در خانۀ پدری چند خانوادۀ مستاجر داشتیم که با ما در آن خانه زندگی میکردند. هر سال پیش از سال تحویل مادرم از آنها میخواست که در وقت سال تحویل کسی از خانه بیرون نرود تا او از خانه بیرون برود و بازگردد. همۀ همسایگان پیشنهاد مادرم را میپذیرفتند و به آن احترام میگذاشتند.
چند لحظه پس از تحویل سال مادرم با منقلی که در آن زغالهای افروخته بود از خانه بیرون میرفت و پس از لختی باز میگشت و دق الباب میکرد. در این موقع یکی از خواهرانم با یکی دو تا از زنان همسایه به پشت در میرفتند و میپرسیدند: کیه؟ مادرم از آن سویِ در میگفت: تندرستی. میپرسیدند: چه آوردی؟ جواب میداد: سلامتی و شادی! میپرسیدند: دیگر چه آوردی! میگفت: روشنی و گرمی برای سال نو. در این هنگام در خانه را باز میکردند و مادرم خندان و شادان و با آتش افروخته وارد خانه میشد و با همه سر سلامتی میکرد و تحویل سال را تبریک میگفت. بعد به هر خانواده یک گُل ذغال افروخته میداد تا در اجاق خانه یا در منقلشان بگذارند تا اجاقشان همیشه روشن و افروخته باشد. [ ین کار را هرساله مادرم تکرار میکرد. عمل او کنجکاوی کودکانۀ مرا بر انگیخته بود. یک روز از مادر بزرگم که خان باجی( خانم باجی) صدایش میکردیم، پرسیدم چرا مادرم این کار را میکند؟ گفت: ننه جون قدم مادرت خوش یُمن است و شگون میآورد. هرجا پا بگذارد با او سلامتی و برکت هم میآید. او میخواهد در اول عید کسی بد قدم پا در خانه تان نگذارد و خودش اولین کسی باشد که به خانه میآید. او میخواهد همۀ شما در تمام سال سلامت باشید و ناخوش و بیمار نشوید. سالهای سال رفتار مادرم و گفتههای مادر بزرگم در ذهنم ماند.
نوشتههای مرتبط
زمانی که نوروز و تاریخچۀ آئینهای نوروزی را بررسی میکردم به پیشینۀ کهن این رسم اول سال نو در میان مردم ایران باستان دست یافتم که به آن در زیر اشاره میکنم.
در گذشتههای دور رسم ایرانیان چنین بود که پس از تحویل سال و آغاز سال نو، کسی فرخنده رو و خوش قدم و نیک زبان به خانه درمی آمد و برای اعضای خانواده پیام تندرستی و شادی و روزی فراخ در سال نو میآورد. سند معتبر دربارۀ این رسم گزارش هایی است که برخی از دانشمندان و نویسندگان قدیم داده اند. جاحظ (۱۶۰-۲۵۵ ق) از نویسندگان بنام عرب دورۀ عباسی در کتاب المحاسن و الاضداد و خیام (متوفی میان سالهای ۵۱۵-۵۱۷ ق) ریاضی دان و اخترشناس برجستۀ ایرانی در رسالۀ نوروز خود از جمله دانشمندانی هستند که به این سنت ایرانیان در دربار ساسانیان (پادشاهی از ۲۲۴ تا ۶۵۲م) اشاره کرده اند. مینویسند: در بامداد نوروز و پس از تحویل سال، شاه ساسانی با جامه ای از بُرد یمانی که به زیور و گوهر آراسته بود، بر تخت مینشست. نخستین کسی که به دیدار شاه میآمد، موبد موبدان بود که قدم او را نیک و زبانش را خوش برای سال نو میانگاشتند. او با خود برای شاه و اعضای خانواده اش در نوروز شگون میآورد و برای تندرستی و درازی عمر و پادشاهی او دعا و نیایش میکرد(برای این مراسم و متن نیایش نک: جاحظ، ص۲۱۱-۲۱۲؛ خیام، ص۲۵-۲۷).
دمشقی (متوفی ۷۲۷ق) نیز در نخبه الدهر این رسم کهن ایرانیان باستان را تأیید میکند و به تداول آن در دورۀ ساسانیان اشاره دارد و مینویسد: مدت جشن نوروز نزد شاهان ساسانی شش روز است که آغاز آن نخستین روز فروردین، اولین ماه سال است. روز ششم را نوروز بزرگ میخوانند. خسروان در پنج روز اول نیازهای مردم را برمی آورند و در روز ششم با خود خلوت میکنند. رسم آنان در روز نوروز بزرگ چنان است: « مردی خوش سیما شب هنگام که هر کاری بکند پنهان باشد، نزد پادشاه میآید و بر در بارگاهش میایستد تا پگاه فرا رسد. آنگاه بدون دستوری بر پادشاه وارد میآید و در جایی که پادشاه او را ببیند، میایستد. چون چشم پادشاه بر او افتد، پرسد: کیستی و از کجا میآیی و چه میخواهی و نامت چیست و برای چه آمده ای و چه همراه داری؟. آن مرد در پاسخ گوید: « من پیروزم و نامم خجسته است و از پیش خدا میآیم! و دیدار پادشاه نیک بخت را خواهانم و با تندرستی و گوارایی وارد شده ام و سال نو را همراه آورده ام!» (دمشقی، ص۴۷۲).
دکتر علی بلوکباشی عضو شورایعالی انسان شناسی و فرهنگ و مدیر گروه مردم شناسی دائره المعارف بزرگ اسلامی است.
۱۰/ ۱۲/۱۳۹۴
این مطلب در ویژه نامه نوروز ۹۵ منتشر شده است.
[۱] سردبیر: این مراسم به نام مادرمه یا سال مج یا شگین در حال حاضر در مازندران برگزار میگردد و عکس فوق مربوط به برگزاری آن در یکی از روستای مازندران میباشد. در مورد نحوه اجرا و چگونگی آن در تهران و یا شهرهای دیگر ایران عکسی یافت نشد.