انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

خودمردم‌نگاری سایبری: در میان اهالی توییتر

بیرون رفتن از خانه، در شرایطی که این متن نگاشته می شود، به علت واگیری و همه گیری کرونا، خطری است که ما را اغلب خانه نشین کرده است.خانه نشینی به خصوص برای دانش آموز و دانشجو، که اگر مابقی اماکن و نهاد ها رونقی داشته اند، به دانشگاه و مدرسه نرسیده، محرک این پرسش بوده که پس حضور اجتماعی من ، دست کم در همین چند ماه خانه نشینی، چگونه است؟ پرداخت به این پرسش، جنبه ها و ابعاد مختلفی از حضور و غیبت را می طلبد. اما یکی از ابعاد که نظر من را نسبت به خود جلب کرد، فضای مجازی بود.

در این متن مردم نگارانه، که میدان آن فضای مجازی است، جایی که معنای جغرافیایی ندارد و حضور انسان شناس در آن میدان، شکلی فیزیکی به خود نمی گیرد، سعی در بازشناسی بخش اعظمی از رفتار روزانه خود بعنوان یکی از کاربران فضای مجازی داشتم.با توجه به این که بخش مهمی از زندگی روزانه من در و با استفاده از اپلیکیشن های مختلف فضای مجازی و به وسیله گوشی تلفن همراهی که در دست دارم، انجام می شود، فکر کردم نوشتن و توجه به این مسئله می تواند مهم باشد. اغلب به تاثیر فضای مجازی بر دنیای واقعی، تفاوت ها و تناقض های زندگی در دنیای مجازی و دنیای واقعی اشاره می شود. اما دست کم در منابع فارسی کمتر نوشته اند که اصلا در فضای مجازی چه هست و در خود آنجا چه اتفاقاتی می افتد. با توجه به ابهامی که در روش مطالعه می تواند وجود داشته باشد، متن را بصورت خودنگاره ای نوشته ام:

ما فکر می کنیم این که با چیزی در تمام طول روز در ارتباطیم،این که با آن آشنا هستیم، به این معنا است که از آن شناخت داریم. من که هر روز از فضای مجازی استفاده می کنم،بعنوان یکی از شهروندان دنیای مجازی، این شناخت را انکار می کنم تا بتوانم اندکی هم که شده از بیرون، خودم را ببینم.از این جهت است که ممکن است بعضی از شیوه های نگاهم، در این متن کوتاه، اگر اشتباه نباشد، خلاف نیت هر روزه ی من در استفاده از تکنولوژی باشد.

در دیکشنری لانگ من، واقعیت مجازی (virtual reality)، محیطی است که توسط کامپیوتر ایجاد شده و بنظر کسی که در حال تجربه ی این محیط است، واقعی می آید.حرف زدن از واقعیت، که امری بیرونی است در محیطی که در آن بیشتر با کلمات و تفسیرهای یکدیگر مواجه می شویم، جذابیتی بود که من را به کنجکاوی وا می داشت.مردم نگاری مجازی، توجه به اینگونه جامعه ای است که در آن افراد، هر چند لزوما اشتراک مکانی ندارند و در یک مکان با هم به کنش متقابل نمی پردازند، به نوعی تعامل و ارزش ها و گفتار مشترک رسیده اند. در چنین فضایی همچنین رو در رویی چهره به چهره وجود ندارد. تنها کلمات هستند که چهره به چهره یکدیگر را ملاقات می کنند.لازم به توضیح است که حضور من در فضای مجازی، وابسته به شرایط پیش آمده در اثر تمهیدات مقابله با بیماری کرونا نبود، اما احتمالا در شدت بخشیدن به حضور در فضای مجازی، تاثیر داشته است.

حضور در فضای مجازی، اول از همه وابسته به استفاده از تکنولوژی است.من برای ورود به جامعه ای خاص،که ساکن واقعیت مجازی بودند، ابتدا نیاز داشتم ارتباط کالبدی خود با یک دستگاه تکنولوژیک را برقرار کنم و ادامه دهم. گوشی تلفن همراه، کامپیوتر، لپ تاپ، تبلت و.. همگی از هم از جهتی الزام منطقی ارتباط مجازی هستند،و از جهتی دیگر، ابزاری که مجموعه حواس،بیان،فکر و زبان ما را منعکس می کنند و به عنوان یکی از اندام های ما در دنیای مجازی هستند.دستی که اینجا گوشی تلفن هوشمند را در دست گرفته، برای من، در عالم استعاره، اشاره ای بود که به دست در اندیشه ی هایدگر اشاره می کرد:

 تفکر به دست مرجوعیتی خاص دارد، بنا به تصور مرسوم دست متعلق است به تن افزار های بدن ما. منتها ذات دست را هرگز نمی توان همچون تن افزار گیرنده تن ما تعیین کرد یا از طریق این گونه تن افزار بودن توضیح داد.برای مثال، میمون عضو گیرنده دارد اما دست ندارد.دست از همه تن افزار های گیرنده_از جمله پنجه، چنگ و دندان_ به نحوی بی پایان یا به دیگر سخن، به واسطه ژرفسار ذات، جدا و متفاوت است.تنها آن موجودی که سخن می گوید یا، به دیگر سخن، تنها آن موجودی که می اندیشد می تواند دست داشته باشد و در این دست ورزی کار های دستی حاصل آورد (هایدگر، ۱۹۵۴ : درسگفتار ۱).

اهمیت و جایگاهی که هایدگر به دست می دهد، برای یکی از اهالی دنیای مجازی، که فعلا غالب حضورش در دنیای مجازی از طریق دست هاش، که گوشی را در دست گرفته، کلمه می نویسد و به واسطه کلمه، حضور پیدا می کند، احتمالا معنایی خواهد داشت. مثل این است که برای ورود به دنیای دیگر، که در اساطیر، دنیای زیرین و دنیای بالایی است، شیئی شگفت را بدست آوری تا بتوانی از دروازه ها رد بشوی. هاله ای که تکنولوژی را در برگرفته، کیفیت هاله مند جادوی دنیای کهن نیست، اما به هر حال، ورود به قبیله دنیای مجازی را، آدابی در بر خواهد گرفت.

گوشی را در دست می گیری. در نوجوانی  فکر میکردم چرا نام این دستگاه را به فارسی گوشی می گویند در حالی که سال هاست از چشم ها اگر بیشتر نه، به اندازه ی گوش استفاده می برند، چنان که شاید باید شک کنیم استفاده های چشمی، نسبت به گوش، جانبی باشند. بعد از آن در امکان گاهی هستیم، که می توانیم انتخاب کنیم به کدام فضا ورود کنیم. برنامه های مختلف، هر چند ورود به هر کدام به اشاره ای بند است، تفاوتی به واسطه زمینه های مختلف دارد.

صحبت از زمینه های مختلف را، پیشاپیش در ذهن داشته ام.بنابراین با پرسشی که قبل داشتم سراغ میدان رفته ام.کاربران توییتر، که جامعه ای است که هدف مردم نگاری من قرار گرفته، نیز این مسئله را در ذهنم پر رنگ تر کرده اند. یکی از مواردی که اهالی توییتر به کرات بیان می کردند، تاکید بر تمایزشان با اینستاگرام بود. ایسنتاگرام، که در بیان تصویری فضای تقویت شده تری است، در توییت های روزانه ی اهالی توئیتر، غالبا حقیر و تمسخر برانگیز بازنمایی میشد.هر چند با حضور در هر دو فضا میشد بسیاری از مضمون ها در هر دو فضا را بر یکدیگر منطبق دانست، اما باید در این اندیشه ی دکارتی شک کنیم که دانش و تفکر، از زمینه هیچ تاثیری نمی گیرند.بلکه بودن در هر فضا و بستر، شکل دانش را تغییر می دهد.

بعد از آداب ورود، که نام من و اسم رمز  پرسیده می شود، به فضای مجازی وارد می شوم.عکس و اسمی که انتخاب کرده ام، دلخواه من است. میتوانم دروغ بگویم! میتوانم دروغی باشم که تا به حال در ذهنم خیالبافی کرده بودم.واقعیت مجازی در اغلب فضاهایی که ایجاد کرده، اگر چه  IPمرا ثبت کرده  اما اجازه نمودار شدن در جامعه  به هر نام و تصویری که بخواهم را به من می دهد. البته و صدالبته که میفهمید که ساز و کارهایی برای شناخت رباط، چه توسط سازندگان و طراحان توییتر و چه توسط کاربران وجود دارد. بسیاری از کاربران، مطالب به اشتراک گذاشته شده را می سنجند، با مطالب دیگر یک اکانت توییتری مقایسه می کنند و اگر به تناقضی برسند بلافاصله اعلام می کنند که این اکانت جعلی و فیک است. یا رباط است یا… از این جهت، راستی آزمایی های زیادی در فضای توییتری وجود دارد که بسیاری به نظر قانع کننده و درست می رسند. من عموما این شناسایی ها را دنبال می کردم. بخشی از تشخیص ها البته جنبه های سیاسی یا انتقادی داشت. کسی که از عادت بسیار عصیان گرانه ی جنسی یا اخلاقی صحبت می کند احتمالا در پی جا زدن خود به عنوان یک روشنفکر است یا مثال های دیگر.

در ابتدای ورود به توییتر بودیم:  در هر فضا، پرسشی است که در پیش زمینه مطرح است . شاید به وسیله پرسش، طرز کنش در فضا مشخص می شود. در توییتر، همیشه پرسشی است که پیش رو آمده است:

What’s happening?

آن چه پیش رو آمده از من روایت می خواهد. از بین حالات مختلف بیان، احتمالا در زمینه، این روایت است که مابقی جلوتر حرکت می کند. اما چگونه روایت کنم؟ بنظر می رسد طرز بیان، تحت تاثیر چندین مولفه باشد. یکی این که مجموعه ی کاربران، طریق استفاده از فضا را تعیین می کنند.تعدادی از دوستانم، روزمره نویس هستند. تعدادی چهره ای دیگر از خود به نمایش می گذارند، تعدادی در پی کنش اجتماعی و سیاسی هستند و … .این کاربری ها همپوشان یکدیگر نیز هستند اما در مواردی بخاطر بیان متفاوت، شاهد تنش بین کاربر های مختلف بر سر کاربری بودم.طریق اشاعه و انتشار مطلب در توییتر اینگونه است که هر کس، با like  و retweet ، مطالب را به دیگری های مرتبط به خود می رساند.چند باری کاربران بر سر like  و retweet  مطلبی که در تعیین کاربردشان از فضای مجازی نمی گنجیده،تذکر داده اند و گفته اند همه کسانی که این مطلب را like  کرده، unfollow می کنیم. این عمل طرد از خود نیست، بلکه طرد اشاعه مطالبی است که یکی like کرده. نسبت به دیگر فضاهای مجازی، کنش های افراد با یکدیگر، بیشتر به هم پیوند خورده است. Unfollow  ندیدن مطالب (به مثابه حضور) یکی از افراد جامعه توییتری نیست بلکه به گونه ای،حذف و طرد  یکی از عوامل انتشار مطلب(حضور) است.

توییتری ها، که مجبورند بیاموزند در محدودیتی از تعداد کلمه بنویسند، کم کم نوشتن در این محدودیت را به مثابه نوشتن در یک فرم یاد گرفته اند. مطالب یا جمله های کوتاه همراه با هشتگ هستند یا به صورت رشتو(زنجیره ای از توییت های پشت سر هم) در می آیند. اغلب شیوه های اشاره به موضوع، به شکل طنز به مثابه قراردادی جدید برای ارتباط و حضور، بین کاربران شیوع پیدا می کنند.بعضی از این اشکال سرایت کرده، که به کاربر می گویند چگونه در فضا خود را بیان کند و دیده شود،واکنش هایی سیاسی و اجتماعی هستند.اما بعضی دیگر،از نظر کاربران، عمل هایی ناامن هستند.

یکی از تفاوت های مهم توییتر با شبکه ی اجتماعی پر طرفدار اینستاگرام، در همه گیر تر بودن خوانش شیوه هایی است که سرایت پیدا می کنند. در اینستاگرام، معمولا این سرایت به نام (چالش) معروف هستند. در توییتر، بسیاری از این چالش ها بازخوانی شبه انتقادی می شوند. به گروهی از چالش ها عنوان ناامن اطلاق می شود. عنوان ناامن که یکی از کلماتی است که بین کاربران توییتر به شکل رایجی استفاده می شود و حتی نشانه های آن بارها توسط آن ها تشریح و معرفی شده، حاوی باری سیاسی و اجتماعی است و از وجود اراده ای از نظام سیاسی در این فضا خبر می دهد.کنش و بازخوانی در مقابل همه گیری چالش، به ماهیت انتشار مطلب در این فضا بر می گردد.عناوین در فضا trend می شوند.و این trend بازتاب خبری و اجتماعی در دنیای بیرون خواهد داشت.از طرفی، از آنجا که بعضی از کاربران با هویت پنهان در فضا حضور دارند، بعضی از چالش ها را حاوی آشکارسازی اطلاعات شخصی می دانند. اول با فرض سیاسی بودن به این مسئله توجه کردم اما دریافت من این است که بعضی از کاربران،با این که اصلا مطلب سیاسی و اجتماعی نداشتند، باز هم مقابل آشکار شدن اطلاعات شخصی خود حساس بودند و از اصطلاح اکانت ناامن استفاده می کردند. همچنین در مقابل، چند کاربر را مشاهده کردم که با این که از نام و عکس واقعی خود استفاده می کردند،از همین اصطلاح استفاده می کردند.از نظر من این اصطلاح بجز نقش سیاسی و امنیتی که دارد، یکی از اصطلاحاتی است که در شیوه ی بلاغی و گفتار این جمع، جایگاه پیدا کرده است.

اهالی توییتر، اغلب،نوشتار و کلمه را بعنوان شیوه ی حضور معرفی می کنند. با این که این قاعده بارها زیر پا گذاشته شده اما عمومیت دارد که عکس(حضور تصویری) در این فضا، به لحنی تمسخر آمیز، به اینستا نسبت داده می شود.مرزگذاری های حساس و تمایز نسبت به اینستاگرام، تکراری است که بارها در کاربری های مختلف دیده می شود.من که از پیش با ارتباط دست و اندیشه ی هایدگر به این متن وارد شده ام،هر چند خلاف قاعده است که با پیش داوری وارد میدان شوم اما فکر میکنم ارتباط اندیشه و دست،دستی که کلمه را تایپ می کند و می نویسد، در توییتر که کاربرانش خود را آشکارا اندیشه ورز تر از اینستاگرامی می دانند که هر چند در آن نوشتن رخ میدهد، اما محوریت با چشم و تصویر است، مشهود است.

نوشتن درباره این جامعه، که خود بخشی از آن هستم، آسان نیست.چرا که دقیقا نمی دانم چه چیز را که همیشه پیش روی من ، جلوی چشم های من است، باید ببینم.به هر حال با توجهی که به کاربری های مختلف داشتم، به نظر می رسد حضور در این فضا،حضوری چند جانبه است. گروهی از روزمرگی می نویسند، حریم شخصی خود را بازنمایی می کنند و گزارش اتفاقات با اهمیت یا بی اهمیت روزمره را در صفحه خود می نویسند.برای این گروه، مرز های فضای خصوصی و فضای عمومی ، مبهم و متفاوت است. آن ها با بیان احساسات گاها خیلی شخصی خود، به گروهی از دوستان مجازی پیوند می خورند. در واقع بیان خصوصی آن ها، جنبه ای اجتماعی پیدا می کند.  گروهی مطالبی که در طول روز خوانده اند را، شعر یا داستان یا… به اشتراک می گذارند.من غالبا از این دسته هستم. گروهی به کنش سیاسی و اجتماعی می پردازند. صفحات اقتصادی و فرهنگی نیز از جامعه عقب نمانده اند.هر چند تجارت بطور مستقیم در فضاهای مجازی دیگر رونق و حضور مستقیم بیشتری دارد اما به هر حال ذائقه و طریق مصرف، در این فضا نیز تغییر می کند.از جمله ی آن می توان به حرف زدن از فیلم ها، کتاب ها، موسیقی یا حتی صحبت از شرایط مختلف محیطی اشاره کرد. بسیاری از آن ها که از روزمرگی می نویسند، تصاویری را توصیف می کنند که معرف سبک زندگی است و به چگونگی گذران روزمرگی و مصرف اشاره دارد.

حالا منی که دانشجو هستم و در زمان نگاشتن این متن، ۴ ماه است از حضور فیزیکی در فضای دانشگاه بازمانده ام، با خودم فکر میکنم چه مقدار از کنش های مربوط به دانشگاه، بعنوان دانشجو، در چنین فضایی با تغییر شکل، نمود پیدا می کند؟ اگر دست، که ارجاعی به تفکر دارد، دست دانشجو ست، چه تفاوتی در شکل نوشتار ایجاد می کند؟ تفاوتی که قابل تشخیص از نوشتار دیگر کاربرانی دارد که عضو جامعه مجازی هستند، اما هر کدام شغلی و هویتی در جهان بیرون دارند. اگر سوال را عمومی تر بپرسم، کنجکاوم در ادامه بدانم هویتی که در فضای مجازی شکل می گیرد، چه ارتباط و پیوستگی با هویت در این جهان کالبدی و فیزیکی دارد؟

 

منابع:

هایدگر، مارتین،۱۹۵۴، چه باشد آنچه خوانندش تفکر، ترجمه جمادی، سیاوش،نشر ققنوس، ۱۳۸۸