نگاهی به کتاب عکس غنچهها در طوفان اثر کاوه و هنگامه گلستان
رومینا آغنده
نوشتههای مرتبط
کودکان و نوجوانان از آسیبپذیرترین اقشار جامعه محسوب میشوند و همواره اولین افرادی هستند که میتوان آثار فشارها و تغییرات بزرگ در جامعه را در آنها دید. کودکان و نوجوانان ایرانی نیز هیچگاه از این قاعده مستثنا نبودهاند و شاید بیش از دیگر افراد جامعه تحت تأثیر اتفاقات اطراف خود قرار گرفتهاند. دشوارترین برههی زمانی برای آنها دهههای پنجاه و شصت شمسی بوده که ایران در آن روزهای گوناگونی را تجربه میکرده است. کتاب عکس غنچهها در طوفان که «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» در ۱۳۸ صفحه در فروردین ۱۳۶۰ منتشر کرده شامل عکسهای کاوه گلستان و همسرش هنگامه گلستان از ابتدای دههی پنجاه تا اوایل دههی شصت است که از کودکان و نوجوانان سرتاسر ایران تهیه کردهاند. این کتاب به چهار بخش تاریخی تقسیم شده است: پیش از انقلاب، روزهای انقلاب، روزهای ابتدایی بعد از انقلاب و دوران جنگ. در هر بخش عکسهایی از اوضاع و فعالیتهای کودکان و نوجوانان، با توجه به موقعیتی که در حال تجربهی آن هستند، آمده است. عکسهایی که بههیچعنوان شبیه آنچه انتظار میرود تا شاهد باشیم نیستند. این کودکان با چالشهای گوناگونی دست به گریباناند و راهی جز روبهرو شدن با آنها ندارند. در دوران پیش از انقلاب با تصاویر کودکان و نوجوانانی سروکار داریم که زندگیشان فاقد حداقلهایی است که هر زندگی طبیعی داراست و حق هر فردی است که در زندگی آنها را تجربه کند. اکثرشان، درواقع، برای به دست آوردن همان حداقلهایی که نیست، عرقریزان زحمت میکشند تا آنها را برای زندگی خود و خانوادهشان بهدست بیاورند. در این تصاویر که آنها را کاوه گلستان گرفته است، کودکان و نوجوانان با وضعی اسفبار روزگار خود را سپری میکنند. برخی از آنها برای کمک به خانوادهی خود در ساختمانها کارگر هستند و برخی دیگر به دلیل بیماریهای پیشرفته که به آن مبتلایند در چادرهایشان خانه نشینند. بعضی از این کودکان در وضعیتی تبعیضآمیز و در مدارسی که دستکمی از خانههایشان ندارد به تحصیل مشغول هستند، اما چهرههایشان آنقدر سلامت و هوشیار نیست تا توانایی فراگیری علم را داشته باشند. معلوم نیست لباسهایشان چند بار دستبهدست افراد دیگر چرخیده تا بر تن آنها رفته است.
در بخش بعدی که به روزهای پرهیاهوی انقلاب سال ۵۷ تعلق دارد، عکسهایی از اعتراضات مردمی و راهپیماییها، زدوخوردها و تیراندازی بین ارتش و مردم در کتاب آمده است. این عکسها بهخوبی گویای خشم، اندوه و خفقانی است که در آن دوران بر جامعه حاکم بود. کودکان و نوجوانان در این دوران هم حضوری فعال دارند و با افراد بزرگسال جامعه همانند آنها به بیان اعتراضات خود میپردازند. آنچه خشم آنها را بیش از هر چیزی برمیانگیزاند، تبعیضی بود که در سیستم آموزشی مدارس خود بهخوبی حس میکردند. آنها در آن روزها کشته شدن دوستان خود، جلوی چشمانشان، در درگیریها را تجربه میکردند و کاری هم از دستشان برای جلوگیری از این اتفاق برنمیآمد و چیزی جز حسرت و خشم بیشازپیش برایشان باقی نمیماند. کاوه گلستان با دوربینش در آن شلوغیها حضور داشته و به آنها بیتوجه نبوده است. در این قسمت از کتاب به غیر از عکسهای او، عکسهایی که هنگامه گلستان، همسرش، نیز از آن دوران گرفته دیده میشود. حضور عکاس زن در عرصههای گوناگون آن روزها اتفاقی نیست که بتوان ساده از کنار آن گذشت و به آن بیتوجه بود. اتفاقات آن دوران برای هنگامه گلستان آنقدر جالب و تازه بوده که باعث شد تمام محدودیتهای احتمالی برای خویش را فراموش کند و در سطح شهر با دوربینش به ثبت وقایع بپردازد. در عکسهای او میتوان شاهد نگاه شخصی و متفاوت و مستقل او دربارهی اتفاقات اطرافش بود. همچنین در بخش سوم کتاب نیز که به روزهای بعد از انقلاب همانند تسخیر لانهی جاسوسی پرداخته است، عکسهای هنگامه گلستان حضور دارد. رویکرد متفاوت او با همسرش دربارهی حضور زنان، بهخصوص دختربچهها، در روزهای انقلاب و بعد از آن بهخوبی در عکسهایش مشهود است. او از دختربچههایی عکاسی کرده است که در حال یادگیری استفاده از اسلحه هستند. دخترانی که مانند خود او با وضعیت جامعهی خود همراه شدهاند و به آن واکنش نشان میدهند. اما با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال ۵۹ نتوانست که در جبهههای جنگ حضور یابد، در تهران ماند و به همسرش در ظهور و چاپ نگاتیوهایی که او از خط مقدم و مردم مناطق جنوبی کشور تهیه میکرد یاری رساند. عکسهای متعلق به جنگ تحمیلی در بخش چهارم و آخر کتاب آمدهاند. این عکسها بهخوبی اوضاع مردم و بهویژه کودکانشان را در آن دوران به تصویر میکشند.
بهترین تصویری که در این کتاب آمده و میتواند نمادی از کودکان و نوجوانان ایرانی باشد که دوران ظلم بیگانگان علیه کشورشان را تجربه میکنند، عکس لحظهی برخورد خمپاره با پسر نوجوانی است که در جبههی جنگ از مرزهای کشورش با کمترین امکانات دفاع میکند. این نوجوان لحظهای را تجربه میکند که برای او بسیار تازه است، دو نفر دیگر نیز بالای سر او کنجکاوند که بدانند چه بر سرش خواهد آمد. تصویر در ظاهر روایتی ساده از یک برخورد در جنگی دردناک است، اما آنچه در لابهلای لایههای عکس پنهان شده آسیبپذیری کودکان و نوجوانان و ستمی است که توسط دشمن بر آنها روا داشته میشود. آنان بهنوعی ناخواسته قربانی درگیریها و مسائل سیاسی میان کشورها و گروههای مختلف میشوند. بچهها قشر آسیبپذیرتری نسبت به بزرگسالان محسوب میشوند، اما همراه آنها جنگ و مشکلات جامعه را تجربه میکنند. تصویر گویای نقطهای بینابینی است و برای افرادی که درون کادر عکس درگیر آن هستند قابل درک نیست؛ فقط یک عکاس با نگاه تیز و واکنش بهموقع میتواند آن را بفهمد، ثبت کند، با مخاطبان آن را شریک شود و آنها را به فهم آنچه خود در ابتدا شاهد بوده است رهنمون سازد. کاوه گلستان با پیگیری و به تصویر کشیدن اوضاع آن روزهای کودکان و نوجوانان استفادهای اسنادی از رسانهی عکاسی دارد و همچنین با انتخابهای عکاسانه نگاه شخصی خود را در تصاویر ارائه میدهد.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در انتشار این کتاب واکنشی مناسب نشان داد و درست چند ماه بعد از شروع جنگ تحمیلی در ابتدای سال ۱۳۶۰، این کتاب را به تعداد ۰۰۰/۲۰ نسخه منتشر کرد. کانون با منتشر ساختن این کتاب هم نمایی مستند از زندگی دوران اخیر کودکان و نوجوانان ارائه داد و هم از نگاه هنری نسبت به کتاب عکس با منتشر ساختن عکسهای کاوه و هنگامه گلستان در مقام هنرمندان عکاس دفاع کرد. این کتاب با استقبالی بسیار خوب مواجه شد تا جایی که در سال ۶۲ به چاپ دوم رسید و اکنون جز در کتابخانههای معتبر، آن هم بهعنوان کتاب مرجع، نمیتوان آن را یافت.
امیدوارم کانون همچنان عکاسان را که در حوزهی کودکان و نوجوانان مشغول به فعالیت هستند در بخشهای گوناگون ارائهی عکس یاری کند، زیرا حمایت از آنها، بهصورت غیرمستقیم، حمایت معنوی از کودکان و نوجوانان خواهد بود. کودکان و نوجوانانی که هنوز هم آسیبپذیرترین اقشار جامعه محسوب میشوند.