسیب­ شناسی فرهنگی افراد، اجتماعی شدن و یادگیری می­ پردازند.

نظریه ­های یادگیری اجتماعی

براساس نظریه ­ی یادگیری اجتماعی، افراد با گرایشات خشونت بار به دنیا نمی­ آیند. آن­ها خشونت را در محیط خود و در تجارب زندگی­شان می­اموزند. انحراف به همین طریق به عنوان رفتار هنجارمند یادگرفته می­شود. فرایند آموزش از طریق ارتباط با دیگران است و دربرگیرنده­ ی انگیزش­ ها، علل، منش­ ها و توجیه­ هایی برای انجام جرم است. زمانی که عمل خشونت­ آمیز نتایج مطلوب به بار می­ آورد، خشونت یک وسیله ­ی مناسب برای هدف شناسایی می­ شود. براساس این نظریه اولین منبع آموزش گروه­های صمیمی فردی مانند خانواده و گروه همسالان است.

امتداد و فراوانی خشونت در محیط یک فرد بر تجربه­ی یادگیری تاثیر می­گذارد. از آن جا که مردم رخدادهای زندگی را به روش­های مختلف پردازش می­ کنند می­توان گفت که درک هر کس واقعیت اوست. روشی که فرد از طریق آن یک موقعیت را از طریق نگرش خود درک می کند بر واکنش او به جهان موثر است. این تبدیل به واقعیت شخص می­شود و بر رفتارها و ادراکات او از رخدادهای مشابه تاثیر­گذار می­شود. این نگرش تبیین محبوبی برای بسیاری از انواع خشونت خانگی ارائه می­دهد و بنیان بسیاری از تغییرات است. پیوستار خشونت خانگی که از نظریه­ ی یادگیری اجتماعی بیرون می ­آید از درون نظریه­ ی الگوبرداری رفتاری و نظریه ­ی انتقال ترکیبی استخراج می­شود.

نظریه ­ی الگوبرداری رفتاری

آلبرت باندورا پیشگام شاخه­ی نظریه ­ی الگوبرداری رفتاری است. مطالعات او درباره­ ی زندگی خانوادگی نشان دادند که کودکانی که از تاکتیک­های خشونت ­آمیز استفاده می­ کنند والدینی دارندکه هنگام مقابله با دیگران از همین روش­ها استفاده می­کنند. در این نظریه کودکان بیش از هر چیز تحت تاثیر اعضای خانواده ­ی خود هستند. چنان چه جرج بوئر می­ گوید باندورا بیش از هر چیز با درمان الگوبرداری شناخته می­ شود. برای نمونه اگر از مارهای واقعی استفاده شود رویکرد نسبت به آن­ها معمولا آهسته و دوری از درد است. اما زمانی که فردی مار را به دور گردن­اش می­ پیچد و از افراد دعوت م ی­شود که این کار را انجام دهند، بسیاری از افراد موفق شدند جلو بروند و با ماری که دور گردن­ شان بود بنشینند.

منابع محیطی نیز براساس نظریه­ ی یادگیری اجتماعی یکی دیگر از منابع تاثیر هستند. کودکانی که در محله­ هایی زندگی می­ کنند که خشونت جاری است و در معرض جرم هستند احتمال بیشتری دارد که دست به اعمال مجرمانه بزنند.. برنامه ­های خشونت آمیز تلویزیونی و سینمایی نیز سومین منبع الگوبرداری هستند. از آن­جا که خشونت عموما به عنوان یک رفتار پذیرفته شده به تصویر کشیده می­شود کودکان شروع می­کنند به این که خشونت را هم چون رفتار معمولی نظاره کنند که هیچ عواقبی برای انجام­دهندگان­اش ندارد.

نظریه ی انتقال ترکیبی

یک روش معمول برای تبیین خشونت خانگی نظریه­ی انتقال ترکیبی است. رفتار سوءاستفاده­ای به عنوان یک روش مناسب برای مقابله با مجادلات از نسلی به نسل منتقل می­شود: خشونت بازتولید کننده­ ی خشونت است. این بدان معنا نیست که رفتارهای خشونت­ آمیز ارثی هستند بلکه از طریق تجربه منتقل می­ شوند. افرادی که خشونت را در دوران بچگی­ شان مشاهده می­کنند احتمال بیشتری دارد که بعدها در روابط خودشان دست به خشونت بزنند. به سادگی می­توان گفت اگر کودکی مورد سوءاستفاده قرار بگیرد او می­ آموزد که این روش قابل قبول، اگر نه معمول، برای رسیدن به اهداف­ اش است. کودک تبدیل به بزرگ­سالی سوءاستفاده کننده از شریک زندگی خود شود و معمولا کودکان خود می­شود. یک چرخه­ی سوءاستفاده در نسل­ها شکل می­ گیرد.

نظریه ­ی چرخه­ی خشونت

شواهد کافی وجود دارد که خشونت خانگی دارای یک چرخه است. نظریه­ پردازی که بیش از همه در زمینه ­ی کابرد نظریه­ ی انتقال خشونت در سوءاستفاده­های خانگی مرجع قرار گرفته است لنور واکر است. او در کتاب زن کتک خورده سه مرحله­ی چرخه­ی سوءاستفاده را در الگویی نشان می دهد که در زمان های متفاوت به روابط مبتنی بر کتک زدن ختم می­شود.

مرحله­ ی اول عبارت است از ساخت تنش: در این مرحله ارتباطات بد و خشونت در اندازه­ی کم اتفاق می­افتد. در این مرحله زنان مطیع هستند و تلاش می­کنند مسائل را در رابطه به حداقل برسانند. مرد تنش بیشتری احساس می­کند و از طریق اعمال قدرت باعث عقب نشینی کردن قربانی می­شود. دوره ­ی خشونت حاد دومین مرحله است: در این مرحله فرد کتک زننده کنترل خود را از دست می­دهد و زن دچار آسیب جسمی و فشار روانی می­شود. مرحله ­ی سوم که به عنوان مرحله­ ی ماه عسل شناخته می­شود زمانی است که رفتارهای محبت ­آمیز و عاشقانه از فرد کتک ­زننده­ ی پشیمان سرازیر می­شود. زمانی که تنش بین قربانی و مهاجم کاهش پیدا کرد عشق تجدید می­ شود. مرد معمولا ابراز پشیمانی می­کند به شریک خود علاقه و توجه نشان می­دهد. زن در ابتدا احساسات درهم­ ریخته­ ای دارد و سپس به دلیل فوران احساسات خود احساس پشیمانی و مسئولیت می­کند. مرد تلاش می­کند با وعده­های تغییر رابطه را اداره کند.

معمولا مرد کتک زننده در مرحله­ ی سوم برای زن هدیه یا گل تهیه می­کند. این چرخه معمولا خود را تکرار می­کند و خشونت هر بار افزایش پیدا می­کند. یک بار قربانی شدن ریسک حمله­های بعدی را افزایش می­دهد. اولین انتقادات از این نظریه ادعا می­کنند که زن قربانی شده باید این حالت را دوست داشته باشد وگرنه مهاجم را ترک می­کند. بنابراین مهم است که بتوانیم نسخه­ی ایده آل قربانی را از واقعیت جداکنیم. برای بسیاری از زنانی که در این چرخه­ی تکراری قرار می­گیرند امید به ادامه پیدا کردن محبت و عشق دلیل ادامه­ی آن­ها به زندگی با مردی است که دوست دارند. زنان اغلب به تصویر ایده­آل از مردشان وفادار هستند نه به خشونتی که از آن­ها متحمل می­شوند.

این نظریه در مورد کودکانی که در خانه­های خشونت بار بزرگ شده اند مورد آزمایش قرار گرفته است. آیا آن­ها در روابط بزرگ­سالی شخصی خودشان خشن می­شوند؟ تحقیقات نشان می­دهد که این اتفاق می­افتد.

نظریه ­های کنترل اجتماعی

نظریه­های کنترل اجتماعی معتقدند که جرم و بزهکاری تا زمانی که مردم با نیازهای اجتماعی هماهنگ نباشند اتفاق می افتند. زمانی که محدودیت ها ضعیف شده یا نابود شده باشد، رفتار بزهکارانه پدیدار می شود. سه پیوند اصلی که مردم را به رفتارهای پذیرفته شده ی اجتماعی پیوند می دهند عبارتند از پیوستگی، باور به ارزش های مشترک و درگیرشدن در فعالیت های قانونی.

نظریه ی پیوستگی:

براساس این نظریه رابطه­ای که بین کودک و اولین فرد مراقبت کننده از وی شکل می­گیرد بعدها در روابط زندگی او تاثیر می­گذارد. نظریه ­پردازان رویرکد پیوستگی معتقدند که پیوندهای مختلف پیوستگی می­توانند امنیت، اضطراب و عدم تجانس را در کودک تولید کنند. کودکانی که در پیوستگی­های خود احساس امنیت می­کنند به آسانی به آسایش دست می­یابند و به راحتی می­توانند از مراقبان خود جدا شده و به غریبگان بپیوندند. کودکان مضطرب در مقابل آسایش مقاومت می­کنند و ممکن است برای جدایی از مراقبان خود مقاومت کنند و درعین حال اعتمادی هم به مراقبان خود نداشته باشند. یک کودک نامتجانس رفتارهای نامنظم و گمراه کننده از خود بروز می­دهد چرا که نمی­داند کدام یک از رفتارهایش سبب جلب توجه مساعد مراقبان او می­شود. گرت و لیبی توضیح می­دهند که هر نوع پیوستگی که میان والدین و کودکان­شان وجود داشته باشد در بزرگسالی کودکان­شان تبدیل به رفتار مورد انتظار خواهد شد. کودکانی که والدین بی­توجه دارند احساس پیوستگی همراه با ناامنی دارند و در آینده نیز با کودکان خود این چنین خواهند بود. نگهداری بادقت از کودکان نیازمند داشتن پیوستگی با امنیت بالاست.

آسیب­ شناسی فردی و مردان کتک ­زننده

برخی نظریه­پردازان تصدیق کرده­اند که تعداد کمی از مرتکبان خشونت خانگی رفتارهایی مانند افرادی که ناهنجاری شخصیتی دارند از خود بروز می­دهند. این افراد به شدت نسبت به مشاوره داشتن و سایر انواع مداخله مقاوم هستند که خود نشان دهنده­ی بیماری و آسیب روانی آنان است. مداخله­ی دادگاه در کنار درمان تحت نظر بهترین گزینه برای افرادی است که رفتارهای خشونت بار (اگر نه کشنده) از خود بروز می­دهند.

دونالد داتون از سال ۱۹۷۸ به بعد هم به عنوان محقق و هم به عنوان متخصص بالینی روی مردان مهاجم مطالعه کرده است. او می­گوید که حدود ۲ درصد از کل جمعیت را می­توان به عنوان کتک زنندگان از روی عادت شناخت. به علاوه بسیاری از مراجعان او رفتارهای ضداجتماعی نیز انجام می­دادند. او آن­ها را تحت عنوان افرادی که واکنش احساسی کمی دارند می­نامد. آن­ها اغلب با دیگران از جمله شریکان زندگی خود خشن برخورد می­کنند. کتک­زنندگان­روان پریش معمولا به خاطر رفتارهای غیرخشن مانند سندسازی، چک برگشتی داشتن و عیاشی کردن بازداشت می­شوند.

داتون اشاره می­کند که همکار او رابرت هیر که کتاب «بی وجدان­ها: دنیای آزار دهنده­ی روان­پریشان اطراف ما»،‌ را نوشته است، انواع ناهنجاری­های مغزی را در میان روان پریشان کشف کرده است. عکس برداری مغناطیسی از مغزها که روی روان­پریشان انجام شده است نشان می­دهد که الگوهای رنگی موجود در شاخه­های مغزی در گیج­گاه­ها کمتر از الگوهای رنگی در افراد معمولی است. در عوض یک رنگ روشن کوچک در شاخه­ی عقبی مغز وجود دارد که تنها نشانه از فعالیت مغزی است. هیر که هیچ مدرکی ندارد که نشان دهد روان­پریشی ناشی از عوامل محیطی و اجتماعی است، نتیجه می­گیرد که این شرایط ژنتیکی است.

نیل جاکوبسن روان­شناس یک خرده گروه از مردان روان پریش را توضیح می­دهد که او واکنش دهنده­های واگال می­نامد. حدود ۲۰ درصد از کل کتک­زننده­ها و نیمی از تمام شخصیت­های ضداجتماعی در این دسته جای می­گیرند. این افراد زمانی که با همسران خود مجادله می­کنند از درون احساس آرامش می­کنند. این افراد زمان مجادله کاهش نبض قلب را نشان می­دهند. خشونت نسبت به زنان در این مردان جهت قدرت­نمایی است. آن­ها از طریق اعمال خشونت هم کنترل می­کنند و هم خود کنترل می­شوند.

انتقادات از نظریه ­های روان­شناختی

الگوهای متفاوت یادگیری بیشترین میزان ارجاع را در تبیین خشونت خانگی و ادامه­ی آن دارند با این وجود توضیح داده نمی­شود چرا مردم پس از مشاهده­ی خشونت و قربانی شدن مرتکب خشونت­های فردی نمی­شوند. به علاوه این نگاه به خوبی شخصیت­هایی را که در سایر جنبه­های زندگی خود بسیار موفق هستند در بر نمی­ گیرد.

 

برگرفته از کتاب:

دستان سنگین (مقدمه ای بر جرایم خشونت خانگی)

نویسنده: دنیس کیندشی گاسلین

لادن رهبری

rahbari.umz@gmail.com

لینک های مربوط از همین نویسنده:

نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۳)

نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۲)

نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۱)

خشونت جنسی شریک زندگی، تهدیدی برای سلامتی زنان

جامعه پذیری زنان و استرس ناشی از خشونت جسمی

جنسیت جرم و بزهکاری