انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

چهار تفاوت شخصیتی بین پسرها و دخترها

مارک تراورس برگردان آذر اصغریان دهکردی

این تحقیق تفاوت‌های جنسیتی جالبی را در افراد پیش- نوجوان نشان می‌دهد.
گاه روانشناسان به مزاح می‌گویند که بیشتر مطالعاتشان روی افراد “irdWe” [1] انجام شده. منظور از این افراد آن دسته از کسانی هستند که در کشورهای غربی، تحصیل کرده، ثروتمند، صنعتی و دموکراتیک زندگی می‌کنند.
گرچه، این شوخی در زمینه‌ی علم لطف خود را از دست داده و به این معناست که پژوهش‌های اندکی درصدد برآمدند تا فراتر از حوزه‌ی بشریت گام نهند و با محدود کردن مردم از هر قوم و کیشی در تحقیقاتشان به روانشناسان ثابت کردند که کلّیت‌گرایی همیشه هم روند معقولی نیست.
البته گروه دیگری نیز هستند که در تحقیقات روانشناسی کمتر بدان پرداخته‌اند: کودکان و نوجوانان.
نکته‌ی جالب توجه این است که گاه مقالات هنجار شکنی می‌کنند و به کشف یک رده‌ی جدید جمعیت شناسی می‌پردازند.
این دقیقاً هدف مقالات نوظهور در مجلاتِ روانشناسی شخصیتی و اجتماعی است. تیمی از روانشناسان به رهبری کاساندرا براندز [۲] در دانشگاه نورث وسترن [۳]، مادران ۴۴۰ کودک ۹ تا ۱۳ ساله را استخدام کردند تا در پروژه‌ی تحقیقاتی چند موجی مشارکت کنند. کار مادران بسیار ساده بود: از آنها خواسته شد تا از طرف کودکان‌شان تست روانشناسی شخصیت را هر سال برای چهار سال متوالی پر کنند.
هدف از این مقاله، شناسایی تغییرات شخصیتی در اوایل نوجوانی و در طول زمان بود. دو فرضیه روی کار بود. فرضیه‌ای که اصل بلوغ [۴] نامیده می‌شود و بدین قرار است که با رشد و تکامل شخص از کودکی به بزرگسالی، آنها بالغ‌تر، اجتماع مدارتر و خود گردان‌تر می‌شوند. آنها به مدل بهتری از کودکی‌شان تکامل یافتند. فرضیه‌ی دیگر، یک فرضیه‌ی رقابتی تحت عنوان فرضیه‌ی قطع [۵] بود که نشان می‌داد مسیر نوجوانی به بزرگسالی مسیر مستقیمی نیست و این که نوجوانان در طی دوره‌ی رشد و تکامل نوعی رفتار غیر اجتماعی و اختلال در نظم از خود بروز می‌دهند.
محققان مایل بودند بفهمند که آیا این تغییرات شخصیتی از ۹ تا ۱۳ سالگی حاکی از اصل بلوغ بود یا فرضیه‌ی قطع. به منظور پیشبرد این اهداف، آنها پنج ویژگی مهم شخصیتی را مسیریابی کردند:
برونگرایی، روان رنجوری، گشودگی به تجربه، سازگاری و هوشیاری
نکته‌ی جالب توجه این که، حداقل طبق گزارشات رسیده از مادران‌شان آنها به ثبات چشمگیری در این ویژگی‌ها رسیدند. برای مثال، خجالتی بودن که محققان آن را عنصر فرعی روان رنجوری می‌نامند در طول این دوره‌ی چهار ساله کاملاٌ ثابت بود. ویژگی‌هایی مانند سازماندهی، فهم، ملاحظه کاری و هیجانات مثبت نیز تغییرات نامحسوسی داشتند.
گرچه، برخی از ویژگی‌ها هم تغییر محسوسی داشتند. از میان پنج بُعد شخصیتی ارزیابی شده، سازگاری بیشترین میزان تغییر را نشان داد- کودکان ۱۳ ساله نسبت به ۹ سالگی خودشان از نظر سازگاری امتیاز بیشتری کسب کردند. به علاوه، گشودگی به تجربه از ۹ سالگی به ۱۳ سالگی رسید.
محققان همچنین چهار تفاوت جالب جنسیتی را مشاهده کردند. برای مثال، پسرها:
کاهش چشمگیری در روان رنجوری از خود نشان دادند.
احتیاط و ملاحظه کاری محسوسی را از خود نشان دادند.
به بیان دیگر، دخترها:
برونگرایی محسوس‌تری از خود نشان دادند.
دستاوردگرایی چشمگیرتری داشتند.
محققان خاطرنشان شدند که ” در کل، یافته‌ها حاکی از آن است شخصیت کودکانی که در اواسط کودکی اندکی به بلوغ رسیده‌اند از لحاظ خود تنظیم گری که میان‌بُری به حوزه‌های دیگر است طی فرضیه‌ی قطع صرفاً در گشودگی از تجربه مشهودتر است. این نتایج طبق گزارش مادران حمایت زیادی از پیوستار بلوغ شخصیتی در دوره‌ی پیش از نوجوانی به عمل می‌آورد نسبت به آنچه در فرضیه‌ی قطع گفته شد.”
این مقاله، برخی از یافته‌های مربوط به اصول پژوهشی شخصیت بزرگسالان را منعکس می‌کند جایی که اتفاق نظری مبنی بر پیشرفت شخصیتی اندکی در بزرگسالان در طول زمان وجود دارد. برای مثال، تحقیقات نشان می‌دهد که مثلاً انسان‎‌ها در پنجاه سالگی نسبت به بیست سالگی خوش بین‌تر می‌شوند و همان‌طور که پا به سن می‌گذارند سازگارتر و هوشیارتر می‌شوند. حتی همان‌طور که یافته‌ها نشان می‌دهند افراد خود شیفته متوجه می‌شوند که باید با گذشت زمان رفتار ملایم‌تری داشته باشند.

[۱] Western. Educated, industrialized. Rich and democratic
[۲] Cassandra Brandes
[۳] Northwestern University
[۴] Maturity Principle
[۵] Disruption Hypothesis

 

Four Personality Differences between Boys and Girlsّّ
Mark Travers
Jan 02. 2021