انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سو قصد و خشونت ها در بستری از رقابت و تضادی که بیشتر اقتصادی است تا مذهبی (لوموند دیپلماتیک اکتبر ۲۰۱۴)

ژرار پرونیه برگردان حوا بختیاری

کنیا که به واسطه ی سواحلش وگشت و شکار حیوانات وحشی مورد پسند و توجه گردشگران قرار دارد، چند ماهی است دستخوش موجی از سوقصد ها ی مهلک و مرگبار شده . این جنایت ها که بدون مجازات مانده اند باعث گریزان شدن و فرار سرمایه گذاران و آژانس های مسافرتی از این منطقه شده . دلیل بروز مجدد خشونت ها ، تروریسم اسلام گرایی است که از کشور همسایه، سومالی آمده . اما این توضیحی بسیار آسان و ساده نگرانه برای در کنیا، ساحل نشینان از ضیافت دموکراتیک طرد شده اند

کنیا که به واسطه ی سواحلش وگشت و شکار حیوانات وحشی مورد پسند و توجه گردشگران قرار دارد، چند ماهی است دستخوش موجی از سوقصد ها ی مهلک و مرگبار شده . این جنایت ها که بدون مجازات مانده اند باعث گریزان شدن و فرار سرمایه گذاران و آژانس های مسافرتی از این منطقه شده . دلیل بروز مجدد خشونت ها ، تروریسم اسلام گرایی است که از کشور همسایه، سومالی آمده . اما این توضیحی بسیار آسان و ساده نگرانه برای پنهان کردن شکاف های سیاسی و اجتماعی است که کشور را از هم می درد .

شب ۱۵ ژوئن ۲۰۱۴، حدود پنجاه مرد مسلح به شهر کوچک Mpeketoni در نزدیکی شهر ساحلی Lamu حمله کردند، کنیا مشغول ساخت بندر گاه بزرگی در آب های عمیق (۱) این شهر ساحلی است . این حمله ی نظامی از اصل ساده ای تبعیت می کرد: متجاوزین از خانه ای به خانه ی دیگر رفته و با برنامه حساب شده ساکنین منازلی که نام های غیر مسلمان داشتند را به قتل می رساندند . شبه نظامیان بعد از اینکه به راحتی ضد حمله ی ضعیف نیروهای امنیتی دولتی را عقب راندند به نابودی ، غارت و تخریب – ماشین ها، مغازه ها و یک بانک پرداخته و مرتکب اعمال وحشتناکی شده وعاقبت در حالی که بیش از شصت کشته به جا گذاشته بودند ، در تاریکی شب ناپدید شدند .

در انتهای شب آن ها به تکرار فجایع خود در روستای مجاور Maporomokoni دست زدند و نزدیک پانزده نفر را به قتل رساندند . در هر دو مورد اکثرقربانی ها از اقوام Kikuyus و از بومیان مسیحی فلات بالا بودند .

رسانه های بین المللی به سرعت در توضیح این انفجار خشونت چنین عنوان کردند: جنایتکاران از تروریست های سومالیایی سازمان حرکت الشباب اسلامی (جنبش جوانان انقلابی اسلامی) هستند که پیش از این نیز مرتکب سوقصد هایی در خاک کنیا شده بودند ، مشخصا در سپتامبر ۲۰۱۳ (۲) در مرکز تجاری Westgate در نایروبی . این خبر و تفسیر به سرعت از طرف خود الشباب مورد تائید قرار گرفت : آن ها مسئولیت قتل عام ها را از روز ۱۶ ژوئن در توئیتر به عهده گرفتند . انگیزه آن ها تلافی و انتقام گرفتن از قتل امام تندرو شیخ ابوبکر شریف احمد – که بیشتر با لقب Makaburi شناخته شده بود – در اول آوریل ۲۰۱۴ ، در شهر مومباسا که احتمالا به دست سرویس های امنیتی کنیا انجام گرفت ، بود.

اما وقتی همان روز۱۶ ژوئن، وزیر کشور Joseph Ole Lenku اذعان داشت که اعضای کماندو « دعوت شده» و حتی از «برخی بازیگران صحنه سیاسی کنیا» کمک گرفته اند و باید « از تحریک و تفرقه افکنی دست بردارند»؛ با اینکه مشخصا اسمی از او برده نشده بود، آقای Raila Odinga، نخست وزیرسابق و رهبر حزب مخالف دولت ، ائتلاف برای رفرم و دموکراسیCORD Coalition for reforms and democracy بلافاصله اظهار داشت که در این رابطه کاملا بیگناه است . روز بعد شخص رئیس جمهور آقای Uhuru Kenyatta وارد صحنه شده و اعلام کرد: حملات توسط الشباب صورت نگرفته و او «اعمال کینه توزانه، تبلیغات منفی سیاست مدارانی که آماده دست زدن به هر کاری هستند را تحمل نخواهند کرد» .

با رفتن به محل وقوع خشونت ها آقای Lenku با هو کردن ها و اعتراض های مردم مواجه شد و در آخرین لحظات توانست به کمک آقای Gedeon Mbuki Kioko ، نماینده مجلس و میلیونر بحث برانگیز که بیشتر تحت عنوان «Sonko» ثروتمند(۳) ، شناخته شده جان سالم به در برده و سوار هلی کوپترش شود . در این اوضاع هیجان زده، آقای اودینگا اعلام کرد که تسلیم ارعاب نشده و سفر های کاری و جلسات سیاسی مخالف دولت خود را لغو نخواهد کرد. باید گفت دلایل کافی در این مورد موجود است : آقای کنیاتا که ۴ مارس ۲۰۱۳ به ریاست جمهوری انتخاب شد اکنون توسط دیوان بین المللی کیفری برای نقش و مسئولیتش در خشونت های بعد از انتخابات سال ۲۰۰۷ (۴) که بیش از هزار کشته به جا گذاشته بود، تحت تعقیب است .

هزاران خارجی که نگران اوضاع هستند کشور را ترک می کنند. گردشگری که سومین منبع در آمد زایی ارزی کنیا به شمار می رود ( حدود %۱۳ تولید ناخالص ملی )، به دلیل افت رزرواسیون هتل ها و توقف گشت های مسافرتی مورد تهدید قرار گرفته . سازمان پر نفوذ کار فرمایان Kenya Private Sector Alliance (Kepsa) فراخوانی را برای دعوت به آرامش از طریق مطبوعات منتشر کرد و توانست نظر آقای Odinga برای لغو گرد هم آیی هایی که در آن ها احتمال بروز زدو خورد و درگیری وجود داشت را جلب کند .

کنیا بهشت گردشگری در آتش می سوخت. از اوایل سال ۲۰۱۴ ، بالغ بر ده ها کشته و حدود صد نفر زخمی در بخش ساحلی قربانی شده اند . آیا این وقایع نشان از تروریسم اسلامی بین المللی دارد یا منشا و ریشه های محلی دارد که عاملان سعی در به هم آمیختن آن دارند ؟ چه فکری در این مورد می توان کرد ، همه این وقایع طی یک سری عملیات خشونت باری صورت گرفته که به اغتشاشی بزرگ بین مسیحیان و مسلمانان از یک سو و ساکنین سواحل و فلات بالا از سوی دیگر دامن زده است مردمی مورد لطف قرار گرفته یا به حال خود رها شده ؟.

برای درک این وضعیت باید به قبل از جنگ جهانی اول و کارزار مصادره و سلب مالکیت ارضی برگردیم که توسط استعمارگران بریتانیایی به راه افتاده بود. در آن زمان لندن ، کنیا را به عنوان یک مستعمره مسکونی تلقی می کرد : white man’s country («کشوری برای انسان سفید پوست») مطابق اصطلاح به کار برده شده در آن دوران . اراضی وسیعی از بومیان دزدیده شد ، به خصوص از قوم Massais و از Kalenjins ها و همین طور از اقوام Kikuyus . در اواسط سال های ۱۹۵۰ ، این اقوام سرکردگی مبارزه بر علیه اشغالگر را با همسویی و مشابهت با قیام Mau Mau به عهده گرفتند . آقای Jomo Kenyatta مبارزی ضد استعماری از قوم Kikuyu بود که مرز خود را با این جنگ چریکی که شدیدا توسط بریتانیایی ها (۵) سرکوب می شد حفظ کرد. در سال ۱۹۶۳ او به نخست وزیری رسید و سال بعد رئیس جمهور شد، «پدر استقلال» کشور.، برای تصحیح اشتباه سیاسی اش او برنامه اصلاحات ارضی به نفع Kikuyus ها تنظیم کرد که سرمایه آن توسط لندن تامین شده بود. او تقسیم دوباره و اختصاص سهم قابل توجهی از بهترین زمین های کشاورزی بالغ بر ۳۰۰ هزار هکتار را بدون توجه به سایر اقوام و گروها به ایل و تبار خویش اختصاص داد . Kikuyus ها که تنها %۲۳ از جمعیت کشور را تشکیل می دهند از آن پس اراضی کشاورزی بسیار وسیعی را در اختیار گرفتند . افرادی از بین آن ها که در Kenya African National Union (KANU) حزب آقای کنیاتا ، نقش مهمی ایفا می کردند از امکانات و تسهیلات (۶) باز هم بیشتری برخوردار شدند .

این برتری قومی-اجتماعی به فلات مرکزی محدود نمی شد؛ و گستردگی آن کم کم به سایر مناطق هم بسط یافت . توسعه فزاینده ی گردشگری در سواحل کشور امکان شکوفایی و رفاه را برای Kikuyus ها و «متحدانشان» به ارمغان آورد . اقوام نزدیک و همکیش مانند Embu و Meru به لابی سیاسی-اقتصادی قدرتمندی تبدیل شدند . سود به دست آمده از بخش کشاورزی صرف تامین سرمایه برای ساخت و ساز و رونق گردشگری شد . در جریان سال های ۱۹۷۰، این اقوام ساحل را در اختیار خود درآورده و زمین های Swahilis ها را که سند مالکیت تنظیم شده ای نداشت غصب کردند ، اشکال سنتی سکونت و اشغال زمین ها به شکل مشارکتی و جمعی بود که در پیوند و ارتباط با خانواده و دسته و طایفه ها بود . در هنگام مرگ کنیاتا در سال ۱۹۷۸ ، Kikuyus ها کاملا بر اقتصاد و نهاد های دولتی کشور تسلط پیدا کرده بودند .

بعدها از این برتری کاسته شد : معاون کنیاتاDaniel arap Moi که جانشینش شد از طایفه Kalenjin است که توانسته بود در سایه ی « پدر استقلال» ترقی کند. در دوره طولانی فرمانروایی اش (۲۰۰۲-۱۹۷۸ )، Kikuyus هاکه در وهله اول تصور می کردند او فردی کم رو و خجالتی و قابل کنترل کردن است، با به وجود آمدن اتحادی بین چند طایفه در اقلیت ، خود به حاشیه رانده شدند. بعدا معلوم شد Moi فرد زبر دست و فریبکاری است .

Kikiyus ها بهترین سهم را برای خود می خواهند

قدرت kikuyu زیاد تر از آن است که بتوان آنرا از بین برد ، با این حال در سال ۲۰۰۲ ، در جریان استقرار تعدد احزاب جان دو باره ای گرفت. پایان انحصار سیاسی حزب KANU باعث پخش شدن رای دهندگان به دسته ها و جناح بندی های قومی متعددی شد، Kikuyus ها که هم تعدادشان بیشتربود و هم متحد و ثروتمند بودند توانستند از این موقعیت بهره ببرند . اولین جانشین رئیس جمهور Moi، آقای Mwai Kibaki که در سال ۲۰۰۲ با %۶۲ آرا به ریاست جمهوری رسید از این طایفه است . این انتخابات که پیروزی بزرگ دمکراسی قلمداد شد و مورد استقبال قرار گرفت نقاط تاریک نیز داشت . بدون شک، انحصار طلبی تک حزبی از بین رفت ؛ انتخابات در فضایی آزاد و در آرامش برگزار شد . آقای کیباکی به لطف جنبش اتحاد ملی به ریاست جمهوری رسید ، امری که با ربع قرن حکومت دیکتاتوری مغایرت داشت. آقای Odinga از متنفذین قوم Luo به طور گسترده ای در پیروزیش سهیم بود. اختیارات رئیس جمهور روشن بود : برای جبران خسارات به جا مانده از فساد دوران Moi ، باید آقای کیباکی برای احیا و اصلاح اقتصادی برنامه ریزی می کرد .او با به کار گیری اقدامات اقتصادی بر پایه ایده های کینز، به نتایج مطلوبی رسید : آمار رشد از %ً ۱،۶ در سال ۲۰۰۲ به %۵،۵ در سال ۲۰۰۷ رسید . اما آمار های اقتصادی بخشی از حکایت را بازگو می کردند . معلوم شد منابع و سود های حاصل از این رونق اقتصادی به طور ناعادلانه ای تقسیم شده : نخبگان کیکویو بهترین سهم و موقعیت ها را به خود اختصاص داده بودند . قدرت های سیاسی که از این وضعیت پیروز بیرون آمدند «چیزی نیاموخته و چیزی را هم فراموش نکردند» طبق عبارتی که اریستوکراسی فرانسه در سال ۱۸۱۵ ودر جریان بازگشت به قدرت به کار برده بود . نخبگان Kikuyu که تسلیم تهاجم برخی از اقوام در اقلیت شده بودند ، جایگاه خود را پس گرفته و خیال نداشتند آن را از دست بدهند . از این پس تهدید از جانب دو قوم بزرگ دیگر : Les Luhyias و Les Luos (۷) احساس می شد.

برای اقوام کوچکی که از این ضیافت کنارگذاشته شده اند «دمکراسی» فرق زیادی با دیکتاتوری نداشت . Swahilis های ساحل نشین،شاهد و نظاره گر تاثیرات «اصلاحات و رونق» بودند بدون این که سهم خود را دریافت کنند. بدتر این که نابسامانی و اختلالات جدیدی نیز بروز کرده بود: بروزآشکار جرم و بزهکاری های کوچک در شهر ها، تشدید رقابت های طبقاتی در درون اقشار تهیدست جامعه با رشد سریع فرقه ی سنت گرای نوین کیکویو Mungiki (۸) . در عین حال، درگیری بین گروه های اقلیت تشدید شده مانند وقایعی در غرب در کوهپایه Elgon و در منطقه Kisii، که شبه نظامیان قبایل خود جوش و بدون برنامه ریزی باهم درگیر شدند. این ها که با سلاح هایی مثل تیر و کمان و قمه برای باز پس گرفتن زمین های اب و اجدادیشان که به دست سفید پوستان دزدیده شده و به کیکویو ها داده شده بود، می جنگند .

برقراری دمکراسی در سال ۲۰۰۲ نتوانست هفتاد و پنج سال بی عدالتی را اصلاح کند. همین که یاس و دلسردی سپری شد بازنده ها با هم درگیر شدند. در جریان خشونت های بعد ازانتخابات ریاست جمهوری ماه دسامبر ۲۰۰۷ این روند به التهاب کشیده شد. به سختی از بروز جنگ داخلی اجتناب شد که تا اندازه ای به لطف میانجیگری ماهرانه دبیر کل سابق سازمان ملل متحد آقای کوفی عنان و به خصوص به واسطه ی « همکاری طبقاتی » بین اقشار سفید پوست، هندی و افریقایی طوایف مختلف بورژوازی حاصل شد.

منسجم از لحاظ فرهنگی – مسلمان، تاجر، swahilie ،و متمایز از لحاظ تاریخی – ساحل در مجموع قربانی تصاحب و غصب زمین ها توسط قبایل مسیحی ساکن مرکز شده است . ساحل نشینان نقش محدودی در مبارزات سیاسی دوران Moi ایفا کرده بودند. با بالا گرفتن جریان اسلام گرایی افراطی در دنیا و به خصوص با سرنگونی دیکتاتوری رئیس جمهور زیاد باره(Siad Barre) درکشور همسایه سومالی در سال ۱۹۹۱، موقعیت تغییر کرد. اولین جنبش مسلمانان افراطی در ساحل کنیا در سال ۱۹۹۲و با تاسیس حزب اسلامی کنیا IPK به رهبری امام swahili، به نام شیخ خلید بالالا، پدیدار شد. IPK حزبی بود با تفکر دوگانه : اسلامی افراطی و تندرو، و همین طور تجلی دوباره Kenyan African Democratic Union (KADU) حزب فدرالیستی که فردای استقلال شکل گرفت و بعد جذب حزب KANU شد . این حزب از اسلام به عنوان نشانگر فرهنگی منطقه ای برای دفاع ازخود دربرابر «تهاجم» قبایل داخلی و تسلط و برتری سیاسی، اقتصادی و قومیتی آن ها استفاده می کرد. اگرچه رئیس جمهور Moi وIPK با هم اختلاف داشتند اما تروریسم به طور مشخص در سال ۱۹۹۸ و با سوقصد بر علیه سفارت خانه های امریکا در نایروبی و دارسلام که توسط سازمان نوپای القاعده صورت گرفت، وارد عمل شد ، سازمانی که از کمک لجستیکی اتحاد دادگاه های اسلامی سومالیایی (۹) حرکت الشباب اسلامی ، بهره مند بود . در حالی که جنبش الشباب در سومالی تندرو تر می شد، ساحل نشینان برای طرح مطالبات غیر مذهبی خود شورای جمهوری خواه مومباسا MRC) ( را تشکیل دادند . این شورا هیچ ربطی به سازمان تروریستی مسلمان نداشت ؛ تعداد زیادی از اعضای آن مسیحی هستند. رویکرد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن تاکید بر مسائل و دشواری های دردناک جامعه داشت : تنها %۳۸ از جمعیت ساحل نشین سند و مدرکی برای اموالشان دارند ، در صورتی که در مورد ساکنین مناطق مرکزی کشور این رقم به %۶۲ می رسد ؛ میزان فقر در میان مردم منطقه ساحل %۱۳ بالاتر از مردم سایر مناطق کشور است (%۳۸ ) ، در صورتی که خط فقر در کنیا خیلی پائین است (۴۵۶ دلار در سال ) با در نظر گرفتن این که میانگین درآمد هر نفر ۸۹۰ دلار است (درحالی که در منطقه ۱۲۰۰ دلار نسبت به برابری قدرت خرید است) اوضاع روز به روز بدتر (۱۰) می شود . این امر منطقه ساحلی را به دومین استان فقیر کنیا بعد از قسمت شمال شرقی که اکثریت آن سومالی و هم چنین مسلمان هستند، تبدیل کرده است.

MRC شورای جمهوری خواه مومباسا، خواستار استقلال استان ساحلی کنیا با شعار « ساحل کنیا نیست » است. ناکامی و شکست نسبی سیاسی باعث افراطی شدن رای دهندگانش و تشکیل شاخه محلی الشباب سومالیایی : Al –Hijrah شد . اولین حرکت این ادغام قانونی- تروریستی سوقصد Westgate در سال ۲۰۱۳ بود، که بخشی از لجستیک آن توسط Al Hijrah تامین شده بود . قتل عام و کشتار در این مرکز تجاری عکس العمل خشونت بار و فاجعه آمیزدولت را در پی داشت : به بهانه ی مبارزه علیه تروریسم، عملیات «امنیتی» Usalama Watch به ارتش و پلیس اجازه ی غارت محله ی سومالیایی نایروبی Eastleigh را داد . نیروهای انتظامی در منازل را شکستند، پول های نقد اهالی را دزدیدند( سومالیایی ها پولشان را در بانک نمی گذارند و در منزل نگه می دارند) و به دختران و زنان تجاوز کردند . وزیر کشور، آقای Lenku عملیات را تایید کرد و حتی حق شهروندی کنیا را از سومالیایی های زیادی پس گرفت .

سومالیایی ها که حالا پناهنده بودند به اردوگاه ها ی نزدیک مرز رانده شدند . جامعه سومالیایی در حالت شوک به «تروریست» های الشباب که در گذشته نسبت به آن ها بدگمان و بی اعتماد بود روی آورد . بخشی از MRC با جهادگرایان سومالیایی ارتباط برقرار کرده و در کمال شگفتی دریافتند که برخی از افراد نزدیک به شورا به Al – Hijrah ملحق شده اند و آماده همکاری با آن ها می باشند به این ترتیب درعرض چند هفته، عملیات Usalama Watch پیوند بین برخی از استقلال طلبان ساحل نشین که مسالمت جویانه فعالیت می کردند را با اقلیتی که شامل تندروترین بخش جنبش سومالیایی بود قوام داده و مستحکم کرد .

« ما سرباز نیستیم »

انتخاب Mpeketoni به عنوان هدف از چندین جهت قابل توضیح است : از یک طرف از سال ۱۹۶۵ این جا محل استقرار و سکنای جوامعی از تبار فلات بالا بوده و بنا بر این نمادی از برتری wachenzi ( « وحشی ها »، اصطلاح تحقیر آمیزی برای اطلاق به مردم نقاط مرکزی )محسوب می شد؛ از طرف دیگر، این منطقه باید پذیرای کارگرانی که در پروژه ی بندر Lamu،کار می کردند باشد کارگرانی که آن ها هم از مرکز کشور به این منطقه می آمدند،موضوعی که باز ساحل نشینان را از امکان و فرصت کار کردن باز می داشت .

یک فعال سابق و سالخورده MRCمی گوید: « چکار کنیم، ما سواحلی ها تاجریم ، سرباز نیستیم. اگر سومالیایی ها می خواهند بیایند wachenziها را برای ما بکشند، کمکشان می کنیم، حتی اگردر اصل با آن ها (۱۱) موافق نباشیم .

به این ترتیب انفجار خشونت در ناحیه ساحل ابعاد متعددی دارد. این نیست که «تروریسم ساحلی » فقط کار الشباب سومالیایی باشد . همین طور حاصل طرح ویرانگری از طرف اپوزیسیون کنیایی هم نیست، اپوزیسیونی که مانند حکومت رئیس جمهور کنیاتا، شامل قبایل سرزمین های بالا می شود . در مورد کینه مردم ساحل نشین از wachenzi ها، فقط به قوم کیکویو ها محدود نمی شود. روز ۲۱ ژوئیه در جریان حمله ی جدیدی در مومباسا،که در آن چهار نفر کشته شدند، مهاجمین اعلامیه هایی را پخش کردند که در آن حکومت را مسبب این حملات نمی دانست بلکه طایفه آقای Odinga رهبر اپوزیسیون که از Luos ها هستند را متهم می کرد.

Luos ها مانند Kikuyusها مسیحی هستند و اصالتا از ناحیه مرکزی می باشند، به دلیل عدم حمایت و پشتیبانی حکومتی، به اندازه کیکویو ها منفعتی از مهاجرتشان به طرف ساحل نبرده اند.

در نهایت شاهد مقابله و رویارویی هستیم که در عین حال زمینه فرهنگی و اقتصادی دارد و مذهب تنها یک نشانگر از تمایز بین مردمان ساکن سواحل (مسلمان) و ساکنین مناطق مرکزی کشور (مسیحیان ) (۱۲) می باشد . اگر تروریست های سومالیایی وجود دارند، فایده آن ها به ویژه برای پنهان کردن شکاف ها و گسستگی هایی است که کنیا پشت سر می گذراند .

 

۱-Lire Tristan Coloma, En attendant le port qui doit sauver le Kenya, Le monde diplomatique, avril 2013

۲- Lire Terrorisme somalien, malaise Kenyan, Le Monde diplomatique, novembre 2013

۳- Sonko که به زبان محلی به معنی ثروتمند است بعد ها به اتهام قاچاق مواد مخدر . زمین بازی زندانی شد.

۴-Lire Francesca Maria Benvenuto, La Cour penale internationale en accusation, le monde diplomatique, novembre 2013

۵-Robert Buijtenhuijis, le mouvement Mau Mau, Mouton, La Haye ,1971
۶- Christopher Leo, Land and Class in Kenya,Presses universite Torento 1984

۷- در حالیکه در کنیا ۴۲ قوم و طایفه وجود دارند اما سه طایفه اصلی(Kikuyus, Luos et Luhyias) ۶۵ درصد جمعیت را تشکیل می دهند

۸ Lire Jean Christophe Servant, Affrontements tres politiques au Kenya, Le Monde diplomatique , fevrier 2008

۹- اسلام گرائی افراطی از مدتها پیش در سومالی وجود داشت اما از سالهای ۲۰۰۴-۲۰۰۵ بود که با بوجود آمدن اتحاد بین قبایل اسلامی تحت نام « حرکت الشباب اسلامی» نقش در اول را در صحنه بعهده گرفت. اشغال نظامی اتیوپیدر سال ۲۰۰۶ وضعیت را بازهم بیشتر رادیکالیزه کرد

۱۰- در حالیکه شاخص فقر در کنیا بسیار پائین است

۱۱- Entretien realise a Mombasa le 17 juin 2014

۱۲- بعنوان مثال آقای Sonko به کمک آقای Lenku شتافت که نزدیک بود توسط اهالی نکه تکه شود. هیچنوام از ایندو Kikuyus نیستند.

نویسنده، محقق برنامه افریقایی Atlantic Council است.