امروزه دانشپژوهان پیرامون خویش (رویدادها، پدیدهها و فرایندها) را با رویکرد همهسویه فرایندنگر، و نه فقط برآیندنگر، بررسی میکنند. با رویکردهای برآیندنگر، شخصیتشناسی، شناخت دربارهی چیستی و چگونگی شخصیت بزرگسالان است و با بررسی نظریههای شخصیت و روشهای شناسایی، ارزیابی و کاربردهای درمانی کار پایان یافته است. در این جا پرسش اساسی پدید میآید که آیا آدمی بهراستی تنها فرد بزرگسال است
و در بازهی زمانی تولد تا بزرگسالی، ما را با شخصیتِ وی کاری نیست. با رویکرد فرایندنگر همهسویه به هستی و بالندهگی آدمی، ، خردسالی همپای، حتی بیش از، بزرگسالی و نوجوانی مورد توجه است. با چنین رویکردی روند شکلگیری و بالندهگی شخصیت باید از زادهشدن تکیاختهای از آمیزش دو یاختهی مادری و پدری شناسایی و دنبال شود.
نوشتههای مرتبط
آنچه ما درباره شخصیت میدانیم و پژوهشهایی که در اینباره انجام داده و میدهیم بیشتر بر پایه دادههایی است که از خودگزارشدهی یا گزارشهای دیگران دربارهی چگونگی رفتار، دلبستگیها و شناختهای فرد گردآوری کردهایم. این دادهها چیزی نیستند مگر نمادهای واژهگانی دربردارندهی واژهگان و شمارهگان(اعداد). چنان که روند بالندهگی رواداشته، نمادپردازی واژهگانی از خردسالی آغاز شده و همایند با رشد شناخت و برهانپردازی پرورش مییابد. در این فرایند چگونگی پیوندهای عاطفی نیز نقشی ارزنده بردوش دارد. اگر شخصیت را از رویکرد امروزین که بنای شکلگیری و دگرگونی آن را خزانه و سازمان استنباطی و شناختی فرد میداند ارزیابی کنیم، کودکان از سه سالگی با بالندهگی ساختار مغز و فراهمشدن امکان ذخیرهسازی شناختی و حافظه بلندمدت، برای بررسی روند دگرگونی شخصیت می توانند مورد سنجش قرارگیرند. پس اگر سامانه نمادپردازی و میزان ذخیره حافظهای واژهگانی کودکان جوابگویی سنجش و ارزیابی روند شکلگیری و دگرگونی شخصیت نباشد، شایسته است از سامانه نمادپردازی دیگری که هم کودکان در بهرهگیری از آن چیرهدست باشند و هم برای بزرگسالان قابل ترجمان باشد استفاده نمود. دو روش نمادپردازی که کودکان خردسال بهخوبی برای بیان خواستها، دردها و رنجها و بازسازی رویدادهای روزمره یا آرمانی بهکار میبرند، نقاشی و بازی هستند(حمیدی، ۱۳۸۷).
آرین(۱۳۷۸) بازی را با معیار جنبهی تاکیدی در چهاردستهی با تاکید بر جنبهی زیستی، با تاکید روی شخص ، با تاکید بر فضای زندگی و با تاکید بر جنبهی اجتماعی-فرهنگی تعریف نموده است. از سوی دیگر حمیدی(۱۳۸۷) به نقل از سایفرت و همکاران، با دستهبندی نظریههای بازی با ملاک رویکرد ارزیابی از نگرههای روانکاوشی، نگرههای آموزشی، نگرههای کردارشناختی و نگرههای شناختی نام برده است. در این میان کسانی چون اریکسن، برونر، پیاژه، ایساکی، فروبل، اتی، ویگوتسکی و مونتسوری نامآورترین افراد نظریهپرداز دربارهی بازی کودکان بهشمار میآیند. از سوی دیگر نام روانکاوانی چون آنافروید، اتورنک، ملانیکلاین، گینات، اکسلاین و آدلر در زمینه بازی و بازیدرمانی چشمگیر است(محمداسماعیل،۱۳۸۳). آنچه برجسته مینماید اساسیبودن کارکرد بازآرایی رویدادها و پدیدهها از راه بازی است. بنابراین بازی ابزار شایستهای برای سنجش، درمان و پیشگیری از کاستیها و کژیهای شخصیتی به نظر میرسد. بازی کارکردهایی در فرایند پرورش کودک دارد که از آن جمله بالندهگی شخصیت و شاید هویت اوست(نوابینژاد، ۱۳۶۸). چیستی و چگونگی بازیها با وجود همانندیهایی که در گسترهی جهانی نشان میدهند به میزان زیادی فرهنگ-وابسته است چرا که گویی باید فرد را برای زیستن در زیستبومی ویژه و در بافت و سازمان اجتماعی معین آماده و سازگار سازند! بنابر آنچه گفته شد بازی گویای بسیاری ویژگیهای فردی، شناختی، عاطفی، اجتماعی و کارکردی است که آن را برای پیشگیری و درمان تعبیرها، اسنادها و رفتارها ارزشمند میسازد.
آلفرد آدلر که عنوان روانشناسی فردی را برای کار خود برگزید، فرد را موجودی اجتماعی که شخصیتش گرچه بر نهادی زیستی و سرشتی ولی در بافتی گروهی و در چالش و تعامل با دیگران و پیرامون شکلمیگیرد، توصیف نمود که به سوی هدفی یکسان رفتار میکند(علیزاده، ۱۳۸۳). در این نظریه در شکلگیری و بالندهگی شخصیت فرد نیاز به احساس تعلق، حرکت بهسوی اهداف، آفرینندهگی و یگانهبودن و تجربه زندگی از چشمانداز ذهنی از ارزش و برجستگی بیشتری برخوردارند و سبک زندگی وی را شکل میدهند. آدلر به سامانهی خانواده توجهی ویژه دارد و کودک را در این کل مینگرد و کودک ناسازگار را کودک دلسرد (نه بیمار) از تعلق و موقعیتیابی شایسته در این منظومه تعریف میکند. از اینرو از وی بهعنوان پیشگام روانکاوی جامعهنگر یاد شده است(علیزاده، ۱۳۸۳).”بازیدرمانی” روشی است که در نگاه نخست با نامآوران روانکاوی در پیوند است گرچه رویکردهای برجستهی دیگری از جمله رویکرد شناختی نیز در این حوزه به چشم میخورد(محمداسماعیل، ۱۳۸۳).
چنین سامانه ارتباطیای میتواند در جایگاه آزمایشگاهگونه(اتاق بازیدرمانی) یا در خانه و آموزشگاه بهصورت فردی، درمانگر-فرد و گروهی-خانوادگی بهکار گرفتهشود(آرین، ۱۳۷۸). بازیهای کانونی در کارِ شناسایی، به سبب هدف که سنجش شخصیت و چگونگی برداشتها و پیوندهای کودک با پیرامون خویش است، از همگونی و یکدستی نسبی برخوردارند(برای مهار بیشینه و افزایش روایی و پایایی سنجش)؛ ولی بازیهای بهکاررفته در روند درمان و پیشگیری گوناگونی و وابستگی فرهنگی نشان میدهند. بازی را میتوان با روش دیگر یعنی نقاشی درآمیخت و از این دو در کنار هم برای سنجش و درمان بهره جست.
آزمایشگاهِ بازیسنجی و بازیدرمانی همانا اتاق بازی است! گوناگونی و شایستگی اسباببازیهای فراهم شده، چگونگی نور، صداگیری، دما، اندازه و وسعت، راحتی چیدمان اسباب و لوازم، رنگبندی، زیبایی و آرایش اتاق از جمله بایستههای این آزمایشگاه بهشمار میروند.
بازی، بازنمایی جهان در زندگی کودک است و شاید راه و روش برجستهی او برای پیوندجویی، تفسیر، تبیین و تحلیل جایگاه خود و دیگران. چنین راه بیمانندی که آدمی در دورهای از زندگی خود به ویژه و بهگونهای غالب از آن سود میجوید تا بشناسد و بشناساند، برای سنجش و پایش روند ایجاد و بالندهگی شخصیت کودک از ارزشی ویژه برخوردار است(عظیمی، ۱۳۷۲). این روش در جاوگاه طبیعی خود که همانا خانه و خانواده است و نیز در جاوگاه آزمایش که همانا آزمایشگاه اتاق بازی است شدنی خواهد بود. چون کودکی دورهای حساس و بنیادین با ظرافت های ویژه است، چگونگی بازیسنجی و بازی درمانی به خبرهگی و علاقمندی بزرگسالِ پژوهنده بستگی دارد.
اشارهها:
آرین، خ.(برگرداننده)، (۱۳۷۸)، بازیدرمانی(دینامیسم مشاوره با کودکان)، (لندرث، گ.ل.)، تهران: انتشارات اطلاعات.
حمیدی، م. ع.، (۱۳۸۷)، شناخت دانشپژوهانهی بالندهگی در خردسالی نوجوانی و بزرگسالی، تهران: سوگند.
عظیمی، س.، (۱۳۷۲)، روانشناسی کودک، تهران: انتشارات صفار.
علیزاده، ح.، (۱۳۸۳)، آلفرد آدلر(گستره نظریه شخصیت و رواندرمانی)، تهران: نشر دانژه.
محمداسماعیل، ا.، (۱۳۸۳)، بازیدرمانی نظریهها روشها و کاربردهای بالینی، تهران: نشر دانژه.
نوابینژاد،ش.(برگرداننده)،( ۱۳۶۸)، کودک و مدرسه، (ایلینگورث، ر.س.)، تهران: انتشارات رشد.