انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تن‌بارگی در عصر صفویه

تن‌بارگی در عصر صفویه، زهره روحی، انتشارات انسان‌شناسی، ۱۳۹۸

معرفی کتاب (بدن، به منزله عرصه لذتِ صاحبان قدرت، در کتابِ «تن‌بارگی در عصر صفویه»): در عصر صفویه، لذتِ‌ جنسی به «شیئیتی‌ِ تن‌کامانه» تبدیل گردید: فاخر و صد البته مردسالار و مبتنی بر قدرت! ازاینرو، تنها دختران و زنانِ جوان نبودند که در معرض خدماتِ تن‌کامانه قرار ‌گرفتند، بلکه «بدنِ» نوجوانان و جوانان را هم شامل می‌شد… و نیز آنهایی که محکوم به اختگی‌‌ شدند! و همه این‌ها نه به صورتِ پنهان و زیرزمینی، بلکه در قلمرویِ روزمره و کاملا «رسمی»! همراه با «امکانات تربیتیِ» بدن‌های نوجوانان و مردانِ جوانِ خوش‌‌چهره، در برپاییِ رقص‌هایی کاملا شهوانی! تا به‌واسطه آموزش‌ها، برای خوش‌آمدِ هرچه بیشترِ قدرتمندان و توانگران، در رقابتی سخت با دیگر رقصنده‌هایی همچون خود، بدن‌های‌شان را بیش‌ از دیگری، به اشتیاق‌‌ِ تن‌کامانه مردان درآورند… وضعیتی که امروزه می‌دانیم تنها راهِ انجام‌پذیری‌اش، تبدیل کردنِ بدن به «شیئیتی تن‌کامانه» است. پس، عرصه «رقص» در این دوران به‌منزله «هنرِ» در خدمت به لذت‌های هم‌جنس‌گرایانه مردان درآمد.

همانگونه که حداقل در دوره‌ای از تاریخِ فرهنگیِ این عصر، حیطه «نقاشی» نیز به‌خدمت تن‌کامگی درآمد: تصاویری فاقدِ «زمان» و صِرفاً عاشقانه…، خواه متعلق به پیرمرد و مردی جوان در آغوش یکدیگر باشد، یا دو جوانِ دلباخته؛ فرقی نمی‌کرد، مهم آن بود که در هر دو موقعیت، تمایلاتِ هم‌جنس‌گرایانه مردانِ صاحب‌قدرت، به‌‌امکان بروز دست‌ یابند. بنابراین، «مکان» و موقعیت‌های روزمره می‌بایست به طور موقت، به تصرفِ لاقیدی و بی‌خبریِ خلسه‌وار‌ درمی‌آمدند تا بازتابِ تن‌‌بارگیِ فضای اجتماعی و فرهنگی‌ای باشند که هم نقاش و هم مخاطبِ آن دوره صفویه، هر دو قادر به درک و خوانش آن بودند.

اما، نکتۀ طعنه‌‌آمیزِ مسألۀ اخته کردن بدن مردانه‌، برای نگهبانی کالبد‌های زنانه‌، از این قرار است که به نظر می‌رسد تنها راهِ اسارتِ بدنِ زنانه، مُثله کردنِ بدن خودِ مردان باشد! مردسالاریِ عهد صفویه‌، «بدن مردانه» خود را قربانی نگاه سلطه ‌جویانه‌‌اش در «غیاب» خود می‌کند. جایی که نگاه مالکانه و بیمار مرد‌، حضور ندارد تا نگهبان کالبد زنانِ خود در خانه‌‌اش باشد‌؛ بنابراین‌، این «موقعیت غیاب» است که مردسالاری عهد صفویه را «مدیریت» می‌کند. اکنون با توجه به «خصی کردنِ» مردان، برای نگهبانی از امر زنانه، از درون ساختار مردسالاری، نحوۀ بودنِ مردانه‌ای سر برمی‌آورد که اساساً بر موقعیتِ «عدم حضور خود» آویخته است که همانا «غیاب» باشد. و با این عمل، بنیانِ «وجودِ مردسالارِ» خویش را بر اصلِ «نیستی» قرار می‌دهد. چرا که بیشترین همت و تلاش خود را صرف عدم حضور خود کرده است! و به واسطۀ تمامی تلاش‌ها در این جهت (غیاب و نیستیِ بیمارگونۀ «خود») است که شاکله‌‌های مردسالاری آن همچون الهام یا به قول شاردن «اختراع»، به مدیریت یا نحوۀ سامان‌دهیِ آن «القاء» می‌شود.

در واقع در چنین سازوکارِ بیمارگونه‌ای که مردسالارانه عمل می‌کند، «غیابِ» آقای خانه، مقدم بر حضورش قرار دارد. گویی تنها با در نظر داشتنِ موقعیتِ «غیاب» خود که متصل به اخته کردنِ بدن مردانۀ دیگری است‌، دلش آرام می‌‌گیرد! اکنون غلامِ خصی‌شده، همان چشم و گوشِ آقای خانه‌، با تمامی اقتدارش در غیاب اوست‌. این غلام، در موقعیت تازه‌ کسب کرده‌‌اش، دیگر غلام نیست؛ او قبل از هر چیز، نگاه امتداد یافتۀ اقتدارِ مردسالاریِ عصر صفویه در تمامیِ «اندرونی»‌ها ا‌ست… .

مقدمه

از لحظه‌ای که عرصۀ لذّت جنسی، کردار و رفتار جسمیِ در رابطه با آن، مورد توجه و «کنترلِ» قدرت‌های سیاسی (اعم از دینی و غیر دینی) قرار گرفت و در صدد برآمدند تا در نوع رابطه یا گزینش‌های جنسی، نسخه‌هایی تجویز کنند، عرصۀ دخالت و سیاستگذاری‌های جنسی ظهور یافت، و بدین ترتیب مسالۀ «جنسیّت»، و مناسبات اجتماعیِ آن، به منزلۀ راهبردِ مدیریتیِ نظارت بر بدن جنسیِ افراد برساخته شد و به‌عنوان بخشی مهم از زیر مجموعۀ «استراتژی‌های سیاسی» به حوزۀ «قدرت»، انتقال یافت. همین مسأله در خصوص «تولید مثل» یا به اصطلاح زاد و ولد و «کنترل جمعیت» نیز صادق است‌. از سوی دیگر، رابطۀ جنسی و به‌طور‌کلی مسأله جنسیّت، با توجه به اسناد و مدارک تاریخی، اکثر موارد جزوِ مسائلِ به اصطلاح پُر تنش جوامع بوده است: عرصه‌ای ستیزنده که معمولاً دستخوش سرکوب و کشمکشِ شرایط اجتماعیِ خود بود، گاهی این نزاع و سرکوب علنی است‌، و گاهی چنان در معرض تطبیق‌پذیری با ضرورت‌هایِ به اصطلاح «مدنی» یا مصالحِ جوامع (متمدن) قرار می‌گیرد که نفسِ سرکوب، به‌واسطۀ ساز و کارِ اجتماعی، نهادینه می‌شود و در نهایت به امری انتخابی و داوطلبانه تبدیل می‌شود. البته، در چنین مواردی، این نظر هم هست که چیزی از عنصر واکنشیِ ستیزندگیِ امرِ سرکوب (جنسی) کاسته نمی‌شود‌، بلکه فقط ممکن است تغییر شکل دهد؛‌ باری، در خصوص این تغییر شکل‌ها و جا‌به‌جایی‌ها که با سرکوب غرایز جنسی مرتبط است‌، چه در رد و چه در تأیید آن سخن بسیار است، خصوصاً وقتی پای ناکامی‌های ارتباطی ( نه لزوماً‌ جنسی)، یا سر در‌گمی‌های جنسیّتی یا افسارگسیختگی‌های در جستجوی لذّات جنسیِ عصر مدرن، در میان است، اما چیزی که اهمیت دارد شرایط انضمامیِ موقعیت جنسی در بستر اجتماعی خود است‌.

به‌طور‌کلی ساخته و پرداخته شدنِ « نحوه درک از هر‌گونه رابطه‌ای»، امری انضمامی و برآمده از شرایط تاریخی و اجتماعیِ دوره‌های خاصی است. بدین معنی که نمی‌توان یک نحوۀ درک از رابطه‌ای اجتماعی را به همۀ دوره‌های تاریخی تعمیم داد. و احتمالاً هیچ استدلالی به اندازۀ مطالعۀ موردِ مشخصی از روابط، فی‌المثل پرداختن به رابطۀ جنسی در دوره‌ای پیشا صنعتی و پدرسالار، انضمامی بودنِ این موضوع را تأیید نمی‌کند. در بحثِ پیش‌رو، می‌خواهیم روابط جنسی در عصر صفویه را بررسی کنیم. و ناگفته نماند، انتخابِ این دورۀ مشخص، در ارتباط با تألیف کتابی دربارۀ «سبک زندگی و عرصۀ قدرت در دورۀ صفویه» است که در سال ۱۳۹۷توسط انتشارات امیرکبیر چاپ و منتشر شده است؛ اما با وجود این‌، صِرفِ اجتماعی و تاریخی بودنِ خودِ موضوع، کافی است تا مطالعه و بررسیِ حاضر موجه و آن را به موضوعی مستقل تبدیل کند.

باری‌، چنانچه می‌دانیم دربارۀ آثار تاریخی، هنری و حتی سبک ادبی عصر صفویه (معروف به اصفهانی یا هندی) سخن بسیار است، اما تا جایی‌که می‌دانم، به‌طور مشخص دربارۀ «روابط جنسی» این دوره کم، پراکنده و جسته و گریخته سخن گفته شده است؛ و این خود دلیل دیگری است برای بررسی این موضوع. و در همین‌جا بگویم که از ویژگی‌های بسیار عمدۀ رابطۀ جنسی در عصر صفوی، این مطلب است که هنوز به حوزۀ استراتژیِ قدرت (آن‌گونه که امروزه عمل می‌کند و با آن آشنایی داریم) راه نیافته است؛ به عبارت دیگر، هم از دید قدرت حاکمه (شاهان صفوی و دیوان سالاری‌های آن‌ها) و هم از دید مردم (رعایا) در قلمرو روزمره، خصوصاً در زمان شاه عباس اول که طیف گسترده‌ای از خُرده فرهنگ‌ها وجود داشت، رابطۀ جنسیِ آن ایام، صرفاً به منزلۀ منبع «لذّت جنسی» درک می‌شده است و احیاناً اگر هم قرار بود از این «عرصۀ لذّت»، بهره‌برداری‌های نیّت‌مندانه‌ای، سوایِ لذّت گرفته شود، حداکثر می‌توانست ابزارِ متأثر کردن افراد با‌نفوذ باشد. به بیانی، با زمانه‌ای مواجه هستیم که به‌دلیل اهمیت لذّت و کام‌جویی، در زندگیِ روزمره‌، برخی افراد (تا حتی فرودستان) آن را به‌عنوان وسیله‌ای برای بالا کشیدن خود (در سلسلۀ مراتب اجتماعی) به‌کار می‌گرفتند. و جالب اینکه خودِ همین مطلب، تأییدی است بر این امر که «کانون روابط جنسی»، در جامعۀ پدر سالارِ آن ایام، فقط محدود به خانواده یا همسر گزینی‌های متعدد و چندین زوجۀ رسمی و غیر رسمی نبوده است؛ بلکه طیف وسیعی از موقعیت‌ها و وضعیت‌های غیرِ همسر‌گزینی (در همۀ اشکال ‌آن) را رسماً شامل می‌شده است؛ که در مباحث پیش رو به آن‌ها خواهیم پرداخت. این مباحث، با توجه به مناسبات جنسیِ آن دوره در بستر شرایط اجتماعی و تاریخیِ خاصش، در هشت بخش بررسی و مطالعه خواهند شد.

 

اطلاعات کتاب‌شناختی تن‌بارگی در عصر صفویه

تن‌بارگی در عصر صفویه، زهره روحی، انتشارات انسان‌شناسی، ۱۳۹۸

سال۱۳۹۸
قطعرقعی
نوبت چاپاول
تیراژ۱۰۰۰
تعداد صفحه۱۶۵
ناشرانسان‌شناسی
شابک۹۷۸۶۲۲۹۵۵۲۶۰۵