انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آفریقا، بستری مناسب برای نیروهای افراطی (لوموند دیپلماتیک: فوریه ۲۰۱۵)

فیلیپ لی مر برگردان آریا نوری

۷ جنگ از ۸ جنگ مهلک و مخرب کنونی دنیا در قاره‌ی آفریقا جریان دارد، جایی که در حال حاضر شرایط لیبی سبب شده تا بیش‌ازپیش سلاح به دست نیروهای «جهادگرا» بیفتد. برای مدت‌های طولانی این‌گونه به نظر می‌رسید که اتحادیه‌ی آفریقا (L’Union africaine) توانایی برقراری امنیت مردم خود را ندارد و این مسئولیت به دوش نیروهای نظامی ایالات‌متحده و فرانسه افتاده است. به‌زودی اما ممکن است اولین نیروی قاره‌ای امسال قدم به صحنه بگذارد…

شیخ تیدیان گادیو (M. Cheikh Tidiane Gadio)، مدیر انستیتوی استراتژی پان آفریقا (Institut panafricain de stratégies)، برگزارکننده‌ی اصلی نشست بین‌المللی صلح و امنیت در آفریقا (Forum international sur la paix et la sécurité en Afrique) که در نیمه‌ی ماه دسامبر در سنگال برگزار شد، در این مورد می‌گوید: «همه به فکر امنیت آفریقا هستند به‌غیراز خود آفریقایی‌ها!» (۱) در این نشست که به‌صورت غیررسمی و برای اولین بار در قاره‌ی آفریقا با الگو گیری از نمونه‌های مشابه در سایر نقاط دنیا برگزار می‌شد، ۴۰۰ نظامی، زمامدار سیاسی، محقق و روزنامه‌نگار حضور داشتند. (۲) میشل فوشه (Michel Faucher)، جغرافی‌دان و دیپلمات فرانسوی در این مورد می‌گوید: «باید یک اندیشه‌ی استراتژیک آفریقایی در بستری مناسب شکل بپذیرد.» (۳)

به گفته‌ی یکی از افسران ارتشی که از طرف یک مدرسه‌ی نظامی آفریقای مرکزی آمده بود، نشست فوق سبب شد تا همگان به فقدان آگاهی ژئوپلیتیک در قاره‌ی آفریقا پی ببرند، به گفته‌ی این افسر امنیت در قاره‌ی آفریقا باید به مسئله‌ای عمومی بدل گردد. ضعف و آسیب‌پذیری کشورها در حوزه‌ی حفظ امنیت، صلح و ثبات، به‌خصوص در حوزه‌ی ساحل (Sahel) کاملاً مشخص است. گروه‌های «جهادگرا» با رانده شدن از الجزایر در منطقه‌ی ساحل مستقرشده و تبدیل به نیرویی مسلح و سازمان دیده شدند؛ مثل داعش در عراق و سوریه و یا شباب در سومالی.

یکی از دیپلمات‌های آفریقایی با ابراز نگرانی خود از افزایش روزافزون عملیات نظامی گروه‌های «جهادگرا» می‌گوید: «برای آن‌ها هیچ مرزی وجود ندارد، آن‌ها دامنه‌ی فعالیت خود را از دریای سرخ تا دریای آتلانتیک گسترانیده‌اند.» به گفته‌ی ژان ایو لودریان (Jean-Yves Le Drian)، وزیر دفاع فرانسه، در حال حاضر بوکوحرام (Boko Haram) دامنه‌ی عملیات خود را در جمهوری آفریقای مرکزی، کامرون و نیجریه گسترانیده، این مسئله سبب شده تا بین این گروه‌ها و گروه‌هایی که تا کنون خود را عضوی از القاعده می‌خواندند، در ناحیه‌ی ساحل و صحرا (la zone sahélo-saharienne) پیوند برقرار شود.

اکثر گروه‌های مسلح که در بین خودشان هم نفاق وجود دارد در نواحی مرزی و روستایی که دولت تسلط کمی بر آن‌ها دارد فعالیت می‌کنند و از آشوب محلی سو استفاده می‌کنند؛ مثل جدایی‌طلبان توآرق (touareg) در شمال مالی و جنگ داخلی که در حال حاضر در لیبی جریان دارد. این گروه‌ها به‌واسطه‌ی پیوندهای خانوادگی و قبیله‌ای جای پای خود را محکم کرده و شبکه‌های کمک‌رسانی و جاسوسی تشکیل می‌دهند. آن‌ها با محافظت از کاروان‌های تجاری محلی و دریافت عوارض در تجارت محلی شرکت کرده و در قاچاق سیگار، اسلحه، مواد مخدر و حتی گروگان نیز فعال‌اند. جوانان محلی نیز که با فقر و بیکاری دست‌وپنجه نرم می‌کنند و تعدادشان کم هم نیست، با مشاهده‌ی شکل‌گیری این نیروی سیاسی جدید و نیز پولی که جنگجوهایشان دریافت می‌کنند، به آن‌ها می‌پیوندند.

گادیو که در فاصله‌ی سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ به‌عنوان وزیر امور خارجه‌ی ابدولی وید (Abdoulaye Wade)، رئیس‌جمهور وقت سنگال فعالیت می‌کرد، در این مورد می‌گوید: «این گروه‌ها مسببان اصلی نه‌تنها خشونت کور که اقتصاد ناسالم نیز هستند.» این گروه‌ها اغلب نیروی نظامی قویی‌تر و منابع مالی بیشتری نسبت به نیروهای دفاعی و نظامی سنتی در اختیاردارند. از طرفی دیگر آن‌ها به‌صورت شبکه‌ای عمل کرده و اقدامات متقابل بین شبکه‌ای را قبول دارند و این مسئله ایست که کشورهای آفریقایی قادر به انجام آن نیستند.«ما سال‌ها از آن‌ها عقبیم» این مسئله را یکی از اعضای سابق اتحادیه‌ی آفریقا می‌گوید، وی معتقد است کشورهای آفریقایی باید تحولی اساسی در استراتژی‌های خود به وجود آورند.

به همین ترتیب روزبه‌روز بر تعداد تحلیلگران آفریقایی که معتقدند پارادایم امنیتی این قاره نیازمند تحولی اساسی است، افزوده می‌شود. ایشان اعتقاد دارند که در این تحول باید بیش از گذشته به بعد انسان شناسانه‌ی جریانی که آفریقا را به سمت این افراط‌گرایی سیاسی-مذهبی کشانده، توجه نشان داده شود.

یک روشنفکر اهل بنین نظر خود را این‌گونه عنوان می‌کند: «اگر قرار باشد ما یک گروه مسلح مثل بوکوحرام را- که تا این حد سازمان دیده است و توانسته روستاهای بسیاری را به‌طور کامل به تصرف خود دراورده – تنها گروهی تروریستی بنامیم، به‌طورکلی مسیر را اشتباه طی کرده‌ایم.» آلیون سال (Alioune Sall)، مدیر انستیتوی آینده‌ی آفریقا (l’African Futures Institute) معتقد است که در وهله‌ی اول باید به امنیت، سلامت، شغل و درنهایت محل زندگی مردم اهمیت داد. در این زمینه دولت‌ها نمی‌توانند یگانه کنشگران صحنه باشند. جامعه‌ی مدنی نیز لازم است نقش خود را در مبارزه با تنش‌های محلی و منطقه‌ای ایفا کند. در شرایط کنونی همگان نگران آینده‌ی نسل جوان آفریقا هستند – میانگین سنی در آفریقا ۲۵ سال است، در شرایطی که این عدد در فرانسه به ۴۰ سال می‌رسد – -جوانانی که می‌توانند به‌سان بمبی اجتماعی عمل کنند.

تاریخ قاره‌ی آفریقا را به‌هیچ‌عنوان نباید تنها محدود به دوران استعمار دانست. این تاریخ مجموعه‌ای غنی از سازمان‌دهی‌های سیاسی و مهندسی‌های اجتماعی را در خود جای‌داده است. یکی از وزرای سابق یکی از کشورهای آفریقای شرقی در این زمینه می‌گوید: «ما از تبادل فرهنگی بسیار صحبت به میان می‌آوریم اما متأسفانه فرهنگ تبادل نداریم.» در نظر وی در قاره‌ای که بیش از ۲۰۰۰ گویش مختلف را در خود جای‌داده، می‌توان از زبان‌های رایج منطقه‌ای مثل کیواشیلی (kiswahili) در شرق آفریقا، برای برقراری تعامل بهره‌مند شد. یکی از اعضای شرکت‌کننده در سمینار می‌گوید: متأسفانه تنها الگوی اجتماعی زندگی غربی را برای خود کپی کرده‌ایم، الگویی که باارزش‌های ما در تضاد است. ما باید فرهنگ و جامعه‌ی خود را از نو بنا کنیم. تقویت نظام

های آموزشی، یادگیری و بهره‌وری از زبان در کشورهای آفریقایی امری حیاتی است.

چه راه‌هایی برای غلبه بر دوگانگی خطرناک نظام‌های آموزشی کشورهای آفریقایی وجود دارد؟ در این کشورها از یک‌سو سعی می‌شود تا از نظام‌های آموزشی کشورهای غربی الگوبرداری شود و از یک‌سو مدرسه‌های محلی – ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان – به‌نوعی به مجالی برای گسترش گتو (Ghetto) تبدیل‌شده‌اند. همین مسئله نیز سبب شده تا نوجوانان و جوانان در این مناطق به دام ناامیدی کشانده شده و نیروهای افراطی نیز به بهترین نحو ممکن از این مسئله استفاده می‌کنند. این معضل را باکاری سامب (Bakary Sambe)، مسئول هماهنگی دیده‌بان افراط‌گرایی و جنگ‌های مذهبی در آفریقا (l’Observatoire des radicalismes et conflits religieux en Afrique) که در دانشگاه گاستون برژه (Gaston-Berger) در سن لویی (Saint-Louis) سنگال برگزار می‌شود، عنوان می‌کند. (۵) از نظر او اندیشه‌های خطرناک افراط‌گرایی به‌واسطه‌ی استراتژی‌ای که برخی از کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس پی گرفته‌اند، در کشورهای آفریقایی ریشه دوانیده است.

این نیروهای افراطی دولت‌ها را متهم به این می‌کنند که بازیچه‌ی دست کشورهای غربی هستند و افزایش روزافزون دخالت نظامی کشورهای غربی در آفریقا را نشانه‌ای بر این مسئله قلمداد می‌کنند. این نیروها از منطقه‌ی ساحل که یکی از عوامل اصلی اختلاف بین کشورهای مسلمان و مسیحی آفریقایی است استفاده می‌کنند. نیروهای «جهادگرا» از این منطقه به‌عنوان حوزه‌ی فعالیت استراتژیک و عملیات نظامی بهره می‌برند. مسئله‌ی اصلی اما این است که هنوز به شعار راه‌حلی از آفریقا برای مشکلات آفریقا «جامه‌ی عمل پوشانده نشده است. باوجودآنکه نمی‌توان اتحادیه‌ی آفریقا را در این میان مسئول همه‌چیز دانست، اما بازهم باید به این مسئله اشاره کرد که اشتباهات این اتحادیه به‌هیچ‌عنوان کم نبوده است. برای مثل می‌توان به ناتوانی این اتحادیه در جلوگیری از حمله‌ی نظامی کشورهای غربی به لیبی در سال ۲۰۱۱ اشاره کرد. حمله‌ای که امروز عواقب اسفناک آن به‌خوبی قابل‌مشاهده است. دخالت نظامی آمریکا، فرانسه و انگلیس در لیبی که بدون توجه به عواقب پس‌ازآن صورت پذیرفت نه‌تنها سبب شکل‌گیری بی‌ثباتی در مالی شد بلکه سبب شد تا تعداد سلاح و جنگجو در منطقه‌ی ساحل افزایش پیدا کند؛ درنهایت نیز امروزه لیبی در باتلاق جنگی داخلی دست‌وپا می‌زند. اتحادیه‌ی اروپا سعی در جلوگیری از این دخالت نظامی داشت اما نتوانست در این مسیر موفقیتی به دست آورد. دخالت نظامی ناتو در لیبی با تائید سازمان ملل متحد و شرکت کشورهای عضو ناتو انجام گرفت. (۶) امروزه بی‌اعتمادی و بدبینی کشورهای آفریقایی – به‌خصوص الجزایر که نفوذ زیادی دارد – نسبت به کشورهای غربی کاملاً مشخص است.

زمانی که نیروهای جهادگرا در سال ۲۰۱۲ تلاش کردند تا شمال مالی را به اشغال خود کشویند، عدم توانایی کشورهای آفریقایی در تشکیل نیروی نظامی متحد و سازمان‌دهی شده به‌منظور برقراری صلح یک‌بار دیگر آشکار شد. محققی کامرونی در این مورد می‌گوید: «چند جلسه لازم بود تا در نهایت نیروهای متحد کشورهای آفریقایی برای دخالت در مالی شکل بگیرد؟ نیرویی که در نهایت در میان دخالت نظامی فرانسه در سال ۲۰۱۳ وارد مالی شد و تنها نقش نگهبان را ایفا کرد!»

ساده انگارانه است اگر بگوییم همه ی کشورهای منطقه دید یکسانی نسبت به صلح دارند.

این ارتش فرانسه بود که مجبور شد در منطقه‌ی ساحل با اجرای دو عملیات سروال (Serval) و بارکان (Barkhane) کنترل شرایط را در دست بگیرد.(۷) امروزه امید زیادی به همکاری کشورهای گروه ۵ – بورکینا، مالی، نیجر، موریتانی و چاد – و همچنین ورود الجزایر به صحنه بسته می شود. این کشورها می‌توانند درزمینهٔ ی عملیات نظامی و اطلاعاتی هماهنگی داشته و حتی ارتشی متحد داشته باشند. این کشورها روز ۱۸ دسامبر بدون در جریان نشستی در نوآکچو (Nouakchott)، بدون دریافت ضمانت از طرف اتحادیه‌ی آفریقا و یا هماهنگی با الجزایر، تصمیم به دخالت نظامی در لیبی گرفتند؛ اما مسئله‌ی نگران‌کننده‌ی دیگری نیز در غرب آفریقا وجود دارد که اتحادیه‌ی آفریقا را به هراس زیادی انداخته و آن قدرت گرفتن گروه تروریستی بوکوحرام در نیجریه و عدم توانایی دولت در مقابله با آن است. ارتش چاد درنهایت مجبور شد با شدت گیری حمله‌های مرزی بوکوحرام به کامرون، به کمک ارتش این کشور بشتابد.

تلاش‌های کشورهای آفریقایی برای برقراری صلح در جمهوری آفریقای مرکزی نیز تا به الآن ثمره‌ی چندانی نداشته است. ایدریس دبی (Idriss Déby)، رئیس‌جمهور چاد که به فکر تثبیت قدرت خود در منطقه است، نیروهایش را در بانگی مستقر کرده بود.

البته درنهایت نه‌تنها نیروهای ارتش چاد بلکه نیروهای آفریقای جنوبی نیز در سال ۲۰۱۳ از این منطقه خارج شدند. امروزه بازهم آفریقای مرکزی درگیر جنگ داخلی گسترده ایست که بین مناطق مسلمان‌نشین و مسیحی نشین شدت گرفته است. ارتش فرانسه اواخر سال ۲۰۱۳ برای جلوگیری از این جنگ داخلی وارد عمل شد. در این میان سازمان ملل متحد نیز عملیاتی را به همین منظور آغاز کرد. آقای آداما دین Adama

Dieng ، مشاور دبیر کل سازمان ملل در این مورد می‌گوید: «یکی از دلایل اصلی بحران در آفریقای مرکزی این است که کشورهای آفریقایی منطقه هر کاری که بخواهند بدون ترس از عواقب آن انجام می‌دهند.» به گفته‌ی او امروزه تروریسم، مواد مخدر و غارت به دغدغه‌ی اصلی کشورهای این منطقه تبدیل شد است. گاهنامه‌ی انستیتوی پان آفریقایی استراتژیک داکار در این مورد می‌نویسد: «کل مفهوم استراتژی آفریقایی برای مشکلات آفریقا امروزه بی‌معنی به نظر می‌رسد.» (۸)

«کشورهایی مثل آلمان، انگلیس، آمریکا و فرانسه به دنبال شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت‌های سنگینی که بر عهده‌دارند هستند. حتی اگر ظرفیت پایین عملیاتی کشورهای آفریقایی را در نظر نگیریم، بسیار ساده‌لوحانه خواهد بود اگر فکر کنم همه‌ی این کشورها برداشت یکسانی از مقوله‌ی صلح دارند.»

بااین‌وجود اتحادیه‌ی آفریقا طرح صلح بلندپروازانه ای را در ذهن دارد که سازه‌ی اصلی آن جلوگیری، کنترل و درنهایت اتمام جنگ است. در سال ۲۰۰۴، شورای صلح و امنیت (CPS) به‌منظور سازمان‌دهی سیاسی و همچنین ستاد کلی مرکزی به‌منظور شکل‌دهی کمیته‌های حافظ صلح در پنج منطقه‌ی بزرگ قاره شکل گرفت. این کمیته‌های نیروهای آفریقایی در انتظار عمل (FAA) نامیده شدند.(۹) به این نیروها یک سیستم هشدار قاره‌ای به‌منظور تحلیل دائمی شرایط و نیز شورای عالمان برای جلوگیری از شکل‌گیری بحران اضافه شد. برای به راه انداختن این سیستم، یک کمیته‌ی تکنیکی در امور دفاعی – امنیتی (CTSDSS) نیز تشکیل شد. در نهایت نیز در ماه دسامبر سال ۲۰۱۰ نیر ژنرال سکوبا کوناته (Sékouba Konaté)، رئیس‌جمهور موقت اسبق گینه به‌عنوان سرپرست کل این نیروها انتخاب شد.

اما این دستگاه جالب‌توجه هنوز هم به‌درستی کار نمی‌کند: تلاشی که در سال‌های ۲۰۰۶، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ برای عملیاتی کردن این نیروها صورت پذیرفت هنوز نتیجه نداده است. حتی باوجوداینکه گزارش‌های فراوانی بیان می‌کردند که پنج گردان مشترک نیروهای آفریقایی در پایان سال ۲۰۱۵ عملیاتی خواهد شد، این مسئله هنوز هم به وقوع نپیوسته است. مقر فرماندهی‌ای نیروهای که قرار بود در دوآلا (Douala) تشکیل شود نیز هنوز شکل رسمی به خود ندیده است.

هنوز هم پاسخی نهایی در مورد نحوه‌ی تأمین هزینه‌های این نیروها داده نشده است: گزارشی که اولوسگون اوباسانژو (Olusegun Obasanjo)، رئیس‌جمهور سابق نیجریه در این مورد ارائه داده نزدیک به ۳ سال است که خاک می‌خورد.

ریشه‌ی این مسئله کمبود منابع و توانایی‌های منحصربه‌فرد است که خود به دلیل نابرابری‌های موجود بین ناحیه‌های مختلف شکل گرفته. علاوه بر این هیچ‌کدام از کشورهای آفریقای جنوبی، مصر و نیجریه که اصلی‌ترین تأمین‌کننده‌ی هزینه‌ی این سازمان بوده و مجهزترین ارتش‌های آفریقایی رادارند، شرایط ایفای نقش محرک را ندارند. آماندین نانگونون (Amandine Gnanguênon)، محقق مرکز ISS در این مورد می گوید: «شکل دادن نهادی منطقه‌ای به این صورت و یا اصل تشکیل اتحادیه‌ی آفریقا بیش از آنکه از یک استراتژی روشن بربیاید، نتیجه‌ی روز آزمایی بین کشورهای آفریقایی است.» همکاری بین اتحادیه‌ی آفریقا، گروه‌های اقتصادی منطقه‌ای (CER) و سازوکارهای آن‌ها (MR) سبب شکل‌گیری رقابتی روزافزون در منطقه شده است. به گفته‌ی نانگونون، کشورهای منطقه‌ای دلایل کافی دارند تا خود را در صف اول معادلات منطقه‌ای قرار ندهند: «مقوله‌ی جلوگیری از یک جنگ یا آشوب آن‌چنان‌که باید واضح نیست. اگر معلوم نباشد در صورت عدم دخالت نظامی چه عواقبی ممکن است پیش بیاید، هیچ کشوری زحمت دخالت را به خود نمی‌دهد.»

کندی روند کار ده‌ها کشور آفریقایی را بر آن واداشت تا در سال ۲۰۱۳ نهادی موقتی برای مقابله با بحران تشکیل دهند.(۱۰) کشورهای عضو باید حداکثر ظرف مدت ۳۰ روز آماده‌ی اجرای عملیات شده و در هماهنگی کامل با سایر کشورها باشند. اصل شکل‌گیری این نیروها آمادگی برای ورود به فاز عملیاتی ظرف مدت حداکثر ۱۰ روز است و تعداد سربازان آن به ۵۰۰۰ نفر می‌رسد. سازوکار فاز عملیاتی این نیروها نیز مثل اتحادیه‌ی اروپاست، یعنی یکی از اعضای عالی‌رتبه و یا مجموعه‌ای از کشورهای عضو می‌توانند از این نیروها بهره ببرند.

باید به این مسئله توجه کرد که استفاده از این نیروها و نیز تبیین استراتژی‌های آن‌ها از سوی اتحادیه‌ی آفریقا تعیین می‌شود. این نیروها قرار است از ابتدای سال ۲۰۱۵ عملیاتی شوند. در جریان آخرین کنگره‌ی اتحادیه‌ی آفریقا در ماه ژوئن سال ۲۰۱۴ قرار بر آن شد تا این نیروها با نیروهای متحد کشورهای آفریقایی همکاری داشته باشند. به گفته‌ی ژنرال کاتومبا وامالا (Katumba Wamala)، فرمانده‌ی ستاد کل ارتش اوگاندا که رهبری نیروهای موقت را بر عهده دارد، اولین عملیات نظامی این نیروها در سودان جنوبی انجام خواهد شد. بااین‌حال به گفته‌ی یکی از ژنرال‌هایی که برای مدت ۴ سال برای شکل‌گیری این نیروها زحمت‌کشیده است، مسائل ناگفته‌ی بسیاری بر سر راه قرار دارد، برای مثال هرکدام از کشورهای عضو اولویت اصلی خود را دنبال می‌کند. ضرب‌المثلی آفریقایی در این مورد می‌گوید: «زمانی که طناب خیلی دراز است، چشمه را به عمیق بودن متهم نکنید.»

به گفته‌ی گادیو، اگر اتحادیه‌ی آفریقا می‌خواهد شورای صلح و امنیتش ساختاری مثل شورای امنیت سازمان ملل متحد داشته باشد، باید در این راه هزینه کند. شکل‌گیری این شورا سبب می‌شود تا آفریقا مجبور نشود برای هر مشکلی دست به دامان شورای امنیت سازمان ملل و یا کشورهای دیگری مثل فرانسه شود.

هنوز هم فرانسه یکی از تأمین‌کنندگان اصلی امنیت در منطقه‌ی ساحل است

اگر نهادهای بین‌المللی می‌توانستند در مورد موارد اصلی باهم توافق کنند، همه‌چیز بهتر پیش می‌رفت، برای مثال در مورد تقسیم مسئولیت، سولومون آیل درسو (Solomon Ayele Dersso)؛ از آدیس آبابای اتیوپی اعتقاد دارد که با توجه به بدبینی عمیقی که کشورهای آفریقایی نسبت به دخالت‌های نظامی کشورهای غربی در منطقه دارند و نیز با شرایطی که پس از دخالت نظامی کشورها عضو ناتو در لیبی شکل‌گرفته، بهتر است شورای امنیت سازمان ملل در تصمیم‌گیری‌های خود اهمیت بیشتری به مواضع کشورهای آفریقایی بدهد.

از طرفی کشورهای آفریقایی و غربی دیدگاه یکسانی نسبت به دخالت نظامی و نیروهای حافظ صلح ندارند. درست است که اتحادیه‌ی آفریقا آن‌چنان‌که باید فعال نیست اما در دخالت‌های نظامی، عملیات برقراری صلح و مقابله با تروریسم انعطاف‌پذیری زیادی از خود نشان می‌دهد. این در شرایطی است که شورای امنیت سازمان ملل تنها زمانی دخالت می‌کند که دو طرف درگیر مذاکرات صلح را آغاز کرده باشند. علاوه بر این از توان نظامی تنها در دفاع مشروع استفاده می‌شود و هیچ‌گونه عملیات تهاجمی‌ای صورت نمی‌پذیرد. برای نمونه می‌توان به استفاده از بالگردهای نظامی در ساحل‌عاج در سال ۲۰۱۱ و یا جمهوری دموکراتیک کنگو در سال ۲۰۱۴ اشاره کرد.

در عمل، عملیات برقراری صلح فرایند پیچیده ایست که نیاز به دخالت فرستاده‌های دائمی، نهادهای مختلف، سفیر، میانجی، گروه‌های ارتباطی و… و به‌علاوه مشاوران پنهانی دارد. اغلب راه‌حل‌های گوناگونی برای مقابله با بحران، با توجه به شرایط، وجود دارد. عملیات مشترک، عملیات نظامی موازی (مثل عملیات فرانسه در مالی و آفریقای مرکزی). سازمان ملل متحد، اتحادیه‌ی اروپا و اتحادیه‌ی آفریقا، برای برقراری هماهنگی بیشتر بین نیروها باهم همکاری می‌کنند. درست است که این الگو بهتر عمل می‌کند اما مشکلات خاص خود را نیز دارد. ژان مالی گوئنو (Jean-Marie Guéhenno)، مدیر گروه بین‌المللی مقابله با بحران (ICG)، در این مورد می‌گوید: «اگر اتحادیه‌ی اروپا آغازکننده‌ی دخالت نظامی باشد، چه تضمینی وجود دارد که ادامه‌ی عملیات به نیروهای آفریقایی سپرده می‌شود؟ چه ضمانتی هست که این نیروها می‌توانند باهم همکاری کنند؟ چه ضمانتی هست که ملاحظات منطقه‌ای بر همکاری آن‌ها سایه نیندازد؟ چه ضمانتی بر بی‌طرفی این نیروها وجود دارد؟»

بهترین شرایط این است که قبل از آنکه جنگی تمام گیر آغاز شود، دخالت نظامی صورت بپذیرد؛ اما نمی‌توان روی سیستم هشدار حساب باز کرد. محمد ابن شامبا

Ibn Chambas ، رئیس دفتر سازمان ملل متحد در امور آفریقا به مورد مالی اشاره می‌کند: «ما در مورد بورکینافاسو به‌موقع عمل کردیم و این مسئله را نشان دادیم که یک کودتای نظامی به‌هیچ‌عنوان برایمان قابل‌قبول نیست. پس‌ازآن نیز بر اجرای درست انتخابات نظارت خواهیم کرد.» او اعتقاد دارد که باید توجه خاصی به انتخابات ۱۴ و ۱۵ فوریه در نیجریه نشان داده شود. علاوه بر این باید بر برگزاری صحیح انتخابات در آفریقای مرکزی، گینه، توگو، گینه ی بیسائو، اتیوبی، بوروندی و بنین نظارت شود. هنوز پس از گذشت ۵۰ سال از دوران استعمار، فرانسه نقشی حیاتی در برقراری امنیت در ناحیه‌ی ساحل ایفا می‌کند. اولاکونله ژیل یابی (Olakounlé Gilles Ya bi) در این مورد اعتقاد دارد که به صورتی متناقض، هیچ‌گاه زمینه‌ی دخالت نظامی فرانسه در قاره‌ی آفریقا تا به این اندازه فراهم نبوده است.

فرانسه متعهد شده که دیگر به‌تنهایی در آفریقا دست به عملیات نظامی نزده و این کار را با متحدان خود انجام دهد تا در مرور زمان بتواند رد پای خود را از این ناحیه پاک کند. برای مثل همکاری با کشورهای گروه ۵ در منطقه‌ی ساحل، همکاری مشترک با چاد برای مقابله با تهدید بوکوحرام، همکاری با کشوهای شرکت‌کننده در نشست یائونده برای مقابله با دزدان دریایی خلیج گینه. درنهایت همه‌ی این همکاری‌ها تحت نظر اتحادیه‌ی آفریقا انجام خواهد شد. یکی از اعضای وزارت امور خارجه‌ی فرانسه می‌گوید که باوجود درخواست‌های مکرر کشورهای آفریقایی، فرانسه دیگر اشتباه لیبی را تکرار نخواهد کرد، اشتباهی که تمامی دنیا فرانسه را به خاطر آن شماتت کردند. ارتش فرانسه قصد دارد زین پس به حمایت از نیروهای متحد آفریقایی بپردازد، البته پس از تشکیل آن…

(۱) Coorganisé avec la Fondation pour la recherche stratégique (FRS) et la Compagnie européenne d’intelligence stratégique (CEIS), proches du ministère de la défense français.

(۲) Wehrkunde de Munich pour l’Europe, Dialogue de Manama pour le golfe Arabo Persique,Dialogue de Shangri-La (Singapour) pour l’Asie, Forum d’Halifax (Canada) sur la sécurité internationale pour l’Amérique…

(۳) Cf. Michel Foucher, «Frontières d’Afrique, frontières africaines», dans «Guerres et paix en Afrique», un hors-série de la revue Diplomatie, n

۱۵, Paris, décembre 2014.

(۴) Rodrigue Nana Ngassam, «Le Cameroun sous la menace de Boko Haram», Le Monde diplomatique, janvier 2015.

(۵) www.cer-ugb.net/observatoires/orcra

(۶) Jean Ping, «Fallait-il tuer Kadhafi?», Le Monde diplomatique, août 2014.

(۷) «Barkhane»–à l’échelle de tout le Sahel –a pris la succession de «Serval» (Mali)En août 2014: trois mille hommes dans cinq pays, commandement à N’Djamena, plate-forme aérienne à Niamey, six chasseurs, cinq drones, vingt hélicoptères, deux cents véhicules, une dizaine d’implantations.

(۸) www.panafstrategies.com

(۹) Cf. Simon-Pierre Omgba-Mbida (diplomate à Addis-Abeba), «Les solutions africaines aux crises:défis de l’opérationnalisation», Diplomatie,op. cit.

(۱۰) Afrique du Sud, Algérie, Angola, Ethiopie, Guinée, Mauritanie, Niger, Ouganda,

Sénégal, Soudan, Tanzanie, Tchad.

 

نویسنده: فرستاده‌ی ویژه‌ی لوموند دیپلماتیک، فیلیپ لی مر

 

پرونده ی لوموند دیپلماتیک
http://anthropology.ir/node/15007