معرفی کتاب «چه کسی بر جهان حکومت می کند»
چه کسی بر جهان حکومت می کند؟ مجموعه ای تأمل برانگیز از مقاله های منتشر شدۀ چامسکی است. او با برخورداری ازدانش و بینش فراوان و با نگاهی بسیار دقیق ،سیاست داخلی و خارجی آمریکا را بررسی میکند. اگر به دنبال پاسخ سوالاتی همچون چه کسی بر جهان حکومت میکند ؟ تأثیر روشنفکران در اداره جهان چیست؟ آیا روشنفکران می توانند در تغییر جهان سهیم باشند؟ آیا ایالات متحده یک کشور تروریستی است؟ آیا می توانیم در مورد سقوط آمریکا صحبت کنیم؟ آیا ایالات متحده از نظر رهبری جهان رقبای واقعی دارد؟ نقش ایالات متحده در درگیری فلسطین چیست؟ آیا دموکراسی توسط منافع شرکت ها تهدید می شود؟چالش های آینده ما چیست؟ سر انجام این روند چه خواهد شد ؟هستید ،خواندن این کتاب به شما پیشنهاد می شود. نوام چامسکی نویسنده آثار سیاسی بی شماری است. او استاد برجسته زبانشناسی و فلسفه دانشگاه MIT است و به دلیل ایجاد تحول انقلابی در زبان شناسی مدرن ، اعتبار زیادی دارد.
چامسکی به خاطرعقاید و مواضع روشن خود درمورد ایالات متحده آمریکا ،چهرۀ شناخته شده ای است. اتفاقاتی که در طول سالهای گذشته با دخالتهای آمریکا رخ داده ،باعث به وجود آمدن مواضع بسیار سختگیرانه چامسکی شده است. این کتاب دیدگاهی کاملاً انتقادی راجع به سیاست های جهانی ارائه می دهد و هدف کتاب زیر سوال بردن وضع موجود و نظم برقرار شده است.کتاب چه کسی بر جهان حکومت می کند؟ مناسب افرادی است که علاقه مند به بحث های کلان در سیاستهای بین المللی هستند ونگاهی انتقادی به سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا دارند. در این کتاب چامسکی مسئولیت روشنفکران را گوشزد کرده و عدم حمایت آنها از تغییر را محکوم می کند. او ایالات متحده را به عنوان “اصلی ترین کشور تروریستی در جهان دیروز و امروز” به تصویر می کشد ،در مورد سقوط و افول قدرت ایالات متحده اظهار نظر می کند ودارای مواضع انتقادی در برابر مثلث ایالات متحده ، اسرائیل و فلسطین است.
نوشتههای مرتبط
اولین موضوع اصلی این کتاب در مورد نقش و تأثیر روشنفکران است. چامسکی برای توضیح اصطلاح “روشنفکران” ،انواع مختلف متفکران را توصیف می کند. برخی از روشنفکران را”ارزش مدار” نامگذاری میکند، آنها می توانند تهدیدی برای دولت های دموکراتیک باشند و این تهدیدات و خطرات میتوانند به همان اندازه که در گذشته از سوی طبقه اشراف وجنبش های فاشیستی بر دولت ها تحمیل میشد، باشند. روشنفکران دیگر “معماران اصلی” سیاست دولت هستند. همانطور که چامسکی یادآوری می کند (اشاره به آدام اسمیت)آنها ارباب بشر هستند. آنها همه را برای خود می خواهند و به نفع مردم حکومت نمی کنند چامسکی میپرسد مسئولیت روشنفکران چیست ؟آیا سهم آنها عمدتا در حوزه اخلاق است یا آیا آنها نیز نقش های عملی دارند؟ آیا روشنفکران ،به عنوان مخالفانی که قادر به پیشبرد اهدافی مانند آزادی ، عدالت یا صلح هستند ، باید نقش داشته باشند؟ آیا آنها فقط باید به عنوان افرادی تکنو کرات و سیاست محور نقش خود رادر ساختار قدرت بازی کنند ؟ به عنوان مثال ، آیا نلسون ماندلا یک چشم انداز بود یا یک تروریست؟ آیا جنگ با تروریسم و حمله به عراق و افغانستان پس از ۱۱ سپتامبر در خدمت منافع آزادی و صلح بود؟
چامسکی منظورش این است که ما فراموش می کنیم روشنفکران ،انسانهای برگزیده ای هستند ؛به همین جهت فرصت های بیشتری دارند و چون نسبت به دیگران فرصت های بیشتری دارند ،مسئولیت بیشتری نیز بر دوش آنان است . ورودی آنها می تواند فرآیندهای تصمیم گیری را هدایت کند. کسانی که از ارزش ها در برابر سازش دفاع می کنند در بهترین حالت نادیده گرفته می شوند ،در غیر این صورت “مجازات” می شوند یا در بدترین حالت به عنوان تروریست طبقه بندی می شوند.
چامسکی در فصل دوم کتاب،تروریست ها و توسعه تروریسم را مورد بررسی قرار میدهد. رسانه ها برای اطلاع رسانی در مورد ترور و تروریستها ادبیات ویژه ای دارند. زمانیکه از حمایت “جهان”در مقابل نابودی تروریست ها خبر میدهند ؛ منظور آنها از “جهان”آمریکا ،اسرائیل و برخی از سیاستمداران غربی هستند ؛در حالیکه نظر سنجیهای بین المللی مانند گالوپ در مورد نظرات مردم عادی آمار دیگری را نشان میدهند که غالبا با اخبار رسانه ها در تعارض است. باید اختلافها و مصلحتهای سیاسی را که منجر به اقدامات جنایتکارانه میشود و با برچسب “اقدامات تلافی جویانه “علیه تروریسم توجیح می شود ؛ شناسایی کنیم و حواسمان به افزایش عملیات تروریستی و تهدیدهای رادیکال باشد که ناشی از سیاست های کنونی جهان است. چامسکی گرایش کشورهای دموکراتیک خصوصا آمریکا را برای تبدیل شدن به کشورهای تروریستی محکوم می کند، وقتی جنایات توسط ایالات متحده تحریک و یا صورت میگیرد ، “جهان” آنها را تحمل می کند و “جهان” سعی میکند اقدامات مختلف ، از جمله جنایتهایی را که به عنوان ضروریات یا حوادث ناخواسته تلقی می شوند ، مشروعیت بخشد.همچنین چامسکی جرم و جنایت را به سه دسته تقسیم میکند ،جنایت با قصد قبلی ،کشتار اتفاقی و کشتار مردم با علم به نابودی مردم،او معتقد است آمریکا واسرائیل متعلق به گروه سوم هستند زیرا اقداماتشان ،همواره باعث نابودی هزاران هزار افراد بیگناه میشود.
در فصل سوم چامسکی توضیح میدهد، کشورهای غربی خصوصا آمریکا، افراد را شکنجه میدهند و با بهانه هایی همچون “ضرورت دستیابی به نتیجه” یا “جنگ علیه تروریسم” اعمالشان را توجیح می کنند و همواره ادعا می شود، رهبران سیاسی آمریکا و عوامل آنها در اجرای این اعمال وحشیانه مقصر نیستند چون خیر مردم را میخواهند واینگونه از زیر بار مسئولیت اعمال جنایتکارانه خود سر باز میزنند .چامسکی معتقد است شکنجه به خودی خود وحشتناک است اما از آن خطرناکتر “فراموشی تاریخی” است زیرا نه تنها به ارزش های اخلاقی و فکری آسیب می زند.بلکه این فراموشی باعث تکرار و یا فراهم آمدن بسترهای مناسبی برای جنایتهای بیشتری در آینده میشود.
چامسکی میگوید :”حمایت از دموکراسی جولانگاه ایدئولوژیست ها و تبلیغات چی هاست اما در دنیای واقعی تنفر نخبگان از دموکراسی بسیار عادی و رایج است ؛شواهد بسیاری وجود دارد که، نشان میدهد حمایت از دموکراسی تا جایی پیش می رود که به اهداف اجتماعی و اقتصادی سیاستمداران غربی کمک کند”.(۷۹) در ادامه به آثار جانبی فعالیت های اقتصادی و صنعتی پرداخته واشاره میکند میتوان تهدیدها و خطرات موجود در نظام های مالی را با پرداخت گنندگان مالیات جبران کرد اما نابودی محیط زیست غیر قابل جبران است . با وجود این شرایط ،جمهوری خواهان بودجه سیاست های جلوگیری از فاجعه محیط زیستی را،کاهش داده اند.رئیس جدید کمسیون مسائل محیط زیستی میگوید” مسائل محیط زیستی مشکلی نخواهد داشت زیرا خداوند به نوح وعده داد که دیگر هیچ سیلی زمین را تهدید نمیکند “،(۹۴).اگر عده ای در کشورهای غیر غربی چنین اظهاراتی را بیان میکردند ، همگان میخندیدند، ولی چون عده ای قدرتمند در کشور ثروتمندی همچون آمریکا چنین ادعایی میکند کسی به آنها نمیخندد.
نویسنده در یکی از مهمترین فصول کتاب ، به مسئله زوال و افول آمریکا پرداخته و این مسئله را تبیین میکند؛ باور عمومی این است که تا چند سال پیش آمریکا ابر قدرتی بی رقیب بود اما قدرتش به مرور زمان افول کرد ؛ از نظر چامسکی قدرت آمریکا از جنگ جهانی دوم به بعد روندی کاهشی به خود گرفته است و سقوط آمریکا در جامعه داخلی خود نیز قابل مشاهده است . در ایالات متحده آنچه برای عده ای سقوط و نابودی است برای برخی ثروت و قدرت فراوانی را به ارمغان آورده است ،در کشوری که در مقایسه با دیگر کشورهای جهان امکانات فراوانی دارد عده ای برای بقا میجنگند.
چامسکی در فصل سیزدهم ،مسئله تامین امنیت دولتها در جوامع را بررسی میکند ،از آنجا که وظیفه و رسالت اصلی دولتها تامین امنیت جامعه است ازسال۱۹۴۵ به بعد وظیفه آمریکا برای تامین امنیت ،مقابله با تهدید ات روسیه بوده است.اما این سوال مطرح میشود که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سیاست خارجی آمریکا چه تحولاتی روی داد؟یکی از جالب ترین دور اندیشی هایی که در برنامه های آمریکا به وجود آمد روابطش با خاورمیانه بود، زیرا خاورمیانه منطقه بسیار مهمی بود و اتفاقاتی در آنجا رخ میداد که ارتباطی به روسها نداشت ،نگرانی آمریکا ظهور جنبش های ملی گرایانه ای بود که هیچ کنترل و مدیریتی بر ای آنها در نظر نگرفته بود .نکته قابل توجهی که چامسکی مطرح میکند این است که ،در نهایت امنیت مردم برای سیاست گذاران ،کوچکترین اهمیتی ندارد به طور مثال مسئلۀ گرمایش جهانی و سلاح های هسته ای تا چه حدی میتوانند تهدیدی جدی برای بشریت باشند و سیاستمداران جهان تا چه اندازه این مشکلات را برای حفظ امنیت و بقاء بشر جدی گرفته اند.
فصل هفدهم تحت عنوان آمریکا سالار تروریست های جهان است ،به انتشار مقاله ای درسال ۲۰۱۴ اشاره میکند، به دستور اوبا ما اسناد عملیات تروریستی سازمان سیا مورد بررسی قرار میگیرد و خواسته میشود که، تمام علل و عوامل دخیل در شکست یا پیروزی وارسال سلاح و کمک های مالی به گروه های شورشی و معارضان سایر کشورها را مشخص کنند اما بعد از انجام بررسیها اعلام کردند که به موارد چشمگیری برخورد نکرده اند از این رو اوباما گفت ،به ادامۀ اجرای این سیاست ها وعملیات تمایلی ندارد؛ بعداز این افشاگری ومشارکت آمریکا در عملیات تروریستی ،هیچ فریاد اعتراضی به گوش نرسید ،زیرا در فرهنگ سیاسی غرب این امر کاملا طبیعی است که رهبران جهان آزاد، باید تروریست های خودسر باشند اگر هر کشور دیگری خصوصا روسیه را جع به چنین عملیاتی افشاگری میکرد فریاد خشم آمریکا و غرب ،گوش فلک را کر می کرداما عملکرد آمریکا و خصوصا اوباما بعنوان یک فرد شایسته و برنده جایزه نوبل همگان را به سکوت و تایید وا داشت .موضوع قابل توجه در این افشاگری ،ذهنیت سیاستمداران جهان است ،زیراعملیات جنایتکارانه آمریکا را بسیار طبیعی میدانند به همین جهت چهرۀ آمریکا بعنوان یک ابر قدرت ،هرگز در جهان خدشه دار نخواهد شد.تعجبی ندارد که مردم جهان این نگاه را نپذیرند ،بسیاری از نظرسنجیهای بین المللی نشان داده است که مردم جهان آمریکا را بزرگترین خطر تروریستی و بزرگترین تهدید برای صلح جهانی میشمارند .اما سیاستمداران آمریکایی لازم نمیدانند که مردم آمریکا این اطلاعات را داشته باشند و درباره آن چیزی بدانند.به دنبال حمله تروریستی به مجله شارلی ابدو نخست وزیر فرانسه مانوئل والس علیه تروریسم و جهادیسم و اسلام گرایی افراطی اعلام جنگ کرد و رئیس حزب کارگر اسرائیل اسحاق هرزوگ گفت:”تروریسم تروریسم است و انواع و اقسام ندارد تمام ملت هایی که به دنبال صلح و آزادی هستند امروز در برابر خشونت با چالشی هولناک مواجه شده اند”.(۳۳۳)به دنبال این حادثه ،مقالات زیادی درباره ریشه های این اتفاق در فرهنگ اسلامی نوشته شد و آن مقالات غالبا به دنبال راه حل هایی برای مقابله با موج تروریسم اسلامی بودند.چامسکی در این فصل نمونه های فراوانی را از کشتار خبرنگاران و روزنامه نگاران توسط عوامل غربی در نقاط دیگر جهان بر میشماردکه هیچ کس به خود زحمت نداده است که ریشه های این اتفاقات را در تاریخ و فرهنگ غرب و مسیحیت جستجو کند.
چامسکی در فصل آخر به پرسش اصلی کتاب “یعنی چه کسی بر جهان حکومت میکند؟”می پردازد زمانیکه این پرسش به ذهن خطور میکند افراد بلافاصله دولت ها و قدرت های بزرگ را مسئول تصمیمات ووضعیت کنونی میدانند.احتمالا این پیش فرض غلطی نیست اما میتواند گمراه کننده باشد .واقعیت این است که موسسات عظیم مالی و بنگاه های چند منظوره و چند ملیتی اقتصادی که اصول و اعتقادات خاص خود را دارند “اربابان بنی بشر “هستند آنها همه چیز را برای خود میخواهند و هیچ چیز را برای دیگران نمیخواهند و همین اصل باعث جنگ پایان ناپذیر طبقاتی میشود این سازمانها با تکیه بر قدرت دولتها از قدرت خود شان محافظت میکنند.چامسکی میگوید:حال اگر دوباره به اولین سوالی که ابتدای این کتاب مطرح شد باز گردیم یعنی”چه کسی بر جهان حکومت میکند؟”شاید بخواهیم سوال دیگری بر آن اضافه کنیم که “چه اصولی و ارزش هایی بر جهان حکومت میکند؟”این سوال باید در وهله اول در ذهن شهروندان کشورهای ثروتمند و قدرتمند جهان ریشه بدواند؛شهروندانی که به لطف مبارزه کسانی که قبل از آنها زیسته اند آزادی و امتیازات و فرصت های بیش تری به ارث برده اند و امروزه نیز با انتخابی بسیار سرنوشت ساز مواجه شده اند:این که چگونه باید به چالش بزرگتربشری پاسخ دهند.(۴۱۱)
۲۰تهران-۲۰آذر ۱۳۹۹
مشخصات کتاب:
چامسکی،نوام،۱۳۹۶،مترجم محسن عسکری جهقی،تهران انتشارات ثالث