انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

از بهشت و دوزخ در قلمرو دینی تا اتوپیا و دیستوپیا در هستی اجتماعی (قسمت ۱۹)

«سرکوبِ» عواملِ دیستوپیایی در آرمانشهرها

اما آرمان شهرهای دیگر چه ! به عنوان مثال در آرمان شهر تامس مور!؟ قبل از پرداختن به آن باید گفت که یکی از ویژگی های بسیار مهمِ آن، اصرارِ مور، در ترسیم اتوپیای جامعه طبقاتی و پدر سالار است. اگر شهر آرمانیِ افلاطون و نیز فارابی (که بعد از بحث مور، به آن خواهیم پرداخت) ، مبتنی بر «نیاز و تعاونِ» افراد به یکدیگر است ( ۱ ) ، اما آرمان شهر تامس مور، بر این اساس تأسیس نمی‌شود ؛ بلکه شکلی جزیره گونه دارد و طبق روایت مور، نخستین ساکنان این جزیره ، افراد بومی بودند «بی ادب و نافرهیخته»، اما ، روزگاری شخصی به نام یوتوپوس (Utopos)، جزیره را تصاحب می‌کند نام خود را بر آن می‌گذارد و ساکنان شکست خورده را به بردگی خود می گیرد تا آنجا را مناسب سکونت افراد فرهیخته و انسانهای سزاوار، بسازند ….! ( ۲ ) . بنابراین مور از همان ابتدا ، جامعه ی«استعمار گر» مورد نظرش را نشان مان می‌دهد. با همان بینشی که فی المثل دولت استعمارگر بریتانیا نسبت به سرزمین هایی که به تصرف خود درمی آورد ، داشته است . و ناگفته نماند در جامعه آرمانی مور، با وجودی که مالکیت خصوصی در آن منحل شده است ، اما روابط اجتماعی ، از ساختاری طبقاتی پیروی می کند . ( ۳ ) . وانگهی با ضوابط سخت و مقرراتی که تامس مور در نحوه زندگی اتخاذ می‌کند، می توان گفت شهروندان اتوپیای وی ، در خانه هایی شیشه ای زندگی می‌کنند. چرا که همه راههایی را که برای «پنهان کردن» اعمال می‌تواند وجود داشته باشد، در «آن ـ شهر»، از قبل شناسایی و بسته شده است . به قول خودِ مور: «همه چشم در چشم هم زندگی می‌کنند» ( ۴ ).

وانگهی ما با جامعه ای به شدت پدر سالار و سلسله مراتب مواجه ایم. هر خانوار از پیرترین فردِ مذکر فرمان می‌برد. و زنان از شوهرانشان و فرزندان از اولیای خود. ( ۵ ) ، و البته این جامعه مردسالار، این اجازه را برای شوهران می‌دهد تا حق کیفر همسران خود را داشته باشند ( ۶ ).
مور، تصاویر آیینی بسیار خاصی از روابط خانوادگی و اجتماعی در آرمان شهرش ارائه می‌دهد؛ چه آنجا که به «اقرار» زنان و کودکان نزد شوهران (پدران)، و طلب بخشش، ـ قبل از رفتن به پرستشگاه ـ می‌پردازد ( ۷ ) و یا جایی که به نحوه ی حضور ساکنان آرمانشهر در پرستشگاه و چگونگی قرار گرفتن افراد بنا بر سن و جنسیت شان می‌پردازد ( ۸ ). وانگهی به نظر می‌رسد در سرزمین آرمانی مور ، احتمالا بنا به خودمحوریِ سلیقه ی مور ، زنانِ اتوپیای مور از آرایش کردن پرهیز می‌کنند و زیبایی جسمانی را در «عفت و فرمانبرداری از شوهران» می‌دانند ( ۹ ).
اما اندکی هم از سازمان اجتماعی بردگان در اتوپیای مور بگوییم . چنانچه طبق گفته های مور ، افراد به چند طریق به برده تبدیل می‌گردند. یا بی‌جواز از شهر آرمانی خود بیرون رفته اند ( ۱۰ ) یا به اعمال خلاف قوانین یوتوپیا عمل کرده اند و یا آنهایی که در جنگها به دست افراد ساکن در یوتوپیا اسیر شده اند ؛ و یا محکومین به مرگی که از ملتهایی دیگر خریداری شده اند. ( ۱۱ ). از این ها گذشته ، بردگان همواره در غل و زنجیرند و «اهل یوتوپیا با بندگان بومی خویش سخت تر از دیگران رفتار می‌کنند، ایشان را پست تر می‌شمارند و برای کیفر سزاوارتر»، زیرا از امکان تربیت برخوردار بودند اما بدان عمل نکردند ( ۱۲ ). و جالبتر از همه اینکه تامس مور چنان خود (!؟) یا اتوپیایش را گرفتار غرور و خودپسندی کرده است که رده ای از «بردگان داوطلب» را به جمع بردگان یوتوپیایش اضافه می‌کند!! بردگانی که از مکان و یا شهرهای دیگر آمده اند تا داوطلبانه کمر به خدمت و بندگی اهالی یوتوپیا بندند! ( ۱۳ ).
هنگام جنگ از مزدوران استفاده می‌کنند و از نفوذ در افراد دشمن و تطمیع آنان به نفع خود، کوتاهی نمی‌کنند ( ۱۴ ). و با وجودیکه از جنگ بیزارند، اما هم زنان و هم مردان یوتوپیا هر روز تمرینهایی در خصوص رزم و جنگاوری دارند ( ۱۵ )؛ و در خصوص کاهنان یا همان مردان مقدس و دینی یوتوپیای مور باید گفت ، که از آنجا که مردانی بسیار مقدس هستند و از اینرو تعدادشان اندک است ، در هنگام جنگ تنها هفت تن از آنان با سپاه عازم نبرد می‌شود ( ۱۶ )؛

چنانچه دیدیم هم زنان، از حقوقی که مردان برخوردارند، بی‌بهره اند. و هم با جامعه مواجه ایم که در آن بردگی را هم منحل نکرده اند. آنچه به چشم می‌خورد پیروی از ساختاری طبقاتی و تبعیض آمیز است. و نکته بسیار جالب اینکه، اتوپیای مور، چنان «انسان محور»انه است که به نظرش جوجه هایی که خانوارها مطابق با روش خاص ازدیاد تولید ماکیان می‌پرورانند، به محض سر از تخم درآوردن «آدمیان را می‌شناسند و به جای مادرانشان به دنبال آنان می‌روند …!» ( ۱۷ ) .
و بالاخره اینکه معتقدند روح انسان نامیرا است و پس از این زندگی، در جهان دیگر، خداوند برای فضیلت و اعمال خوب انسانها پاداشی در نظر گرفته است و همچنین مجازاتهایی برای گناهانکاران و به کیفر رساندن آنان؛ بنابراین به جهان پس از مرگ باور دارند و با چشم پوشی از لذت کوتاه فردی و مقدم شمردن خیر همگانیِ مورد تفسیر و تأیید مور در این دنیا، خداوند به جبران آن، در دنیای پس از مرگ، ساکنان اتوپیا را با خوشی بزرگ و بی پایان پاسخ می دهد. ( ۱۸ ) .
ادامه دارد …

منابع :
۱. افلاطون، جمهور، ترجمه فؤاد روحانی ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، تهران، ۱۳۴۸.
۲. مور ، تامس ؛ آرمانشهر ( یوتوپیا ) ؛ ترجمه داریوش آشوری .ـ انتشارات خوارزمی ، چاپ دوم ۱۳۷۳،ص ۶۸
۳. همان. ص ۶۹
۴. همان ، ص۸۵ .
۵. همان ، ص ۸۰ .
۶. همان ، ص۱۰۸ .
۷. همان ، ص ۱۳۲ .
۸. همان ، ص ۱۳۳
۹. همان ، ص ۱۰۹ .
۱۰. همان ، ص ۸۵ .
۱۱. همان ، ص ۱۰۴ .
۱۲. همان ، ص ۱۰۴ .
۱۳. همان ، ص ۱۰۴ ، ۱۰۵ .
۱۴. همان ، ص ۸۶ .
۱۵. همان ، ص ۱۱۳ .
۱۶. همان ، ص ۱۲۹ .
۱۷. همان ، ص ۶۹ .
۱۸. همان ،ص ۹۴ .