انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

رابطه فرهنگ و بیمار روانی

مهوش مافی
دانشجوی دکترای روان شناسی سلامت

چکیده

فرهنگ به چه معناست .بیماری روانی چیست ؟ آیا فرهنگ در علت شناسی ، نشانه شناسی و درمان بیماریهای روانی نقش دارد؟ چندین نظریه آسیب شناسانه روانی مطرح گردیده است ازجمله دیدگاه مرضی ، آماری ، انسانی ، سازشی و فرهنگی که از نگاه فرهنگی رفتارها و بازخوردها ی یک فرد بر حسب محیط اجتماعی که در آن زندگی می کند بهنجار یا نابهنجار هستند و چهار نوع رابطه بین فرهنگ و بیماری روانی مطرح شده است .مفهوم بهنجار و نابهنجار،فراوانی موارد مرضی،اوضاع منجر به اختلالات روانی و نوع اختلالاتی که در فرهنگهای مختلف متفاوت است که در هر چهار نوع رابطه مطالعات علمی در کشورهای مختلف انجام شده است که اکثر مطالعات تبیین را بطه فرهنگ و بیماری روانی راتائید کرده اند بر همین اساس جدول تشخیصی و آماری اختلالات روانی نشانگان وابسته به فرهنگ را با توضیحات مختصر ارائه داده است و توجه متخصصین روانپزشکی و روان شناسی را به این مهم جلب نموده که در تشخیص اختلالات روانی به این نشانگان توجه نمایند .

فرهنگ چگونه تعریف می شود ، منظور از بیماری روانی چیست و چه رابطه ای بین این دو واژه وجود دارد ؟
در ابتدا تعریفی از فرهنگ ارائه می شود: به مجموع مختصات مادی و غیرمادی عمدتاً اکتسابی و تا اندازه‌ای انتسابی در یک جامعه در یک مقطع زمانی / مکانی خاص اطلاق می‌شود که به آن جامعه هویت و انسجام درونی و برونی داده و آن جامعه برای حفظ خود و از طریق ابزارهای آموزشی از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌کند.به عقیدهٔ ایشان هر جامعه‌ای می‌تواند به صورت داوطلبانه و با تکیه بر گروهی از پیش شرط‌ها، در قالب قراردادی نوعی اصالت و انسجام فرهنگی ایجاد کند و همان را پایهٔ پیوند میان اعضایی کمابیش گسترده خود بگیرید. (فکوهی ۱۳۹۰)
فلسکرود فرهنگ را چنین تعریف می کند : فرهنگ به سامانه آموخته شده ای از ارزشها ، باورها ، معانی و آدابی که به روشهای الگوبندی شدهاز نسلی به نسلی دیگر منتقل می شوند اشاره دارد (فلسکرود ۲۰۰۰۱ به نقل از خدایاری فرد و جعفری کندوان ).
بیماری روانی در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی اینگونه تعریف شده است : هر اختلال روانی به عنوان نشانگر یا الگوی رفتاری یا روانی قابل ملاحظه بالینی در نظر گرفته می شود که در یک فرد ظاهر می شود و یا با ناراحتی فعلی ( برای مثال یک نشانه دردناک )، ناتوانی(یعنی اختلال ذر یک یا بیش از یکی از زمینه های کارکردی ) و یا با افزایش قابل ملاحظه خطر مرگ ،درد ، و از دست دادن آزادی رابطه دارد (انجمن روان پزشکی آمریکا ، ۲۰۰۰)
در پاسخ به چیستی بیماری روانی باید نظریه های آسیب شناسانه روانی را مد نظر قرار دهیم .از جمله دیدگاههای مرضی، دیدگاه آماری ، دیدگاه فرهنگی و… که با توجه به موضوع مقاله حاضر اشاره ای به دیدگاه فرهنگی می شود .از دیدگاه فرهنگی ، رفتارها و یا بازخوردهای یک فرد برحسب محی اجتماعی که در آن زندگی می کند بهنجار یا نابهنجار هستند در واقع آداب و بازخوردهایی که در یک گروه فرهنگی بهنجار تلقی می شود در گروه دیگر ممکن است نابهنجار دانسته شود و یا اموری که در نسل گذشته و یا دریک سده پیش از این نابهنجار بوده ممکن است در اجتماع امروزی قابل قبول باشد (دادستان ،۱۳۸۳ )

میان فرهنگ و بیماری روانی چهارگونه رابطه می توان تعیین کرد :
*نخست مفهوم بهنجار و نابهنجار خود ممکن است در جامعه های مختلف متفاوت باشد روث بندیکت خاطر شان می کند که در بعضی اجتماعات شیوه رفتاری عادی تلقی می شود در حالیکه در جامعه دیگر مرضی و بیمارگونه می باشد
(اسکندری۸۵ )

*دوم فراوانی نسبی موارد مرضی نیز ممکن است در اجتماعات مختلف فرق داشته باشد .بررسی اوضاعی که سبب آثار مرضی می شود مستقیما با موضوع فراوانی آنها ارتباط دارد زیرا مسلم است که هرچه این اوضاع فراوان تر باشد غالبا بیشتر به چنین یا چنان اختلالی منجر می شود گاهی گفته می شود چون تعداد موارد بیماریهای روانی در شهرها بیشتر است از روستاها پس ثابت می شود که محیط در فراروانی بیماریهای روانی موثر است .

*سوم ، اوضاعی که باعث اختلالات روانی می شود ممکن است بنا بر ساختار اجتماعی متفاوت باشد : اوضاع بوجود آورنده آثار مرضی در فرهنگها ی مختف یکسان نیست .
*چهارم ، نوع اختلالات نیز ممکن است یکسان نباشد .رفتاری که در یک جامعه به هنجار شمرده شود ممکن است درنظر جامعه ی دیگری نابهنجار جلوه کند . هسو و کیتانو نشان دادند آسیایی ها می آموزند تا هماهنگی بیشتری با خانواده یا اجتماع داشته باشند بنابراین آنها که در نظام خانواده به سرکشی بپردازند افرادی منحرف محسوب خواهند شد در حالیکه در جوامع غربی فرد گرایی و استقلال تشویق می شود و این رفتارها نرم محسوب می شود(کاپلان ، ۲۰۰۳)
دیپانجان ، باتاکارهاجی (۲۰۱۱) در مقاله ای با عنوان “درک اجتماعی بیماریهای روانپزشکی اشاره می کند که تمام جنبه های عملکرد و رشد زندگی انسان عمیقا تحت تاثیر اجتماع و عناصر گوناگون آن می باشد و تمام این عناصر خواه ناخواه بر بیماریهای روانی هم تاثیر می گذارد از جمله عناصر نژاد، موقعیت اقتصادی – اجتماعی نگرشهای حاکم بر اجتماع و.. می باشد .
تبیین ها در مورد رابطه طبقه اجتماعی و بیماریهای روانی ذکرشده اند نظر فاریس و دانهام این بود که حالت رواانی معلول موفعیت اجتماعی است این تبیین تحت عنوان فرضیه علیت اجتماعی شناخته شده است .بعضی ویژگیهای زندگی در طبقه پایینر اجتماعی که به عنوان متغیر های احتمالی مطرح گشته اند عبارتند از فشار روانی زیاد ، فقر شرایط کار ، عدم وجود کنترل بر محیط ، سطح پایین تحصیلات ، و انتقال خانوادگی ارزشها . در مطالعه میدتون منهتن ملاحظ شد که مردم فقیرتر نسب به مردم ثروتمند تر فشار روانی بیشتری را به شکل بهداشت جسمی ضعیف تر ، اختلافات زناشویی بیشتر ، بیکاریهای دوره ای بیشتر و امثال آن تحمل می کنند . مشکلات در جوامع و فرهنگهای مختلف باعث پیشرفت بیماریهای روانی می شود ،فقر، عدم اشتغال ، خشونت ، مدارس نامناسب ، جرم ، مهاجرت مثالهایی هستند که با به وقوع پیوستن اختلالات روانی عمده رابطه دارند ( رایتر ،لوئیس ای ۲۰۱۲)
نژاد و قومیت نیز به نوبه خود تاثی زیادی در بیماریهای روانی ایفا می کنند در ایالت متحده موقعیت اقتصادی – اجتماعی در جمعیت اقلیت نقش عمده ای در مشکلات سلامت روان دارد . بویژه در بیماری اسکیزوفرن در بین اقلیتهای نژادی و قومی متولدین بریتانیا که اعتقاد بر ای است به دو روش تاثیر گذار بوده ایت ۱- دیسترسهای روانی که منجر به احساس جدایی ، ترس ، تهدید ، عزت نفس پایین ، خشم و افسردگی می شود ۲- عدم دسترسی به خدمات .(بوگرا و باهل ۱۹۹۹)
واینر الگوی سرکوبی-تسهیل را بکار می برد و به توضیح نقش فرهنگ در بیماریهایرونی می پردازد . براین اساس نظریه یادگیری استدلال می کند رفتارهایی که درون یک رهنگ پاداش داده می شود مشاهده می شود و در واقع تسهیل می شود و بقیه رفتارها بازداری می شود (به نقل از کیو ۸۸)
از لحاظ نظری ، فرهنگ یکی از مهمرین عوامل تعیین کننده تمامی رفتارها چه بهنجار و چه نابهنجار است بنابراین ، به همان میزانی که انگاره های فرهنگی متفاوتی در رفتار به هنجار می یابیم بایستی در انتظار یافتن تفاوتهای فرهنگی خاصی در رفتارهای نابهنجار باشیم باورهای مذهبی متفاوت ،به همراه محدودیت های کم و بیش در مورد مسائل جنسی و تاکیدهای مختلفی که بر مساله گناه می شود یک ویژگی چشمگیر تباین فرهنگی است و غالبا به عنوان یک عامل سهیم در ایجاد بیماری های روانی مورد توجه است ساختار و سازمان خانواده با مجموعه ای از الزامات ، وابستگی های شدید عاطفی و گرایش ذاتی آن به تعارض حمایتهای مختلف از اعضای خود و از دست دادن اعضا نیز در فرهنگ ها ، تنوع قابل ملاحظه ای دارد.نقش ها و موقعیت های مشخص برای زنان و مردان ، روابط کودک و والدین تاکید بر موفقیت و پیشرفت ، آداب و رسوم خورد و خوراک ، روابط تاریخی با سایر اقوام و میزان هویت شخصی با حفظ عضوی در گروه مسائلی هستند که ممکن است فرهنگ از طریق آنها بر آسیب پذیری روانی اثر بگذارد .(کوکرین ۷۶
سه طقه عمده شخیصی در روانپزشکی غرب یعنی افسردگی ، روان نژندی و اسکیزوفرنیا را در نظر بگیریم . افسردگی در اشکال مختلف در انگلستان به عنوان شایع ترین بیماری روانی محسوب می شود .با این وجود در بعضی فرهنگهای غربی بعید به نظر می رسد ( مارسلا ۱۹۷۹ به تقل از کوکرین ۷۶)
نتایج مطالعات و بررسی ها نشان می دهد که یکی از برجسته ترین ویژگی های بیماری های روانی تنوع آنها است. نه تنها شیوه تاثیرپذیری افراد متغیر است بلکه آسیب پذیری اشخاص مختلف نیز به نحوی شگفت آورمتفاوت است احتمال بستری شدن ایرلندی در بیمارستان روانی دو برابر کسی است که در انگلیس زندگی می کند .از بین مهاجرانی که به انگلیس می آیند احتمال بستری شدن پاکستانی ها در ییمارستان روانی در کمترین حد است در حالی که هندیان غربی بیشتر از خود انگلیسیها بستری می شوند چرا چنین تفاوتهایی وجود دارد ؟ افراد در میزان آسیب پذیری نسبت به بیماری های روانی با یکدیگر تفاوت های زیستی و فردی دارند اما مسئله این است که میزان این تفاوت ها تحت تاثیر موقعیت اجتماعی و حتی مهمتر از آن برداشتی که افراد از موقعیت آن دارند به مراتب بیشتر می شود. حتی بالاتر از این علی رغم وجود هر نوع حالات روان شناختی زیربنایی، ارزش ها و برداشت کلی شخص بر شدت پاسخ هایی که در او نشانه ای از بیماری روانی محسوب می شوند تاثیر خواهد گذاشت. احتمالا یکی از اولین ارتباطاتی که بین مغیرهای اجتماعی و اختلالات روانی در افراد مشاهده شد، روابط بین طبقه اجتماعی و اسکیزوفرنیا بود. درواقع از بررسی مداوم این ارتباط ویژه بود که بسیاری از دیگر متغیرهای اجتماعی موثر بر وضعیت روان شناختی مشخص گردید. از اواسط دهه ۱۹۵۰ میلادی برای بررسی ارتباط میان متغیرهای اجتماعی جمعیت شناختی و مشکلات روانی از زمینه یابی اجتماعی استفاده روزافزونی به عمل آمده است. زمینه یابی اجتماعی بیشتر از روش بوم شناختی و نیز شیوه تجزیه و تحلیل ویژگی های بیماران تلاش می کند تا تحلیلی مفصل تر و دقیق تر از علل احتمالی اختلال های روانی ارایه دهد
نیروهای فرهنگی – اجتماعی نقش مهمی در علت شناسی ،ساختار و درمان اختلالات روانی ایفا می کنند با انتشار جدول آماری و تشخیصی اختلالات روانی و تاکید آن بر اطلاعات فرهنگی این موضوع با جدیت بیشتری مورد توجه قرار گرفت ( کاستیلو آر، جی ۱۹۹۷)
مطالعات زمینه یابی دز ۳۰ کشور مختلف نشان می دهد بین فرهنگها مختلف نفاوتهایی هم در فراوانی و هم در ماهیت اختلالات روانی وجود دارد (ویتکوور،ای،دی و فرید ،جی ۲۰۰۸)
مطالعه ای در بین سالمندان ۵۵ ساله و بالاتر آسیای جنوبی ساکن در کانادا رابطه بین عاملهای اجتماعی – فرهنگی و افسردگی را نشان می دهد . مطالعه ای نیز در مورد باورها در باره افسردگی و احتمال جستجوی کمک برای درمان در بین ۲۲۳ آسیایی – آمریکایی مورد بررسی قرار گرفت و نتایج نشان داد که عوامل فرهنگی رابطه معنی داری داشت با احتمال جستجوی کمک از متخصصین (جول وونگ ،وای و همکاران ۲۰۱۰
ما اغلب در تعامل با افرادر زمینه های فرهنگی مختلف دچار مشکل می شویم این مساله در تعامل درمانگران و مراجعانشان نیز صدق می کند و باعث می شود اغلب نیازهای مراجعان در نظر گرفته نشود . پروژه ای در این زمینه انجام شد که متخصصین سلامت روان در تعامل با گروههای متفاوت زبانی و فرهنگی روشهایی برای تسهیل ارتباطات بکار گرفتند ۵۳ متخصص روی ۷ گروه متمرکز شدند دو عنصر مهم “احترام ” و ” درک فرهنگ ” آنها مد نظر قرار گرفت نتیجه این مطالعه نشان داد به طور معنی داری روابط درمانی پیشرفت داشته است ((وندی ، ام کروس وملیسا ،جی بلومر ۲۰۱۰)
اصولا نقش فرهنگ در علت و درمان بیماریهای روانی نادیده گرفته می شود در باور بعضی فرهنگها افراد فقط از بیماریهای شدید روانی مثل اسکیزوفرن رنج می برند و باید به روانپزشک رای درمان مراجعه کنند و سایر بیماریهای روانی مثل افسردگی و اضطرای به عنوان ضعف یا ویژگیهای اخلاقی در نطر گرفته می شود که باید تصحیح شود تا اینکه در مورد آنها به دنبال در مان باشیم . مطالعاتی درباره خودکشی در بین زنان چینی که به کانادا مهاجرت کرده اند نشان می دهد نقش جنسیت – استرس به عنوان یک عامل کلیدی در نظر گرفته شده است در واقع نقشهای قالب جنسیتی در این فرهنگ منجر به افکار و رفتارهای خودکشی می شد و به دنبال آن تعار با والدین و همسر و دیگر اعضای جامعه ، مهاجرت و مقایسه نقش سنتی زنان چینی با نقشی که زنان غربی دارند به استرس زیاد منجر می شود . علاوه بر این استیگماهای زیادی درباره اختلالات روانی و کمک خواستن برای درمان در جامعه چین وجود دارد که خود منجر به تاخیر و رد درمان می شود حتی اگر یک زن خدمات درمانی را جستجو کند با فقدان و یا کمبود شدید خدمات درمانی و برنامه های پیگیری مواجه می شود و نیز زبان آنها خود عاملی مهمی در زمینه بیان مشکلات روانی آنها دارد .و نیز یک زن چینی برای بیان و درمان علائم جسمی بیماری روانی احساس راحتی بیشتری دارد مثلا در بیماری افسردگی کاهش اشتها درد و.. راراحتتر برایش دنبال درمان می رود تا خلق پائین( .وایلون آلانفونگ ۲۰۱۱)

بیماری روانی در همه جوامع وجود دارد با این حال انواع متفاوتی از بیماری روانی در جوامع مختلف وجود دارد آنجه به عنوان یک شکلی از بیماری روانی در یک فرهنگ در نطر گرفته می شود ممکن است به عنوان یک رفتار نرمال در فرهنگ دیگر به حساب بیاید .در قبیله ایالت اوریسای هند مردان و زنان جوان بعضی وقتها الگوهای رفتاری غیر عادی نشان می دهند که در بین غربیها به عنوان اختلال در نظر گرفته می شود ، آنها در زمانهای نامناسب گریه می کنند ، می خندند ، ادعا می کنند که حس تکراری اینکه مورچه آنها را نیش می زند دارند در حالیکه مور چه ای وجود ندارد
در این موقعیت برای فرد بیمار مراسم ازدواج راه می اندازند و بیمار با ارواح ازدواج می کند وقتی ازدواج به وقوع می پیوندد علائمئ غیر عادی تقریبا پایان می یابدو شخص جوان جادوگر قبیله می شود و در نگاه جامعه این فرد از یک جوان ویژه تبدیل می شود به یک جوان قابل احترام که مهارتهای ارزشمندی در نتیجه تعامل با نیروهای فرا طبیعی کسب کرده است .
در آمریکای شمالی اعمال مردان فقیر بیمار روانی به عنوان جرم در نظر گرفته می شود بویژه اگر آنها اقلیت قومی باشند یا در خیابانها زندگی کنند در مقابل اعمال مردان ثرونمند فقط نامتعارف در نظر گرفته می شود .
در وافع معیارهایی که رفتار نرمال را برای هر فرهنگ تعریف می کند بوسیله خود آن فرهمگ تعیین می شود مثلا در یانومامو فرهنگی هندی های ساکن در آمریکای جنوبی پرخاشگری زیاد و خشونت مردان نرمال محسوب شده و این افراد مورد احترام رهبران جامعه هستند در مقابل همان رفتار در بین هندیهای پوبلو در جنوب غربی ایلات متحده ناهنجاری و خطرناک برای جامعه در نظر گرفته می شود و باید از آنها اجتناب نمود . .
خیلی از انسان شناسهای روان شناختی معتقد هستند که مهمترین ملاک برای تعریف بیماریهای روانی میزانی از نایید جامعه است افرادی که از نظر روان شناختی به شدت مضطرب و نگران (غیر عادی ) هستند که آنها نمی توانند به طور نرمال در جامعه مشارکت کنند به طور جهانی بیمارروانی در نظر گرفته می شوند برای مثال کسانی که با دیگران مشکل دارند به دلیل توهمات و سوء ظن های شدید شان و تعریف سایکوتیک گرفته اند احتمال زاد دارد به عنوان بیمار روانی در نظر گرفته شوند و به طور بالقوه در همه فرهنگها برای دیگران خطرناک هستند.
وقتی بیماری روانی در بعضی و نه در همه فرهنگها یافت شود سندرم وابسته به فرهنگ نامیده می شود مثلا سایکوز ویندیگو در بین کسانی که در اطراف دریاچه بزرگی در کانادا زندگی می کنند معمولا در زمستان این سندرم ایجاد می شود که افراد در برف زیاد در خانه هایشان با شرایط نامناسب غذایی برای ماهها دور از بقیه خانواده زندگی می کنند علائم اولیه شامل اشتهای کم، تهوع ، استفراغ ، همچنین هذیان خوردن گوشت انسان می باشد . این افراد انسانهای اطراف خود را به صورت خوراکی می بینند در عین حال ترس زیادی از آدمخواری دارند قربانیان این مشکل اضطراب زیادی را تجربه می کنند و بعضی اوقت اقدام به خودکشی می کند (دیویس،اچ ،اس ۱۹۷۳)
طرح کلی برای فرمول بندی فرهنگی
طرح کلی برای فرمول بندی فرهنگی زیر به منظور تکمیل ارزیابی تشخیص چند محوری و توجه به مشکلاتی که ممکن است در کاربرد ملاک های DSM-IV در یک محیط چند فرهنگی با آنها روبرو شویم،ارائه شده است.فرمول بندی فرهنگی،به بررسی نظام دار زمینه فرهنگی فرد،نقش بافت فرهنگی در بروز و ارزیابی نشانه ها و کژ‍‍‍‍‍‍‍ کاری،و تأثیر تفاوتهای فرهنگی بر رابطه بین فرد و متخصص بالینی،می پردازد.
هویت فرهنگی فرد : گروه های مرجع قومی یا فرهنگی برای مهاجران و گروه های اقلیت قومی،به طور جداگانه،درجه وابستگی به فرهنگ اصلی و فرهنگ میزبان .همچنین تواناییهای زبان مورد استفاده
تبیین های فرهنگی از بیماری فرد::اصلاح های مرسومی که درباره اختلال وجود دارند و به وسیله آنها،نشانه ها یا نیاز به حمایت اجتماعی بیان میشوند ،معنا و مفهوم شدت نشانه های فرد براساس هنجارهای گروه فرهنگی مرجع،نام هر گونه بیماری م که برای شناسایی اختلال مورد نظر توسط اجتماع به کار می رود
عوامل فرهنگی مربوط به محیط روانی-اجتماعی و سطوح کارکرد:تفسیرهای مناسب فرهنگی در مورد عوامل تنش زای اجتماعی،حمایت های قابل دسترس اجتماعی و سطوح کارکرد
عناصر فرهنگی رابطه بین فرد و متخصص بالینی:تفاوت های که از نظر فرهنگی و جایگاه اجتماعی،بین فرد و متخصص بالینی وجود دارد
سنجش کلی فرهنگی برای تشخیص و درمان:این فرمول بندی با این بحث پایان می یابد که ملاحظات فرهنگی،چه تأثیر ویژه ای بر تشخیص و درمان جامع می گذارند.
واژه نامه نشانگانهای وابسته به فرهنگ
اصطلاح نشانگان وابسته به فرهنگ بر الگوهای بازگشت کننده و ویژه محلی رفتار نابهنجار مربوط می باشد..بسیاری از این الگوها،از لحاظ بومی به عنوان «بیماری» و یا دست کم پریشانی در نظر گرفته می شوند و بیشتر آنها نام های محلی و بومی دارند که به چند نمونه از آنها اشاره ای می شود :
آموک:یک رخداد تجزیه ای است که با در خود فرورفتگی مشخص می شود که در پی آن،طغیان رفتار خصمانه،پرخاشگرانه یا آدم کشی ظاهر می شود که معطوف اشخاص و اشیاء است.این دوره با تعبیر یک بی احترامی یا توهین آغاز می شود و ظاهراً تنها در بین مردان شایع است.این دوره اغلب با افکار گزند و آسیب،،یادزدودگی،فرسودگی و.در بعضی از موارد،آموک ممکن است در طی یک دوره روان پریشی کوتاه مدت رخ دهد یا خود باعث آغاز یا تشدید یک فرآیند روان پریشی مزمن گردد.
آتاک دونرویس:این اصطلاح،حاکی از نوعی پریشانی است که به طورعمده در میان گروه های لاتین حوزه کارائیب گزارش شده است ولی در میان بسیاری از گروه های آمریکای لاتین و گروه های لاتین حوزه مدیترانه نیز دیده شده است.نشانه های شایع گزارش شده عبارت اند از فریاد کشیدن غیر قابل کنترل،حمله های گریه کردن،لرزیدن،گرمایی که از قفسه سینه به طرف سر جاری می شود و پرخاشگری کلامی یا جسمانی.حالت های تجزیه ای،دوره های از حمله شبه
صرع یا غش کردن و حرکت های بیانگر خودکشی،در برخی حمله ها بارز است ولی در سایر حمله ها وجود ندارند.ویژگی
های کلی آتاک دونرویس،احساس فقدان کنترل است.این نوع اختلال غالباً به عنوان نتیجه مستقیم یک رویداد فشارزای مربوط به خانواده رخ می دهد .

 

 

سایر نشانگان وابست به فرهنگ و مناطقی که این نشانگان بیشتر یافت می شود

مناطقی که نشانگان بیشتر یافت می شود
نشانگان وابسته به فرهنگ

غرب آفریقا و هائیتی*
غرب آفریق*
هند*
ایالات شمالی آمریکا *
قبایا سرخپوست آمریکا*
مالزیا*
مالزیا*
لاتینی های ایالات متحده و آمریکای لاتین *
مدیترانه*
لاتینی های ایالات متحده و آمریکای لاتین *
اجتماعت اسکیمویی*
چین*
جنوب ایالات متحده و جوامع آفریقای تبار و.. *
پرتغال*
چین*
چین*
کره*
آمریکائیهای آفریقایی تبار و اروپایی تبار در جنوب ایالات متحده*
لاتینیهای ایالت متحده*
‍ژاپن*
اتیوپی ،سومالی ،مصر ،سودان ، ایران .و…*

*بوفه دلیران
*خستگی مغزی
*دات
*غش کردن یا بیهوشی
*شبح زدگی
*کورو
*لاتا
*لوکورا
*مال دواوجو
*نرویوس
*پیبلوکتوک
*واکنش روانپریشی کی-
*طلسم شدن
*سانگ دورمیدو
*شنجینگشوایرو
*شن کوئن
*شین بیونگ
* افسون
*ساستو
*تای جین کیو فو شو
*زار

DSM-IV –TR(2000)

 

منابع

 

۱- Castillo ,Richard j .(2012) “culture and mental illness “psycINFO Database record (c) APA.
۲- Bhugra .D &Bahl,v(1999) “Ethnicity:Anagenda for mental health “london:Gaskell
۳- Castillo ,Richard j .(2012) “culture and mental illness “psycINFO Database record (c) APA.
۴- Davis,H.S (1973)” culture Specific Diseasea “ Berkeley ,los Angeles , londan . univeasity of California press .ISB:0-520-00293-8
۵- Dipanjan ,Bhattacahrjee (2011)”sociological understanding of psycaetric illness” .Delhi psychiatry journal .vol:14-N.1
۶- L0is A Riter – Shirley marly lampkin , (2012)community mental Health . brazilian journal of mental health jones &Bartelet leaning
۷-Mohsen Shokoohi-Yekta;Paul Retish(1991)” Attitudes of Chinese and American Male Students towards Mental Illness” International journal of social Psychiatry 37: 192-200
۸- Wong Y. Joel, Kimberly K. Tran, Seong-Hyeon Kim, Valerie Van Horn Kerne, Nicolina Ann Calfa, (2010) Asian Americans’ lay beliefs about depression and professional help seeking.Journal of Clinical PsychologyVolume 66, Issue 3, pages 317–۳۳۲, March 2010
۹- Wailun Alanfung “۲۰۱۱” culturale ,s role mental health is overlooked .university of Toronto faculty of medicine .AMEDT

۱۰- Wittkower, E. D.; Fried, J.(2008) A cross-cultural approach to mental health problems.The American Journal of Psychiatry, 116, Nov 1959, 423-428.

۱۱- wendy M.cross & Melissa j. Bloomer (2010) Extending boundaries : Clinical communication with culturally and linguistically diverse mental health clients and carers.international journal of mental health Nursing .Volume 19 , Issue 4 , pages 268-277

 

۱۲- انجمن روانپزشکی آمریکا (۲۰۰۰)را هنمای تشخصی و آماری اختلالت روانی (متن چهارم تجدید نظر شده ) ترجمه:نیکخو،محمد رضا و آوادیس یانس ، هامایاک .تهران . انتشارات سخن
۱۳- اسکندری ، حسین (۱۳۸۵) ” تاثیرمتقابل فرهنگ و آسیب شناسی روانی ” نشریه روان شناسی و علوم تربیتی ،رشد مشاور مدرسه ، شماره ۵ ، ص ۴۰-۳۴
– سادوک ،کاپلان (۲۰۰۳)ترجمه :رضاعی . خلاصه روانپزشکی .تهران انتشارات ارجمند ۱۴
دادستان ،پریرخ.(۱۳۸۳) روان شناسی مرضی تحولی ازکودکی تا بزرگسالی ” تهران ، انتشارات سمت-۱۵
۱۶- کوکرین،ریموند(۱۳۷۶) ترجمه: نجاریان، بهمن و براتی سده، فریده” مبانی اجتماعی بیماری های روانی “انتشارات رشد.
۱۷- کیو ، سوزان . ترجمه :خدایاری فرد ، محمد و جعفری کندوان ، غلامرضا (۱۳۸۸) “طبقه بندی و تشخیص اختلالات روان شناختی”تهران
۱۸- هادی ،حسین نژاد، ایلنا. گفتگو با ناصر فکوهی: ایدئولوژیزه کردن جامعه و تغییر فرهنگی ۱۳۹۰