مصاحبه با پاتریس اور، برگردان آریا نوری
مصاحبه با پاتریس اور[۱]
نوشتههای مرتبط
شما کتاب آخر خودتان را با عنوان نوجوانی وجود ندارد [۲]چاپ کردهاید. این عنوان در جامعهای که واژهی نوجوانی از دهان همه شنیده میشود بهنوعی متضاد و تأملبرانگیز است. چگونه ممکن است که درعینحال روانپزشک کودک و متخصص نوجوانی بود ولی عنوان کرد که مقولهای به نام نوجوانی اصلاً وجود ندارد؟در اینجا مسئله در اصل زیر سؤال بردن آن چیزی است که به نظر قطعی میرسد. زمانی که تا به این اندازه صحبت از نوجوانی را در جامعه میشنویم، با خود فکر میکنیم که افراد حتماً میدانند در چه موردی صحبت میکنند؛ درصورتیکه اصلاً اینگونه نیست.
ما باید دو مقولهی نوجوان و نوجوانی را از هم تفکیک کنیم. نوجوان انسانی منحصربهفرد است که در حال گذار به دوران بزرگسالی بوده و با سؤالاتی که بهواسطهی بلوغ پیش میآید دستوپنجه نرم میکند. نوجوانی مجموعهای از بازنماییها[۳]ی جمعی است که از طرف جامعه بر نوجوان تحمیلشده و روی دوش او سنگینی میکند. مسئلهی بلوغ در دوران نوجوانی از بدو تولد انسان وجود داشته است. در مقابل، مقولهی نوجوانی یک تصویر ذهنی در جامعه است که بنا بر مقتضیات هر دوره کاملاً تغییر میکند. امروزه اغلب از مقولهی نوجوانی تصاویر ذهنی منفیای وجود دارد. از این دوره از زندگی بهعنوان دورهای کاملاً خطرآفرین، بحرانی، بینظم و بیثبات یاد میشود. همین مسئله روی دوش نوجوانی که باید با مسئلهی بلوغ خود دستوپنجه نرم کند بهعنوان باری اضافه سنگینی میکند. شاید ویژگی عصر جدید هم همین باشد: بار اضافیای که به سبب تصویر ذهنی منفی شکلگرفته از نوجوانی در جامعه، روی دوش او سنگینی میکند.
برخی از کودکان بعضاً خیلی زود عنوان میکنند که بدل به یک نوجوان شدهاند: «من بهزودی یک نوجوان خواهم بود! دلم میخواهد یک نوجوان باشم!» گویی رسیدن به این دوران سبب میشود آنها هر کاری که تمایل دارند آزادانه انجام بدهند…
نوجوانی بازنماییهای کاملاً متفاوتی در جامعه داد: این دوران از زندگی ازیکطرف شخص را به وحشت میاندازد و ازیکطرف وی را مجذوب خود میکند. بدون شک کسی که در حال سپری کردن دوران بلوغ است، از این بازنماییها تأثیر میپذیرد: او سعی میکند تا در زودترین زمان ممکن تبدیل به یک نوجوان شود. زمانی که رسانهها، اینترنت و تلویزیون تصویری جذاب و گیرا از نوجوانی ارائه میدهند، چگونه میتوان توقع دیگری از کودک داشت؟ والدین نیز زمانی که از کودک خود تمایل دارند خیلی زود بالغ شود و کارهای بهاصطلاح عاقلانه انجام دهند، در شرایطی که خودشان دوست ندارند پیر شوند، این مسئله را تشدید میکنند. همهچیز دستبهدست هم میدهد تا کودکان خیلی زود تبدیل به نوجوان شوند و رفتارشان تغییر کند در شرایطی که ایشان هنوز بدنی کودکانه دارند. دورانی که اصطلاحاً از آن تحت عنوان دورهی نهفتگی[۴] یاد میشود و مابین ۶ سالگی و سن بلوغ قرار دارد به یکی از مشکلات اساسی دوران ما تبدیلشده است. این دوره از زندگی مزایای بسیاری برای کودک دارد و به او امکان میدهند تا پس از تغییرات صورت گرفته در اولین سالهای زندگی خود، دست به خودسازی بزند. درواقع این دوران امکان بازبینی آنچه در ۰ تا ۶ سالگی در زندگی اتفاق افتاده را به کودک داده و سبب میشود وی آمادگی بیشتری برای ورود به دوران بلوغ داشته باشد. حال هرچه قدر که این دوران بهواسطهی اشتیاق کودک برای رسیدن به دوران بلوغ کوتاهتر باشد، تحمل دوران بلوغ برای او سختتر میشود، چراکه نتوانسته قبل از رسیدن به بلوغ با چالشهای درونی خود کنار بیاید. دیدی که یک کودک نسبت به نوجوانی دارد از طرفی وابستگی مستقیم دارد به آنچه قبلتر در زندگی وی اتفاق افتاده است: ایدئالهای والدین در حوزهی آموزشی و پرورشی سبب میشود تا ایشان تمایل داشته باشند کودکشان هر چه سریعتر رشد کند: ورود به مهدکودک از سن دوسالگی، ارزیابیهای پیدرپی از اولین سالهای زندگی، نمره دادن و… اینها همه مسائلی هستند که والدین امروزی از کودکان خود انتظار دارند. آنها از فرزند خود توقع دارند خیلی سریع بزرگ شود؛ مسئلهای که سبب درهمآمیخته شدن برانگیختگی و انگیزش با یادگیری تدریجی میشد. رشد روزافزون تعداد کودکانی که خیلی زود از خود رفتارهای نوجوانانه نشان میدهند نتیجهی همین برانگیختگی بیش از موعد و شتابزدگی درونی کودک است.
آیا این مسئله درست است که بگوییم امروزه سن بلوغ کاهشیافته است؟
مسائل بسیاری در این مورد مطرح میشود. برخی این مسئله را به رژیمهای غذایی نسبت میدهند. برای مثال میگویند کودکان ژاپنی نسبت به ۵۰ سال پیش زودتر به سن بلوغ میرسند. به گفتهی برخی سن بلوغ درگذشته ۱۶ سال بوده اما امروزه ۱۲ سال است. این مسئله اما بههیچعنوان صحیح نیست! پیکر نگاری[۵] و ادبیات موجود در عهد عتیق و چه در قرونوسطا نشان میدهد که سن بلوغ در کل ثابت بوده و در حدود ۱۴ سال است. ریشهی ابهام در این موردتحقیقی است که در قرن نوزدهم میلادی در نروژ صورت گرفته بود و عنوان میکرد که سن رسیدن بلوغ در این کشور بالاست. همین تحقیق بهعنوان پایهای برای تمامی تحقیقات اپیدمولوژیک پسازآن قرار داده شد. برای مثال سن رسیدن به بلوغ در اسپانیا را با سن بلوغ کودکان نروژی مقایسه کردند. بدیهی است ازآنجاییکه نه عادات غذایی در دو کشور یکسان است و نه میزان دسترسی به نور، سن بلوغ متفاوت است؛ اما اگر به نقاطی از دنیا با شرایط یکسان نگاه کنیم و اگر سن بلوغ را در طی دوران مختلف بررسی کنیم، بهخوبی این مسئله را مشاهده خواهیم کرد که در فرانسه در قرونوسطی شخص در ۱۴ سالگی بالغ بهحساب میآمده است. از آن زمان تا به الآن نیز این سن تغییری نکرده است. تکیه بر نتایج تحقیقات نروژیها و نتیجهگیری این مسئله که سن بلوغ رو به کاهش است کار اشتباهی است؛ اما متأسفانه امروزه تبدیل به همان تصویر ذهنیای شده که قبلاً از آن صحبت کردیم.
نوجوانی از چه زمانی آغازشده و چه زمانی پایان میپذیرد؟ نشانههای آن چیست؟
اولین نشانهی نوجوانی تغییرات مرتبط با دوران بلوغ است که بهواسطهی بیولوژی و فیزیولوژی شکل میگیرند. پسازآن نیز صحبت مسائل روانی، نحوهی برقراری رابطه با سایرین و… مطرح میشود. کودک زمانی که به سن بلوغ میرسد یک نوجوان بهحساب میآید و مقولهی دوران پیش از نوجوانی[۶] بیمعنی است. بیان این مسئله سبب این برداشت میشود که دوران خاصی قبل از رسیدن به نوجوانی وجود دارد و هیجانات قبل از نوجوانی نیز مربوط به همان است درصورتیکه همچنین چیزی بههیچعنوان صحیح نیست. کودکان قبل از نوجوانی تنها کودک هستند و باید آنها را بهعنوان کودک در نظر گرفت. یکی از مشکلات جامعهی معاصر ما آن است که دیگر پایانی برای نوجوانی وجود ندارد. نوجوانی دیگر به هیچ وسیلهای بازهی زمانی مشخصی ندارد و تعاریف متعددی از آن ارائه میشود. قاضیها تعریفی از نوجوانی نداشته و تنها ۱۸ سالگی را زمان بلوغ میدانند. درواقع در قانون نوجوانی وجود ندارد. نوجوانی در نظر پزشکان و بیولوژیست ها یعنی پایان رشد استخوانی و بلوغ مغز. از سایر زوایا، مثل اقتصادی، اجتماعی، احساسی و … مسئله بسیار پیچیدهتر بوده و هیچکس هم نمیتواند تعریف دقیقی ارائه دهد. دیگر مثل گذشته آیینی برای ورود به نوجوانی و خروج از آن وجود ندارد. البته این مسئله الزاماً بد نیست چراکه آزادی عمل جدیدی را در اختیار فرد قرار میدهد اما از طرفی سبب شده تا هیچچیزی وجود ندارد که ورود نوجوان به دوران بزرگسالی را رسمیت ببخشد. هیچچیز وجود ندارد که به ایشان نشان دهد که دیگران متوجه تغییرات آنها شدهاند و دیگر جایگاهان تغییر کرده است
[۱] Patrice Huerre
[۲] L’adolescence n’existe pas, Odile Jacob, 2002.
[۳] Représentation
[۴] La période de latence, latency period
[۵] Iconographie, Iconography
[۶] Pré-adolescente
پرونده ی آریا نوری در انسان شناسی و فرهنگ : http://www.anthropology.ir/node/24940
نوجوانی چیست؟ (http://www.anthropology.ir/node/28309)