کاوه بیات
یادداشتهای روزانه یک افسر دیپلمات در جنوب غرب ایران. سر آرنولد ویلسون. ترجمه فریور جوانبخت موثق. تهران: پیام امروز، ۱۳۹۶. ۵۳۵ ص. مصور. ۳۵۰۰۰۰ ریال.
نوشتههای مرتبط
سِر آرنولد ویلسون (۱۸۸۴- ۱۹۴۰) یکی از صاحبمنصبان امپراتوری بریتانیا که بخش مهمی از دوران خدمت خود را در ایران و بینالنهرین سپری کرد، مانند پارهای از دیگر همگنانش، اهل علم و تحقیق و یک ایرانشناس برجسته نیز بود. علاوه بر مجموعهای از گزارشهای منتشرنشده یا تکثیر محدود برجایمانده از او در مقام سرکنسول بریتانیا در محمره و نماینده دولت متبوعش در کمیسیون تعیین مرزهای ایران و عثمانی در سالهای پیش از جنگ اول جهانی، در توصیف تجارب خود در ایران چند کتاب نیز منتشر کرده است، ازجمله کتابی تحت عنوان جنوب غرب ایران، مکاتبات و یادداشتهای روزانه یک افسر سیاسی جوان، ۱۹۰۷-۱۹۱۴ که متن اصلیاش در سال ۱۹۴۲ منتشر شد. کتابی که پیشتر ترجمه و تلخیصی از آن تحت عنوان سفرنامه ویلسن یا تاریخ سیاسی و اقتصادی جنوب غربی ایران به قلم حسین سعادت نوری (تهران: انتشارات وحید، ۱۳۴۷) منتشر شده بود و اینک ترجمه دیگری از آن به نام یادداشتهای روزانه یک افسر دیپلمات در جنوب غرب ایران (تهران: پیام امروز، ۱۳۹۶) روانه بازار نشر شده است.
این کتاب، چنانکه از عنوان فرعیاش برمیآید، اصولاً بر اساس مجموعهای از مکاتبات و یادداشتهای روزانه نویسنده تنظیم شده است. در آن علاوه بر ارائه چشماندازی از تحولات کلّی ایران در فاصله انقلاب مشروطه تا مداخلات فزاینده روس و انگلیس در ایران که سرانجام دامنه جنگ اول جهانی را به قلمرو کشور کشاند، از ویژگیهای جغرافیایی و انسانی حوزه مورد بحث (جنوب غرب ایران)، کشف نفت و توسعه این صنعت نوپا، و همچنین مسائل مرزی ایران و عثمانی گزارشهایی ارائه شده که اهمیت آن را در مقام یک سند تاریخی دوچندان میکند.
نگاهی به سرفصلهای اصلی کتاب که در ترجمه اخیر در جای خود نیامدهاند از مضامین مورد بحث این کتاب تصویر دقیقتری به دست میدهد: ۱۹۰۷: وظایف پادگانی در هند، سفر در امتداد ایران، بازگشت به هند، مأموریت در ایران/ ۱۹۰۸: در مورد آینده حوضه نفت، شناساییها در بختیاری و ارتفاعات کهگیلویه و عربستان [خوزستان] / ۱۹۰۹: کشف نفت در مسجد سلیمان. دیدار سِر ویلیام ویلکاک، به نیابت کنسولگری محمره منصوب میشوم/ ۱۹۱۰: محمره. حوضههای نفتی. بررسیها و گزارشها. دیدار سر جان جکسون/ ژانویه – اوت ۱۹۱۱: شناسایی مسیر راهآهن در لرستان/ اوت – سپتامبر ۱۹۱۱: شناسایی مسیر راهآهن در فارس و همراه با نیروهای هندی از بوشهر تا اصفهان/ ۱۹۱۲: از اصفهان به اهواز. دستیار سر پرسی کاکس. مسئله قاچاق اسلحه در مسقط. مسائل مرزهای ایران و عثمانی/ ژانویه – اوت ۱۹۱۳: وطن در مرخصی به انگلستان. آتشکار کشتی، به استانبول و تهران از طریق تفلیس و باکو/ سپتامبر – دسامبر ۱۹۱۳: بازگشت به لرستان و بالاخره/ دسامبر ۱۹۱۳ – اکتبر ۱۹۱۴: تحدید حدود ایران و عثمانی.
همانگونه که اشاره شد جنوب غرب ایران در مقام یک سند تاریخی یا بهعبارتدیگر مجموعهای از گزارشها و یادداشتهای تاریخی اهمیّت درخور توجهی دارد اما در هیچیک از این ترجمهها حق مطلب ادا نشده است. تکلیف ترجمه مرحوم سعادت نوری چنانکه در عنوان کتاب نیز آمده بود – «ترجمه و تلخیص» – روشن بود؛ نوعی ترجمه آزاد که علاوه بر چشمپوشی از بخشهایی هرازگاه بنا به میل مترجم، نکات و جزئیاتی نیز بر متن اصلی اضافه میشد.
برای مثال سر آرنولد ویلسون در اشاره به یک جوان ایرانی که در کشتی همسفر او بود مینویسد: «… تحصیلکرده انگلستان که کالاهای ساخت انگلیس میفروخت و قالیهای ایرانی میخرید» (p.25) اما حسین سعادت نوری از یک «… نفر بازرگان جوان ایرانی…» نوشت که «تحصیلات خود را در انگلستان به پایان رسانیده و بعداً در لندن رحل اقامت افکنده است» و در ادامه افزود «مشارالیه در رشتههای مختلف تجارت دست دارد ولی بهطورکلی بیشتر قماش و فاستونی انگلیسی به ایران فرستاده و از آنجا قالی به اروپا برده و به فروش میرساند و در هر دو رشته منافع سرشاری عاید او میشود…» (صص ۳۹-۴۰) نکات و جزئیاتی که در اصل مطلب نشانی از آنها ملاحظه نمیشود. وی در دیگر ترجمههایش نیز – واسموس یا لارنس آلمانی کریستوفر سایکس و سفرنامه ژنرال سایکس… – بر همین روال عمل میکرد.
اگرچه در ترجمه جدید جنوب غرب ایران از واژه «تلخیص» استفاده نشده و ترجمه نسبتاً کاملتری ارائه شده است، اما با مقایسهای که با متن اصلی صورت گرفت، چنین به نظر میرسد که همچنان با کاستیهایی روبهرو هستیم. یکی از این کاستیها نادیده انگاشتن تفکیک و تمایزی است که در اصل کتاب بین نقلقولها از مکاتبات و یادداشتهای روزانه از یکسو و توضیحات سر آرنولد ویلسون در تنظیم و تحریر بعدی از سوی دیگر رعایت شده است. علاوه بر این در ترجمه متن نیز دقت کافی مبذول نشده است. در توضیح بیشتر به یکی از بندهای پایانی کتاب که به شروع جنگ اول جهانی مربوط است اشاره میشود.
سِر آرنولد ویلسون مینویسد:
«در ۴ اوت جنگ بزرگ آغاز شد. در حوالی اشنو، در نزدیکی یک واحد روسی اردو زدهایم.
(اواخر ۵ اوت). البته نباید اینجا باشند اما کشور دستخوش دسیسه و تفرقه است و حضور یک نیروی خارجی سازمانیافته مانع از بروز هرجومرج میشود.
در دامنه ارتفاعاتی مینویسم که مرز را تشکیل میدهد؛ قلههایش را برفگرفته و رو به دشتی زیبا مشرف است به وسعت چهار مایل، جایجای آن روستاهایی قرار گرفته و جویبارهایی که از کوهستان سرچشمه گرفتهاند این منطقه بزرگ را سیراب کرده و در نهایت به دریاچه شور اورمی سرازیر میشوند» (p.297).
با ترجمه سعادت نوری که کلّ این بند را در سه جمله خلاصه کرد و نوشت «روز چهارم آگست جنگ جهانگیر آغاز شد. ما به حوالی اشنو نزدیک قرارگاه یک دسته از سالداتهای روسی رسیده بودیم» (ص ۳۷۴) کاری نیست، اما ترجمه بعدی هم به گونهای که ملاحظه میشود در یک قسمت بهکلّی با متن اصلی ارتباط ندارد و در قسمتی دیگر خلاصهای است از آن:
«۵ اوت. جنگ احتمالاً به اینجا نخواهد رسید، ولی کشوری که خودبهخود از نفاق، چنددستگی و دسیسه و حضور نهادهای بیگانه در کشور به عناوین مختلف در رنج است احتمالاً تحولات جنگ بر آن بیاثر نخواهد بود.
این نامه را در دامنه کوهی که قله آن پوشیده از برف است و رود جاری از آن ضمن سیراب کردن دشتهای واقع در دامنه کوه به دریاچه ارومیه میریزد.» (ص ۳۱۶).
حیف است از گزارشی به اهمیت یادداشتهای روزانه سر آرنولد ویلسون از دوره خدمت در ایران ترجمه مطلوب و موثقی در دست نباشد و هنوز هم لازم آید که برای بررسیهای جدّی به اصل مطلب مراجعه شود.
این مطلب در همکاری با مجله جهان کتاب منتشر می شود