انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بررسی کتاب شرق‌شناسی(۱)

کتاب” شرق شناسی “اثر ادوارد سعید که در سال ۱۹۷۸ منتشر شد. از شهرت زیادی برخورداراست زیرا نه تنها موجی از ادبیات پسااستعماری و پساساختارگرایی را به وجود آورد، بلکه مفاهیم و بینش موجود در تحلیل و بررسی او، جریان اصلی نگرش به اسلام و اعراب ،در مورد ساخت نقش “دیگری “و نمایشی غربی از جهان عرب-اسلامی را نشان داد و در تحلیل ادراک انسان غربی از انسان شرقی ،شرق شناسی را نوعی تلاش برای دیگری سازی در پارادایم اکتشاف جهان غربی نسبت به جهان های دیگرمیدانست. شرق شناسی ادوارد سعید یکی از تأثیرگذارترین آثار تاریخ فکری در مورد مشرق زمین است. سعید، منتقد و نویسنده‌ی ادبی و سیاسی‌-اجتماعی، فلسطینی‌الاصل آمریکایی، که بین سال‌های ۱۹۳۵ تا ۲۰۰۳ زیسته است، شهرتش مدیون کتاب «شرق‌شناسی» است و در مجامع علمی با این کتاب شناخته می‌شود؛ به طوری که امروزه اصطلاح شرق‌شناسی بیشتر اشاره به اثر و گفتمان سعید داردو ادای احترامی است به روایت او ، تا رشته‌ای دانشگاهی که به مطالعه‌ی ادبیات و فرهنگ و تاریخ شرق بپردازد. وی در دوران زندگی خود، مدافع حقوق مردم فلسطین بود و در این باره کتاب‌هایی نگاشت که به فارسی نیز ترجمه شده است، سعید به زبا‌ن‌های فارسی ، عربی ،فرانسه، ایتالیایی، آلمانی و لاتین مسلط و در موسیقی نیز صاحب نظر بودکتاب شرق‌شناسی به بیش از ۲۶ زبان دنیا ترجمه شده است. سعید می خواست بامطرح کردن،شرق شناسی چالشی رادرباره جهان غرب وجهان اسلام به وجودآورد ،بنابراین آگاهانه  یک اثر تاریخی نوشت که به  یک سند تاریخی تبدیل شد. موفقیت او مدیون اندیشه ای است که تولید کرد زیراهر زمان که رابطه شرق و غرب مورد بحث قرار می گیرد ، همچنان از کتاب شرقشناسی نام برده میشود.واژه‌ی شرق‌شناسی اگرچه در شکل کلی خود، رشته‌ای دانشگاهی است که در مورد فرهنگ، تاریخ، هنر، زبان و جهان شرق، به خصوص کشورهای اسلامی و خاورمیانه و خاور نزدیک، به مطالعه و بررسی می‌پردازد؛ اما در محافل دانشگاهی و علمی، این واژه بیشتر یادآور اثر سعید واشاره به گفتمان ابداعی سعید است. بد نیست که در ابتدا بپرسیم “شرق شناسی” چیست؟ با توجه به تعریف سعید  شرقشناسی ،صورت منظم عقایدی است که توسط غرب ساخته شده،  مشرق زمین راقابل فهم کرده ،به آن هویت داده و در واقع مشرق زمین را به وجود آورده؛آنرا قضاوت، تأیید و تصحیح کرده و این ماجرا همچنان ادامه دارد. موضوع بحث مستشرقین بیش از آنچه خود شرق باشد صورت پرداخته شده ای از شرق است که برای خوانندگان غربی مطبوعتر و کمتر ترس آور باشدهمچنین شرق شناسی اثری از تاریخ فکری است که مبتنی بر قرائت طیف عظیمی از متون ادبی و علمی است وتحلیل تاریخی و اجتماعی سعید تحلیلی است که بر اساس یک روش شناسی علمی استوار است. علاوه بر این سعید تلاش کرد به تحلیل خود نقد ادبی را هم اضافه کند؛ سعید معتقد بود باید متن را یک رویداد فرهنگی در نظر بگیریم. به همین دلیل سعید در پس کشف مناسبات متن با تاریخ و جهان پیرامون بود. می توان تز سعید را به این گزاره مبنی بر اینکه شرق شناسی، به قول سعید،”سبکی از اندیشه مبتنی بر تمایز هستی شناختی و معرفت شناختی بین” مشرق زمین “و غرب است؛ خلاصه کرد. شرق شناسی کلاسیک عناصر دانش و معرفت را به دست آورد، که غالباً مورد تحسین قرار می گرفت اما مشکل شرق شناسی این نبود که یک مفهوم تجربی نادرست است، بلکه بخشی از یک سیستم گفتمانی “قدرت-دانش” است، عبارتی که سعید از فوکو وام گرفته است.

این کتاب تاریخ روایت های اساسی اندیشمندان غربی را که به نظر او در طول تاریخ بر شرق تسلط دارند ، نشان میدهد. در روایت سعید اصطلاح “شرق” قلمرو جغرافیایی شامل آسیا، آفریقای شمالی و خاورمیانه بود و”غرب” به عنوان قدرت های بزرگ اروپا و بعداً آمریکای شمالی دیده می شد او توضیح میدهد تصویری که ازملت های شرقی در غرب ارائه می شود این است که شرقیها یکی از نژادهای بدوی، عجیب و غریب و غیر منطقی هستند، بنابراین با پیش فرض برتری پدرانه غربی ضرورت و مداخله غربیها در شرق را توجیح میکنند.این حاصل تعصبات و پیش فرضهایی است که توسط اندیشمندانی که درباره این منطقه مطالعه می کنند ، اعم از هوشیار و ناآگاه، بیان می شود ضمن اینکه این گفتمانهای اساسی همراه با سلطه جویی خطرناکتر می شوند که گویای وضعیت تسلط یک طبقه یا گروه بر طبقه دیگراست؛ مفهومی که سعید از گرامشی وام می گیرد. شرق شناسی برای سعید گفتمانی هژمونیک است و با این پیش فرض که غربیها نسبت به فرهنگهای شرقی احساس برتری دارند، حس برتری و تسلط خود را در تمام اشکال فرهنگی ازجمله ادبیات،تحقیقات،زبان،سفرنامه ،هنر،فلسفه و مذاکرات و غیره نشان میدهند از این رو، شرق شناسی ، یک چارچوب گفتمانی است که از طریق اقتدار سلطه گرایانه خود ، بهانه ای برای ظلم و ستم غرب و سلطه بر شرق برای منافع مادی فراهم کرده است .یکی ازاهداف سعید بررسی انسجام درونی اندیشه های شرق شناسی درباره مشرق زمین است  و نه صحت این عقاید؛ در واقع نویسنده استدلال می کند که مشرق زمین، چیزی نیست جزیک افسانه یک موجودیت تشکیل شده ،کلمه ای که در ذهن غربی به معنای خاصی دست یافته است که لزوماً با شرق واقعی ارتباطی ندارد، بلکه در یک حوزه خیالی تشکیل یافته است، اعراب  اسلام و شرق در غرب نادرست معرفی شده اند و هنوز هم همانگونه هستند. این کتاب این سوال را مطرح می کند که آیا نمایشی واقعی از هر چیزی می تواند به معنای این باشد که میتواند وجود داشته باشد؟ یا اینکه بازنمایی ها ،به این دلیل است که آنها نمایشی هستند که توسط زبان ، فرهنگ شکل گرفته و برای یک هدف کار می کنند.

سعید ادعا می کند از رشته شرق شناسی برای آماده سازی وگسترش استعمار استفاده شده است. ایده”غرب” با مفهوم “شرق” ساخت یک “دیگر” وحشیانه و بربر صفت  ، خارج از مرزهای تمدن است. هدف شرق شناس ها ، تولید” دیگری “بود ، که ثبات و برتری “خود غربی” را تأمین کنند. تمایز قاره ای فقط یک مرز نیست از نظر مستشرق تمایز اساسی است و یکی از مظاهر مهم این تقسیم بندی دین است. شرق گرایی اساساً یک آموزه سیاسی است که به مشرق زمین تحمیل می شود و غربیها اینطور توجیح میکنند ؛اگر مشرق زمین عقب مانده و دچار انحطاط شده  و قادر به خودگردانی نیست !!! چرا اروپا نباید در آن قدم بگذارد ، بر آن حکومت کند و آن را به خاطر جهانیان “بازسازی” کند؟

یکی دیگر ازاهداف سعید در این نوشته نشان دادن کار شرقشناسان است که میخواهند “فضای بیگانه”را به “فضای استعماری” تبدیل کنند.

نویسنده اشاره می کند که باید بدانیم جنبه های اساسی نظریه شرق شناسی از کجا آمده و چرا آمده است؟ شرق شناسی مجموعه ای از ساختارها یی است  که از گذشته به ارث رسیده ، سکولار شده ، اصلاح شده وتوسط رشته های گوناگونی مانند فلسفه به رشته تحریر در آمده است. بنابراین ، ساختارهای اولیه از کجا آمده است؟ شرق شناسی به عنوان زمینه ای در سال ۱۳۱۲ میلادی در دامن کلیسا متولد شد. بعلاوه ، شرق گرایی از مراحل اولیه منعکس کننده نگرش مسئله دار اروپا نسبت به اسلام و ترس ازاسلام واحساس دائمی رویارویی بین این دو بود ،در اروپای قرون وسطی ، اسلام به عنوان آخرین تهدید برای مسیحیت قلمداد میشداز این رو اندیشمندان  اروپایی بسیج شدن و ادبیات آن دوره را ، برای حفظ خود  از اسلام ؛ شرق را به عنوان موجودی قابل کنترل جلوه دادن تا با تهدید وجود  آنها  کنار بیایند.

اما در اروپا ی قرن هجدهم جریانهای فکری قوی ای وجود داشت ، مانند گسترش جغرافیایی در شرق و طبقه بندی سیستماتیک بشر ، که تا حد زیادی ساختارهای جدید شرق شناسی مدرن را شکل می داد و به سست شدن چارچوب مذهبی کمک می کرد. در قرن نوزدهم تعاریف فرهنگی و اخلاقی جذابی را ارائه دادند؛ مستشرقین ، شرقی را توصیف کردند که از لحاظ هستی شناختی ثابت و از نظر جغرافیایی ، قومی ، اخلاقی و اجتماعی کاملاً متفاوت است وهمۀ آنها به طور طبیعی منفی هستند ، در غیر این صورت ، آنها به دلیل عدم شرقی بودن کافی گناهکار محسوب میشدند.

نویسنده اشاره می کند که مهمترین پیشرفت در شرق شناسی قرن نوزدهم ، تقطیر ایده های رایج در مورد مشرق زمین به یک طبقه جداگانه و منسجم بود. بنابراین اشاره به شرقیان ، اعراب یا سامی ها به معنای شناسایی اطلاعات خاصی بود که تقریباً دارای اعتبار علمی هستند. این داده ها به عنوان نقطه شروع و نتیجه نهایی هر بحثی عمل می کردند. قدرت این تعاریف از آنجا ناشی می شد که ، در قرن نوزدهم ، شرق شناسی خود را با علوم حاکم در آن دوران مرتبط دانست و ایده های خود را به زبان علم و معرفت ، فرموله کرد. به طور خاص ، این ارتباط با فلسفه و زبان شناسی بود ، رشته هایی که دستاوردهای آن شامل دستور زبان مقایسه ای ، طبقه بندی زبان ها بود که این کاربه شرق شناسی ویژگی های فنی و وزن حقیقت علمی میداد. در قرن بیستم ، شرق شناسی آخرین دگردیسی خود را از یک سنت علمی به یک استعمار به پایان رساند . این انتقال با توجه به تاریخ شرق شناسی در قرن نوزدهم اجتناب ناپذیر بود. اکنون ، واقعیت جدید شرق شناسی دقیقاً آمریکایی است. آمریکا سنت شرقی را به ارث برد و آن را دگرگون کرد و آن را به چندین قسمت تقسیم کرد ،ویژگی بارز علاقه علوم اجتماعی آمریکا به مشرق زمین ، بی توجهی کامل به ادبیات است. بدین ترتیب ، آگاهی آمریکایی ها از عرب یا شرق اسلامی به عنوان یک قشر مقدس غیرانسانی به نظر می رسد. مطالعات شرقی اکنون معمولاً بخشی از یک هدف سیاست گذاری است و به احتمال زیاد توسط دولت انجام میپذیرد.

در پایان دو انتقاد به ذهنم میرسد که آنرا بیان میکنم:

اولین مورد این است که تحلیل سعید بیشتر با توجه به شرق شناسی فرانسه و انگلیسی (و بعداً آمریکایی) انجام می شود. اگر سعید درباره استعمارو شرق شناسی آلمان ، هلند ، اتریش نیزبحث می کرد – مطمئناً بر استدلال وی افزوده می شد. خصوصا که سعید ازاصطلاح گسترده ای مانند اروپایی و یامسیحی نام میبرد و این گستردگی زیادی را در بر میگیرد، در حالیکه او مطالعاتش منحصر به انگلیس و فرانسه و آمریکا است.

دومین مسئله ای که می تواند مطرح شود این است که شرقشناسی به مثابه گفتمانی که سعید آن را مطرح میکند درصدد برمیآید تا با نوعی تمایزبخشی دو  انگاریهای متضادی نظیر غرب /شرق ،مسیحیت/ اسلام، متمدن/ بربر و … را شکل دهد تا از طریق  فرآیند دیگری-سازی دیگری را به جایگاه فروتر انتقال دهد .بنابراین با تقسیم جهان به دو بخش شرقی/ غربی از ابتدا با پدیده قدرت پیوند میخورد و حاصل آن به نادیده گرفتن واقعیت شرق، مفروض-گرفتن حقارت و انفعال است چنین گفتمانی ترسیم کنندۀ تمایزی از نوع تمایزهای تاریخی فوکو بین (دیوانگان وعاقلان میگردد )و ازنظر سعید قدرت همواره ازجانب غرب به شرق اعمال میشود در حالیکه بحث قدرت در دیدگاه فوکو در خصوص مفهوم قدرت،درک سلسله مراتبی ساده را رد می کند و معتقد است قدرت یک مفهوم ساده ی ابلاغی از بالا به پایین و دستوری نیست،بلکه در شبکه ای از روابط درهم پیچیده،ساری و جاری است.همان چیزی که ساختار جامعه را تعیین و آن را مشروع می کند.قدرت در این مفهوم ریشه در لایه های مختلف تعاملات اجتماعی و زبانی(مفاهیم) دارد.به عبارت دیگر اعمال قدرت به شکل یک بردار خطی رو به پایین اجرا نمی شود بلکه به اصطلاح در یک ظرف گفتمانی شکل می پذیرد و معنی می یابد،در اندیشۀ فوکو”مسأله قدرت” در همه جا جاری است،در نسبت ها و اهمیت یافتن مناسبت ها،در روابط و تعاملات زبانی و کلامی میان افراد،طبقات و گروه های اجتماعی که به روش ها و منش های گوناگون ابراز می شود اما بحث “قدرت” سعید فقط تنش و خصومت را نشان می دهد ، در شرق شناسی ، قدرت از غرب ، و نه بالعکس اعمال میشود – وبررسی راههای مختلف و پتانسیل بالقوه، روابط قدرت بین فرهنگی را که ممکن است رخ داده باشد نه بحث می کند و نه درگیر آنها می شود .

بطور کلی سبک نویسنده در مواقعی بسیار پیچیده می شود ،گاهی اوقات وسوسه می شوید کل کتاب را با وجود موضوع جالب توجهش، فراموش کنیداما در مجموع ، کتاب بسیار خوبی است، شرق شناسی بحث غنی و پرباری را ارائه می دهد و گسترش جالب توجهی از نوشته های فوکو است.این کتاب از مجموعۀ عظیمی از دانش مکتوب استخراج شده است که حاصل تلاش علمیِ سیاستمداران، زبان شناسان، رمان نویسان، شاعران، انسانشناسان، مردمشناسان، قومشناسان، جامعه شناسان ،جهانگردان و سفرنامه نویسان غربی است.

 

ادوارد سعید ،(۱۳۷۱)،مترجم عبدالرحیم گواهی،تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامی