روز سه شنبه ششم مهر ماه، میلیونها نفر از مردم جهان و به ویژه در منطقهی آشوبزدهی خاورمیانه تماشاگران نخستین مناظرهی رونالد ترامپ و خانم هیلاری کلینتون دو نامزد برگزیدهی آمریکا برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری این کشور بودند این مناظره به ویژه از نظر مردم خاورمیانه از این جهت میتوانست حایز اهمیت باشد که به آنها امکان میداد تا بتوانند درک بهتری از مواضع ترامپ و هیلاری کلینتون داشته باشند و به این فکر کنند که انتخاب کدام یک از آنها میتواند. آیندهی روشنتری را پیش رویشان قرار دهد.
واقعیت این است که سیاستمداران آمریکایی همانند سیاستمداران اکثر کشورهای جهان هرگز آن شخصیتی نیستند که در جریان فعالیتهای انتخاباتی یا در مناظرههای تلویزیونی نشان داده میشوند و بنابراین در خوشبینانهترین شکل، همهی آنها پس از راهیابی به کاخ سفید فقط ممکن است به بخشی از وعدههایی که در جریان فعالیتهای انتخاباتی به مردم دادهاند عمل کنند و شخصیتشان در مقام رئیس جمهور همان شخصیت برساخته از سوی مشاوران انتخاباتی باشد که در پشت تریبونها و در مجامع انتخاباتی به نمایش درمیآمد، و شاید به همین دلیل شمار کسانی که حاضرند برای انتخاب رئیس جمهور به پای صندوقهای رأی روند در هر دوره به نسبت دورههای قبل کمتر میشود و آمارهای اعلام شده در آمریکا نشان میدهد که در این دوره چیزی کمتر از ۴۰% از حایزین شرایط شرکت در انتخابات مایلند که به حوزههای رأیگیری بروند. و به یکی از دو نامزد انتخابات رأی بدهند و به همین دلیل هم اکثر مردم علاقهای به تماشای مناظرهی دو نامزد انتخاباتی ندارند. اما در خارج از آمریکا و در خاورمیانه و آمریکای لاتین مسئله کمی متفاوت است و مردم این مناطق با وجود اینکه میدانند تغییر ساکنان موقت کاخ سفید لزوماً به معنای تغییر در سیاست خارجی آمریکا نخواهد بود اما میل دستیابی به کورسویی از امید هم برای نشاندن آنها در مقابل تلویزیون و تماشای مناظرههای انتخاباتی کافی است تا ساعتی را تماشاگر زد و خوردهای کلامی نامزدهای انتخاباتی باشند.
نوشتههای مرتبط
به ویژه آن که گاهی در این مناظرهها مطالبی مطرح میشود که مردم کمتر در جریان آنها قرار گرفتهاند و مخصوصاً در این دوره که آقای ترامپ، نامزد جمهوریخواهان در عرصهی سیاست خامتر از آن است که قواعد بازی را به درستی بداند و بنابراین ممکن است حتی به رغم توصیهی مشاورانش مسایلی را مطرح کند که نباید و به همین دلیل اولین مناظره کلینتون و ترامپ از آن دست برنامههایی بود که عدهی زیادی اشتیاق دیدنش را داشتند. اما آنچه که در این مناظره شاهدش بودند پاسخ چندان مناسبی به انتظار آنها نبود از یک سو تلاش خانم کلینتون برای اقناع هرچه بیشتر مردم طبقهی متوسط آمریکا که بنابر ماهیت طبقاتی خود بیش از هر چیز به داشتن جامعهای آرام، رفاه نسبی و سیاست خارجی تنش گریز احتیاج دارند به روشنی آشکار بود و اینکه او مجری همان سیاستی خواهد بود که باراک اوباما در طی هشت سال زمامداریاش سعی کرد اجرا کند. از سوی دیگران رونالد ترامپ چه در این مناظره و چه در سخنرانیهای انتخاباتیاش تلاش کرد تا خود را به رغم اینکه شخصاً جزء گروه یک درصدیهای آمریکا و یکی از سرمایه داران بزرگ است در گروه نودونه درصدیها قرار دهد یعنی اکثریت مردم که سالهاست، علیه وال استریت و سیاستهای سرمایهسالارانه اعتراض میکنند. آقای ترامپ که یک پوپولیست تمام عیار است این را به خوبی دریافته است که با شعارهای عوامپسند و سخن گفتن از برنامه های عوام فهم بهتر میتواند مقام نمایندگی تودههای مردم آمریکا و به ویژه کارگران و کشاورزان و طبقات فرودست جامعه آمریکا را به نام خود بزند، و مردمی را که از یک سو دچار اسلام هراسی شدهاند و بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر با کابوس حملات تروریستی بنیادگراها دست به گریبانند و از سوی دیگر، با کمک آقای ترامپ تصویر آمریکای قدرتمندی را در ذهن خود ترسیم کردهاند که باید فرمانروای دنیا باشد با خود همراه کند و به آنها آمریکایی را هدیه کند که نه بنیادگراهای اسلامی و نه استیلاطلبان روسیه و پوتین در برابرش جرأت عرض اندام داشته باشند و همان آمریکایی که در دوران بعد از جنگ جهانی دوم توانست در عرصهی سیاست جهان یکه سواری کند.
باز هم، همانند گذشته نقش کلانتر ستاره طلایی را به عهده بگیرد و البته که در چنین کشوری جایی هم برای مهاجرانی که از کشورهای خود آواره شدهاند نخواهد بود و آمریکا به سالهایی که یک مدینه رویایی بود باز خواهد گشت. اما واقعیت این است که اوضاع جهان دگرگون شده و از دورانی که آمریکاییها میتوانستند چنین رویاهایی داشته باشند سالها گذشته است و بنابراین آقای ترامپ هم همانقدر در اجرای وعدههایی که میدهد ناتوان خواهد بود که خانم کلینتون.
این مطلب در همکاری با مجله آزما منتشر شده است.