فصل پنجم: روانکاوی فروید
- زندگی با اشتباهات لپی (ادامه از قبل): یکی دیگر از نمونههای قابل بررسی از سوی فروید موردی است که در ترکیب لغزش زبانی و فراموشی لحظهای اتفاق میافتد که از نظر فروید، میتوان آن را بهمثابۀ پیشگویی وقوع اتفاقی درآینده تلقی کرد. او از ماجرایی یاد میکند به این شرح که روزی مهمان زوج جوانی بوده که به تازگی از ماه عسل برگشته بودند. زن جوان با خنده تعریف میکند که فردای روزی که از سفر بازگشته بودند، هنگامی که شوهرش را در آن سوی خیابان میبیند به خواهرش که همراه وی بوده، سقلمهای میزند و میگوید نگاه کن آقای اِل است که میرود. فروید بلافاصله اضافه میکند:
نوشتههای مرتبط
«او فراموش کرده بود که این آقا برای چند هفته شوهر او بوده است. وقتی که داستان را شنیدم بر خود لرزیدم ولی به خود جرئت ندادم استنباطی کنم. این رویداد کوچک، پس از چند سال تنها هنگامی مجدداً به ذهنم متبادر شد که شنیدم زندگی مشترک آنها به پایان ناخوشایندی ختم شده است» (همان: ۶۹).
پس از دید فروید، روانکاوی، نه تنها احیاکنندۀ قدرت جادویی کلمات است، بلکه میتواند به یاری اشتباهات لپی همزمان هم احضارکنندۀ جن کوچک مقیم اعماق روان باشد و هم فالگیر و پیشگویی که خبر از آینده و رازهای آن میدهد. «ممکن است این ایده به ذهن شما خطور کرده باشد که در این مثالها، اشتباهات لپی جای فالگیرها و پیشگویان باستان را گرفتهاند» (همان: ۷۰)؛ اما به واقع این گونه نیست. فروید اشتباهات لپی را محصول تداخل متقابل بین دو قصد متفاوت میداند (همان: ۷۳) و بر این اساس، ظاهراً بر آن میشود تا از این تداخل، ابزاری علمی بسازد و آن را در اختیارمان گذارد تا آشفته حالیِ ناشی از بازگشت به خرافات را فرونشانیم…؛ بههرحال، سخنرانی چهارم فروید عملاً صرف توضیح و توجیه این مطلب میگردد.
نکتۀ قابل توجه در سخنرانیهای مربوط به اشتباهات لپی این است که فروید هیچگونه نامی برای اقامتگاه قصدهای مزاحم برنمیگزیند و فقط به حوزههای پنهان زندگی روانی بسنده میکند تا بدین ترتیب وجود هرگونه پیوند بین این اعمالِ غافلگیرکننده و ناخودآگاه را در تعلیق و پردۀ ابهام نگاه دارد. زیرا میداند به محض آنکه نامی از ناخودآگاه بَرَد تمامی تلاش وی برای غیر مرضی دانستنِ اشتباهات لپی به تردید میافتد… مگر ناخودآگاه همان محلی نیست که مطابق نظر وی تمامی سرکوبشدگیها و آسیبدیدگیهای غرایز طبیعی از سوی فرهنگ و تمدن به آنجا رانده و تبعید میشوند؟ به گفتۀ خود فروید در کتاب ناخوشآیندهای تمدن (فرهنگ)، انسان هزینۀ بالایی برای متمدن شدناش پرداخته است…
در نمونۀ موردیِ یک عمل سرهمبندیِ ترکیبشده یا کژنهیدگی (همان: ۶۸)، با زبانی مواجه میشویم که شیئی را که متعلق به یکی از آشنایانش است، بیآنکه متوجه باشد میرباید و پس از آنکه با شگفتی آن را در میان لوازمش میبیند، با ارسال نامهای به آن آشنا متذکر میشود که آن شئ را که ناخواسته ربوده است، روز بعد نزد او خواهد فرستاد. اما روز بعد در کمال حیرتی دیگر درمییابد که نمیتواند آن را پیدا کند تا به تعهدش عمل کند. آیا در نمونۀ مذکور این «قصد مزاحم»، یعنی همان جن کوچکی که مداخلهگرایانه مانع تصمیم زن میشود، همان غریزۀ طبیعیِ خواست مالکیت نیست که بشرِ جامعهپذیر شده، بهواسطۀ فرهنگ لازم بوده تا تربیتش کند و با آموزههای اخلاقی و حقوقی آشنایش سازد؟ و یا در مورد مردی که اشتباهاً سوار قطاری میشود که مسیر حرکتش مخالف شهری است که به اجبار میبایست به آنجا میرفت (همان: ۹۰). آیا این قصد مزاحم، همان غریزۀ طبیعیِ میل به آزادی و فارغ از تقیدِ لذتطلبانه نیست که از هر آنچه که آن را به تهدید و محدودیت وادارد، دوری میجوید…؟ مواردی از این دست در نمونههایی که فروید میآورد بسیار است اما بهدلیل اجتناب از درازگویی از آنها چشمپوشی میکنیم. مهم این است که پیوند اشتباهات لپی را با غرایز طبیعی فروخفته و سرکوبشده نشان دهیم؛ بهعبارتی تداخل قصد ناخودآگاه با قصد خودآگاه. خودآگاهی که برای حمایت و حفاظت از فرهنگ و دوری جستن از بربریّتِ غرایز طبیعی به یاری صورتهای انتزاعیِ برآمده از قراردادهای اجتماعی (انسان جامعهپذیرشده)، بهمنزلۀ محصول جوامع طراحی میشود تا بدان وسیله غرایز طبیعی را مهار کند. مسلماً چنین عملی بدون آسیبزدن به روان صورت نمیگیرد و به این دلیل، به رغم اطمینان خاطر دادنهای مکرر فروید، اشتباهات لپی را از منظر آسیبشناسی نیز میتوان بررسی کرد.
به هر حال ممکن است روانکاوی نتواند معضلات پارادوکسی اشتباهات لپی را از میان بردارد، اما مطالعۀ آنها بهنوعی میتواند به ما کمک کند تا در جایگاه انسانِ روشننگر و دوستدار کسب دانش نسبت به خود، بدون هیچ تعصب و وحشتی چشمها را به روی وضعیت روانیِ وجودیمان در هستی اجتماعی باز کنیم…
(ادامه دارد…)