انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

جغرافیای اقلیمی و موسیقی

راضیه جیران زاده

نقش جغرافیای اقلیمی در تعیین جایگاه فرهنگ و موسیقی از دیرباز از دیدگاه فلاسفه و جامعه شناسان و مردم شناسان مورد توجه بوده¬است. اهمیت جایگاه نقش اقلیم در فرهنگ و موسیقی از جانب افلاطون و ارسطو و فارابی و ابن خلدون و منتسکیو و در دوران متاخر از سوی راتزل و الن لومکس و استیوون فلد و کسان دیگر مورد بررسی قرار گرفته است. این پرسش همیشه به اهمیت خود باقی است که آیا به راستی نقش اوضاع جغرافیایی و در کنار آن آب و هوا تا چه اندازه می تواند و یا توانسته است بر سرنوشت موسیقی تاثیرگذار باشد. اولین نکته¬ای که مطرح می¬شود این است که سازهایی مانند نی که درمناطق خاصی از حوزه های جغرافیایی رشد می¬کنند و یا حتی نمونه نی¬های بزرگ که در موسیقی اندونزی که به آن “سولینگ” می گویند و تنها در آنجا کاربرد موسیقایی دارند نمونه ارتباط اقلیم با موسیقی است. در این نوشته کوشش می¬شود تا به دیدگاه چندتن از جامعه شناسان و موسیقی شناسان قومی که پیرامون نقش اقلیم بر موسیقی نظر داده¬اند اشاره شود.
مطالعه فرهنگی موسیقی در اقلیم به نوعی ابزار برای شناخت موقعیت جغرافیایی حاکم بر نواحی و همچنین رابطه مستقیم آن با موسیقی است. جغرافیا را از جنبه¬های متفاوت می¬توان بررسی نمود. به طور نمونه می¬توانیم به جغرافیای طبیعی که از کوه ها و رودها و دشت ها و دریاها سخن می گوید و جغرافیای اقتصادی که از معادن و آبرفت ها و ثروت جنگل ها و جغرافیای سیاسی که از مرزها سخن می گوید و جغرافیای پراکندگی جمعیت ها که با دموگرافی شناخته می شود و جغرافیای ریاضی که مختصات و طول و عرض جغرافیا از مبدء های گرنویچ و خط استوا و از مختصات زمین سخن می¬گوید و جغرافیای تاریخی که دگرگونی مرزهای سیاسی در گذشته را مد نظر دارد، سخن گفت. چند شاخه دیگر جغرافیا را هم مانند جغرافیای قومیت ها و جغرافیای فرهنگی و مشابه آن را نام برد. اگرچه همه اینها به مفهوم جغرافیا نظر دارند اما از سوی دیگر تمامی آنان را می توان در رابطه نوع معیشت انسان مورد بررسی قرار داد و می توان نقش آنها را هم بر زندگی و فرهنگ و هنر و موسیقی انسان مورد مطالعه قرار داد.

هر اندازه که بر نقش عوامل جغرافیایی بر زندگی انسان تکیه کنیم همان اندازه هم به جنبه های جغرافیا¬¬گرایی و جبر جغرافیایی نزدیک¬تر خواهیم شد. یا به نقلی میتوان گفت:«عوامل طبیعی در پدیده¬های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی هر جامعه نقش قاطع و تعیین کننده¬ای دارد،که به نام جغرافیاگرای یا جبرجغرافیایی معروف میباشد»(شکوئی۶۹:۱۳۸۷). جبر جغرافیایی آن است که انسان به تمام قوا، اسیر شرایط آب و هوا و سرما و گرما و دوری و نزدیکی به دریاها و کوه ها و فلات ها و سایر مختتصات اقلیم اطراف خود باشد و یعنی این که این محیط جغرافیایی است که تاریخ و فرهنگ و نوع زندگی و هنر او را ساخته و پرداخته است.

مطالعه نقش جغرافیا و در کنار آن آب و هوا از دیرباز از دوران باستان مورد توجه فیلسوفان و دانشمندان بوده است. ارسطو، فارابی، ابن خلدون، منتسکیو، توماس باکل (۱۸۲۱-۱۸۶۱) فردریک راتزل و هربرت اسپنسر به نقش آب و هوا و تاثیر آن بر فرهنگ و زندگی آدمیان پرداخته اند. باکل به تاثیر آب و هوا و خاک و خوراک و طبیعت بر زندگی مردمان هند پرداخته و راتزل به گونه ای از جبر جغرافیایی سخن می گوید. از این میان تنها به دیدگاه پنج تن از فلاسفه و جامعه شناسان و موسیقی شناسان قومی چون فارابی و ابن خلدون و منتسکیو و الن لومکس و استیوون فلد که پیرامون تاثیر اقلیم بر هنر موسیقی سخن گفته اند خواهیم پرداخت.
فارابی(۲۵۹-۳۳۹ه.ق) در کتاب موسیقی کبیر دربخش مقالت دوم از مدخل صناعت موسیقی، به موضوع رابطه اقلیم و موسیقی پرداخته و اشاره می کند که کسانی که در ناحیه خاصی از جغرافیا زندگی می کنند، به درجات ملایم تر موسیقی گوش فرا می دهند. وی در این زمینه می گوید: «مردمانی که می¬توان شهادت حواس آنان را در نغمات ملایم و غیرملایم مقیاسی جهت یافتن الحان طبیعی قرار داد، آن کسان¬اند که بین پانزده تا حدود چهل و پنج درجه عرض شمالی سکونت دارند. از این میان خاصه ساکنان سرزمینی هستند که عرب بین سالهای ۱۲۰۰ و قبل از آن تا سال ۴۰ از سالهای آن حکومت داشته، و نیز کسانی که سرزمینشان در حدود شرق و غرب این اقلیم ها واقع است. بر این گروه سرزمین روم را باید افزود. این اقوام همه دارای زندگانی و آب و خوراکی طبیعی اند.اما اقوامی که در بیرون از این سرزمین ها سکونت دارند، چنانکه در جنوب آن نژادهای مختلف زنگیان و سیاهان و در شمال آن قبایل ترک صحرانشین در سمت مشرق، و اقوام صقلبی(اسلاوها) در سمت مغرب، همه از آنچه روش طبیعی انسان است به وضوح تمام خارج اند. اینان همه در بسیاری از امور مربوط به انسان، عادات کاملا غیر طبیعی دارند، بخصوص اقوامی در منتهاالیه شمال زیست می کنند.بیشتر این اقوامی را که در جسم و خوراک و مسکن روش طبیعی دارند، می توان مشاهده کرد، و سازها و آهنگهای مختلفی را که نزد هریک از آنها موجود است می¬توان شاهد بود»(فارابی۵۰:۱۳۷۵).

برداشت از نگاه اقلیم جغرافیایی به موسیقی تا آن اندازه می تواند با واقعیت خود منطبق باشد که عملاً رد تاثیر مواد طبیعی را در موسیقی نشان دهد. سخن گفتن روی این موضوع چندان به جبر جغرافیایی که به یک نیروی قاطع سرنوشت تغییر ناپذیر تعبییر شود، متفاوت است. آن چه تا کنون موسیقی ساکنان کناره بیابان خشک مرکزی ایران نشان داده، تفاوتی است که با موسیقی دره¬های کوهستانی زاگرس و حتی با مناطق استان گیلان که در سال نزدیک به دو متر بارندگی دارد، برجسته می شود. از سوی دیگر اگر بخواهیم به همگونی های موسیقی در اقلیم های متفاوت ایران هم اشاره کنیم، نباید از این نگاه غافل باشیم که مراودات فرهنگی در طی هزاران سال تاثیر خود را داد و ستد ابزار موسیقایی برجا نهاده است.
حال به دیدگاه ابن خلدون (۸۰۸-۷۳ه.ق) اشاره کنیم. وی در مقدمه سوم در باب اقلیم معتدل و منحرف و تاثیر هوا در رنگهای بشر و بسیاری از کیفیات و حالات مردمان آنان چنین می گوید:«آن افراد بشری که ساکنان اقلیم معتدل اند از حیث جسم و رنگ و اخلاق و ادیان مستقیم تر و راست ترند»(ابن خلدون۸۷:۱۳۳۶) و در ادامه می نویسد « و اما مردم اقلیمهای سه گانه میانی، که در مناطق معتدل مرکزی بسر میبرند، از لحاظ خلقت و خوی و سیرت در حد اعتدال میباشند و بکلیه شرایط طبیعی برای ایجاد تمدن و عمران از قبیل: امرمعاش(اقتصاد) و مسکن و هنر و دانش و فرمانروایی و کشور داری اختصاص یافته اند و اعمال ایشان بر صفت اعتدال بوده است»( همان ۱۹۰). همچنین در جایی دیگر درباره موسیقی چنین میگوید:در فصل سی و دوم از جلد دوم در باب فن غناء(آواز خوش) می نویسد: «و موسیقی از آخرین صنایعی است که در اجتماع و عمران پدید میآید، زیرا این فن از هنرهای تفننی و مربوط به دوران کمال اجتماعات است و بجز خاصیت آسودگی و شادی و تفریح به هیچ یک از خصوصیات اجتماع وابستگی ندارد و نیز این هنر از نخستین صنایعی است که در هنگام ویرانی و سیر قهقرائی یک اجتماع از آن رخت میبندد و زایل میشود و خدا آفرینده است»(ابن خلدون۱۳۰:۱۳۳۶). وی در ادامه چنین مطرح می کند: “چون سیاهان در اقلیم گرم بسر می برند و گرما بر مزاج آنان و هم بر اصل مواد تکوینی ایشان استیلا می یابد، روح آنان به نسبت بدن و اقلیمشان سرشار از حرارت می شود و از این روی روان های آنان نسبت به روان های مردم اقلیم چهارم گرم تر است و حرارت بیشتری در روی آنها مستنبط است و بهمین سبب شادی و فرح سریع تر به آنان دست می دهد و انبساط و خوشحالی بیشتری دارند” (۱۳۵۹ ص ۱۵۸ به نقل از محسن حجاریان، سایت انسان شناسی و فرهنگ).
موضوع تاثیر اقلیم بر فرهنگ و آداب و موسیقی مردمان از جانب منتسکیو(۱۶۸۹-۱۷۵۵) نیز مورد توجه قرار گرفته است. وی که در دوران روشنگری می زیسته در فصل هشتم از کتاب چهارم روح القوانین گفته ای از پولیب را می آورد که یونانیان چگونه به موسیقی علاقه مند بوده اند. وی در این مورد می نویسد:«موسیقی برای ملایم کردن اخلاق آرکادها که هوای کشورشان سرد و غم انگیز بود ضرورت داشت و اهالی سی نت که بموسیقی وقعی نگذاشته در قساوت و شقاوت از یونانیها هم گذشتند و درهیچ شهری به اندازه آنجا قساوت دیده نشده است»(منتسکیو۱۳۹:۱۳۴۹) و در همانجا گفته ای از افلاطون می آورد که:« افلاطون بدون هیچ ملاحظه میگوید اگر در موزیک تغییر بدهند اساس دولت تغییر خواهد کرد؛ در موسیقی نمیتوان تغییری داد مگر اینکه در اساس دولت تغییری داده شود. ارسطو که ظاهرا کتاب سیاست را برای ابراز عقاید مخالف با عقاید افلاطون تالیف کرده است با اینحال راجع به تاثیر موسیقی در اخلاق با افلاطون موافق است(همان).در فصل دوم از کتاب چهاردهم به این موضوع اشاره می کند که چقدر مردم در آب و هواهای مختلف متفاوتند از همین روی به آوردن دلایلی می پردازد که صفات نتیجه مستقیم توانایی و سلامتی است که آن هم وابسته به عللی چون آب وهوا است مثلا عوامل فیزیولوژیکی در هوای سرد باعث افزایش فعالیت در افراد میشود و برعکس آن در هوای گرم عوامل فیزیولوژیکی باعث می شود که افراد از نیرو و حرکت آنها کاسته شود و باز مثال دیگری می آورد از باب آنکه در قالیم سردسیر انسان بیشتر قوت دارد و عمل قلب و مواد مایع بدن حال تعادل بیشتری دارد و خون بهتر به طرف قلب می رود و این قدرت بیشتر قلب تاثیرات زیادی دارد که از اثرات آن می توان به اعتماد به نفس کامل و گذشت و عدم تمایل به انتقام اشاره کرد(همان۳۹۰).
وی در همانجا با ارائه یک مثال تفاوت های منتج از این گفتار را مطرح میکند که:«همان طوری که طبیعت آب و هوا را با درجات عرض و طول جغرافیایی تشخیص میدهند می توان به وسیله درجه حساسیت سکنه هر محل هم طبیعت آب و هوا را تشخیص داد. من در انگلستان و ایتالیا اپراهائی دیدم که بازیگران و نمایشنامه و موسیقی آنها یکی بود ولی همین موسیقی در افکار این دو ملت چنان تاثیرات متفاوتی می کرد که باورکردنی نیست بقدری یکی آرام و دیگری پرشور است که نمی¬توان تصور کرد»(منتسکیو۳۹۳:۱۳۴۹). همانگونه که ملاحظه می شود، افلاطون، ارسطو، فارابی، ابن خلدون و منتسکیو بر تاثیر اقلیم و رابطه آن با موسیقی سخن گفته اند و این فارابی است که در این میان بیش از هرکدام از اینان بر روی موسیقی مطالعه داشته است.
در دوران معاصر، نقش اقلیم بر موسیقی از جانب دو نفر از اتنوموزیکولوگ های آمریکا (الن لومکس و استیوون فلد) نیز مورد توجه بوده است. اَلن لومکس(۱۹۱۵-م۲۰۰۲) در بررسی های خود تحت عنوان «روش کانتومتریک در مطالعه موسیقی فرهنگ های گوناگون» به نقش اقلیم در چگونگی اجرای آواز در میان مردمان متفاوت جهان پرداخته است و آن را با مناسبات معیشتی و اقتصادی در حوزه¬های متفاوت جغرافیایی جهان مطالعه و بررسی نموده است. لازم به یادآوری است که این نوع پژوهشها در سال ۱۹۶۱میلادی در آمریکا و از سوی یک تیم تحقیقاتی به سرپرستی شخص لومکس صورت گرفت. پیشتر اشاره شود که واژه های کانتو/کانتا/چانتا/چانت و غیره به مفهوم آواز است(حجاریان ۴۶۱:۱۳۹۵). معنی واژه کانتومتریک کیفیت،کمیت و خصوصیات آوازهای موسیقایی را مطالعه میکند و در این مطالعه، بررسی ویژگی موسیقی آوازهای مختلف اقوام مد نظر است تا از این زاویه بتوان دریافت که چگونه موسیقی آوازی در میان مردمان گوناگون محتوا،صورت ها و ویژگی های مختلفی دارند(همان). در این پژوهش روش کانتومتریک، جغرافیای فرهنگ موسیقایی جهان را به ده حوزه تقسیم میکند (در پایان چهار حوزه مجزا به آن اضافه می شود)که به کارگیری چنین فرضیه ای دیدگاه جبر جغرافیایی را کم و بیش برجسته می سازد(حجاریان۴۶۲:۱۳۹۵). دو نکته قابل ذکر در پژوهش کانتومتریک یکی رابطه طبقات اجتماعی با دسته بندی های مختلف موسیقی است، که نقش مناسبات اجتماعی و وسایل تولید به مثابه یکی از عوامل مهم تعیین سرنوشت در شکل گیری موسیقی مورد توجه قرار گرفته است که در اینجا مورد بحث ما نیست و دیگر نقش جایگاه و عوامل جغرافیای طبیعی است که از دیرباز هم پیوند میان اندیشه های فرهنگی و موقعیت جغرافیایی نیز مد نظر فیلسوفان و جامعه شناسان قرار گرفته است. وی اظهار می دارد که: “طبیعت یکی از پایگاه های عمده و سرنوشت ساز فرهنگ بشری است و از این روی هم نقش هایی اساسی و متفاوت بر فرآورده های ذهنی ساکنان خود در جای جای قلمرو اقوام برجای گذاشته است. در مطالعه کانتومتریک، نقش طبیعت جایگاه ویژه ای را در تعیین چگونگی پرورش موسیقی اقوام و ملل مختلف ایفا می کند»(همان۴۶۷). کوشش لومکس این است تا نشان دهد که اوضاع اقلیمی چگونه مواد متفاوت آواز مانند زیری و بمی و تزئینات و حالات شادی و حزن و دیگر حالات را تحت تاثیر خود قرار می دهد. وی هم چنین شرائط سردسیری و گرمسیری و در ساحل دریا بودن یا در دشت ها و جنگل ها و کوه ها زندگی کردن را در چگونگی حالات آوازها دخیل می داند. وی معتقد است که موسیقی ساکنان سیبری و شمال آلاسکا با ساکنان بیابان های سوزان آّفریقا و صحرای گبی و مناطق معتدل تفاوت دارد. از این زاویه وی باور دارد که طبیعت اولین جایگاهی است که انسان را در خود پرورش می دهد و تاثیر خود را بر زندگی و فرهنگ و موسیقی او برجای می نهد (به نقل از حجاریان همان ۴۶۶).
لومکس نقش اقلیم بر موسیقی را در پهنه جهان در نظر می گیرد در حالی که استیوون فلد (۱۹۴۹م) آن را در یک حوزه کوچک در میان مردمان گینه نو مورد بررسی قرار می دهد. وی در مقاله ای تحت عنوان«اندیشه های گریان: یادمانده های کلولی» به سنت عزاداری مردمان کلولی (بوساوی)، جماعت نسبتا کوچکی که در جنگل های باران زای استوایی در دشت بزرگ پاپوا در جنوب ارتفاعات استان پاپوا در گینه نو زندگی می کنند میپردازد. سرزمینی با مساحت چند صد کیلومترمربع از زمینهای حاصلخیز که در ارتفاعات دوهزار پایی از سطح دریا قرار گرفته و معیشت آنها با شکار و ماهیگیری و کشت سیب زمینی شیرین، پیاز استوایی، کدو، موز و بسیاری از گیاهان و سبزیجات سپری میشود(حجاریان ۵۴۳:۱۳۹۵).
فلد در مقاله دیگر با عنوان «صوت به مثابه سیستم نمادین: » ارتباط جغرافیای آنها و نوع معیشت و موسیقی آنهارا توضیح میدهد.به مقوله ای اشاره میکند به نام «اکو»(پژواک) که قلمرو اصوات در میان مردمان عمومیت دارد و اینکه اصوات جنگل چگونه بر بینش و جهان بینی آنها تاثیر میگذارد و در واقع مردم کلولی این اصوات را تقلید می¬کنند .
اسیون فلد میگوید:«پژوهش های من روی بوم شناسی موسیقی مردمان بوساوی در جنگل های پرباران حوزه استوایی موجب شد تا به این نکته دست بیابم که زبان و موسیقی طبیعت با طبیعت زبان و موسیقی، آمیزش درونی دارند. با هر تغییری که رد قلمرو اجرای مراسم عبادی تا کارهای روزانه صورت میگرفت و یا اصواتی که در هر لحظه از روز، فصل یا سال، همراه با رویش گیاهان، کوچ های موسمی و پستی و بلندی تپه زارهای جنگل ها، شنیده می شد، خود به خود تغییری در سامانه بیان موسیقایی این مردمان به وجود می آورد. مکان، گذرگاه تقاطع انسان با زمان و مکان خود است. ازاین جهت، آکوستیک بوم شناسی می تواند ما را در شناخت زیبایی شناسی، در شناخت طبیعت گرایی پهنه جغرافیایی یا الگوی بوم شناسانه و زیباشناسانه ای که با اصول تکامل همراهند، یاری کند.»(حجاریان۵۸۷:۱۳۹۵) وی میگوید:«با شنیدن صدای باران جنگل، آواز بسیاری از مردمان کلولی همراه با صدای پرندگانی که در دهکده می خرامند، با آواز زنانی که برای فرزندانشان می خوانند و آواز مردانی که باغچه خانه های شان را تمیز میکنند، همه با صدای پرندگان و قورباغه ها و ریزش باران و غرش باد در شب و آواز حشرات درآمیخته می شوند»(همان ۵۸۹). آنچه در موسیقی مردمان کلولی اهمیت پیدا کرده، پژواک صدای پرنده بومی به نام “تیبودایی” است که مشابه صدای آن در طبل این مردمان نشانه های نمادگرایانه دارد. وی تصریح می کند که : “وقتی که یک فرد کلولی می خواهد که تقلید این اصوات [اصوات پرندگان] را بیافریند، او فواصل اکتاوها را هجای “بو” [از واژه تیبودایی] می سازد؛ وقتی که از او می خواهی که صای روح پرنده را اجرا کند، فواصل درجات پنجم را اجرا می کند. این نشان می دهد که کلولی ها نه تنها با سری اصوات فرانغمگی آشنایی دارند، بلکه این اصوات را هم به دقت در جایگاه ن مادین خود به کار می برند” …” صدای طبل صدای آواز پرنده تیبودایی است” … “صوت طبل در واقع همه آن چیزی نیست که شنیده می شود. صوت طبل دارای پژواک های درونی و بیرونی است. همانند جهان که قلمرو و انعکاس خاصی دارند. لایه های عمیق، یکی یکی روی یکدیگر قرار گرفته اند، صوت طبل یک صوت درونی دارد که آن را صدای پرنده تیبودایی می نامند” (همان ۵۷۸، ۷۹، ۹۰). می بینیم که نقش یک پرنده بومی در موسیقی مردمان کلولی در گینه چه تاثیری بر روی موسیقی و طبل نوازی آنان دارد. ساز طبل ساز عمده مردمان کلولی است که در رقص و موسیقی از آن بهره می برند.
تاثیر شرایط اقلیم بر موسیقی موضوعی انکار ناپذیر است، اما این تاثیر می تواند درجات متفاوتی داشته باشد. از زمان افلاطون و ارسطو تا فارابی و ابن خلدون و منتسکیو، به اهمیت نقش آب و هوا و تاثیر آن بر موسیقی اشاره شده است و اکنون هم دانشمندان اتنوموزیکولوگ مانند الن لومکس و استیوون فلد به نحوی به جنبه های این ارتباط پرداخته اند. مطالعه سازشناسی نشان داده است که سازها با شرائط آب و هوا و اقلیم جغرافیایی گونه زندگی هماهنگ دارند. آب و هوا بر روی پوست ساز و بدنه آن تاثیر می گذارد و یا در آب و هوا مرطوب سازهای فلزی زودتر از بین می روند. نوع کشاورزی و دامداری و حتی زندگی شهری تاثیر مستقیم بر روی سازها دارند. از سوی دیگر، همانگونه که پژوهش های الن لومکس نشان می دهد، پراکندگی مردم در آب و هوای سرد و گرم و خشک و مرطوب بر روی آواز مردمان آن سرزمین مؤثر است. همانگونه که در پژوهش استیوون فلد هم ملاحظه شد، موسیقی طبل نوازی مردم کلولی در گینه نو تحت تاثیر آوای پرنده بومی به نام “تیبودایی” است. فلد اشاره می کند که ساختن اصوات این پرنده از طریق طبل یک حالت نمادین هم دارد. اوضاع اقلیمی و نوع معیشت (مانند کشاوزی و دامپروری) که آن هم خود تا درجاتی تحت تاثیر طبیعت بوده اند، بر گونه های موسیقی تاثیر گذار بوده اند. از اینجا می توان به تفاوت زندگی شهرنشینی صنعتی و تفاوت تاثیر با زندگی روستایی و جامعه های بسته بر موسیقی سخن گفت. به نظر می رسد نقش شهرنشینی جایگاه تاثیر اقلیم بر موسیقی را کاسته است و این از آن روی است که شهر در طول تاریخ در پی مراوده های فرهنگی بوده و از این جهت نه تنها سازها بلکه ملودی موسیقی از مکانی به مکان دیگر مهاجرت کرده اند. با این وصف، تاثیر شرایط اقلیم بر موسیقی را از جنبه فرهنگ های بسته و گذشته های دور تاریخی بهتر می توان مورد توجه قرار داد. زیرا هراندازه که انسان به طبیعت نزدیک تر باشد، تاثیر آن بر فرهنگ و موسیقی را بیشتر می توان مشاهده نمود.

-راضیه جیران زاده،کارشناسی ارشد رشته اتنوموزیکولوژی از دانشگاه هنر تهران

منابع:
ابن خلدون، عبدالرحمن۱۳۳۶، مقدمه، ترجمه محمدپروین گنابادی،تهران: نشر الکترونیک.
حجاریان، محسن ۱۳۹۵، مردم شناسی و موسیقی،تهران: نشرکارنامه.
حجاریان، محسن ۱۳۹۴ “جامعه شناسی تاریخی و موسیقی ایران”. سایت انسان شناسی و فرهنگ.
شکوئی، حسین۱۳۸۷، شناخت وفلسفه جغرافیا، تهران: دانشگاه پیام نور.
فارابی، ابونصرمحمد۱۳۷۵،کتاب موسیقی کبیر،ترجمه آذرتاش آذرنوش،تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
فلد، استیوون ۱۹۹۱، “صوت به مثابه نمادین طبل های کلولی” از کتاب مردم شناسی و موسیقی، نشر کارنامه.
فلد، استیوون ۱۹۸۷، “اندیشه های گریان: پژواک یادمانده های کلولی” از کتاب مردم شناسی و موسیقی، نشر کارنامه.
لومکس، الن ۱۹۸۰، “روش کانتومتریک در مطالعه موسیقی فرهنگ های گوناگون” از کتاب مردم شناسی وموسیقی، تهران نشر کارنامه.
منتسکیو، باردون دو۱۳۴۹،روح القوانین، ترجمه و نگارش علی اکبر مهتدی،تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر.