داوید لوبروتون برگردان آریا نوری
نوجوانی در گستره ی زمان
نوشتههای مرتبط
« آنچه که من در این کتاب بیان خواهم کرد اغلب مورد بی توجهی قرار می گیرد. این کتاب روایت حساس ترین لحظات زندگی من است و خوشحالم که به خیر و خوشی ختم شده اند. البته مساله ی اساسی آن است که در طول این لجظه ها ذهن من دستخوش تحولات بسیاری شد و تغییرات بسیاری در آن حادث گردید. به هر حال من موفق شدم خودم را با شرایط وفق داده و ذهنم را مرتب کنم.» ( روسو، اعترافات)
درست است که مطالعه ی انسان شناسانه ی جوامع موجود کمک شایانی در آشنایی با پدیده ی نوجوانی در نقاط مختلف دنیا به ما می کند، اما بررسی تحولات تاریخی این پدیده هم خالی از لطف نخواهد بود.
یونان باستان
در یونان باستان ، آموزش ( La paideia) در راس امور قرار داشت. مردم اسپارت آموزش های سفت و سختی در مبحث فیزیک و اخلاق را به فرزندان خود تحمیل می کردند. جوانان ( Neoi) برای مدت های طولانی تحت آموزش قرار می گرفتند. پلوتارک[۱] به ما یاداوری می کند که چگونه این جوانان مجبور بودند چندین سال را در مکانی خارج از شهر و به دور از بقیه سپری کنند: « زمانی که شخصی به سن ۱۲ سالگی می رسید دیگر تنها یک بار در سال حق داشت از لباس نو استفاده کند. همین مساله باعث می شد ایشان بسیار کثیف باشند. این نوجوانان از طرفی تنها چند بار در سال حق داشتند حمام کنند. آن ها اغلب به صورت گروهی و روی زمین می خوابیدند. نوجوانانی که به صورت گروهی زندگی می کردند باید با هم به نبرد می پرداختند ، نبردی که زیر نظر مستفیم بزرگان صورت می گرفت تا هیچکس نتواند از زیر آن ها شانه خالی کند و طعم خستگی و درد و رنج را بچشد. در یونان قدیم بزرگ شدن و تبدیل شدن به یک مرد به معنی آماده شدن برای جنگ ، محافظت از شهر و در نهایت ندیده گرفتن احساس ترس بود. آموزش در یونان باستان ماهیتی بسیار سلسله مراتبی داشت. هر گروه از نوجوانان تشکیل یک Agelé را می دادند. کسی که از همه قویتر بوده و بیشترین تمایل را به جنگ داشت رهبری گروه را عهده دار می شد. هر نوجوان ( Irène) وظایف سنگین نگهبانی را بر عهده داشت . هیچ کس نمی توانست از چنگال نگاه های تیزبین بزرگان رهایی یابد. کوچکترین نوعی از تکروی در اسپارت آن روزها تحمل نمی شد ، همه ی جوانان باید تحت نظارت مستقیم قوانین بوده و آمادگی کامل برای نبرد و دفاع از شهرشان را می داشتند. بزرگان وظیفه ی آموزش مستفیم جوانترین ها را بر عهده داشتند؛ طبق روایات، اغلب روابطی همجنسگرایانه بین ایشان رواج داشت. این روابط البته برای رسیدن این نوجوانان به دوران بزرگسالی _ از دیدگاه اسپارتی های آن روزگار _ کاملا ضروری بود. در اصل مطابق اعتقادات مردم اسپارت ، هر جوانی که تعداد بیشتری وی را دوست داشته باشند افتخارش بیشتر است و اگر کسی حتی یک دوستدار هم نداشت در جامعه به چشم بسیار بدی به وی نگاه می شده است. ( اشناپ[۲]،۱۹۹۶).
در نزد کرت ها حتی ازدواج بین جوان و بزرگی که وظیفه ی تربیت وی را بر عهده داشته، امر کاملا رایجی بوده است. نه تنها کوچکترین انتقادی به این روابط وارد نمی آمده بلکه این نوع روابطه در سطح جامعه بسیار مورد تشویق قرار می گرفت. معمولا شخص بزرگتر که مسئولیت تربیت جوانی را بر عهده می گرفت ، برای بردن او به چادری که وی و همراهانش در آن زندگی می کردند می آمده است. این جوانان حداقل ۱۶ سال داشته و اکثرا ۱۸ تا ۲۰ ساله بوده اند. دوستداران این جوانان هم نباید اشخاص پیری می بوده اند چرا که در صورت این امر مورد تمسخر دیگران واقع می شدند. ( سارتر[۳]،۲۰۱۱)
رسوم یادشده در آتن هم رواجی بسیار داشته و برای تمامی ساکنان آن به اجرا در می آمده است. سن بلوغ برای پسران در آن دوران ۱۸ سالگی در نظر گرفته می شد. در بدو دوران بلوغ این نوجوانان به پادگان های نظامی فرستاده می شدند تا تعلیمات نظامی ببینند. آن ها در این پادگان ها کار با سلاح و ادوات جنگی را می آموختند. در این دوره از زندگی بوده که شخص وارد تعامل با بزرگسالان می شده است.
در آتن ، اسپارت و کرت ، جوانان احترام به قوانین و آداب جامعه ، خدایان و بزرگترها را می آموختند. وظیفه ی اصلی ایشان اما حفاظت از شهر بوده است. در این سه شهر هم آیین هایی مخصوص برگزار می شده که سه مرحله داشته اند :
« در وهله ی اول این جوانان از جامعه دور می شدند و دوستدارشان ایشان را به جایی دور می برد ، پس از آن نوبت به آموزش های نظامی و نگهبانی در اطراف شهر می رسید. جوان دیگر در این دوره از زندگی روابط اجتماعی عادی ندارد. فصل تازه ای از روابط با قوانین و ضوابطی جدید برای وی آغاز شده است. همچنین نگاهی که جامعه به وی دارد هم به طور کامل دستخوش تحول می شود. نوجوان در این دوره روزها غایب است و در اصل شبها زندگی می کند. وی برای زنده ماندن دزدی کرده یا به شکار می پردازد و مجبور است برای گذراندن امور خود از دوز و کلک نیز بهره ببرد. در این دوران روابط جنسی بیش از آنکه بر اساس جذابیت ظاهری بنا شوند ، بر اساس تناسب جایگاه اجتماعی افراد با یکدیگر پایه ریزی می شود. در حوزه ی ” رازآموری” هم این انتظار از نوجوان می رود که در آینده فرزندانی مشروع را به جامعه اعطا کرده و از قوای مردانه ی خود برای بهبود شرایط جامعه استفاده کند. بزرگان جامعه با تبیین قوانینی سفت و سخت و استفاده از ناظران و نگهبانان ، مطمئن می شوند که این دوران از زندگی اولا به صورت کامل سپری شده و ثانیا به سرعت تمام شود. ( سارتر،۲۰۱۱) پس از دو سال زندگی اینچنینی و فراگیری مهارت های جنگی ، جوانان به شهروندانی مستقل تبدیل می شوند. بنابراین ” مردانگی” نتیجه ی آموزشی جمعیست که برای همه محتوایی یکسان دارد. پدر در آموزش پسرش دخالتی مستقیم نکرده و تنها به عنوان شهروندی معمولی ایفای نقش می کند.
مسئولیت گرداندن و اداره ی شهر _ چه از لحاظ سیاسی و چه نظامی _ به طور کامل بر عهده ی مرداناست ، زنان و دختران نقش های درجه دومی ایفا می کنند. در اصل وظیفه ی اول و آخر ایشان همسر و مادر بودن است.
دوران راز آموزی نزد رومیان
به گفته ی وارون[۴] مرحلی رازاموزی ( La pueritia) در نزد رومیان تا سن ۱۵ سالگی به طول می انجامیده است. پس از آن از ۱۵ تا ۳۰ سالگی دوران نوجوانی ( L’adulescntia) و ۳۰ تا ۴۵ سالگی دوران جوانی ( La Juventus) در نظر گرفته می شده است. یکی از ویژگی های منحصر به فرد رومیان، قدرت پدر ( La Patria Potestas) در خانواده بوده که به وی امکان تصمیم گیری در خصوص زندگی یا مرگ فرزندان را تا زمان مرگ خودش می داده است. پسر خانواده هم به نوبه ی خود همین قدرت را روی فرزندانش در آینده ایفا می کرده است. فلانچتی[۵] از همین مساله برای توضیح تاخیر نوجوانی و جوانی در رومیان اشاره می کند ، چرا که فرزند پسر استقلال خود را تنها در زمان مرگ پدرش به دست می آورد( فرانچتی ، ۱۹۹۶). با این حال برای جلو افتادن بلوغ در پسران مراسم خاصی هم وجود داشته است. در ماه اکتبر هر سال ، پسران جوان ۱۵ تا ۱۶ ساله لباس هایی مردانه به تن کرده و به سمت مرکز گردهمایی اصلی شهر حرکت می کردند ، بزرگان نیز به نسبت شان اجتماعی خود این گروه ها را همراهی می کرده اند. پس از پایان این مراسم این افراد به شهروندان مستقل رومی تبدیل می شدند ، البته شهروندانی که تحت سلطه ی پدر خود قرار داشتند. آن ها با لباس های مردانه ای که بر تن داشتند برای ایفای نقش های مخصوص به خودشان در جامعه آموزش می دیدند. در وهله ی اول آموزشی نظامی تا به وسیله ی آن برای حضور در ارتش بزرگ رم آماده شوند و پس از آن آموزش سیاسی. روابط همجنسگرایانه در رم ، بر خلاف یونان ، با وجود آنکه برخی مواقع صورت می گرفته ، اما عمل رایجی نبوده است. فرانچتی علت اصلی این مساله را تسلط پدر بر خانواده می داند ، پدری که تحمل حضور مردی دیگر در زندگی پسرش را ندارد.
دختران تنها آموزشی محدود مطابق با نقشی که قرار بوده در جامعه ایفا کنند ، دریافت می کردند. آن ها تا قبل از ازدواج باکره بوده اند و آیین اصلی ورود به عرصه ی اجتماعی برای ایشان ، پس از ازدواج صورت می گرفته.(شاریواری [۶])
برای مدت های طولانی ، در زمان قرون وسطا ، به هیچ عنوان درک روشنی از نوجوانی و حتی کودکی وجود نداشت. به جز زمانی که وضعیت فیزیکی نوجوان ایجاب می کند که تحت قیومت والدینش باشد؛ شخص از همان دوران کودکی درست مثل یک بزرگسال وارد جامعه شده و به ایفای نقش می پردازد. پس از آن هم به فراگیری و آموزش هنرهای مختلف نزد هنرمندان می پرداخته است. تنها مساله ای که سبب می شده نوجوان به عنوان شخصی منحصر به فرد در جامعه پذیرفته نشود ،فیزیک و وضعیت بدنی وی بوده است. مرحله ی گذار تحت نظر بزرگان و یا با گذراندن وقت در کنار ایشان صورت می گرفته است. در خانواده های ثروتمند ، کودک خیلی زود از قیومت خانواده خارج شده و تحت نظر آموزگاران متخصص حکومت حاکم قرار می گرفته است. تا قرن هجدهم ، تفاوتی میان کودکی و نوجوانی قائل نمی شدند. کودک خیلی سریع به یک مرد یا زن تبدیل می شده ، بدون آنکه والدینش نظارتی داشته باشند و یا آیین گذاری وجود داشته باشد.
حتی با وجود آنکه تا قبل از قرن نوزدهم آیین های موجود برای مرحله ی گذار و رازآموزی بسیار گنگ بوده اند ولی به هر جال وجود این آیین ها بین دوران کودکی و بزرگسالی به اثبات رسیده است. جوانی ، به واسطه ی آزادی که به سبب پیوند ازدواج دارد، زمانی که دست به اعتراضات اجتماعی در قبال پدیده هایی مانند ” دورویی ” می زند ، بیشتر از سایرین تحمل می شود. برای مثال ، ازدواج مجدد و یا ازدواج دختران جوان با مردانی مسن. در قرون وسطا ، کلیسا از آزادی عمل و نحوه ی زندگی جوانان مجرد بسیار نگران بوده است. در آن زمان دانشجویان زندگی بسیار آزاد و بعضا همراه با عیاشی و افراط گری داشته اند و در جشن ها و کارناوال های فراوانی شرکت می کردند ، علاوه بر این دختران و پسران جوان خودشان در بسیاری از مواقع در راس راه انداختن جشن های مختلف بوده اند. در مغز این جوانان _چه دختر و چه پسر _ تلاش برای رویارویی با سایرین ، برقراری روابط جنسی خارج از چارچوب ازدواج و . . . جریان داشته است.
جوانان از شهر ها و روستاهای مختلف با هم به زد و خورد می پرداختند. جشن ها و کارناوال های مختلف به محل های مناسبی برای ملاقات و آشنایی دختران و پسران جوان تبدیل شده بودند. در اصل این ها مناسب ترین و شاعرانه ترین زمان برای برقراری رابطه بوده اند. با وجود ماهیت نا مشخص و مبهم در آن زمان ، جوانی نه کودکی بوده و نه نوجوانی ولی در آن واحد بلوغ اجتماعی هم محسوب نمی شده است.
[۱] Plutaque
[۲] Scnapp
[۳] Sartre
[۴] Varon
[۵] Flanchetti
[۶] charivari
قسمت اول: http://anthropology.ir/article/31763
قسمت دوم: http://anthropology.ir/article/31788