تأملی بر«قسم»های مربوط به «حضرت عباس(ع)» در فرهنگ مردم
سید علیرضا هاشمی
نوشتههای مرتبط
قسم نوعی اقرار و اعتراف است که شخص از روی شرف و ناموس خود بیان میکند و خدا یا بزرگی را شاهد میگیرد (لغتنامه دهخدا، ذیل واژه قسم). در جریان زندگی اجتماعی و در فرهنگ عامه مردم، افراد و اشخاص گاهی برای اثبات حقانیت خود و یا بر صدق دعوی خود قسم یاد میکنند. بیشتر این قسمها برخاسته از فرهنگ دینی مردم است و نام خداوند یا یکی از ائمه اطهار علیه السلام در عبارت قسمها ملاحظه میشود. هر چند در ادبیات و حکایات و پند و اندرزهای ما، معمولا بر راستگویی در گفتار و صداقت در کردار تأکید شده است، با این حال در فرهنگ گفتاری مردم، آنجا که حق و ناحق در کنار هم قرار میگیرند یا صدق و کذب گفتار مد نظر باشد و یا کردار مظلوم و ظالمی در ترازو قرار گیرد، «قسم» نقش خود را ایفا میکند و به شهادت می آید.
از این روست که ناصر خسرو میگوید:
جز راست مگوی گاه بیگاه تا حاجت نایدت به سوگند
از قسمهای مرسوم میان مردم میتوان قسم به خدا و ائمهاطهار را نام برد و از میان آنها قسم به «حضرت عباس(ع)» از جمله قسمهای رایجی است که مردم اقصی نقاط کشور در گفتار خود به کار میبرند. حضرت عباس(ع) به دلیل جایگاه ویژهای که در واقعه کربلا دارد، در میان مردم دیندار و خداجوی به «علمدار کربلا»، «سقای دشت کربلا»، «قمربنی هاشم» و القاب دیگری مشهور است. از این رو در میان قسمهای مربوط به «حضرت عباس(ع)» گاه از القاب آن حضرت نیز در عبارت قسمها یاد میشود.
در این مقاله با استفاده از سندهای موضوعی واحد فرهنگ مردم صدا و سیما، قسمهایی که با استفاده از نام، کنیه و القاب مبارک آن حضرت میان مردم رایج است، آورده میشود.
در «کنگاور» کرمانشاه یکی از قسمهای معمول مردم «حضرت عباس وکیلی» است که در هنگام معامله یا خرید و فروش جنس و اختلاف در قیمت اجناس به زبان میآورند.
در «صحنه» کرمانشاه هنگامی که شخصی میخواهد با دیگری شراکت داشته باشد و یا معاملهای بکند یا پولی به اسم امانت یا قرض به دیگری بدهد، قبض و رسید پول را مابین خود و آن شخص میگذارد، آنگاه آن را به عنوان «شمشیر ابوالفضل(ع)» قلمداد میکنند و سپس هر دو به وجدان خود قسم میخورند که هیچکدام به خطا نروند و به عهد خود وفادار بمانند. همچنین در میان مردم «صحنه» عباراتی چون «به حضرت عباس قسم» و یا «به ابوالفضل قسم» سوگندهایی معمول است.
زرند کرمان بخشی به نام «یزدان آباد» دارد. در این بخش مطابق یک سند که در باره قسمهای رایج میان مردم این بخش و در خصوص نام مبارک آن حضرت جمعآوری شده است به این عبارات بر میخوریم: «به حضرت عباس»، «به تیغ برنده حضرت عباس»، « عباس وکیلی» و«به قمر بنی هاشم» که مردم در روابط خود هنگام بیان قسم با یکدیگر استفاده میکنند.
در «زیوان» فشاپویه نیز عبارت: «به دستهای قطع شده حضرت عباس» از جمله قسمهایی است که مردم در مواقع بخصوص بر زبان خود جاری میکنند.
از «قم» مطابق اسناد موجود از سه قسم با عبارت: «به حضرت عباس قسم»، «به قمر بنی هاشم قسم» و «به دست بریده ابوالفضل قسم» یاد شده است.
اهالی شهر «قزوین» در قسمهای خود از نام حضرت عباس(ع) برای انکار کاری و یا یاری خواستن از معبود تعالی برای برآورده شدن حاجت خود استفاده میکنند؛ مثلاً اگر کسی کاری را به او نسبت داده باشد ولی او انکار کند، قسم میخورد که: «به دست ابوالفضل که در نهر القمه از تن افتاد قسم» من این کار را نکردهام و یا این طور قسم میخورد: «به چشم تیر خورده حضرت عباس قسم» و یا «به مشک تیر خورده قمر بنیهاشم». همچنین مادرانی که در حالت ناامیدی و تضرع از خداوند طلب حاجتی داشته باشند، این طور قسم میخورند: «به چشم تیر خورده، مشک تیر خورده و دو دست قلم شده حضرت عباس قَسمَت میدهم، خدایا مرا ناامید مکن آنچنانکه حضرت عباس ناامید نشد»
در شهر «کازرون» از توابع فارس «به حضرت عباس»، «به دو دست بریدهابوالفضل»، «به دست بریده قمر بنی هاشم»، «به مشک دریده ابوالفضل»، «به قمر بنیهاشم» و «به تیغ کج ابوالفضل العباس» از قسمهای مرسوم در میان اهالی است.
در شهر «آباده» نیز که از توابع فارس بهشمار میرود، بیان این قسمها در میان اهالی مرسوم است: «به تیغ برندهابوالفضل»، «به دو دست بریده حضرت عباس»، «به دو دست آقا ابوالفضل»،«عباس وکیلی»،«به قمر بنیهاشم» و «به آن کسی که با دست رفت و بیدست برگشت»
در میان اهالی «ایزدخواست» آباده یکی از قسمهایی که گفته میشد این عبارت بود: «به حضرت عباس قسم که عثمانلو بیوضو اسمش نمیاره»، یعنی به حضرت عباس قسم که عثمانلو( یکی از سران ایلهای عشایری) بدون وضو نام او را بر زبان جاری نمیکند.
همچنین شمشیر حضرت عباس(ع) میان اهالی «ایزدخواست» در هنگام گفتگوی دو نفر، واسط و شاهد برای انجام کار قرار میگیرد و میگویند: «به حضرت عباس بین من و تو اگر فلان کار را بکنی یا فلان کار را نکنی» و یا میگویند: «حوالهات به شمشیرحضرت عباس» باشد.
در شهر «لاهیجان» نیز اهالی در برخی کارها از نام مبارک آن حضرت به عنوان قسم استفاده میکنند، مانند: «به حضرت عباس قسم»، «به حضرت ابوالفضل قسم» و یا «به دست بریده ابوالفضل قسم».
در روستای «لطفآباد»، بخش «درگز» مشهد، قسمخوردن به حضرت عباس(ع) به گویش محلی و به این عبارت ادا میشود: «حضرت عاباس حَقی چَن-hazrate abbas haqi čan » و یا « حضرت عاباسی کَسِلَن قولی چن-hazrate abbasi kaselan qolli čan».
میان اهالی «لردگان» چهار محال و بختیاری نیز مردم به زبان لُری، به آن حضرت قسم یاد میکنند و میگویند: «وه دو دَسَّ بُرییه ابوالفرض-va do dasse boriyaye abolfarz»، یعنی به دو دست بریده ابوالفضل(ع).
در «ارومیه» نیز که از شهرهای شمال غربی کشورمان است، برخی از قسمهای رایج میان مردم در خصوص آن حضرت، با این عبارات بیان میشود: «به حق حضرت عباس»، «قسم به ابوالفضل»، «قسم به دستهای بریده ابوالفضل» و «قسم به دستهای در کنار فرات افتاده ابوالفضل»
در «اصفهان» نیز قسمهایی چون: «به دو دست بریده حضرت عباس قسم»، «به قمر بنیهاشم»، «به حضرت عباس» و«به ابوالفضل» با لهجه شیرین اصفهانی میان اهالی رایج است.همچنین در «میمه» اصفهان، این قسمها رایج است: «به حضرت عباس قسم»، «به ابوالفضل العباس قسم»، «به دستهای قطع شده ابوالفضل» و «به این عَلَم قمر بنیهاشم». این قسمها در «کرویه» شهرضا و «سمیرم علیا»ی اصفهان نیز به همین شکل ادا میشود.
در «گلپایگان» برای آنکه کسی را قسم بدهند، یک تو دویی( تو دانی) در ابتدای عبارت قسم خود به کار میبرند. مثلاً میگویند: «تو دویی و حضرت عباس»،یعنی تو دانی و حضرت عباس نسبت به قول یا فعلی که مد نظر است.
همچنین مطابق یکی از اسناد موجود، مربوط به شهرستان بوشهر، «دردشتیها» که از اهالی خورموج هستند، زیاد قسم میخورند و موقعی که صحبت میکنند به خاطر آنکه طرف مقابل باور کند، مدام به خدا و پیغمبر و امامان قسم یاد میکنند؛ از جمله این قسمها نام مبارک حضرت عباس(ع) است که میگویند: «به حضرت عباس» و یا «به شمشیر ابوالفضل».در تنگستان بوشهر نیز همین قسمها رایج است.و در «برازجان» مردم هنگام قسم خوردن میگویند: «به هموحضرت عباس» و یا «به هموابوالفضل العباس».
اما طبق اسناد موجود، اهالی «دردشت» و درتوجانیهای بندرعباس کمتر قسم میخورند و معتقدند که قسم بلافاصله دامنگیر شخص قسمخورده میشود؛ ولی زمانی که ناچار باشند و صد در صد هم از گفتار خود مطمئن باشند، قسم میخورند. البته مطابق این سند آنها «به حضرت عباس (ع)» اصلاً قسم نمیخورند، چون میترسند که فوری قسمگیر شوند.
در شمال کشورمان در بخش «عالیچنگل» آمل، از جمله قسمهای مرسوم این عبارت است: «مر به ابوالفضل-mer be abolfazl» و یا «مر به حضرت عباس». معنی این عبارت «سوگند به حضرت عباس(ع)» است.
در «بندر انزلی» نیز قسمهایی چون «به ابوالفضل العباس»، «به ابوالفضل»،«به قمر بنیهاشم»،«به دست بریده ابوالفضل» و «به دو بازوی شده ابوالفضل» میان اهالی شایع است.
در «لایبید» اصفهان اگر کسی را بخواهند به « حضرت عباس(ع)» قسم دهند، او را پای عَلَم حضرت عباس در یکی از تکیهها و یا مسجد محل میبرند، سپس شخص دست خود را به عَلَم گرفته و برای طرف مقابل قسم یاد میکند و میگوید: «حواله من به این عَلَم حضرت عباس اگر من اطلاعی از فلان احوال شما داشته باشم». و بدین طریق خود را بیگناه و مبرا میکند.
در «خرمآباد» لرستان نیز برخی از قسمها به این صورت ادا میشود: «وِ حضرت عباس»، یعنی به حضرت عباس و یا «حضرت عباس مابِنَ»، یعنی حضرت عباس بین(واسط) ما و یا «حضرت عباس نوم رئم بگر-hazrate abbas nom rem begere»، یعنی[اگر فلان کار را بکنم] حضرت عباس جلوی راهم را بگیرد.
سکه ای را به عنوان کفاره قسم در همانجا روی کُپه خاک میاندازند تا یک نفر که مستحق باشد، آن را بردارد.
این قسم تنها موردی است که همراه با آداب خاصی صورت میگیرد و در مواقعی که اختلاف عمیق باشد یا میان طرفین شبههای خاص وجود داشته باشد و با وساطت ریش سفیدان روستا نیز نتیجه ندهد، اجرا میشود.
در یک شمای کلی قسمهایی که در فرهنگ مردم ایران در خصوص نام مبارک حضرت عباس(ع) بیان میشود، از کلید واژههای زیر تشکیل شده است:
با توجه به مطالبی که عنوان شد و مطابق جدول میتوان گفت بعضی واژههای کلیدی همچون «حضرت عباس» و سپس «شمشیر» و «تیغ» آن حضرت و گاه واژه «دست»های مبارک حضرت از بیشترین موارد استعمال در قسمها برخوردار است و به کرات در عبارت قسمها آورده شده است. همچنین واژههایی چون «قمر» و «عَلَم» در این دست قسمها از توجه شایانی برخوردار است.
راویان:
پورجوان، کنگاور، کرمانشاه / ۱۳۳۷ عزت الملوک –
پنجعلی فروینهیی، صحنه، کرمانشاه / ۱۳۵۱-
– جعفر پورسیفالدینی، یزدان آباد، زرند کرمان / ۱۳۵۴
– دوشیزه زری خانی، زیوان، فشاپویه / ۱۳۵۲
محمد رضا خوشدل، قم / ۱۳۵۶ –
– توران مافی، قزوین / ۱۳۵۱
– محمد مهدی مظلومزاده، کازرون / ۱۳۵۱
– سید ماشاالله نظری، آباده، فارس / ۱۳۳۵
– حسن شفیعی، ایزدخواست، آباده / ۱۳۴۹
– حسن رنجبر، ایزدخواست، آباده / ۱۳۴۷
– عذرا پورقاسم، لاهیجان / ۱۳۴۹
– غلامرضا شهابی، لطفآباد، درگز، مشهد / ۱۳۵۲
– علی جلیلی طهماسبی، لردگان، چهار محال و بختیاری / بیتا
– سعیده یوسفزاده، رضائیه / ۱۳۵۵
– حسین گلبان، اصفهان / ۱۳۳۷
– فیضالله هادی، لایبید، میمه، اصفهان / ۱۳۵۲
– ناصر مساعی، کرویه، شهرضا / ۱۳۵۲
– علیاصغر طائی، سمیرمعلیا، اصفهان / ۱۳۵۳
– سید حسن طباطبایی، خمپیچ گلپایگان / ۱۳۵۲
– فرنگیس رزمینژاد، خورموج، بوشهر / بیتا
– حمید حیدریان، تنگستان، بوشهر / ۱۳۶۰
– بیبی ماه رهسپار، برازجان / ۱۳۵۱
– فرخنده پیشدادی، درتوجان، بندرعباس / بیتا
– مهرداد نائیجی، عالی چنگل، آمل / ۱۳۴۸
– سید محمدعلی جلالی، بندرانزلی / ۱۳۵۱
– هادی فیضالله، لایبید، اصفهان / ۱۳۵۱
– علیاصغر بیراوند، خرمآباد، لرستان / ۱۳۵۲
– مراد عبدلی، حسینآباد ناظم ، ملایر / ۱۳۵۱
این مقاله در فصلنامه «فرهنگ مردم» واحد فرهنگمردم مرکز تحقیقات صدا و سیما ، شماره یک، زمستان ۱۳۸۲،صص۲۷ تا ۳۶ به چاپ رسیده و برای باز نشر به «انسان شناسی و فرهنگ»ارائه شده است.