استفاده مجدد از ساختارهای موجود معماری و تغییر کاربری و توسعه آن ها، امری نوین نیست و در طول تاریخ، با تغییر نیاز های اجتماعی و دگرگونی های فرهنگی این کار به صورت خودجوش و توسط کا ربران فضاها انجام شده است. در طول دوره رنسانس، ساختمان ها برای مصارف جدیدی استفاده می شدند. به طور مثال در قرن ۱۶ باسیلیکا سانتا ماریا دژلی آنجلی[۱] و دی مارتیری[۲] در رم، طراحی شده توسط میکل آنژ[۳]، که بقایای باستانی حمام ها را در طراحی پایه باسیلیکا گنجانیده است . درطول انقلاب فرانسه ساختمان های مذهبی پس از فروش و مصادره به ساختمان های مسکونی، صنعتی یا نظامی تبدیل شدند. این مداخلات بدون هدف حفاظت میراث و به شیوه عملی انجام می شدند. در عوض ، نیروی محرک استفاده مجدد، اساساً کاربردی و مالی بود (Powell, 1999) در گذشته، شیوه تغییر ساختمان های موجود برای مصارف جدید بطور خودبخودی و از مسیر عملی اتفاق می افتاد و تا قرن هجدهم ساختمان های قدیمی بنا به دلایل اقتصادی و عملی، تغییر شکل داده بودند (Plevoets & Van Cleempoel, 2019). این کار بدون هیچ سوال یا مشکلی در رابطه با ساختمان هایی که از لحاظ ساختاری ایمن بودند و با توجه به تغییر نیازها انجام می شد. اما امروزه کار با ساختمانهای موجود، تعمیر و مرمت آنها برای استفاده مداوم به یک چالش خلاقانه و جذاب در رشته معماری تبدیل شده است که این فرایند، استفاده مجدد سازگار نام دارد (Plevoets & Van Cleempoel, 2011).
با بررسی و مرور تاریخ حفاظت آثار تاریخی می توان به وضوح رد پای مفهوم استفاده مجدد سازگار[۴] را مشاهده کرد. شروع شکل گیری ایده حفاظت از میراث فرهنگی در سده نوزدهم یعنی پس از وقوع انقلاب فرانسه در اروپا اتفاق افتاد. این ایده با نظریات و اقدامات ویله لودیک[۵] در فرانسه و سپس جبه مخالف آن یعنی جان راسکین[۶] و ویلیام موریس[۷] در انگلستان آغاز شد و به دنبال آن تشکیل انجمن [۸]SPAB در سال ۱۸۷۷در انگلستان سبب ایجاد و توسعه یک فلسفه منسجم در این زمینه شد. در ده های اول قرن بیستم ریگل[۹] با تعریف کردن ارزش های آثار تاریخی و بیان کردن ارزش کاربردی[۱۰] به عنوان یکی از ارزش های مربوط به زندگی امروز، عنوان کرد که ساختمان های در حال بهره برداری باید مراقبت و تعمیر شوند تا ایمن و کارا باقی بمانند و این می تواند دگرگونی اثر را نیز در بر گیرد. این دیدگاه ریگل سبب شد که کاربری ساختمان های تاریخی به عنوان یک ارزش شناخته شود. در نتیجه تخریب ها در جنگ های جهانی اول و دوم و درطی همکاری بین المللی پس از جنگ جهانی دوم ، تعریف میراث از تک بناها به گروه هایی از ساختمانها و مکانها ، مناظر شهری ، مناظر طبیعی ، مناظر فرهنگی ، میراث مدرن ساخته شده قرن بیستم ، میراث بومی و میراث ناملموس،گسترش یافت (Plevoets & Van Cleempoel, 2019) , (Wong, 2017) (Worthing & Bond, 2016) و به دنبال آن، برنامه ریزان شهری همچون پاتریک گدس[۱۱] و جیوانونی[۱۲] از زاویه متفاتی به شهرتاریخی نگاه کردندکه بی شک شالوده نگاه مدرن به تداوم کاربری و استفاده مجدد سازگار در بافت تاریخی شهرها است. . گدس به ارتباط شهر با جغرافیا و بافت طبیعی آن توجه می کند و از نظر او کل شهر باید مورد حفاظت قرار گیرد، نه فقط یک منطقه و بخشی خاص از شهر. او با مطرح کردن عبارت ” جراحی محافظه کارانه[۱۳]” کاهش تخریب ساختمان های تاریخی و فضاهای شهری و انطباق آن ها با نیازهای مدرن را توسعه داد. و این ایده را در ادینبورگ[۱۴] و دوبلین[۱۵] و همچنین در هندوستان، در بالرامپور[۱۶] و لاهور[۱۷] و دیگر شهرها استفاده کرد. ایده های گدس در اروپا تاثیرگذار بود و یک جنبش مهم در اوایل دهه ۱۹۲۰ به وجود آورد. در نیمه دوم سده بیستم، معمار و برنامه ریز شهری ایتالیایی گوستاوو جیوانونی عبارت “میراث شهری” را مطرح کرد. جیوانونی شهر تاریخی را بخشی از یک شبکه عملکردی در نظر گرفت که جذب کننده عملکردهای جدید قابل انطباق با شکل سنتی شهر است. در واقع جیوانونی با فریز کردن ساختمان ها و موزه ای کردن آن ها برای بازدید گردشگران به شدت مخالف بود و رویکرد او حفظ بافت پیرامون و تاکید بر استفاده مجدد و تداوم کاربری های بافت شهری بود (باندرین، اوئرز, ۱۳۹۶). تجدید نظر در مفهوم حفاظت در منشور ۱۹۶۴ ونیز ظهور کرد، که به اهمیت “استفاده مجدد سازگار” به عنوان نوعی عمل “حفاظت” اشاره دارد و نهایتا دهه ۱۹۷۰ می تواند به عنوان یک لحظه تاریخی تلقی شود که در آن مفهوم “استفاده مجدد سازگار” به عنوان یک رشته خلاق با مبانی فلسفی یا نظری تاسیس شد (Plevoets & Van Cleempoel, 2019) به مرور با گسترش دیدگاه حفاظت از تک بناهای موزه ای به گروه های ساختمانی و بافت های تاریخی ، راه حل استفاده مجدد سازگار جهت حفظ یکپارچگی و حیات شهری، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و در نیمه دوم قرن بیستم، استفاده مجدد سازگار از ساختمان های موجود، به جای تخریب و جایگزینی آن ها با ساختمان های جدید افزایش فزاینده ای پیدا کرد . (Douglas, 2006) به ویژه این مساله در پاسخ به تغییر در شهرها، نگرانی از فریز شدن و موزه ای شدن دارایی های فرهنگی و برخورد با حجم زیادی از ساختمان های خالی و بدون کاربری در مرکز شهرهای تاریخی مطرح شد. بلوسیز[۱۸] (۲۰۱۲) اشاره می کند که قرن ها تغییر در شهر ها با افزایش جمعیت همراه بوده است و به دلیل ارزان بودن قیمت زمین در حاشیه شهرها، توسعه در این مناطق صورت گرفت. این امر، سیستم حمل و نقل را مجبور به اتصال این مناطق به مرکز شهر ساخت و سبب به خطر انداختن محیط زیست طبیعی شد. چالش های ناشی از این الگوی توسعه سبب شد که برنامه ریزان شهری در دهه های پایانی قرن بیستم مکانیزم های رشد جایگزین را مطرح کنند. مفهوم رشد هوشمند[۱۹] در راستای پاسخ به این چالش توسط طرفداران پایداری ظهور کرد. موضوع رشد هوشمند، به مسایل و مشکلاتی که برنامه ریزان شهری در فرآیند مدیریت تغییر شهری با آن سروکار دارند می پردازد. این مسائل عبارتند از: تغییرات جمعیتی، محیط زیست، نگرانی های مالی و دیدگاه دقیق تر در رابطه با توسعه و رشد شهری. در این راه حل با بازگرداندن جمعیت به مرکز شهرها از حمل و نقل طولانی و انتشار گاز کربن جلوگیری می شود و محیط زیست شامل بیابان ها و زمین های کشاورزی با جلوگیری از توسعه در حومه شهرها، حفظ می شود.موضوع رشد هوشمند به مسائل و مشکلاتی که برنامه ریزان شهری در فرآیند مدیریت تغییر شهری با آن سروکار دارند می پردازد. این مسائل عبارتند از : تغییرات جمعیتی ، نابودی محیط زیست، نگرانی های مالی و دیدگاه دقیق تر در رابطه با رشد شهری . اصول رشد هوشمندانه با سیاست های حفاظت تاریخی هماهنگ است و توجه اصلی آن به حفظ و استفاده مجدد از ساختارهای قدیمی در مراکز شهری معطوف است. در واقع ساختارهای قدیمی به جای این که از بین بروند می توانند در برنامه های آینده ی توسعه نقش آفرینی کنند (Bloszies, 2012) .
نوشتههای مرتبط
رویکرد استفاده مجدد از ساختمان های قدیمی و تاریخی در طی فرآیندهای تصمیم گیری برای بازآفرینی شهری[۲۰] و حفاظت از بافت های شهری اغلب پیشنهاد شده و به عنوان نیروی محرک توسعه در نظر گرفته شده است (Worthing & Bond, 2016)و (Aigwi, et all, 2020)و (Nasser, 2003). میراث فرهنگی امروزه عامل اصلی بازآفرینی شهری است. بازآفرینی شهری به عنوان ابزاری برای تقویت حس هویت محلی و ارتقا رفاه عمومی و اجتماعی، از طریق استفاده مجدد از بناها و اماکن تاریخی اتفاق می افتد و این بهره گیری از پتانسیل ها و فرصت های میراث در سیاست های برنامه ریزی شهری یک اقدام کاملا اخیر است (Plevoets & Van Cleempoel, 2019). میراث شهری به عنوان مکانی که تاریخ و سنت را نشان می دهد، می تواند فراتر از یک مکان فریز شده و موزه ای عمل کند. میراث شهری این پتانسیل را دارد که منبعی برای اقدامات طولانی مدت توسعه شهری باشد و به خوبی در محورهای توسعه شهری و استراتژی های بازاریابی شهری ایفای نقش کند. فضاهای تاریخی شهری به عنوان مناطقی که نقش مهمی در توسعه اقتصادی و پویای آن دارند شناخته شده اند. بنابراین سرمایه گذاری و استفاده از این فضاها می تواند اساس بازآفرینی شهری باشد. در واقع حفظ میراث شهری در راستای رشد شهری، بخشی جدایی ناپذیر از استراتژی های توسعه شهر است که نیازمند درک کامل ارزش های فرهنگی هر مکان است. حفاظت از میراث شهری به عنوان یک عمل پویا می تواند هویت شهری را تقویت کند و الگویی برای رشد آن باشد (Roders & Bandarin, 2019). نقش قابل توجه استفاده مجدد سازگار ساختارهای تاریخی در رشد اقتصادی و اجتماعی شهرها بارها مورد توجه و بحث در مجامع علمی دنیا قرار گرفته و ثابت شده است که استفاده مجدد سازگاز بخشی جدا نشدنی از بازآفرینی شهری و توسعه پایدار است. کاربردهای جدید در ساختارهایی که عملکرد گذشته خود را از دست داده اند، سبب ارتقا ارزش های اجتماعی و اقتصادی می شود. این ساختارها در طی فرایند استفاده مجدد سازگار در عین حال که ارزش و اهمیت فرهنگی آن ها مورد احترام و حفاظت است نیز سبب پویایی اقتصادی و اجتماعی در شهرها و مناطقی که به آن ها تعلق دارند خواهند شد و به عنوان یک کاتالیزور برای فرآیند بازآفرینی عمل می کنند (Langston & Shen, 2007)و (Bullen, 2007) و (Hunt & Boyd, 2017).
با مشخص شدن نقش مهم و حیاتی استفاده مجدد از میراث در حال تغییر[۲۱]، در آینده توسعه شهرها و ارتقا ارزش های دارایی های فرهنگی، بررسی ها و تحلیل های این موضوع در مجامع بین المللی و ملی به ویژه در اروپا،گسترش یافت و تلاش شد که هرچه بیشتر به ابعاد عملیاتی شدن این فرایند و شیوه های مداخلات درست و چالش های آن پرداخته شود. یکی از مهمترین رویدادها در رابطه با این موضوع کنفرانس عمومی “استفاده مجدد سازگار و تحول میراث ساخته شده” در ۲۳ نوامبر ۲۰۱۸ در لیوواردن ، پایتخت فرهنگی اروپا در آن سال است که پس از آن بیانیه لیوواردن[۲۲] اتخاذ شد. در این بیانیه استفاده مجدد سازگار به عنوان یک استراتژی جهت حفظ و ارتقا ارزش های دارایی های میراثی در حال تغییر از یک سو و پتانسیلی برای توسعه شهرها و روستاها از دیگر سو، معرفی می شود. این بیانیه عنوان می کند که ساختارهای ساخته شده موجود، یک منبع غنی بالقوه و دارای ارزش های ارزش های معنوی، فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی قوی است که در پی تغییرات جوامع و اقتصاد وابسته به آن، امروزه مورد استفاده قرار نمی گیرد و یا توانایی تداوم کاربری خویش را نداشته است. اما در طول سال میراث فرهنگی اروپا (سال ۲۰۱۸)، در یک چارچوب ابتکاری تحت عنوان میراث در تغییر، استفاده مجدد فضاهای موجود برای بازسازی مناطق شهری و روستایی و مزایای آن، روش های صحیح مداخله، چالش ها و موانع اجرای آن مورد بحث قرارگرفت. در واقع هدف این بیانیه جمع آوری تجارب گذشته و تامل در روشهای صحیح مداخلات و به وقوع پیوستن پروژه های کارآمد استفاده مجدد سازگار بر تمرکز بر تغییر فضاهای نظامی و مذهبی بود (the Architects Council of Europe,2018). تاثیرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نقش پر رنگ استفاده مجدد سازگار در حفاظت و تقویت ارزش های ساختارهای موجود میراثی، امری واضح و روشن است (Bullen & Love, 2011). امروزه با توجه به ابعاد و زمینه های مختلف فضاهای موجود و محل زیست آن ها و چالش های پیشرو از جمله قوانین حفاظت میراث مربوط به هر کشور، نقش ضینفعان، پارامترهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی در حال تغییر، اجرایی شدن پروژه های استفاده مجدد امری پیچیده تبدیل شده است و نیازمند تخصص های مختلفی از جمله حفاظت، معماری، اقتصاد، علوم اجتماعی و انسان شناسی و برنامه ریزی شهری است. پیچیدگی و داشتن جوانب مختلف در چگونگی ایجاد پروژه های موفق و تاثیرگذار مساله مهمی است که همواره در سطح بین المللی مورد بحث و مطالعه است. زیرا این مساله، کیفیت و چگونگی زیست میراث با ارزش ملموس و ناملموس بشری گذشته مان را در زمان حال و آینده تعیین می کند.
منابع:
Aigwi, I & Phipps,R & Ingham,J& Filippova,O. (2020). Characterisation of Adaptive Reuse Stakeholders. Systemic Practice and Action Research.
Bloszies, C. (2012). Old Buildings, New Designs. New York: Princeton Architectural Press.
Bullen,P & Love,P. (2011). Adaptive reuse of heritage. Structural Survey, ۴۱۱-۴۲۱.
Douglas, j. (2006). Building adaptation (2nd ed.). USA: Oxford: Elsevier.
Europe, T. A. (2018). LEEUWARDEN DECLARATION, ADAPTIVE RE-USE OF THE BUILT HERITAGE: PRESERVING AND ENHANCING. LEEUWARDEN.
Hunt,R & Boyd,L. (2017). NEW DESIGN FOR OLD BUILDINGS. Newcastle: RIBA Publishing.
Langston,C & Shen,L. (2007). Application of the adaptive reuse potential model in Hong Kong: A case study of Lui Seng Chun. International Journal of Strategic Property Management, ۱۹۳-۲۰۷.
Nasser, N. (2003). Planning for Urban Heritage Places: Reconciling Conservation, Tourism, and Sustainable Development. Journal of Planning Literature, ۴۶۷-۴۷۹.
Plevoets, B & Van Cleempoel, K. (2011). Adaptive reuse as a strategy towards conservation of cultural heritage: a literature review. Transactions on The Built Environment, Vol 118, ۱۵۵-۱۶۴.
Plevoets, B., & Van Cleempoel, K. (2019). Adaptive Reuse of the Built Heritage,Concepts and Cases of an Emerging. New York: Routledge.
Powell, K. (1999). Architecture reborn: Converting old buildings for new uses. New York: Rizzoli International Publications.
Roders, A & Bandarin,F. (2019). Reshaping Urban:The Historic Urban Landscape Approach. Singapore: Springer Nature.
Waterson,M & Morrison,L. (2019). Rescue & Reuse: Communities, Heritage and Architecture. London: RIBA Publishing.
Wong, L. (2017). Adaptive Reuse ,Extending the Lives of Buildings. Germany: Birkhäuser.
Worthing, D., & Bond, S. (2016). Managing built heritage: The role of cultural values. Wiley Blackwell.
[۱] Basilica of Santa Maria degli Angeli
[۲] dei Martiri
[۳] Michelangelo
[۴] Adaptive reuse
[۵] ویله لودوک (Viollet-le-Duc) در سال های ۱۸۱۴ تا ۱۸۷۹ میلادی زندگی می کرد. او معمار فرانسوی است که شهرتش به واسطه بازسازی یادمان های قرون وسطی در فرانسه است. او همچنان نظریه پرداز معروفی محسوب می شود که نوشته هایش از سوی راسیونالیست ها به کار رفت و منبع الهام برخی از بزرگان جنبش مدرن شد.
[۶] جان راسکینJohn Ruskin) ) در سال های ۱۸۱۹ تا ۱۹۰۰ میلادی زندگی کرد، وی یک نقاد هنری انگلیسی، متفکر اجتماعی و هنرمند بود. او بر دوره ویکتورین و ادواردین تاثیر بسیاری گذاشت. راسکین در کتاب خود با عنوان سنگ های ونیز (The Stones of venice) که از تاثیگذارترین کتب صده نوزدهم بود، سنت کلاسیک را نفی کرد.
[۷] ویلیام موریس(William Morris) در سال های ۱۸۳۴ تا ۱۸۹۶ میلادی زندگی کرد، وی یک نویسنده و هنرمند انگلیسی بود. بیانیه انجمن برای حفاظت از ساختمان های باستانی، در سال ۱۸۷۷ میلادی منتشر شد، این بیانیه اولین تلاش در دفاع از حفاظت و ایجاد اصول حفاظت محسوب می شود.
[۸] Society for the Protection of Ancient Buildings
[۹] آلویس ریگل (Alois Rigel) (1858-1905) نقاد و تاریخدان اتریشی است. او یک حفاظت کار در شهر وین و سپس استاد دانشگاه وین بود . علاوه بر این زمانی که کتاب ” مکتب مدرن بناهای یادبود” را نوشت رئیس کمیسیون بناهای یادبود تاریخی بود.
[۱۰] use-value
[۱۱] پاتریک گدس(Patrick Geddes) (1854-1932) زیست شناس و برنامه ریز شهری اسکاتلندی بود. او یکی از تاثیرگذارترین برنامه ریزان شهری محسوب می شود. به عنوان یک پیرو جتن راسکین که معتقد است شکل های فضایی بر فرایندهای اجتماعی موثر است، او فرصت نشان دادن ایده هایش را در دوره ی طولانی شغل حرفه ای خود پیدا کرد و همزمان چندین طرح شهری در انگلستان(ادینبورگ)، هند و خاورمیانه(اورشلیم و تل آویو) نوشت.
[۱۲] گوستاوو جیوانونی (Gustavo Giovannoni) (1873-1947) معمار و مهندس ایتالیایی و پیرو کامیلو بویتو بود. او هم معلم و هم حرفه مند در گستره ای از تاریخ هنر و معماری تا معماری و برنامه ریزی شهری بود. از سال ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۵ وی مدیریت مدرسه معماری دانشگاه رم را بر عهده داشت و در آنجا مرمت یادمان تدریس می کرد.
[۱۳] Conservative surgery
[۱۴] Edinburgh
[۱۵] Dublin
[۱۶] Balrampur
[۱۷] Lahore
[۱۸] Bloszies
[۱۹] Smart growth
[۲۰] Urban regeneration
[۲۱] Heritage in transition
[۲۲] Leeuwarden Declaration