انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

روزی روزگاری کانون

 

هنوز هم گاهی در خیابان یا یک مرکز خرید به چهره‌ای آشنا برمی‌خورم. چهره‌ای که با اندکی تلاش می‌توانم چیزهایی را که زمان به آن اضافه کرده است، حذف کنم و همان چهره‌ی کودکانه‌ای را ببینم که روزگاری او را در یک مکان آشنا می‌دیدم. مکانی که باهم با شور و شوق به آنجا می‌رفتیم. هنوز هم هم‌دوره‌ای‌های دوران شیرین «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» را در شهر می‌بینم. مرکز شماره‌ی یک تبریز جایی بود که در همه‌ی اوقات سال، در روزهای برفی و سرد زمستان و بعدازظهرهای داغ تابستان به آنجا می‌رفتیم. ساختمانی قدیمی در مرکز شهر تبریز، محصور شده در میان درختان کهنسال باغ گلستان. ساختمانی که از بمباران‌های دهه‌ی شصت جان سالم به در برد و موشکی که در سیصد متری‌اش منفجر شد، آسیبی به آن نرساند. مرکز شماره‌ی یک تبریز اولین شعبه‌ای است که بعد از مرکز خیابان حجاب در تهران افتتاح شد. این مرکز، در اواخر سال ۱۳۴۴، درست چند ماه بعد از تهران افتتاح شد و پذیرای کودکان و نوجوانان مستعد و تشنه‌ی مطالعه بود.

تا سال ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب، مرکز شماره‌ی یک یگانه مرکز ثابت در شهر تبریز بود. اواسط سال ۱۳۵۳ اولین مرکز سیار شهری تبریز نیز افتتاح و به خدمت‌رسانی به اعضای خود مشغول شد. مراکز سیار در کانون به دو نوع تقسیم می‌شوند، سیار شهری و سیار روستایی. همان‌طور که از اسمشان پیداست، حوزه‌ی فعالیت یکی در شهرها و مناطقی است که دور از مرکز ثابت هستند و دسترسی به کتابخانه ندارند. دیگری به روستاهای حومه‌ی شهر می‌روند و به کودکان آن مناطق خدمات کانون را عرضه می‌کنند. کتابخانه‌ی سیار شهری تبریز از سال ۱۳۵۳ در مناطق محروم این شهر شروع به کار کرد. کتابخانه‌، درواقع، مینی‌بوسی بود که برای این هدف تجهیز شده بود و فعالیت‌های کانون را از قبیل امانت کتاب، قصه‌گویی، شعرخوانی، بازی و سرگرمی، ساخت کاردستی و روخوانی کتاب به کودکان و نوجوانان عرضه می‌کرد.
مرکز شماره‌ی دو تبریز، دقیقاً بعد از انقلاب و اواخر سال ۱۳۵۷ در محله‌ی بازارچه‌ی سیلاب افتتاح شد. هم‌زمان با آن، مرکز کانون در شهر مرند نیز تأسیس شد و شروع به خدمت‌رسانی به کودکان و نوجوانان آن شهر کرد. در سال ۱۳۷۳ اولین کتابخانه‌ی پستی تبریز نیز افتتاح شد. کتابخانه‌های پستی، بعد از عضوگیری از روستاهای حومه‌ی شهرهای بزرگ که در محدوده‌ی کتابخانه‌های سیار روستایی نیستند، از طریق پست، کتاب و مطالب خواندنی را برای اعضای خود ارسال می‌کنند. کتاب‌ها در بسته‌های پستِ جواب قبول به اعضا تحویل داده می‌شوند و بعد از خواندن کتاب‌ها، آن‌ها را در همان پاکت‌ها دوباره به کتابخانه برمی‌گردانند. به‌این‌ترتیب، تمامی کودکان و نوجوانان، از دورافتاده‌ترین روستاها گرفته تا بچه‌هایی که در مناطق محروم و مرفه شهری زندگی می‌کنند، می‌توانند دوست کانون باشند و از خدمات آن استفاده کنند. درحال‌حاضر، در شهر تبریز هفت مرکز ثابت و یک مرکز سیار شهری وجود دارد و فعالانه به خدمت‌رسانی مشغول است.

درباره‌ی مرکز شماره‌ی یک و دو پیش ‌از این توضیح‌ داده شد. شایان ذکر است که مرکز شماره‌ی یک، علاوه بر خدمات‌رسانی به اعضای خود، درمقام مرکزی فراگیر، به کودکان و نوجوانان با نیازهای خاص مانند کودکان روشن‌دل، ناشنوا، دارای مشکلات حرکتی و … خدمات خود را عرضه می‌کند. مرکز شماره‌ی سه در منطقه‌ی شهرک امام (خانه‌سازی)، مرکز شماره‌ی چهار در منطقه‌ی حاشیه‌نشین ملازینال، مرکز شماره‌ی پنج در شهرک ارم، مرکز شماره‌ی شش در شهرک اندیشه و مرکز مجتمع تبریز در خیابان لاله پشت کتابخانه‌ی مرکزی واقع شده‌اند. ناگفته پیداست که برای کلان‌شهر بزرگی به وسعت تبریز،‌ وجود فقط «هفت» مرکز کانون بسیار اندک است و باید مراکز بسیار بیشتری تجهیز و افتتاح گردند و البته این اتفاق بدون همکاری و همیاری مدیران و مسئولان شهری و نهادهای مسئول مسیر نخواهد شد.

اولین مدیران کانون، پس از انقلاب شهیدان سرفراز، پشمینه‌ آذر و اسکندری بودند که سکان هدایت این نهاد را برعهده داشتند. از دیگر مدیران استان –که تا سال ۱۳۷۲ متشکل از استان‌های آذربایجان شرقی، غربی، اردبیل و زنجان بود- می‌توان به کاظمی، صادق‌پور، خانم نمک‌شناس، ضیایی، علی ‌اکبرزاده و سلیمی اشاره کرد. درحال‌حاضر، هادی یوسف‌زاده مدیریت کل کانون استان آذربایجان شرقی را برعهده دارد و سی مرکز ثابت و سیار در سطح استان را مدیریت می‌کند.

از اعضای سابق و تربیت‌یافتگان کانون تبریز به اسامی بسیاری می‌توان اشاره کرد. خیل عظیمی از نویسندگان، فیلم‌سازان، نقاشان و موزیسین‌های تبریزی روزگاری از میان درختان باغ گلستان گذشته‌اند و در میان کانون مهربانی، روح تشنه‌ی خود را از کتاب و فعالیت‌های فرهنگی و هنری آن سیراب کرده‌اند و از هرکدام که بپرسی به نیکی و خوبی از آن روزها یاد می‌کنند و مربیان سابق خود را بسیار عزیز می‌دارند. من نیز یکی از اعضای سابق کانون پرورش فکری هستم. اوایل دهه‌ی هفتاد عضو فعال بودم و از کلاس‌های داستان‌نویسی عبدالمجید نجفی و همین‌طور کلاس‌های نمایش و گریم عباس احمدزاده و کلاس نجوم خانم نصیرپور بهره‌های فراوان برده‌ام. مربیان دیگری نیز در کنار این عزیزان بودند که چندین نسل از کودکان را تربیت کردند و مسیر درست زندگی را به آن‌ها نشان دادند: آقای دانش‌فراز، خانم‌ها خیابانی، ستود، حمزه‌زاده، شیخ‌نوه‌سی و بسیاری دیگر از آن جمله‌اند.

شاید فضای صمیمی و میل به نوجویی در کانون پرورش فکری باشد که اکثر اعضایش را مشتاق به فعالیت و مربی‌گری در آن می‌کند. من به‌عنوان مربی کتابخانه‌ی سیار شهری تبریز نزدیک به هشت سال است که در این واحد کار می‌کنم و با اتوبوس کتابخانه‌ی سیار به مناطق گوناگون شهر می‌روم و سعی می‌کنم تجربه‌ی زیسته‌ام را در کانون برای کودکان و نوجوانان امروز تکرار کنم. تجربه‌ی کشف دنیاهای نو و پرورش استعدادهایی که خودشان هم از وجود آن در نهادشان بی‌خبرند.

 

نویسنده مطلب مهدی صالحی‌اقدم (عضو سابق کانون پرورش فکری و مربی سیار شهری تبریز) است و مطلب بر اساس همکاری رسمی و مشترک با مجلۀ آنگاه بازنشر می شود.