دار دچی؛ معماری فراموش شده (گزارش مردمنگاری از خانههای قدیمی کلاردشت)
سحر جعفرصالحی، مریم جعفرصالحی
نوشتههای مرتبط
هر بار در بازگشت از سفر به خاطرات مبهم کودکیمان و در جستجوی «بهشت گمشده»، راهی سفری دیگر میشویم. سفر به روستاها. روستاهای کلاردشت برای نسل ما (نگارندگان) و نسلهای پیش از ما، سرشار از حسرت است. حسرت تپهها و درههای سرسبز، هیاهوی مردمان در کوچه پس کوچههای خاکی روستا، هیهی چوپانها و دستان پینهبسته کشاورزان، عطر نان و کاهگل که از دریچههای چوبی خانهها در فضای ده میپیچید و در راه مزرعههای گندم گم میشد. به باور ما، برای نسل ما، هنوز دستمایههای خیال توان مبدل شدن به واقعیت را دارد. هر چند از آن واقعیت، تنها دیوار شکسته و گنجهای کنج خرابهای به جای مانده باشد. اما نسلهای بعد، گرفتار ناهمگونی بافتهای فرهنگی، محیط زیست تخریبشده و طرحها و سازههای نامتجانس، بیتاثیر از نشانهها و انگارهها، راهی به جهان ما ندارند. جهانی که با همه مشقتها و رنجهای ناشی از فقر و کار و زحمت مردمانش، به یک سویه ساده و همساز با طبیعت پیوند داشت. جهانی که تا کورسوی امید از چراغی گردسوز نشسته بر طاقچه یک خانه دار دچی امتداد مییافت.
ما در پی شناساندن بخشی از جهان فرهنگیمان، به مردمنگاری بقایای چند خانه قدیمی دست زدیم. در این نوشتار، ویژگیهای بومساخت خانههای قدیمی و فقدان این ویژگی در خانههای جدید منطقه مورد توجه قرار گرفته است. برای ما، به عنوان پژوهشگران بومی، این یک مطالعه اکتشافی محسوب نمیشود. چرا که علاوه بر دانش و درکی که به واسطه تجربه زیستهمان حاصل شده است، به شواهدی از فروپاشی کامل معماری بومی و نتایج منفی آن در منطقه کلاردشت دسترسی داریم که بیش از هر چیز واضح و روشن است. با این وجود، برای شناساندن بهتر موضوع، به روستاها سفر کردیم و ضمن عکسبرداری، با مطلعین محلی نیز گفتگوهایی انجام دادیم.
۱- معماری سنتی کلاردشت
منطقه ییلاقی و خوش آب و هوای کلاردشت در غرب مازندران و در فاصله ۵۰ کیلومتری از شهرستان چالوس واقع شده است. در این منطقه، به واسطه دوری از دریا و وجود کوههای بلند، اقلیمی به وجود آمده که در اغلب ماههای سال، سرد و کوهستانی است. دشت مرکزی کلاردشت، با ارتفاع تقریبا ۱۲۵۰ تا ۱۳۵۰ متر از سطح دریا، از مناطق کوهستانی متمایز میشود و قابلیت سکونتگاهی را از دیر ایام برای ساکنان فراهم آورده است. تفاوت اقلیمی (نسبت به مناطق جلگهای مازندران) باعث تغییراتی در فرم بناهای ساختمانی، شکل قرارگیری خانهها در کنار یکدیگر و نوع معابر شده است. در معماری خانههای کلاردشت، حتی در خانههای اربابی، نه اثری از شکوه و عظمت دانش بومی، آنگونه که در عناصر معماری کویری مثل بادگیرها و آبانبارها میبینیم، میتوان سراغ گرفت و نه ردی از ماهیت شاعرانه هنر بشری مثل اسلیمیها و کاشیکاریها. خانهها سادهاند. چوب و خاک، نشسته در چوب و خاک. همرنگ طبیعت و جزیی از آن. به سادهترین شکل ممکن، همساز هستند. و این مهمترین ویژگی خانههای قدیمی در منطقه کلاردشت است.
به طور کلی معماری سنتی کلاردشت در دو شکل خانههای قدیمی موسوم به دار دچی و خانههای نیمهسنتی قابل مشاهده است. این بناها از نظر ساختار و طراحی پایبند به اصولی چون نگه داشتن بافت و حفظ زندگی طبیعی و به شدت فرهنگی هستند. بنابراین نوعی سرزندگی و شادابی در بافتهای روستایی منطقه وجود داشت و کماکان در بافتهای بکرتر وجود دارد.
۱-۱- خانههای دار دچی
بناهای «دار د َچی» (Dar Dachi) به معنی چیده شده با درخت یا چوب، شکل اصلی خانههای کلاردشت از گذشتههای دور تا پنج دهه پیش بوده است. خانههای دار دچی، تماما از تیرها و تیرکهای چوبی نیمه اصلاحشده ساخته و شکافهای حد فاصل تیرهای چوبی با کاهگل پوشانده میشد.
تیرها و تیرکها از چوبهای درختان منطقه، مثل راش تهیه میشدند. چوببرها، درختان مناسب را انتخاب کرده و قطع میکردند. یک سر درخت قطع شده را با حاشیه تقریبا ده سانتیمتر از انتها، چند سانتیمتر به سمت داخل برش میدادند تا بتوانند طنابهای مخصوص حمل را در این برش به خوبی جایگذاری و گره بزنند. اسبها یا مردان قوی کار حمل تیرها را به عهده داشتند.
طبق اظهار مطلعین محلی، تجارت خاصی در چوببری و توزیع آن وجود نداشته است. صرف نیاز و به صورت همیاری، چوبهای مورد نیاز مسکن یکی از اهالی، تهیه و آمادهسازی میشدند.
پس از تهیه چوبها و آمادهسازی تیرها و تیرکها، نوبت به چیدن آنها بر روی هم میرسید. این مهم فقط از عهده بنّاهای خبره این کار و همیاری مردان روستا بر میآمد. به نحوه قرارگیری تیرها بر روی همدیگر اصطلاحا «زینگالی» میگفتند. در این روش از هیچگونه میخ و بست فلزی استفاده نمیشد و استحکام اتصالات به هنر چیدن و به نوعی بافتن چوبها در هم بستگی داشت. بعد از چیدن تیرها، باید مخلوط خاک و کاه فراهم میشد تا فضای بین بافتهای تیرها، کاملا پوشانده شود. برای تهیه خاک مناسب، که عمدتاً خاک رس بود، مردان و زنان خانواده از محلهای ویژهای که دارای خاک مرغوب بودند، مقدار مورد نیاز خاک را تهیه کرده و با آب و کاه مخلوط کرده، ورز میدادند تا خمیریشکل و برای استفاده در بنایی آماده شود.
سقف خانههای قدیمی تماما از تختههای کوچک و بزرگ که به آنها «لت» میگفتند، پوشیده میشد. این تختهها به دقت در کنار هم چیده میشدند تا از نفوذ آب به درون سقف جلوگیری شود. سطح شیبدار شیروانیها موجب دفع سریع و آسان برف و باران میشد. رعایت این اصل بسیار ضروری بوده، چرا که در برخی از روزهای زمستان تا چند صد کیلوگرم برف بر سقف خانهها انباشته میشد و به واسطه همین سقفهای شیبدار حجم زیادی از آن به سطح زمین رانده میشد. لذا شیب سقفها یکی از اصولی بود که باید در طراحی و اجرای فرم بنا جهت حفظ پایداری و همچین مقابله با سرمای شدید، رعایت میشد.
تعبیه دریچهها یا پنجرههای کوچک نیز علاوه بر حفظ امنیت و حفاظت از آسیب دزدان و نامحرمان، بیشتر به منظور صرفهجویی در انرژی انجام میشد. به طور کلی به دلیل سرمای هوا در بخش عمدهای از سال، معماری پنجرهها به گونهای بود تا حداکثر استفاده از تابش آفتاب، بهرهگیری از نوسان روزانه دما، حفظ حرارت و جلوگیری از باد سرد زمستانی در فضاهای مسکونی صورت گیرد.
پس از تکمیل سطح دیوارها و سقف، نوبت به زیباسازی سطوح میرسید. سطح دیوارهای کاهگلی با خاک اخرای سفید زمینهای اطراف یا مخلوط خاک و گچ، سفیدکاری میشد که به آن «گلو» یا «گلکار» میگفتند. گلکار یا سفیدکاری سطوح، که بیشتر برای دیوارهای داخلی بنا استفاده میشد، هنری بود که علاوه بر مردان، زنان نیز بهخوبی از عهده آن بر میآمدند. گلکاری دیوارها به صورت یکی از آیینهای پیش از نوروز نیز رواج داشت و هر ساله توسط صاحبخانهها و عمدتا زنان خانه انجام میشد.
نمای بیرونی خانههای قدیمی ساده بود. پنجرههای کم و بسیار کوچک که دریچه خوانده میشدند و در ورودی که معمولا سکوهای نسبتا پهنی در دو سوی بیرونی آن وجود داشت، بازنمایی از سادگی و بیپیرایگی زندگی روستایی است. همچنین در گذشته، این خانهها در کنار یکدیگر و متصل به هم و دارای حیاط مشترک بودند که اغلب خانوارهای متعلق به یک خاندان را گرد هم جمع میکرد و بعضا مجموعهای (محله) را که به نام همان خاندان معروف بود، به وجود میآورد.
در طراحی فضای داخلی خانههای قدیمی پس از ورود از درب اصلی، یک فضای نسبتا وسیع که ایوان خوانده میشد، وجود داشت. ایوان توسط یک راهرو به فضای اندرون منتهی میشد. در برخی خانهها، یک یا دو سکوی پهن با ارتفاع ۶۰ الی ۷۰ سانتیمتر در دو طرف راهرو قرار داشت. اتاق اندرون با مساحت تقریبی ۱۲ الی ۱۵ متر مربع با دری از ایوان بزرگ مجزا بود. به طور کلی مساحت خانهها معمولا بین ۷۰ تا ۱۰۰ متر بود و پلان آنها تا قبل از ۱۳۰۰ شمسی از پذیرایی، یک اتاق خواب، راهرو، ورودی، سکوی داخلی و سکوی بیرون تشکیل میشد.
گاهی اوقات دو خانواده مختلف در دو اتاق پذیرایی و اتاق خواب به صورت جداگانه زندگی کرده و برای انجام کارهای روزمره، پخت و پز و صرف غذا از سکوهای داخلی و به صورت مشترک استفاده میکردند.
تزییناتی که در بخشهای داخلی و بیرونی خانههای دار دچی در کلاردشت مورد استفاده قرار میگرفت، شامل تزیینات برجسته گلی، تزیینات چوبی و گاه نقاشیهای دیواری میشد (معمولا در خانههای اربابی یا ابنیههای عمومی مثل حمام روستا از این تزیینات استفاده میشد و نه خانههای رعایا). همانطور که گفته شد، بخش عمدهای از مصالح به کار رفته در دیوارها و تمامی پوشش سطوح شامل گل ورز داده شده (گلو یا گلکار) میشد. بنابراین معمولا قبل از سفیدکاری نمای بیرونی خانهها، هنرمندان بومی نسبت به ایجاد نقوش برجسته و سادهای از ماه و ستاره و خورشید با شعاعهایی محصور در دایره و یا نقوش متقارن حیواناتی چون شیر در بالای ورودی بناها اقدام میکردند و سپس روی آن را به صورت یکنواخت و مانند سایر بخشهای نمای بنا با گل اخرای سفید میپوشاندند.
درهای چوبی یکلنگه ورودی دارای تزییناتی با استفاده از نقوش کندهکاری بودند. در نورگیرهای تعبیه شده در دیوارهای شرقی، جنوبی و غربی نیز از حفاظهای مشبک چوبی که مزین به گرهکاری بودند و به صورت ثابت در دیوار قرار میگرفتند، استفاده میشد.
کاربرد نقاشیهای دیواری برای تزیین بناها به ندرت دیده میشد. به این صورت که بر تعدادی از دیواره درونی طاقنماها با استفاده از دوده، چربی حیوانی و سایر رنگهای طبیعی نقوش متقارن پرندگانی مانند خروس و یا طاووس رسم میشد که یادآور تزیینات ایرانیان باستان است. همچنین در ایام نوروز با استفاده از گل اخرای قرمز و یا گچ دیواره اطاقی که به دید و بازدید نوروزی اختصاص مییافت را به وسیله نقوشی از ستاره و خورشید تزیین میکردند.
در جوار خانههای قدیمی و متصل به دیوار جانبی آن، آغل حیوانات یا به اصطلاح این منطقه، کلم (kolom) قرار داشت. در داخل کلم، محل نگهداری دامهای بزرگ و کوچک با تیرکهای عمودی و افقی یا «پل» از یکدیگر تفکیک میشد. کلمها دو طبقه بودند و طبقه بالا محل نگهداری علوفه و انبار کاه بود. کلم توسط یک دریچه به داخل خانه راه داشت. به این ترتیب ساکنان میتوانستند شبها از راه دریچه وارد آغل شده و درب آن را از داخل به وسیله اهرم قفل کنند تا از دستبرد سارقان مصون باشد.
سرویس بهداشتی خانههای قدیمی، بیرون و با فاصله چند متری از بنا ساخته میشد. یک اتاقک بسیار کوچک که به صورت زینگالی و از ترکیب چوب و گل ساخته میشد و شامل یک گودال کوچک که مستقیما به چاه وصل میشد، بود.
(برای دیدن تصاویر مربوط به این نوشتار، فایل پیوست را ببینید).
۲-۱- خانههای نیمه سنتی
تحت تاثیر تحولات جدید در دهههای گذشته، علاوه بر ورود عناصر مدرن، فعالیتهای بومی مثل کشاورزی و دامداری در منطقه نیز کاهش یافت. بنابراین هم آشنایی با مصالح جدید و هم کمرنگ شدن برخی از کارکردهای سابق در معماری قدیم (که عمدتا مرتبط با دام میشد) به تغییراتی در معماری بومی انجامید و نسل دوم خانههای کلاردشت ساخته شد. شاهد هستیم که از پنج تا دو دهه پیش در این منطقه، خانهها با ترکیبی از مصالح پیشین و جدید، به تقلید از مسکن شهری، ولی باز عمدتا با همان طراحی و ساختار خانههای دار دچی سابق، یعنی متاسب با شرایط اقلیمی منطقه، ساخته میشدند.
در ساخت خانههای این دوره، برای جلوگیری از نفوذ رطوبت زمین به اتاقها، دیوار خانهها را تا ارتفاع حدود یک متر یا بیشتر از سنگ و گل و یا سنگ و سیمان میساختند و فضای داخل این دیوارهای سنگی محکم را با خاک پر میکردند و سطحی مرتفع پدید میآوردند. بنای اصلی دیوار اتاقها پس از این ارتفاع اولیه که به آن کرسی میگویند، شروع میشود.
دیوارها نیز از خشت و گل است. سقف اتاقها از تیرهای چوبی و تختههای صاف تشکیل شده و بالاخره سقف کل ساختمان نیز دارای سطح شیبدار و به صورت شیروانی و پوشیده از ورقهای حلب است.
این نوع خانهها معمولا دارای ۲ یا ۳ اتاق، راهرو و یک اتاق ویژه پذیرایی هستند و اغلب در طرحهای اولیه خود فاقد سرویسهای بهداشتی و آشپزخانه جدید میباشد. سرویس بهداشتی، اتاقکی به عنوان آشپزخانه و همچنین آغل حیوانات به گوشههای حیاط منتقل شد. اما در سالهای اخیر بعضا با تغییر در فضای داخلی آنها این تسهیلات نیز اضافه شده است.
در و پنجرههای این نوع مسکن منحصرا از چوب جنگل است. این خانهها معمولا به شکل کلی چهارضلعی و بدون زوایای بیرونی و به صورت دیوارهای صاف و پنجرههایی کمی بزرگتر از پنجره خانههای قدیمی بنا شدهاند.
۲- فقدان بومگرایی در معماری جدید کلاردشت
خانههای جدید، نوع سوم بناهای کلاردشت هستند که با وجود عمر کوتاهشان، در کمیت و کیفیت، اثرات به مراتب سنگین و غیر قابل جبرانی بر بافت طبیعی و فرهنگی منطقه بر جای گذاشتهاند. هر چند تاریخ ساخت اولین بناهای از نوع سوم که صد در صد از مصالح غیربومی و فاقد هر گونه عنصر معماری بومی بنا شدهاند به سه یا چهار دهه پیش میرسد، اما به شکل انبوه از دو دهه و افسارگسیختهتر در یک دهه گذشته، شاهد تغییرات اساسی هستیم.
لازم است در اینجا تاکید کنیم که معماری بومگرا با معماری سنتی برابر نیست. امروزه اجرای معماری سنتی، با توجه به حجم انبوه جمعیت و کمبود منابع طبیعی جنگل، نه به صورت عقلانی و نه به صورت عملی ممکن نیست. اما میتوانست (و همچنان میتواند) به عنوان یک منبع غنی از داشتهها در جهت معماری بومی، زمینهگرا و منطقهگرا مورد بهرهبرداری قرار گیرد. چرا که معماری سنتی، پیش از هر چیز معماری مردمی (از مردم) و حاصل انباشت دانش و هنر یک قوم در فرایند تاریخی است. معماری سنتی علاوه بر همسازی با طبیعت، بازنمای نیازها، ارزشها، تمایلات و غرایز اجتماعی انسانی به زبان فرهنگ مادی آن جامعه است.
این در حالی است که در شکل جدید روستاها و محلههای این منطقه، با تنوع فرم و ساختار ساختمانهایی روبرو هستیم که به دست جامعه مهندسی و برای مردم (نه از مردم) ساخته شده است. در شکل و قوارهای که عمدتا میل به تسلط بر طبیعت (نه سازگار با طبیعت) دارد و بازنمای ذهنهای غیرخلاقی است که حتی به کوچکترین و جزییترین اصول معماری پایدار هم آشنا نیستند. در منطقه کلاردشت خانههایی با تقلید مضحکی از سبکهای اروپایی تا سبک چینی به چشم میخورد. متراژ خانهها گاه مرزهای هزار متر را هم در نوردیده است. پنجرهها سراسری و چند متری، شکستها و سقفهای رنگی و غیره که بیشتر به قلعههای شنی دستساخت پسربچههایی میماند که با هر موج کوتاه حدیث ویرانیشان خوانده است.
به طور خلاصه معماری جدید منطقه، فاقد اصول زیر است:
۱) حس مکان: توجه به اقلیم محلی، توپوگرافی، پوشش گیاهی، مصالح ساختمانی و شیوههای ساخت؛
۲) حس طبیعت: توجه به طبیعت به مثابه منبع سرزندگی، زیبایی و پایداری؛
۳) حس تاریخ؛
۴) حس صنایع دستی: ساخت بناهایی با ویژگیهای خاص و منحصر به فرد و مداخله در کیفیت بناها در راستای رسیدن به بیشترین بازدهی و صرف کمترین هزینه؛
۵) حس مرزها: رعایت مقیاس انسانی در فضاها و حفظ قلمروهای کالبدی.
بنابراین همچنان که در دنیا، اهمیت معماری بومگرا و توجه به معیارهای زیستاقلیمی و پایداری به طور روزافزونی مورد توجه قرار گرفتهاست، در کلاردشت بهسان بسیاری نقاط روستایی ایران، بوم، عنصر مغفول معماری جدید است. در منطقه کلاردشت، سیمای سرزمینی در انبوه حجم ساخت و سازهای ناسازگار با طبیعت و فرهنگ منطقه به طور کلی دستخوش تغییر است و در آیندهای که چندان دور نیست، به طرز ناپایداری دگرگون خواهد شد. همچنان که از شواهد و ظواهر امر بر میآید، حتمیترین پیامدهای این دگرگونی در شکل، محتوای محیط زیست و فرهنگ را نشانه خواهد گرفت. تخریبهای گسترده محیط زیست و آسیبهایی که به بخش هویتی فرهنگ وارد شده، هم اکنون قابل مشاهده و سنجش است و مقالی دیگر برای بحث میطلبد.
برای دیدن تصاویر مربوط به این نوشتار، فایل پیوست را ببینید.
سحر جعفرصالحی (کارشناس ارشد جامعه شناسی) s12salehi@yahoo.com
مریم جعفرصالحی (کارشناس ارشد معماری)