انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

چالش های نظری در اشتغال زنان( بخش اول)

چالش های نظری در اشتغال زنان( بخش اول)

قدیمی ترین نظریه در مورد اشتغال زنان با آرای مری ولستون کرافت ( ۱۷۹۴) مبنی بر” دفاع از حقوق زنان ” در کتابی به همین نام مطرح شد. کرافت حضور زنان در عرصه کار را زمینه ای برای رهایی آن ها از نابرابری های جنسیتی می دانست چراکه از طریق آن می توانستند به واسطه کارکردهای اجتماعی تعیین سرنوشت خود را به دست گیرند

( زعفرانچی ، ۱۳۸۸: ۲۵۵). از نظر او تمایلات ، خواسته ها و ضعف های زنان ناشی از محرومیت پایداری است که طی سال های متمادی به آن ها تحمیل شده است.” مردان هم اگر هم چون زنان خود را در قفس محبوس می یافتند همین خصوصیات را به هم می رساندند” ( تانگ ،۱۳۸۷: ۳۴). این نگرش در بین گروهی از فمنیست ها تنها راه حل گذر از نابرابری های اجتماعی است که با حذف آن می توان به شرایط برابری جنسیتی رسید. حضور گسترده زنان در عرصه اشتغال آن ها را صاحب موقعیت های برابر با مردان خواهد کرد و دیگر زنان به عنوان عاملان اجتماعی منفعل در نظر گرفته نمی شوند.

ولستون کرافت به زنان طبقه بورژوا نیز به شدت انتقاد می کند ” با خواندن کتاب استیفای حقوق زنان ، در می یابیم که چگونه رفاه علیه زنان متاهل بورژوا عمل می کرد . ولستون کرافت این زنان ” ممتاز ” را ( که امیدوار بود رویای شکوفایی کامل انسانی در آنان پدید بیاورد) به پرندگان خوش پر و بالی محبوس در قفس تشبیه می کرد که کاری جز زینت پر و بال خود و فخر فروشی ندارند . به نظر ولستون کرافت ، زندگی زنان طبقه متوسط یعنی فدا کردن سلامت و آزادی و فضیلت خود به بهای منزلت و خرسندی و اقتداری که ممکن است با شوهر کردن برای ایشان فراهم شود ؛ جسم سالمی ندارند چون از ترس برنزه شدن پوست سفیدشان نمی توانند بیرون از خانه ورزش کنند ؛ آزاد نیستند چون اجازه ندارند برای خود تصمیم بگیرند ؛ و از کسب فضیلت واقعی خود باز می مانند چون با توجه به ارزش فراوانی که جامعه برای از خود گذشتگی و ارضای دیگران به ویژه مردان و کودکان قائل است به تقویت قوای عقلانی خود ترغیب نمی شوند” ( همان :۳۴-۳۳). از نظر کرافت زنان این طبقه امکان هیچ نوع رشد و تعالی را نداشته و فقط در قفس خانگی خود محبوسند . یکی از کلید های خروج از این قفس پر زرق و برق ، کسب استقلال مادی است که زنان را توانمند ساخته و از حیطه تصمیم گیری های و اقتدار مردانه خارج خواهد کرد.

از نظر کرافت ، جامعه زنان را به گونه ای تولید و تربیت می کند که امکان حرکت های اجتماعی و کنش در سطح عمومی را فراهم نمی کند . او با ژان ژاک روسو و فلسفه تربیتی اش که در کتاب معروف ” امیل ” مطرح می کرد ، به شدت مخالف بود . روسو فلسفه تربیتی مورد نظر خود را بر مبنای رشد قوای عقلانی می داند اما این قوای عقلانی فقط باید به پسران آموزش داده شود و شخصیت دختر این کتاب یعنی ” سوفی” از این تربیت محروم است. ” ولستون کرافت نقشه روسو را برای امیل می پسندید ولی در مورد سوفی با او موافق نبود . او بر مبنای آشنایی خود با بعضی زنان طبقه متوسط با قطع و یقین پیش بینی کرد که سوفی بیش از آن که مکمل همسر خود باشد مایه سرشکستگی او خواهد بود . با رژیم دائمی رمان و موسیقی و شعر و آداب دلبری ، سوفی به موجودی حساس و اسیر احساسات بدل می شود . او با شور جنسی در حال غلیان و عواطف جوشان و حسیاتی که با کوچک ترین اشاره ای واکنش نشان می دهند به زحمت علاقه ای به انجام وظایف همسری و به ویژه مادی نشان خواهد داد.” ( همان : ۳۵) .

از نظر کرافت فقط وقتی سوفی می تواند موجب سر بلندی همسرش گردد که از تربیتی مشابه با امیل برخوردار شود . در چنین شرایطی سوفی می تواند با ذهنی فعال و خلاق ، امکان رشد هوشی و اخلاقی خود را فراهم آورد . از نظر او زنانی که با چنین شرایطی تربیت شوند ” زنانی عاقل و مستقل ، دخترانی محافظه کار ، خواهرانی مهربان ، همسرانی وفادار و مادرانی معقول از کار در می آیند” ( همان).

به نظر می رسد این اولین جنبش و حرکت انتقادی برای تغییر در محتوای آموزشی مربوط به زنان در قرن هیجدهم بود که آرام آرام توسط سایر زنان منتقد پی گرفته شد و تعلیم و تربیت تخصصی زنان را در پی داشت . انسان شناسان فیمنیست نیز به نقش آموزش و فرایند اجتماعی شدن جنسیتی به عنوان یک عامل مهم در شکل دهی نگرش های جمعی موثر می دانند . مارگارت مید یکی از نظریه پردازان ” فرهنگ و شخصیت” به بررسی نقش آموزش و فرایند اجتماعی شدن با تاکید بر نمونه های عینی می پردازد ( فکوهی ،۱۳۸۱: ۲۳۲).

جان استوارت میل و هریت تیلور نیز بعد از ولستون کرافت از پیشگامان تئوری آموزش برابر بین زنان و مردان بودند . آن دو به جنبه های اخلاقی و عقلانی آموزش پذیری زنان تاکید داشتند. در حوزه اشتغال و حضور زنان در بازار کار نیز جالب توجه است . البته بین نظرات تیلور و میل در این زمینه اختلافاتی نیز وجود داشت.” میل با نظر تیلور در این مورد که زن برای رهایی کامل حتما باید بیرون از خانه کار کند ، مخالف بود . به نظر او همین زنی که اجازه داشته باشد به خواست خود به بازار کار وارد یا از آن خارج شود آزادی کامل اوست ” ( همان :۴۰).

بتی فرایدن نیز در دهه های آغازین قرن بیستم نظریات خود را در کتابی با عنوان ” راز زنانه “منتشر کرد . در این کتاب او به شرح حال زنانی که از شرایط خود رنج می بردند پرداخت. فریدان که فارغ التحصیل دانشگاه برکلی بود به عنوان خبرنگار در یک روزنامه کوچک کارگری مشغول به کارشد . اما این خوشبختی گذرا با بارداری وی و متعاقب آن اخراجش از کارش به همین دلیل پایان یافت . فریدان بعد از اخراج تصمیم گرفت رابطه بین نقش مادری و نقش شغلی زنان را بررسی کند تا تئوری خوشبخت بودن زنان خانه دار آمریکایی را بسنجد . او برای همه دوستان دانشگاهی اش پرسشنامه ای ارسال کرد که پاسخ های به دست آمده از آن موجب نوشتن کتاب راز زنانه گردید .” مراد فریدن از این راز ، رنج پنهانی بود که میلیون ها زنی که ناچار به ترک مشاغل خود برای پرداختن صرف به خانه داری بودند ، می بردند و نیز افسردگی گسترده این زنان بود. فروش چند میلیونی کتاب در مدتی کوتاه نشان داد که فریدان دست بر یک معضل واقعی گذاشته است . فریدان به این ترتیب موجی را به راه انداخت که خود در راس آن قرار گرفت و تلاش کرد با سخنرانی های متعددش در سراسر آمریکا قوانینی را برای دفاع ازکار زنان ( کار پاره وقت ، تاسیس شیرخوارگاه و مهد در محل کار ، مرخصی بارداری و… ) به تصویب برساند . از لحاظ حقوق اقتصادی فریدان بر آن بود که شعار ” پاداش برابر برای کار برابر ” را باید با شعار ” پاداش برابر برای کاری با ارزش برابر” تغییر داد ، زیرا میلیون زنی که درون خانه ها کار می کنند ، پاداشی برای این کار که ارزشی برابر با کار حرفه ای دارد دریافت نمی کنند “( فکوهی : ۱۳۸۱ ، ۲۵۸).

این کتاب نقش به سزایی در فرو ریختن دیدگاه های قالبی در حوزه نقش های زنانه داشت و خود سر آغازی برای شکل گرفتن رویکرد نظری فمینیست های لیبرال شد .” راز زنان” کمک کرد که بفهمیم چرا ازدواج و مادر بودن برای بعضی زنان کافی نیست و چرا این دسته از زنان به کار بیرون از خانه نیاز دارند ، اما از حد مشکل زنان شهری سفید پوست تحصیل کرده طبقه متوسط آمریکایی که فریدان از آن با عنوان ” مشکلی که نامی ندارد ” یاد می کرد ، فراتر نرفت “( تانگ : ۱۳۸۷ ، ۴۸).

با جدی شدن مباحثی که افرادی چون تیلور و میل در قرن نوزده و سایر نظریه پردازان که دیدگاههای خود را در ده های آغازین قرن بیستم ، مطرح کردند راه برای فمینیست های حرفه ای باز شد و مطالعات و نظریات جدیدی پیرامون حضور زنان در عرصه های اجتماعی مختلف خصوصا بازار کار مطرح گردید.

ادامه در قسمت دوم