انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کتاب حکایت دانشگاه

جامعه‌شناسی سازمان‌های علمی و زیست دانشگاهی

با توجه به اینکه این روزها مشغول انجام طرحی پژوهشی در حوزۀ نقش اساتید در تعلیم و تربیت اجتماعی دانشجویان هستم برای مطالعۀ بیشتر به کتاب «حکایت دانشگاه» برخوردم که اتفاقاً تا حد زیادی مناسب این پژوهش است. از این رو تصمیم گرفتم علاوه بر استفاده علمی از آن در طرح خود، به معرفی و نقد این کتاب نیز بپردازم.

مؤلف کتاب، که سعادت تلمذ در محضر ایشان را در یک دورۀ درسی در تهران داشته‌ام، حسن محدثی گیلوایی (متولد ۱۳۴۵ در رشت) جامعه‌شناس ایرانی، استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی است. وی به مدت دو سال مدیر گروه جامعه‌شناسی دین انجمن جامعه‌شناسی ایران بوده است. پژوهش‌های او عمدتاً در حوزۀ جامعه‌شناسی دین و جامعه‌شناسی معرفت است. اما ایشان تألیف چنین کتابی را ضروری دانسته است و به‌عنوان یک انسان دانشگاهی نسبت به فضای دانشگاه بی‌تفاوت نبوده و بخشی از کتاب را از تجربه‌های زیستۀ خود در دانشگاه نگاشته است.

همانطور که در متن پشت جلد کتاب از زبان نویسنده آمده است: «خاطرات و تجربه‌های زیسته، منبع ارزشمندی برای دریافت اطلاعات دربارۀ حیات سازمانی هستند. باری، در جای جای این اثر ردپای تجربه‌های زیستۀ نگارنده حضور دارد؛ از این رو، نام این اثر را حکایت دانشگاه نهاده‌ام. این حکایت، در بسیاری موارد حکایتی شخصی از تجربۀ چندین دهه زیست دانشگاهی به عنوان دانشجو و مدرس دانشگاه است. البته در پاره‌ای موارد از ادراک‌ها و تجربه‌های شخصی فراتر رفته‌ام و به گزارش‌های دیگران و نیز یافته‌های تحقیقاتی موجود مراجعه کرده و از آن‌ها برای تدوین مطالب این اثر بهره برده‌ام».

وی در پیشگفتار کتاب به این شکل از ضرورت پرداختن به این موضوع سخن گفته است: «اهمیت دانشگاه و آموزش عالی بر کسی پوشیده نیست. دانشگاه در مقام آرمانی سازمانی است که نخبگان و زبدگان و صاحب‌نظران و متخصصان و تکنسین‌ها و مدیران را تربیت می‌کند. دانشگاه قرار است خلاق‌ترین و شایسته‌ترین نیروهای جوان را جذب کند و با تربیت آنان در کنار دیگر نهادها و سازمان‌ها، چرخ جامعه را در مسیر رشد و آبادانی به حرکت درآورد. دانشگاه نیروهای متخصص را برای دیگر بخش‌های جامعه، آموزش و پرورش می‌دهد. از این رو، دانشگاه یکی از مهم‌ترین سازمان‌های اجتماعی است. هر یک از تحصیل‌کردگان جامعه دورۀ ارزشمندی از زندگی‌شان را در این سازمان سپری می‌کنند و چه بسا تحت تأثیر فعالیت‌های مربوط به این دوره از زندگی، وجوه دیگر زندگی‌شان نیز شکل می‌گیرد. دانشگاه چه بسا می‌تواند سرنوشت افراد را تغییر دهد، …. از این رو پرداختن به دانشگاه و آنچه در آن می‌گذرد، امری خرد و ناچیز نیست بلکه اهمیت بسزایی دارد» (محدثی گیلوایی، ۱۳۹۷: ۱۲-۱۱).

این کتاب که شامل ۲۱۰ صفحه است از چهار بخش اصلی «مقاله‌ها» در ۵ فصل، «گفت‌وگوهایی دربارۀ وضع دانشگاه» در دو فصل، «یادداشت‌هایی دربارۀ دانشگاه» دربردارندۀ مقدمه و یک مقاله و «ضمایم» با دو مقاله تشکیل شده است.

بخش اول در قالب ۵ مقاله یا ۵ فصل طراحی شده است. در مقالۀ اول نسبت دانشگاه و دینداری: موضوع‌شدگی دین شخصی از رهگذر دریابندگی تعریف و تحلیل شده است. مؤلف در این مقاله از نوع چهارم موضوع‌شدگی دین به عنوان موضوع‌شدگی دین شخصی و فرایند آن را دریابندگی نامیده است. «این مفهوم در جامعه‌شناسی تفسیرگرا اهمیت دارد و از مید گرفته تا گیدنز روی این مفهوم تأکید می‌شود چگونه کنشگر در ارتباط با دیگران و در موقعیت‌های اجتماعی از طریق بازتابی که از آن‌ها دریافت می‌کند، در کنش و رفتار و معنای خویش بازاندیشی می‌کند، آن‌ها را دوباره درمی‌یابد و تجدیدنظر می‌کند. منظور از دریابندگی همین است که من زندگی خود، دینداری خود و وضعیتی را که در آن قرار دارم، همواره مورد بررسی قرار دهم و این ارزیابی‌های دوباره می‌تواند به سازوکار و فرایندی از تجدیدنظر مداوم منجر شود» (همان: ۲۴-۲۳). وی در پایان این پاراگراف تأکید کرده است که اساس بحث او در همین نوع چهارم است.

وی در طرح مسألۀ خود، بحث اتهام دین‌زدایی دانشگاه را به میان آورده و معتقد است تحقیقات مختلف نشان داده‌اند که دینداری دانشجویان بعد از مدتی از تحصیل‌شان در دانشگاه کاهش یافته و از نگاه سنتی خود فاصله گرفته و مخصوصاً اثر منفی خود را بر اعمال عبادی دانشجویان به واضح‌ترین شکل نشان داده است. پس در اینجا نیاز به همان نیاز دریابندگی داریم که چرا چنین اتفاقی در دانشگاه افتاده است و نگاهی انتقادی به عملکرد و فعالیت‌های خود داشته باشیم. پس از آن به موضوع «انتقاداندیشی، مهم‌ترین ویژگی و مهم‌ترین محصول دانشگاه» پرداخته است. مهم‌ترین ویژگی که انتظار می‌رود به دانشجویان انتقال داده شود. چیزی که در مقابل جزم‌اندیشی وجود دارد و از خانواده و نهادهای جامعه‌پذیرکننده به ما داده شده است. شق بعدی اندیشه‌ورزی، بازاندیشی است که در مرتبۀ بالاتری از جزم‌اندیشی و نقطۀ آغاز جستجوگری و ورود فرد به گفت‌وگو با حریف است. وقتی این دو خصلت ایجاد شد امکان دریابندگی و بازاندیشی بیشتر شده و شخص را به انتقاداندیشی می‌رساند. ایشان در پایان این مقاله از دانشگاه رفع اتهام کرده و معتقد است دانشگاه اقلاً توانسته انتقادی‌اندیشی و عقلانی‌اندیشی را در دانشجویان ایجاد کند و دینداری‌های اسطوره‌ای و جزمی را به دینداری‌های عقلانی‌اندیشانه و غیرجزمی تبدیل می‌کند.

فصل دوم دربارۀ «دانشگاه به مثابۀ بازار» و دخالت دولت در عزل و نصب مدیران مراکز دانشگاهی و تجاری‌شدن دانشگاه و به دنبال آن تکثیر انواع دانشگاه‌های غیردولتی بحث شده است. در این بحث برای تجاری‌شدن دانشگاه چند سؤال مطرح کرده است مانند اینکه دانشگاه آموزش را به چه کسانی می‌فروشد؟ به چه شیوه‌ای می‌‌‌فروشد؟ با چه کیفیتی می‌فروشد؟ آیا صلاحیت‌های خریداران کالای آموزشی دانشگاه لحاظ می‌شود؟ پاسخ به این سؤال‌ها آسیب‌های جدّی رویۀ کنونی تجاری‌شدن دانشگاه را آشکار می‌سازد. در ادامه پیامدهای منفی تجاری‌شدن دانشگاه را چنین دسته‌بندی کرده است: افزایش نابرابری اجتماعی، مدرک‌گرایی، ناتوانی در آفرینش علمی، گسست دانشگاه از جامعه و ناتوانی در کاربردی‌کردن علم، ابتذال دانشگاه، فساد دانشگاه. سپس راهبردهایی برای بهبودی این وضعیت را نشان داده است.

ایشان این موضوع را چنین تحلیل کرده است که وقتی دانشگاه پولی می‌شود، کسانی می‌توانند صندلی دانشگاه را بخرند که پول دارند. این امر سبب می‌شود کسانی که پول‌دار می‌شوند، ارتقای منزلتی و موقعیت شغلی بهتری پیدا می‌کنند و مراتبی در جامعه می‌یابند که محرومینی که فاقد امکان آموزش در نظام دانشگاهی تجاری هستند، به آن‌ها دست نمی‌یابند.

به این ترتیب دانشگاه در جامعه نابرابری ایجاد می‌کند، زیرا کسانی که پولدارتر هستند، قطعا راحت‌تر می‌توانند مدارک دانشگاهی را ابتیاع کنند. مسألۀ دیگری که در این کتاب به آن نپرداختم اما اخیرا برایم مسأله شده است، مسألۀ فقدان سنت دانشگاهی و موضوع خاطره‌زدایی از دانشگاه است. یکی از جنبه‌های دیگری تجاری‌سازی این است که یک ساختمان، به یکباره به دانشگاه بدل می‌شود و در واقع امری به نام سنت دانشگاهی وجود ندارد.

ما وقتی در دانشگاه تهران درس می‌خواندیم، جای‌جای دانشکده آکنده از خاطرات بود و یک سنت دانشگاهی شکل گرفته بود. اما الان تجاری‌سازی باعث می‌شود که امری به نام سنت دانشگاهی شکل نمی‌گیرد و انباشتی از خاطراتی که به نسل‌های بعدی منتقل می‌شود، با جابه‌جایی مداوم ساختمان‌هایی که عناصر زندگی دانشگاهی در آن‌ها وجود ندارد، پدید نمی‌آید.

فصل یا مقالۀ سوم از بخش اول دربارۀ فساد و فساد دانشگاهی است که در فصل قبل یکی از پیامدهای تجاری‌شدن دانشگاه معرفی شده است. در ادامه تعریف فساد و تفاوتش با مفاهیم دیگر و زمینه‌های فساد و مدل مراحل کنش فاسدانه و در انتها فساد دانشگاهی در شش دوگانه تعاملی تشریح شده است.

فصل چهارم دربارۀ فساد دانشگاه: راهبردهای دانشجو علیه استاد است که شامل روایت زیستۀ مؤلف است. در این بخش به چند راهبرد دانشجو برای گرفتن نمره از استاد اشاره شده است. در ادامه به یکی دیگر از پیامدهای تجاری شدن دانشگاه یعنی، «انحطاط دانشگاه به واسطه کمیّت‌گرایی ناشی از تجاری‌شدن» پرداخته شده است که درواقع به عنوان ریشه فساد دانشجویان و فساد استادان مطرح شده است. ایشان انحطاط دانشگاهی را نه تنها ضعف اخلاقی دانسته بلکه محوشدن معیارها و موازین تخصصی و حرفه‌ای در دانشگاه را نیز از مؤلفه‌های انحطاط می‌داند. این‌ها می‌تواند شامل سقوط کیفیت تدریس، پایین‌آمدن کیفیت پایان‌نامه‌های دانشگاهی، غیرشایسته سالاربودن انتصاب‌ها در دانشگاه، کالایی‌شدن روزافزون تعلیم و تربیت، فقدان فرایندهای آموزشی و پژوهشی ضروری و موارد دیگر باشد که همگی در انحطاط و ابتذال دانشگاه در ایران در سه دهۀ اخیر رخ داده است.

در فصل ۵ از سلامت سازمان دانشگاهی و نسبت آن با معنویت صحبت شده است، موضوعی که مورد مطالعۀ محققان در چند دهۀ اخیر بوده است و اینکه معنویت مؤلفۀ مهمی برای سلامت اجتماعی سازمانی است. در این راستا چند زیرتیتر با عناوین «نسبت معنویت و دینداری»، «معنویت و سلامت اجتماعی در سازمان‌ها»، «سلامت شخصی»، «سلامت سازمانی» و «حیات معنوی در زیست دانشگاهی» اشاره شده است.

در این فصل به این نکات مهم اشاره شده است که معنویت به طور سنتی معمولاً با دین شناخته می‌شود و انسان معنوی همان انسان دیندار است، اما گسترۀ معنویت بسیار وسیع‌تر است و انسان معنوی لزوماً انسان دیندار نیست. به اعتقاد برخی اندیشمندان معنویت امری انسانی و مختص مذهب، دین و ایدئولوژی خاصی نیست. یعنی همۀ انسان‌ها می‌توانند حیات معنوی را تجربه کنند حتی اگر دیندار نباشند. برعکس آن هم امکان‌پذیر است و ممکن است کسی دیندار باشد و درون سنت دینی زندگی کند اما زیست معنوی نداشته باشد. سپس سه نوع نسبت بین دین و معنویت از جمله «بدون نسبت»، «رقیب» و «شریک» معرفی شده است. در بخش بعدی سلامت اجتماعی در برابر فساد از جمله فساد فردی یا سازمانی قرار می‌گیرد. اگر معنویت بتواند آثار اجتماعی در تعامل با دیگران داشته باشد دارای سلامت شخصی است یعنی از این دیدگاه، هرچه انسان معنوی‌تر زندگی کند طبیعتاً از سلامت شخصی بالاتری برخوردار است.

در بخش «حیات معنوی در زیست دانشگاهی» ایشان معتقد است زیست معنوی عاملان دانشگاهی به ویژه استادان و دانشجویان تضمین‌کنندۀ سلامت سازمان دانشگاهی خواهد بود. یکی از عناصر مهم زیست معنوی در دانشگاه وجود نگرشی غایت‌نگرانه در روابط انسانی است. در چنین رابطه‌ای هیچ یک از طرفین دیگری را به منزلۀ ابزار نمی‌نگرد بلکه او را فی‌نفسه به مثابۀ غایت می‌بیند. تحقق چنین رابطه‌ای تنها موکول به عملکرد برخی کنشگران دانشگاهی مانند دانشجویان و استادان نیست بلکه باید سازمان دانشگاهی با حساسیت هرچه بیشتر به کرامت و شأن دانشجویان و استادان و کارمندان خود توجه داشته باشد و تنها در قالب ابزاری برای تحقق سازمان بدانها ننگرد. ایشان مؤلفۀ بعدی را زندگی شخصی کنشگران دانشگاهی و جدّی‌ترین مؤلفۀ سازنده و انتقال‌دهندۀ معنویت در زیست دانشگاهی را شور دانشگاهی دانسته است.

بخش دوم کتاب، شامل فصل ششم یعنی مصاحبۀ روزنامۀ شرق با مؤلف دربارۀ انحطاط دانشگاه در ایران است. همچنین فصل هفتم به مصاحبۀ روزنامۀ اعتماد با مؤلف دربارۀ موضوع تجاری شدن دانشگاه و صوری شدن فرایندهای آموزشی اختصاص دارد.

بخش سوم با عنوان «یادداشت‌هایی دربارۀ دانشگاه» به لزوم نقد کنشگران دانشگاهی و خطر تبدیل استاد دانشگاه به شومن دانشگاهی اشاره شده است. همچنین در مقالۀ بعدی به مفهوم جدیدی از «زیست اختاپوسی و فرایند اختاپوسی شدن» توجه شده است. در ضمایم نیز دو مقاله دربارۀ موضوع «اختاپوس‌های دانشگاه» و «زیست اختاپوسی و فرایند آن» آمده است.

در پایان، شاید بتوان گفت تألیف چنین کتبی ضروری‌تر از هر کتاب دیگری است زیرا آیندۀ دانشجویان زیادی دست اساتید دانشگاه است بنابراین طبق نظر مؤلف، زیست دانشگاهی نیز باید مانند بسیاری پدیده‌های دیگر نقد شود. دست کم شاید این اولین قدم برای رفع برخی مشکلات در حوزۀ دانشگاه باشد. بعد از کتاب «استادان و نااستادان» که از همین ناشر به چاپ رسیده است انتشار چنین کتابی بسیار ارزشمند است هرچند ممکن است عبارات گزنده‌ای برای برخی اساتید داشته باشد اما از ضرورت خواندن آن کم نمی‌کند.