انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

از کابل تا پاریس

روایتی کوتاه از سفر طولانی جوانان افغانستانی به اروپا

حسین میرزائی

کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان در سال گذشته در گزارشی از ۴۲ میلیون انسان که از دیار خود رخت بربسته و اکنون به صورت مهاجرتی زندگی می کنند، سخن گفته است. از این رقم ۱۶ میلیون به دلیل مسائل سیاسی، جنگ، تعقیب، شکنجه، زورگویی و قوم کشی دیار خود را به مقصد دیگری ترک کرده اند. طبق همین گزارش، کشور های توسعه یافته و یا درحال توسعه حدود ۸۰ درصد پناه جویان را در خاک خود جای داده اند.
در میان کشورهای میزبان در سال ۲۰۰۹، می توان از کشورهای زیر با رقم پناه جویان در خاکشان نام برد : پاکستان ۸/۱ میلیون، سوریه ۱/۱میلیون، ایران ۹۸۰ هزار ، آلمان ۵۸۲ هزار، اردن ۵۰۰ هزار نفر، جمهوری چاد ۳۳۰ هزار نفر، جمهوری متحد تانزانیا ۳۲۲ هزار نفر و کنیا ۳۲۰ هزار نفر (لازم به ذکر است که این رقم بنا بر آمار رسمی است در صورتی که آمار غیر رسمی حداقل در مورد ایران، به دلیل داشتن مرزهای طولانی و امکان جابجایی آسان رقمی نزدیک به دو میلیون نفر را نشان می دهد ).
بیشترین رقم مهاجران از کشورهای افغانستان با ۸/۲ میلیون و عراق ۹/۱ میلیون نفراست که این خود ۴۵ درصد پناه جویان است که در وسعت جهانی زیر نظر صلیب سرخ می باشند.

بدین ترتیب سالیان دراز است که افغانستان بعلت مهاجرت و جابجایی اتباع خود د مقام اول کشورهایی قرار دارد که مردم آن چه در درون کشور و چه در بیرون در آوارگی به سر می برند. این امر خود بیانگر مشکلاتی است که در چندین دهه گریبان مردم افغانستان را گرفته است.

این پناه جویان افغانستانی برای رهایی از وضعیتی که در آن قرار دارند، بنابر توانایی ها، موقعیت ها، راهبردهای خود کشوری را برای مهاجرت بر می گزینند. تعداد زیادی ، به دلایل متعدد از جمله مرزهای مشترک طولانی، رفت و آمد آسان و کم هزینه با کشور مبداء، فرهنگ و زبان مشترک، دین مشترک و … ، ایران و پاکستان را برای مهاجرت انتخاب نموده اند. در حالی که عده ای دیگر که البته در مقایسه با مهاجرین ساکن در این دو کشور تعداد به مراتب کمتری را تشکیل می دهند، کشورهای دیگری را قراول رفته اند. عده ای از آن ها ایران را پلی برای رفتن به اروپا می دانند و به این منظور بعد از مدتی کار در ایران راهی کشور های اروپایی می شوند.

مهاجرت برای آنها در این شرایط شکلی ویژه به خود می گیرد برای مثال برای رسیدن به فرانسه یا انگلیس، از کابل به ایران می آیند و مدتی را در ایران به کار مشغول می شوند تا توان مالی خود را بالا ببرند سپس به ترکیه می روند و در آن جا نیز مدتی رحل اقامت بر می گزینند تا بتوانند منابع مالی خود را برای رفتن به کشور بعد که یونان باشد، غنی تر سازند. به همین منوال سپس به ایتالیا، فرانسه و احتمالا به انگلیس خواهند رسید. این سفر پر ماجرا ممکن است از کابل تا پاریس ۴-۶ سال ( و حتی ده سال) به طول انجامد که ممکن است در این راه عده ای نتوانند به خط پایانی که نمی دانند اصلا کجا هست در پس آن چه نهفته است ، برسند. شایان به ذکر است که اکثر این مهاجران را افراد زیر ۱۸ سال شکل می دهند که به امید زندگی و آینده ای بهتر جان و هستی خود را به مخاطره می اندازند و متاسفانه اکثر اوقات جز مصیبت چیزی دیگر نصیب شان نمی گردد. «نجیب» یکی از این مهاجران است.

نجیب کیست ؟
در پارکی کوچک از محله هجدهم در شمال پاریس روی صندلی خوابش برده است. از دور که می بینمش بلافاصله متوجه می شوم که افغانستانی است. آرام در کنارش نشستم تا بیدار شود تا با هم کمی گفت و گو کنیم. مانند هر افغانستانی دیگر از حرف زدن زیاد ابا دارد […] به روایت خودش ۲۶ سال دارد ولی وقتی سال تولدش را می پرسم متوجه می شوم بیست و چهار ساله است. در سال ۱۹۸۶ در کابل به دنیا آمده و تا ۱۶ سالگی در افغانستان زندگی می کرده است. او در خانواده ای ۹ نفره متولد شده که در بین ۷ فرزند آن، آخرین پسر محسوب می شود. پدرش در کابل مغازه فرش فروشی داشته و به گفته خودش وضع زندگی آن ها در گذشته خوب بوده است.(؟) برادر بزرگ او در جنگ با ارتش شوروی کشته شده و پدرش مدتی را گرفتار زندان های شوروی بوده است. طالبان برادر دیگر او را کشته اند و از سرنوشت دیگر برادر بزرگ خود، «عزیز» اطلاعی در دست ندارد. مادرش به همراه پدر و خواهرانش (که هیچ اطلاعی را نتوانستم در مورد آن ها کسب کنم)در ایران هستند. او دوران مهمی از تاریخ افغانستان را با چشم دیده است. او در سه سال اول زندگی خود شاهد حضور ارتش شوروی سابق در کشورش بوده هر چند جز چند تصویر مبهم از آن دوران چیز زیادی را در ذهن ندارد. اما از دوره اعلام وجود طالبان در سال ۱۹۹۴ تا اشغال کابل توسط آن ها در ۱۹۹۶، خاطرات زیادی را برای من نقل می کند. از خاطراتی که بیشتر به یک فیلم تخیلی ترسناک می ماند تا زندگی واقعی. او در سال ۲۰۰۰ به همراه خانواده به ایران می آید ۶ ماه در اطراف مشهد ساکن بودند و سپس به تهران می آیند. در سال ۲۰۰۴ او به همراه عده دیگری از افغانستانی ها به ترکیه می رود و در ۲۰۰۶ به یونان عزیمت می کند از اکتبر سال ۲۰۰۸ هم در فرانسه به سر می برد. او به امید داشتن زندگی یی بهتر ایران را ترک می کند تا به اروپا برسد. اولین کشور اروپایی که او در آن نفس کشیده است، یونان نام دارد.

یونان اولین ایستگاه اروپایی مهاجران

در کشور یونان افغانستانی ها مانند سایر پناه جویان ناگزیر«منزل» به پا می کنند تا بلکه بتوانند در آن جا مدارکی دست و پا کنند و به عنوان شهروند بتوانند ادامه حیات دهند. در صورت عدم موفقیت نیز را ه کشور بعدی را در پیش می گیرند. یونان به دلیل کثرت مهاجرانی که در این کشور وجود دارد و عدم و جود قانونی برای حقوق اولیه مهاجرین، رفتارهای نا شایستی با مهاجران دارند. بنا بر اظهارات بسیاری از این پناه جویان، از جمله « نجیب »، یونان یکی از سخت ترین مراحل رسیدن به قلب اروپا به شمار می رود. رفتار بد و خشونت بار کشور یونان با مهاجرین بارها توسط ارگان های بشر دوستانه بر ملا شده است. در جزایر نزدیک به ترکیه که تعداد پناه جویان بیشتر از دیگر مناطق یونان است، برخوردها تند تر است. گاه گاهی نیز شاهد تظاهرات شهروندان یونانی بر علیه مهاجران هستیم که خواستار اخراج آن ها هستند و بیزاری خود را از آوارگان و مهاجران به نمایش می گذارند. « نجیب » یونان را دوست ندارد. برای او یونان از کابل هم بدتر بوده است. کشور یونان با داشتن ۱۶۰۰۰ کیلومتر مرز و با داشتن صد ها جزیره و هزینه گزافی که کنترل مرزها برایش دارد، نمی تواند از آمدن مهاجرین به کشور خود جلوگیری کند. پناه جویان در مراکزی با سر پناه کارتنی، پلاستیکی و گاه چوبی بدون داشتن کمترین امکانات بهداشتی در شرایط ناگواری در این کشور به سر می برند. «نجیب» از داستان خوابیدن در زیر پل ها، ربوده شدن پول هایش و وضعیت نا مساعد زندگی در یونان حرف های زیادی را برای ما عنوان کرد. برخی از این پناه جویان سالیان سال است که به امید رفتن به دیگر کشورهای اروپای غربی در یونان ماندگار شده اند و گاه گاه تلاش می کنند تا بتوانند از این کشور درخواست پناهندگی کنند. که طبق آمار موجود تنها دو درصد آنها موفق به این کار می شوند.
در مطالعاتی که در مورد مهاجرین افغانستان ساکن در یونان به عمل آمده است وضعیت ناهنجاری که مهاجرین در آن زندگی می کنند سر منشا بسیاری از بیماری ها شده که مبتلایان بدلیل نداشتن حمایت های اجتماعی از درمان آن معذورند و حتی بسیاری از آن ها را به کام مرگ می کشاند. « نجیب» از دوستی نام می برد به نام «طاهر» که از کودکی در کابل با هم دوست بوده اند و او را در ترکیه می بیند و با هم همسفر می شوند. ولی ۸ ماه بعد به دلیل بیماری در یونان شاهد جان باختن اوست.

فرانسه و ادوگاه کاله

مهاجرانی که توانسته اند در مدت اقامت خود در یونان پولی تهیه کنند توسط قاچاق چیان از یونان خارج می شوند و راه ایتالیا و فرانسه را در پیش می گیرند. سفر دریایی «نجیب» برایش یکی از بیاد ماندنی ترین سفرهاست. او از یونان دور می شود و به قلب اروپا نزدیک تر. هرچند که در ایتالیا و فرانسه نیز وضعیت بهتری در انتظار او نخواهد بود. در میان مسافران کشتی، کردها، عراقی ها و سیاهان نیز دیده می شوند.[…] تا چند سال گذشته پناه جویان در اردوگاه سانگت مستقر می شدند تا بتوانند خود را به انگلیس برسانند که به باور آن ها وضعیت بهتری در انتظار شان خواهد بود دریغ از این که هر مرحله بدتر از مرحله قبل. سانگت شهر کوچکی است در شمال فرانسه در ساحل دریای شمال که تونل مشهور فرانسه انگلیس در زیر دریای مانش از این نقطه آغاز می شود. این اردوگاه در نوامبر ۲۰۰۲ توسط وزیر کشور وقت آن دوران و رئیس جمهوری فعلی فرانسه، نیکولا سارکوزی بسته شد و آوارگان در میان جنگل ها و شهر ها ی اطراف آواره تر شدند. عده زیادی هم از فرانسه اخراج شدند. این کار در دستور کشور فرانسه قرار دارد که مهاجرین فاقد کارت اقامت را از کشور اخراج کند و به این منظور در سال های ۲۰۰۵-۲۰۰۸ پروازهای زیادی مستقیما از پاریس افغانستانی ها را به کابل بازگرداند. مسیری که بیش از ۵ سال برای رسیدن به این منطقه صرف کرده بودند، این هواپیماها در مدت ۵ ساعت آن ها را به جای اولشان باز می گرداند. برخی از این آوارگان با وجود قوانین سخت و سرکوب گرایانه از ماندن در اروپا و رفتن به انگلیس نا امید نمی شوند. «نجیب» هم یکی از آن بود. آرام آرام در جنگل های منطقه پادکاله شهری بندری در شمال فرانسه، با برپا داشتن کومه ها به امید گذر پنهانی به کشور انگلیس با شرایط سخت سکونت مواجه می شوند.
هر چند مهاجرین توسط انجمن ها و سازمان های بشر دوستانه مورد حمایت واقع می شوند، با وجود این صبح روز ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۹ پلیس فرانسه با تدبیری حیرت آور با بولدوزر به محل سکونت مهاجرین حمله کرد تمام زندگی محقرشان در مدت کوتاهی نابود شد برخی توانستند مانند«نجیب» فرار کنند اما بسیاری از آنها توسط پلیس دستگیر شدند.
بنا بر آنچه در رسانه فرانسه بازتاب یافت، ۲۷۶ مهاجر افغان دستگیر شدند که از جمله ۱۳۵ نفر از آن ها جوانان زیر ۱۸ سال بودند.
از اوایل ماه اکتبر ۲۰۰۹ تا به امروز، دولت فرانسه با همکاری دولت انگلیس قصد پرواز یک هواپیمای مخصوص برای انتقال مهاجرین افغانستانی دربند را به کابل دارد. نامه های فراوانی به دولت های فرانسه و انگلیس نوشته شده تا از بازگشت مهاجرین ممانعت به عمل آید ولی تا کنون نتیجه ای در بر نداشته است. این مهاجران بعد از تحمل مصارف زیاد و طی کردن راه های پر زحمت و پر خطر که گاه به قیمت جانشان تمام می شود به کشوری باز می گردند که نا امنیتی، فساد در سطح بالا و پایین، جنگ و خونریزی، فقر و در بدری هنوز در آن جریان دارد.

پایان کار

«نجیب» می گوید دوست دارد در فرانسه بماند اما چطور نمی داند ؟ از این که الان کجا زندگی می کند و چه می کند خیلی با من حرف نمی زند. هراس و ترس از دیگری، در آن ها دیگر به ویژگی یی شخصیتی بدل شده است. شاید او هم ناچار شود به افغانستان باز گردد. شرایط برایش در این سرزمین آن طور که فکر می کرد مسائد نیست. اما او می خواهد تا جایی که می تواند با مشکلات زندگی بجنگد. او از یک ساعت دیگر زندگی اش خبر ندارد و نمی داند سرنوشت چه چیزی را برایش رقم خواهد زد. به آسمان نگاه می کند. شاید به روزهایی فکر می کند که با «طاهر» و «عزیز» و سایر هم محلی هایش در کابل بادبادک هایشان را به قلب همین آسمان می فرستادند.

 

کاربران گرامی
این مطلب در سایت قبلی انسان شناسی و فرهنگ به آدرس anthropology.ir نیز قبلا منتشر شده و بازنشر آن با هدف دسترسی بهتر کاربران و مجتمع شدن تدریجی مطالب انسان شناسی و فرهنگ در یک سایت صورت گرفته است.