فرهاد احمدی هم در حوزه نظری و هم در آثار ساختهشدهاش از معماران برجسته ایران محسوب میشود که میکوشید پشتوانههای نظری استواری برای طرحهایش تدوین نماید و براساس آن خط طراحی را سازماندهی و مدیریت کند. هرچند او پیشقراول بسط مفهوم «معماری پایدار» در ایران بود اما بهنظر میآید میتوان معماری او را زمینهگرا دانست.
Farhad Ahmadi is one of the leading architects in Iran, both in the theoretical field and in his works, who tried to provide solid theoretical support for his designs and organize and manage the design line accordingly. Although he was a pioneer in the development of the concept of “sustainable architecture” in Iran, it seems that his architecture can be considered contextual.
نوشتههای مرتبط
به جایگاه و اهمیت فرهاد احمدی در معماری معاصر ایران از جنبههای مختلف میتوان و باید پرداخت. او هم در حوزه نظری و هم در آثار ساختهشدهاش از معماران برجسته ایران محسوب میشود که میکوشید پشتوانههای نظری استواری برای طرحهایش تدوین نماید و براساس آن خط طراحی را سازماندهی و مدیریت کند؛ امری که در بسیاری از معماران بهنام امروز دیده نمیشود یا در حد موضوعی سطحیانگارانه باقی میماند. همچنین او تلاش میکرد در زمینه تجارب معماری در جریانهای شکلگرفته در غرب و ایران، آوانگارد باشد. فرهاد احمدی سعی داشت در مسئله هر پروژه آنقدر تعمق کند تا پاسخی همهجانبه برای آن بیابد، ولو اینکه این امر مستلزم زمانی بیش از حد معمول باشد. همچنین حضور او در دانشگاه شهید بهشتی، بار آکادمیکی بر دوش او گذارده بود که او را وامیداشت از این جایگاه در حرفه معماری و در برابر نقد دانشجویان و همکاران خود دفاع کند. این امر پیوند او با مباحث تئوریک را تقویت میکرد و طراحی مبتنی بر نظریه را در آثار او قوام میبخشید.
هرچند بهزعم برخی از صاحبنظران فرهاد احمدی پیشقراول بسط مفهوم «معماری پایدار» در فضای آموزشی معماری ایران بود و حتی به گفته خودش معادل «پایدار» را برای sustainable او برای اولین بار در ایران بهکار برد، اما بهنظر میآید میتوان معماری او را زمینهگرا دانست که مفهوم پایداری را نیز در خود دارد و ناظر به مسائل دیگر و بیشتری افزون بر آن است. کما اینکه همه آثار او را نمیتوان ذیل مفهوم معماری پایدار محدود کرد. این امر در آثار مختلف او بهویژه در مرکز فرهنگی دزفول، مرکز فرهنگی بینالمللی اصفهان، طرح پیشنهادی او برای کتابخانه ملی ایران و حتی ساختمان سفارت ایران در سئول قابلبررسی است. توجه به معماری آجری در مرکز فرهنگی دزفول، بهرهبرداری هوشمندانه از تکنولوژی و فناوریهای روز در زمینه صنعتی و شرقی کرهجنوبی و تبلور هندسه ناب و بیان نمادین در کتابخانه ملی و حتی بیان فرمال و خاص ساختمان فرشته از مظاهر بارز زمینهگرایی در آثار اوست. از این منظر که شناخت او از زمینه، محدود به برداشتهای سطحی نمیشد و اتفاقاً بهدرستی درک کرده بود که مفهوم زمینه در دزفول، اصفهان، خیابان فرشته، تپههای عباسآباد و کرهجنوبی با چه معیارها و مؤلفههایی بازشناسی و بازتولید میشود و هرگز نکوشید خط واحدی را به زمینههای مختلف تحمیل کند، هرچند معماری او واجد صفات مشترکی است که آن را از معماری دیگران تمییز میدهد.
آنچه معماری فرهاد احمدی را در تظاهر بیرونی، ارتباطات فضایی و حتی جزئیات بارز کرده است، فهم دقیق او از هندسه است. ترکیبات قوی سطوح و فرمهای هندسی در کار او که در امتداد انتظام هندسی معماری سنتی ایران قرار میگیرد و گاه با عبور از تقارن کلی و تأکید بر تقارنهای موضعی، آن را قوام بخشیده است، معماری او را در ذهن مخاطب، آشنا و دارای سابقه تاریخی میسازد و لایههایی از تجربه زیسته ایرانیان را هدف قرار داده و با خود همسو میکند. این امر در مرکز فرهنگی دزفول بهقدری استادانه متبلور شده است که به گفته خودش در زمان ساخت، آنقدر بنا برای مخاطبان دزفولی آشنا بود که برخی مقامات محلی آن را با صفت «قدیمی» راندند و قدرش را ندانستند تا اینکه به مرور زمان بنا جایگاهش را در میان اهالی فن و هنرمندان و معماران یافت و بعد از اینکه در جایزه آقاخان مطرح شد و در تصاویر آن در کتابها و مقالات نشریههای معماری بارها چاپ شد و موردبحث و بررسی و تحسین قرار گرفت، مقامات محلی دریافتند که این بنا از زمان خود جلوتر بوده و چقدر در جلب توجه معماران و هنرمندان به دزفول نقش ایفا کرده است و مدعی آن شدند.
هرچند در ساختمان مرکز فرهنگی اصفهان او تلاش کرد با درک عمیق مسئله زمان از مصالح مدرن مانند بتن استفاده کند تا تجربه دزفول تکرار نشود، اما دغدغههای او در باب خلق فضای آشنا همچنان پررنگ است. او پروژه اصفهان را محصول در همآمیزی هندسه، عناصر نمادین اسطورهای و کهنالگویی معماری ایرانی میداند که در تظاهری مدرن ساماندهی شده است. البته به نظر میرسد طولانیشدن این پروژه (۱۳۸۴- ۱۳۶۷) و همپوشانی زمانیاش با پروژه سئول (۱۳۸۲- ۱۳۷۹) باعث شده تجربه تکنولوژیکی آنجا به ارتقای جزئیات در پروژه اصفهان کمک کند. در سئول نیز تجربه حرکت از تقارن در کلیات به سمت عدمتقارن در جزئیات مشهود است. استفاده از هندسه چهارگانه مبنی بر اهمیت عدد چهار در فرهنگ ایرانی، فضای میانی تهی و استفاده نمادین از پل در قالب فرمها و عناصر بتنی و فلزی، مشخصههای برجستهای است که پیشرفت احمدی را در ترکیب امر سنتی و مدرن بهخوبی نشان میدهد. میتوان گفت او به شایستگی وجوه مشترک سنت ایرانی و معماری مدرن را شناخته و با هنر و ذوق معمارانهاش آنها درهم بافته است. او در طرح کتابخانه ملی ایران به سمت خلاقیت در کمپوزیسیون و ساختارشکنی عناصر حرکت میکند و ابداع را در نوعی هندسه جدید و نمادین تجربه میکند.
اما ساختمان تجاری-اداری خیابان فرشته نقطه عطف دیگری را در فهم روح زمانه و آوانگاردیسم در اندیشه فرهاد احمدی بازنمایی میکند. تجربه نوعی معماری هایتک یا حداقل نمایش عناصر سازهای (یا در ظاهر سازهای) فلزی جلوی نمای شیشهای در ترکیب با فرمهای هندسی مخروط و استوانه بهمثابه نمود تکنولوژیهای روز، تجربه جدیدی از این دست معماری در ایران بود که بعداً در نمونههایی توسط معماران دیگر تجربه شد. در همین راستا، طراحی شهر کتاب میدان آرژانتین، تجربه معماری ساختارشکن را به کارنامه او افزود. دو هرم که به طرز ساختارشکنانهای ترک برداشتهاند و مسیرهای دسترسی را به فضای اصلی میگشایند. به نظر میآید این پروژه نیز در زمان خود به خوبی درک نشد و برای همیشه نیمهکاره ماند. تا اینجا درهمآمیزی هندسه، مصالح مدرن، تکنولوژی، بیان نمادین عناصر و نهایتاً فرمهای ساختارشکنانه مسیر روبهجلوی معماری فرهاد احمدی است. با گسترش مفهوم معماری پایدار، معماری همگام با طبیعت و معماری سبز، او با نگاه همیشه آیندهنگرش، موضوع معماری سبز را مطرح کرد و آن را در ترکیب با مشخصههای پیشین معماریاش در پروژههای کتابخانه دانشگاه علم و صنعت و دانشکده هنر اصفهان با طراحی سقف سبز تجربه کرد. هرچند که پرسش از تناسب سقفهای سبز با اقلیم خشک و کمآب ایران آن هم در اصفهان یا تهران و هزینههای تأمین آب و آبیاری آن در ذهن برخی منتقدان باقی است و برخی شکست این طرحها را پیشبینی میکنند اما میتوان درک درست او از زمان و شرایط آن دوره و میل او به پیشرو بودن را در این زمینه مشاهده کرد.
در فضای آموزش معماری، فرهاد احمدی آنچه را خود از جنس آن بود، به دانشجویان منتقل میکرد: فهم زمینه، درک شرایط لحظه اکنون، پیشبینی مسیر آینده و آوانگاردیسم. در کنار این، او نگاه دقیقی به ارتباط میان اقتصاد، پول و معماری داشت و بر اهمیت آن در ارتقای کیفیت معماری تأکید میکرد. وی معتقد بود برای ورود به حرفه معماری، هر دانشجو باید بتواند پروژههای نخستین خود را از حیث هزینههای مالی پشتیبانی کند تا بتواند آنچه مدنظرش است بهدرستی خلق کند. همچنین رفاه مالی را لازمه مکث در ورود به حرفه میدانست تا معماران جوان بتوانند با آرامش خاطر به طراحی مشغول شوند و مجبور نباشند برای کسب درآمد هر پروژهای را بپذیرند که محصول آن، ممکن است معماری بازاری و مبتذل باشد. او جوانان را از شتاب در این امر و میل به شهرت در جوانی، پرهیز میداد. همچنین در آتلیه طراحی آنچه برای او مهمتر از جزئیات اجرایی ساختمانها بود، ارتقای سطح فکری و توان ایدهپردازی دانشجویان بود.
در انتها میتوان گفت فرهاد احمدی، معمار آوانگارد در جریانهای معماری معاصر ایران بود. او بهدرستی تغییر گفتمان را در هر بازه زمانی درک میکرد و سعی داشت افقهای جدید را به روی معماری ایران باز کند. معماری سنتی ایران را بهخوبی می شناخت و به آن و احیای تجربه فضایی آن در قالب مدرن علاقهمند بود و توانست فضاهای دلنشینی در این راستا خلق کند. هرچند او چندان فرصت نیافت توان معماریاش را در پروژههای مسکونی پلاکشهری کوچکمقیاس نشان دهد و اغلب درگیر پروژههای بزرگمقیاس با کارفرمای دولتی بود، اما آنچه خلق کرد در زمان خود منشأ اثر و در نمونههای دیگر تکرار شد. در نهایت میتوان گفت فرهاد احمدی معمار برجستهای است که در هر جریان، نمونه شاخصی دارد و عیار معماریاش را نشان داده است. همچنین میل شخصی او به پیشرفت موجب پیشرفت در معماری معاصر ایران شد.
این مقاله پیشتر در نشریه کوچه شماره ۴ منتشر شده است.