جهان از دیرباز، در آمد و شد نظریات و افکار مختلفی بوده که همواره خالقانش انسان ها بوده اند. سنت های فکری بی هیچ ثباتی در حال تغییر و تحولند. حتی ادیان رسمی نیز با تفسیرهای جدیدی مواجه اند به گونهای که گاه با تساهل و تسامح اصلاحات درون دینی صورت میگیرد. اما به هر روی مطالبات دین باوران امروز با اسلاف خود فرق کرده است. امروزه دین در مواجهه با سوالات جدید حریم قدسی خویش را تغییر داده، روند تقدس زدایی را در سطح خرد- کنشگران اجتماعی نه فیلسوفان و عالمان – نیز ادامه می دهد. این تقدس زدایی در مرحله اول در اذهان باور مندانی رخ داد که با سوالات و شکیّات خود در پی راه جستن به نگرشی یقینی بودند. حیطه این سوالات نه فقط پیکره بیرونی ادیان (همچون آداب و رسوم و شعائر و اعمال مذهبی) را مورد هجوم قرار داد که به پایههای زیرین آن نیز تاخت. حاصل چنین حرکتی تحول و دگرگونی لایههای بیرونی دین بود. بسیاری از مراسم دینی چهرهای متفاوت یافتند و یا کم کم با از دست دادن کارایی خود از صحنه خارج شدند. اسطورههای دینی رنگ و روی خود را باختند و حرکت های فرهنگی برای خلق اسطورههای نوین از بطن جوامع جدید آغاز شد. این تقدس شکنی حرکتی عام و شناخته شده در سطح جهان مدرن و حتی در حال توسعه گردید. اما نکته قابل توجه مقاومت انکار ناپذیر این عناصر مقدس در اذهان نو جو بود. علی رغم همه شکها و شبههها، نیرویی درونی مانع از پژمردگی یا افول این عناصر گردید. بسیاری از مردم به محض مواجهه با این سوالات دایره عقل بشری را محدود دانسته، به حفظ آن اصرار می ورزند. برخی نیز علی رغم تکذیب و رد این قدسیت همواره با واژهای به نام گناه گرفتارند. با وجود تلاش تمام نو اندیشانی که خواسته یا نا خواسته قدسیت را به زیر سوال برده بودند، همچنان ادیان با محوریت قدسی پابرجایند و عده کثیری به آن باورمندند. یکی از مهمترین فضاهای مساعد برای رشد و نمود قدسی، دین است. دین چارچوبی است که در آن بستری مساعد برای پرورش ارزش ها، اخلاقیات و هنجارها، وجود دارد. به محض پذیرش یک دین فرد ملزم به رعایت قوانین و قواعد تعیین شده میشود. او برای نشان دادن باور مندی خویش ناگزیر از ادای اعمالی ویژه است حتی اگر به طور کامل نیز آن رفتار را نپسندد.
از سوی دیگر فرد دین باور با انجام مناسک خاص، خود را در یک پیوند عمیق با عنصری متعالی تر میبیند. بسیاری از اشیاء، افراد، اعمال، مکان ها و زمان ها در نظر او باری فراتر از آن چه که دارند با خود حمل میکنند. یک درخت میتواند چیزی برتر از یک رستنی معمولی باشد. این درخت گاه میتواند پیوند دهنده فرد به ملکوت و یا رابط فیض او و جهانی برتر گردد. در مقابل میتوان موجود یا شی را پیدا کرد که به گونهای با عناصر شر در ارتباط است و فرد با ضربه زدن به آن (اغلب سنگ پرانی) انزجار و نفرت خود را از نیروی بد اعلام می کند. در کنار این دو نیز میتوان درختی را رد زنی کرد که فقط به جهت محصولی که ارائه میدهد حائز اهمیت است. به عبارتی در نگرش فرد دین دار سه نوع جهان وجود دارد؛ یکی جهان قدسی که دستیابی به آن از طریق واسطهها یا عمل فردی ممکن شود. دو : جهان ضد قدسی که در آن اهریمنها دخالت دارند و باید از آن احراز کرد. و سه : جهان عرفی که فرد در آن زندگی میکند.
نوشتههای مرتبط
در ذهن باورمند این سه جهان همواره در راستای یکدیگر قرار گرفته اند و نمی توان چندان فاصله ای بین آن ها ایجاد کرد. مکان مندی این جهان های سه گانه را نیز با مفاهیمی مانند آسمان همچون ملکوت آسمان ها ، طبقات هفت گانه آسمان و….. ، جهان زیر زمین شامل دوزخ ، سرزمین مردگان و……… و همین طور جهان عرفی که بر روی زمین قرار گرفته است ، تفکیک کرد. اما به هر روی این باور تنها در ذهن باورمندان است و لزوما نمی توان ما به ازای خارجی برای آن متصور شد. جز این همواره این جهان ها به صور نوینی تقویت یا تشدید می شدند. دو کانون تقدس فزا و تقدس زدا مرجعی برای تشدید یا کاهش تمایلات فرد در جهان عرفی برای نزدیک شدن به جهان قدسی یا پرهیز از جهان ضد قدسی است. سوی مثبت یعنی کانون های تقدس زا اشاره به هر منبع یا قدرتی دارد که موجب ارزش یافتن یک عنصر و تجلی یک نمود قدیسانه شود. محتملاً بخش عظیمی از این کانون ها شکل انتزاعی دارند، و در طی یک فرایند تزایدی جایگاهی ویژه کسب کرده اند. این کانون ها میتوانند شامل افراد، اشیاء، حالات و ۰۰۰ نیز شوند. حرکت محور از نقطه مرکز به سمت نقطه مثبت با سلسله مراتبی همراه است که در هر مرحله فربه تر از نقطه قبل می شود به طوری که در نقطه مطلقاً مثبت امکان از بین رفتن به صفر نزدیک میشود اما هر چه به مرکز نزدیک تر شود امکان در هم آمیزی با کانون های تقدس زدا را بیشتر خواهد داشت. در هر دو کانون مثبت و منفی نیروهای درونی با قدرت فراوان از حرکت به سمت مرکز جلوگیری میکنند اما به هر حال حرکت بر روی این محور مفروض است. کانون های تقدس زا و تقدس زدا میتوانند از عوامل مختلفی ناشی شده باشند؛ مثلاً یک حرکت اجتماعی ویژه، یک باور کهن، یک عمل مناسکی و ۰۰۰ گاه ممکن است منشاء قدسی به خودی خود از بین رفته باشد، اما به طور غیر مستقیم در شکل دهی پیکره آن اثر دارد.
اما آنچه موجب تداوم این کانونها میشود عنصر باورمندان است. گروه باورمندان نیز به دو دسته تقسیم میشوند؛ آموزگاران و پذیرندگان. منظور از آموزگاران آن دسته از باورمندانی است که خود را به کانون های تقدس زا نزدیکتر احساس کرده، الزام تعلیم و آموزش به دیگران را بر خود واجب می بینند و یا جامعه از آن ها توقع دارد چنین نقشی را برای دیگران ایفا کنند. در مقابل پذیرندگان، آن دسته از باورمندانی هستند که بر مبنای شهود قلبی و نه با شناخت یا معرفت به عناصر مقدس و نامقدس اعتقاد دارند. البته گاه از میان دسته دوم میتوان افراد صاحب شناختی را نیز پیدا کرد. اما از آنجایی که مصدر هیچ مقامی نیستند، بیشتر نقش پذیرنده را ایفا می کنند تا آموزگار. حال این دو گروه از باور مندان با توجه به جایگاهی که اشغال کردهاند دست به تولید کانون های تقدس زا یا تقدس زدا میزنند. سرمایه آن ها برای چنین خلقی از درون مایههای فرهنگی و اجتماعی است که در جامعه با آن درگیر بودهاند.
گرچه این تحلیل ها به شدت ما را به فضاهای اسطوره ای دور و کهن رهنمون می شود اما نباید فراموش کرد در دنیای امروز نیز گروهی از رهبران مذهبی و افراطیون تلاش دارند کانون های قدسی جدیدی را برای پیروان جهان مدرن شکل دهند.شاید اگر به بازنگری اندیشه های داعش یا القاعده در دنیای امروز بپردازیم به راحتی بازگشت پیروزمندانه جهان قدسی و ضدقدسی در جهان مدرن را می توانیم شناسایی کنیم. خاصه که این کانون ها برداشت های نوینی از مفاهیم قدسی و ضد قدسی ارائه می دهند که عموما بنیان دینی قوی نداشته یا حاصل برداشت های نوین از مفاهیم مذهبی است.