انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پیشرفت‌های جدید در پژوهش جنسیت(۲)

 چارچوب‌های چندبعدی، درهم‌تنیدگی و تفکر فراتر از دوتائی 

William J. Scarborough برگردان: فاطمه آقامیری

۳- در هم تنیدگی

درک‌های در‌هم‌تنیده نابرابری تقریباً سابقه‌دار بودند قبل از اینکه در جامعه‌شناسی رایج شوند. در واقع، آنگونه‌ای که Robinson (2018)  نشان می‌دهد، درهم تنیدن نژاد، طبقه، و جنسیت تقریباً همان اوایل قرن نوزده توسط زنان سیاه پوست قبلا برده‌شده نوشته شده بود. اما، جامعه‌شناسان، همراه با اکثر دانشمندان اجتماعی، در انتخاب این چارچوب برای درک نابرابری نسبتاً کند بودند (اگرچه

Cooper, 1998[1892]; DuBois, 1995[1899]; Fanon, 1967[1952]; Wells-Barnett, 1991[1895]

را برای مثال‌های علم اجتماعی ابتدایی که در این حوزه به حاشیه رانده شدند ببینید.) درهم‌تنیدگی به‌عنوان یک چارچوب مفهومی به جریان اصلی علوم اجتماعی در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ وارد شد.  Legal Scholar Crenshaw (1989) اصطلاح ”درهم‌تنیدگی“ را ابداع کرد تا توصیف کند چگونه اَشکال تبعیض تجربه‌شده توسط زنان سیاه‌پوست به جنسیت یا تبعیض نژادی تقلیل‌پذیر نبودند اما به نوعی متفاوت در تعاملشان تقلیل‌پذیر بودند. اما برای جامعه‌شناسان، مقدمه بسیار تاثیرگذار نسبت به درهم‌تنیدگی کتاب اندیشه فمینیست سیاه Patricia Hill Collins بود که در اصل در ۱۹۹۰ چاپ شد. در این کتاب Collins شرح می‌دهد چگونه دیدگاه‌های زنان سیاه توسط جایگاه‌های متفاوتشان در تعامل‌های نژاد، طبقه، جنسیت، امیال جنسی، و ملیت شکل گرفتند. به موجب تجربه ستم‌های چندگانه، دیدگاه یک زن سیاه پوست قادر هست چگونگی سیستم‌های چندگانه نابرابری، مانند نژاد و جنسیت را مشاهده کند که ماتریس تسلط را دربرمی‌گیرد. در ماتریس، نابرابری‌ها به هم وابسته می‌شوند و برای حفظ الگوهای گسترده فرصت و زیان، یکدیگر را می سازند.

اثر Colline فوق‌العاده تاثیرگذار در حوزه جامعه‌شناسی و به طور خاص تحقیق در مورد جنسیت برای برانگیختن اندیشمندان بود برای درنظر گرفتن روش نابرابری جنسیتی که به صورت متفاوت توسط زنانی تجربه می‌شود که در جایگاه‌های اجتماعی متنوع نژاد، طبقه، جنسیت و ملیت قرار گرفته‌اند.

واضح است در کل ویرایش اول کتاب جنسیت که توسط Chafetz (1999) انجام شده است، جائیکه نویسندگان توجه زیادی را به نابرابری جنسیتی اختصاص دادند که به صورتی متفاوت در نژادها عمل می‌کند. برای مثال Padavice  و Raskin(1999) به یک بررسی دقیق از چگونگی تفکیک و نابرابری در دستمزد ارائه می دهند، در حالی که برای همه زنان در سطح بالایی است، اما برای زنان سیاه پوست و لاتین بسیار بدتر است.

اما در بیست سال گذشته، پیشرفت‌های تئوریکی مهمی در درک اجتماعی در‌هم‌تنیدگی وجود داشته است. متفکران روش‌های متفاوتی از انجام تحلیل تئوریکی را گسترش دادند که این حوزه را فراتر از مقایسه گروه‌ها و به سوی مفهوم‌سازی چگونگی سیستم‌های چندگانه نابرابری که درهم پیچیده و هم‌پایه هستند، پیش برند. برای مثال رویکردهای گروه-محور تحلیل درهم‌تنیده بر مقوله جمعیتی تنها تاکید دارد و روش سیستم‌های چندگانه مانند نژاد، جنسیت، طبقه، امیال جنسی را بررسی می‌کند که بر زندگی روزانه‌شان تاثیر دارد. (Choo & Ferree, 2010) مطالعه Moore (2011) از لزبین‌های سیاه پوست در شهر نیویورک مثالی ایده‌آل از این رویکرد است. با سنجش اینکه چگونه این زندگی زنان توسط مفاهیم اصولی شکل دادن/ترسیم کردن جنسیت، تبعیض رادیکال هر روزه، و انسجام جامعه لزبین سیاه‌پوست در نیویورک شکل می‌گیرد، Moor نشان می‌دهد چگونه سیستم‌های اجتماعی چندگانه در روش‌های واحدی به هم وابسته هستند تا زندگی افراد را شکل دهند. روش دیگر برای هدایت تحلیل درهم‌تنیده با پرداختن به فرایند بین مقوله‌ای هست (McCall, 2005) که بر تفاوت‌های بین گروه‌های اجتماعی تحلیلی چندگانه تمرکز دارد. تحلیل McCall (2001) دربارۀ چگونگی صنعت‌زدایی و غیررسمی کردن کار بر الگوهای نابرابری جنسیت در بازارهای کار آمریکا تاثیر دارد که مثالی از این رویکرد ارائه می‌دهد با برجسته ساختن اینکه چگونه چندین تغییر اقتصادی فوایدی برای زنان سفید پوست با تحصیلات دانشگاهی دارد در حالیکه فرصت‌های محدودی را برای زنان رنگین پوست و زنان بدون تحصیلات دانشگاهی پیشنهاد می‌کند. زمانیکه ما استفاده از درهم‌تنیدگی بیست سال پیش را با استفاده امروزیش مقایسه می‌کنیم، درمی‌یابیم که متفکران فمنیست از تعداد زیادی از ابزارهای مفهومی استفاده می‌کنند تا نه تنها تفاوت‌های بین گروه‌های اجتماعی بلکه وابستگی چندین سیستم نابرابری را تحلیل کنند. این به وضوح در فصولی از این کتاب نشان داده می‌شود. برای مثال، در فصل Acosta  و  Salcedo (2018) در مورد جنسیت (غیر) مطابقت در خانواده، آنها می‌نویسند چگونه تجربه تبعیض رادیکال، بیاناتشان از مردانگی در میان پدران لاتینی را شکل می‌دهد. زیرا مردان لاتینی برای به دست آوردن همۀ مزایای برتری جنسیتی به خاطر تبعیض رادیکال از سفیدپوست‌‌ها ناتوان هستند، آنها یک آگاهی شدید از نابرابری را گسترش می‌دهند که به یک آگاهی فمینیستی از جنسیت تفسیر می‌شود. در نتیجه، بیاناتشان از مردانگی کمتر براساس غلبه مردانه و بیشتر براساس ارزش‌های اخلاقی است. مثال دیگر از این کتاب،Brown  و Jones (2018) از اثر  Beth Richie (2012- 1996) استخراج کردند تا در مورد روش‌های زندگی دختران و زنان سیاه پوست در مناطق فقیری بحث کنند که ”مجبور به جرم“ هستند. به‌عنوان آمریکایی آفریقایی‌ها‌، تبعیض بازار کار و تفکیک مسکونی فرصت‌های کار زنان سیاه پوست را محدود می‌کند. به‌عنوان زنان، این گروه در معرض بهره‌کشی از مردان هستند. و به‌عنوان زنان سیاه پوست، آنها در مقابل نظارت دولت از طریق سیاستمداری بیش از حد و نیز نادیده گرفتن دولت از طریق محروم کردن خدمات اجتماعی آسیب‌پذیر هستند. بنابراین، ترکیبی از نژاد، طبقه و جنسیت اغلب تعداد گزینه‌های دیگری برای کار بقا غیر از کار غیررسمی و/یا کار غیرقانونی فراهم می‌کند.

به علاوه، فصل‌های این کتاب از چارچوب‌های درهم‌تنیده معاصر برای ایجاد حس نابرابری استفاده می‌کند، همچنین در نظریه‌پردازی در مورد رابطۀ بین سیستم‌های چندگانه نابرابری کار خلاقانه‌ای انجام می‌دهد. در فصل ۱۴، ” نژادی کردن تعاملات جنسیت‌یافته“ Chavez و  Wingfield غیاب مشهود نژاد را در ادبیات برجسته می‌سازند که چگونه تعاملات اجتماعی و چارچوب‌های شناختی شکل می‌گیرند. (Eagly and Wood, 2012; Ridgeway, 2011; Wagner & Berger, 1997). علیرغم اینکه دو مجموعه بسط یافته از ادبیات وجود دارد که نشان می‌دهد چگونه مردم به صورت خودکار دیگران را براساس جنسیت‌شان (Ridgeway, 2011) یا نژاد (Ito & Urland, 2003) در تعاملات اجتماعی طبقه‌بندی می‌کنند، تحقیقات کمی وجود دارد که چگونه این دو چارچوب همزمان عمل می‌کنند. Chavez و Wingfield با روشن کردن این شکاف در چارچوب‌های نظری موجود، به ما تئوری طرح اصلی در‌هم‌تنیده را (Ridgeway & Kricheli-Katz, 2013) به‌عنوان چارچوبی برای درک ارتباط فریم‌های نژاد و جنسیت برای در‌هم‌تنیده بودن معرفی می‌کنند. چارچوب‌های جنسیتی در طرح اصلی سفید هستند، از آنجا که سفیدی، حالت هژمونیک نابرابری نژادی است. در نتیجه، زنان و مردان رنگین پوست در مقابل استاندارهای ”تنها به حق بودن“ سفید پوست دیده می‌شود از راه‌هایی با نژادگرایی تشدید می‌شود. سیاه پوست‌‌ها را  شدیداً یا به صورت خطرناکی مردانه تصور می‌کنند درحالیکه آسیایی‌ها با راحتی بیشتری به عنوان بیش از حد زنانه تصور می شوند. ما از این دیدگاه که می‌بینیم، می‌توانیم درک کنیم که چگونه چارچوب‌های جنسیت و نژاد هرگز جدا نیستند، اما از سیستم‌های نژادی و جنسیتی نابرابری هم‌پایه شده‌اند. به علاوه، ما درمی‌یابیم که چارچوب‌های محدودکننده تعامل یک نتیجه و کمک‌کننده به نابرابری جنسیتی و نژادی است.

نشانه دیگر از رشد تئوری درهم‌تنیدگی از زمان چاپ اول کتاب جنسیت، گنجاندن فصلی است که کاملاً به نظریه‌پردازی در‌هم‌تنیده اختصاص یافته است. فصل Robin ”درهم‌تنیدگی و جنسیت“ تاریخ طولانی اندیشه درهم‌تنیده مربوط به دوران قبل از جنگ داخلی آمریکا را روشن می‌کند و امروز ادامه دارد، جاییکه در تحلیل های فمینیستی جنسیت گنجانده شده است. یکی از نقش‌های ارزشمند Robinson در این فصل این است که ارتباط درهم‌تنیدگی با عمل‌گرایی را با پوشش دادن موسسات زنان سیاه پوست نشان دهد، از بیانات Sojourner Truth در مورد انگاره‌های جنسیتی و نژادی بردگی برای سازماندهی معاصر توسط Charlene Carruthers و Mariame Kaba در مقابل بی‌رحمی پلیس، روشن می‌سازد که چگونه ساختارهای نابرابری به‌طور همزمان توسط ارتباطات پویشی بین ستم جنسیتی و نژادی، از میان تیشه‌های چندگانه تسلط حمایت می‌شوند. این بینش درس ارزشمندی برای جامعه‌شناسانی دارد که در مورد بررسی ساختارهای پیچیده نابرابری جدی هستند- یکی از باارزش‌ترین نگاه تئوریکی از آن‌هایی سرچشمه می‌گیرد که جنبش‌های اجتماعی را سازمان‌دهی می‌کنند، در خیابان‌ها اعتراض می‌کنند، از لحاظ استراتژیکی، با پایه‌های برساختی تسلط کار می‌کند.

حوزه دیگری که این کتاب پا را فراتر از کتاب Chafetz می‌گذارد شامل فصلی در مورد ارتباطات جهانی‌شده استعمار است که درکمان را از جنسیت شکل می‌دهد. در ”تئوری جنسیت به عنوان تئوری جنوبی“، Pallavi Banerjee و Connell Raewyan  (۲۰۱۸) با تئوری جنسیت ”ضداستعماری“ کار می‌کنند با آزمودن اینکه تاریخ و تاثیرات مداوم استعمارگرایی غربی دانشی را مبهم می‌کند که در جنوب جهانی تولید شد و موضوعات را برای اکثر جمعیت جهانی خارج از اروپا و آمریکای شمالی کم‌ارزش ساخت. توجه به تئوری جنوب (تئوری و تحقیق منشات گرفته از جنوب جهانی) ما را برمی‌انگیزاند تا نقش استعمار را در نابرابری جنسیت و نیز اشکال مردانگی و زنانگی سازماندهی ‌کند که در میان جمعیت‌های استعماری در مسیر و میراث گسترش پادشاهی توسعه می‌یابد۲۰۰۱)   .(Morrell,نه تنها خشونت جنسیتی استعمارگرایی بر جمعیت‌های بومی در طولانی مدت بر تسلط و ضد استعمارگرایی رسمی تاثیر می‌گذارد، بلکه اشکال مدرن نابرابری جنسیت در دولت‌های پسا- استعماری در آفریقا و آمریکای جنوبی را برای تاثیر فرهنگی قدرت‌های اروپایی دنبال می‌کند. تئوری جنوبی نشان می‌دهد که تاریخ و میراث تداوم‌یافته استعمارگرایی نقش بزرگی در رشد نظام‌های جنسیت در جنوب جهانی‌شده بازی می‌کند تا اندازه‌ای که آنها از طریق سیستم‌های جهانی نابرابری، تسلط و جریان‌های سرمایه ممکن می‌شوند. (Harding, 1998; Parreñas, 2015)  متاسفانه، تئوری جنسیتی که از جنوب جهانی ناشی می‌شود، هنوز به صورت موفقیت‌آمیزی با مطالعات جامعه‌شناختی جنسیت در جنوب جهانی یکپارچه نشده است. اندیشمندان فمینیست با حرکت به سوی جلو می‌توانند از اثر Banerjee و Connell و نیز دیگر ادبیات فمینیست معاصر در مورد جنوب جهانی و نشات گرفته از آن (Agarwal, 2010; Lowe,

۲۰۱۵; Mohanty, 2003; Morrell, 2001) برای تئوری جنسیت ضد استعماری کششی به دست آورند که در اینجا ارائه داده شده است و در نهایت تحلیلمان را برای در نظر گرفتن نقش استعمارگرایی و سیستم‌های جهانی بین کشورها گسترش می‌دهند.

 

ادامه دارد…

منبع:

Risman, Barbara J., Froyum, Carissa M and Scarborough, William J. (Editors) (2018). Handbook of Sociology of gender, Sprinder.