انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی فرهنگ ورزانه به نوجوانی

 

مجله ی علوم انسانی فرانسه، برگردان آریا نوری

مارگاره مید ، در کتاب خود تحت عنوان نوجوانی در ساموئا (۱۹۲۸) که کتاب دوم از مجموعه‌ی اخلاق و جنسیت در اقیانوسیه محسوب می‌شود، می‌نویسد: «من وقتی وارد ساموئا شدم، سعی کردم پاسخی برای این پرسشم پیدا کند: آیا ریشه‌ی مشکلاتی که نوجوانان ما از آن‌ها رنج می‌برند، ماهیت خود ایشان است و یا خیر، تأثیر محیط اطراف؟» مید در کتاب خود این مسئله را عنوان می‌کند که نوجوانی مرحله‌ای ضروری بین دوران کودکی و بزرگ‌سالی نیست. این انسان‌شناس معتقد بود که باوجوداینکه برای مثال در ایالات‌متحده نوجوانی را سن نابسامانی و دوران دردسرآفرینی می‌دانند، دورانی که اولین امیال جنسی در آن ظهور می‌کند و همین مسئله نیز سبب بروز رفتارهای شورش‌گرایانه از طرف نوجوان و تخطی از قوانین می‌شود، در جزایر ساموئا چنین دیدی نسبت به نوجوانی ندارند. درواقع در این جزیره نوجوانان در برخورد با مسئله‌ی جنسیت آزادی عمل دارند و حتی می‌توانند درعین‌حال با چند نوجوان دیگر – حال از جنس موافق یا مخالف – رابطه برقرار کرده و به تجربه‌ی مقوله‌ی جنسیت بپردازند، مسئله‌ای که ازنظر جامعه نیز کاملاً موردقبول است. کتاب مید بازتاب بسیار گسترده‌ای یافته و سروصدای زیادی به راه انداخت. در سال ۱۹۸۳، درک فریمن ، انسان‌شناس استرالیایی به ساموآ سفر کرد و به دنبال بازدیدی که از جامعه‌ی آن‌ها داشت، نتیجه‌گیری‌های مید را زیر سؤال برد. به گفته‌ی فریمن در ساموآ آزادی جنسی وجود ندارد و مردها زنان را تا حد زیادی محدود می‌کنند؛ اما در سال ۲۰۰۱، سرژ چرکزوف هم در جریان تحقیقاتی که صورت داد، در عین اعتقاد به این که مید در گفته‌های خود اشتباه کرده، نتیجه‌گیری فریمن را نیز زیاده‌روی دانست… بدون شک یافتن جزایر ساموآ به آن شکلی که در سال ۱۹۲۰ وجود داشتند در حال حاضر غیرممکن است بنابراین در شرایط کنونی نمی‌توان درست فهمید که حق با چه کسی است، اما به‌هرحال هنوز هم مسئله‌ی نوجوانی ازنظر دید جامعه و فرهنگ مطرح است. دنیایی بدون الگو مارگاره مید، در کتاب اخیر خود تحت عنوان شکاف نسلی، به اقسام مختلف فرهنگی با توجه به رابطه‌ای که نسل‌های مختلف باهم برقرار می‌کنند اشاره‌کرده و در این زمینه به ویژگی منحصربه‌فرد شرایط موجود در دهه‌ی ۷۰ میلادی اشاره می‌کند: در این دوره نمی‌توان دقیقاً صحبت از شکاف نسلی معمولی به میان آورد چراکه در دوره‌های تاریخی قبل از آن شکاف‌های بسیار عمیق‌تری بین والدین محافظه‌کار و فرزندان ایشان به چشم می‌خورد. اما در این دوره شرایط خاصی برقرار بود که باید به آن اهمیت ویژه‌ای داد. در طول دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ میلادی، شکاف نسلی به پدیده‌ای جهانی تبدیل شد و شدت آن به حدی رسید که هیچ‌گاه تا آن دوره مشاهده نشده بود؛ بنابراین در این دوره می‌توان از پدیده‌ای کاملاً جدید سخن به میان آورد…زمانی که تمامی افرادی که در دهه‌ی ۴۰ میلادی زندگی کرده‌اند این دنیا را ترک کنند، شکاف نسلی به پدیده‌ای تاریخی تبدیل خواهد شد. تا آن زمان باید به این مسئله اشاره شود که اتفاقی که در دهه‌ی ۶۰ رخ داد منجر به انزوای بی‌سابقه‌ی هم بزرگ‌ترها و هم‌نسل بعدازآنها شد. افرادی که در آن دوره ۳۰ ساله یا بزرگ‌تر بودند، باید این مسئله را قبول می‌کردند که دیگر هیچ‌کس مثل آن‌ها نمی‌بود. ایشان در دنیایی بزرگ‌شده بودند که هنوز همه جای آن کشف نشده بود، دنیایی که بمب اتم و خطر نابودی کامل را نمی‌شناخت…اما نسل بعد در این‌سوی شکاف به دنیا آمدند و در دوره‌ی دومین سقوط رشد کردند، دوره‌ای که در آن ممکن نبود کسب بتواند کل بشریت را از بین ببرد، دورانی که مسئولیت سنگین امروزی روی شانه‌های آن‌ها سنگینی نمی‌کرد. انگیزه‌ای که در قدیم به افراد نیرو می‌داد تا ازدواج کنند و صاحب فرزند شوند، در دنیای امروز دیگر وجود ندارد. امروزه دیگر مثل گذشته میلی به کار و تلاش سخت و تلاش برای بچه‌دار شدن به‌منظور امتداد نسلی وجود ندارد. امروزه دیگر نمی‌توان برای نسل قبل از ما جایگزینی در نظر گرفت. در میان نسل جدید دیگر فرستادن ۱ ماهواره به فضا به‌هیچ‌عنوان اهمیتی را که این رخداد برای نسل قبلی داشت، در خود ندارد…در دنیای امروز جوانان مجبورند با دنیایی بدون الگو دست‌وپنجه نرم کنند، دنیایی بدون پیشینیان. هیچ‌کس از آغاز دوران زندگی بشر تا اکنون مثل نسل فعلی نیست که ایشان بتوانند از آن‌ها الگوبرداری کنند. نه پدر و مادری، نه معلمی، نه قانون‌گذاری، نه پزشک و نه کارگری آن‌قدر مهارت ندارد که بتواند به‌عنوان الگو برای نسل جدید ایفای نقش کند، نسلی که کودکی کاملاً منحصربه‌فردی را از سر گذرانده‌اند. شاید در حال حاضر بتوان دهه‌ی ۶۰ را تنها دوره‌ای دانست که نسل جدیدش می‌دانستند نسل قبل از آن‌ها هم تنهایی یکسانی را تجربه کرده‌اند. برای اولین بار نسلی پای به عرصه گذاشته بود که می‌دانست آنچه برای ایشان، جامعه و کشورشان مصداق داشت، برای کل دنیا صدق می‌کرد.

منبع: مجموعه مقالات مجله ی علوم انسانی فرانسه به نظارت ورونیک بدن پرونده ی آریا نوری در انسان شناسی و فرهنگ : http://www.anthropology.ir/node/24940