انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مدرنیسم به‌مثابۀ فرصتی برای گفتمان زنانه در ایران

زنان نقاش در دهۀ ۵۰

شاید بتوان ویژگی شاخص فضای فرهنگی دهۀ ۵۰ را رویارویی و آشنایی با فرهنگ و هنر غربی دانست. در این دهه بود که بسیاری از فارغ­‌التحصیلان دانشگاه­‌ها برای ادامۀ تحصیل به غرب رفتند و مدرنیسم غربی را در ابعاد و وجوه مختلف به ایران آوردند. آن‌ها در دانشگاه­‌ها مشغول به تدریش شدند و شاگردان­شان این مدرنیسم را گسترش دادند. گرچه تعداد کمی از هنرمندان این دوران بودند که توانستند به­‌طور ریشه­‌ای مدرنیسم را درک کنند و آن را با فرهنگ و دانش هنری خود عجین سازند، اما اثرات این رویارویی و برخورد فرهنگی تا به امروز در هنر ایران، به­‌ویژه در حوزۀ هنرهای تجسمی مشهود است.

 

خوشبختانه در دهه­‌های اخیر تلاش زنان برای از آن خود کردن حوزۀ هنرهای تجسمی و دستاوردهای­شان در این رابطه چشمگیر و قابل توجه بوده است. اما در دهۀ ۵۰، همانند دیگر حوزه­‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، حوزۀ هنرهای تجسمی و به­‌ویژه نقاشی هم حوزه‌­ای مردانه و تحت تسلط مردان بود و فضای حاکم بر هنرهای تجسمی کشور، نمایشگاه‌­ها و گالری­‌ها و مناسبات موجود کاملاً تحت سیطرۀ نگاه مردسالارانۀ جامعه بود و زنان آن­طور که باید دیده نمی­‌شدند. از آنجا که حوزه‌­ها و سبک­‌های هنری سنتی و ازپیش­‌موجود کاملاً تحت تسلط و در اختیار مردان بود، زنان کمتر به آن ورود می­‌کردند. در چنین شرایطی مدرنیسم که حوزه‌­ای جدید و بکر بود و هنوز به تصاحب مردان درنیامده بود و ویژگی­‌های مردسالارانه نیافته بود، برای زنان بستر مناسبی ایجاد کرد که فعالیت کنند و دیده شوند. به همین جهت است که هنرمندان نامدار زن در این برهۀ تاریخی پدیدار شدند و توانستند که موفقیت‌هایی کسب کنند و به رسمیت شناخته شوند؛ و باز هم به همین علت است که در این دوران نام زنان هنرمند را در سبک‌­ها و حوزه­‌های هنری سنتی، مانند نقاشی­‌خط و مکتب سقاخانه، نمی­‌شنویم. با آنکه این مکاتب هم با ویژگی­‌های جدیدشان در همین دوره آغاز شدند، از آنجا که پیشینه­‌هایی سنتی داشتند، زنان از آن‌ها استقبال نکردند و یا اگر زنانی بودند که دست به تجرباتی در این مکاتب زدند، آثارشان هرگز دیده نشده است. حوزه­‌های سنتی، مفاهیم و چارچوب­‌های مردسالارانۀ خود را به همراه داشتند و درهم­ شکستن این تعاریف و بازیابی جایگاه هنرمند زن در آن‌ها به مراتب دشوارتر از ورود به حوزه­ای بکر و جدید بوده است.

بسیاری از زنان نقاش دهۀ ۵۰، هنرمندانی جریان­ساز و تاثیرگذار در هنر معاصر ایرانی بوده‌­اند و بررسی ویژگی­‌های آثار و دستاوردها و تاثیراتشان کمک خواهد کرد تا درک بهتر و عمیق­تری از هنر معاصر و روند پیشرفت و تغییر آن به دست آوریم. یکی از مهم­ترین این هنرمندان شکوه ریاضی (۱۳۰۰-۱۳۴۱)  است. ریاضی از برجسته­‌ترین زنانی بود که تاثیراتش را در دهۀ ۵۰ می­‌توان دید. او اگرچه در دهۀ ۴۰ از دنیا رفت اما شاگردانی چون حسین زنده­‌رودی، فرامرز پیلارام، طلیعه کامران و مسعود عربشاهی داشت که نقش مهمی در ایجاد فضای هنری دهۀ ۵۰ داشتند. ریاضی خود در دانشکدۀ هنرهای زیبا و بوزار فرانسه در رشتۀ نقاشی تحصیل کرده بود و پس از بازگشت از فرانسه در دانشکدۀ هنرهای زیبا و هنرکدۀ هنرهای تزئینی به تدریس مشغول شد. او از اولین مدرسانی بود که با مدرنیسم غربی آشنا شد و آن را به شاگردانش آموخت. او در نحوۀ تدریس و شیوۀ برگزاری کلاس هم بسیار پیشرو بود و تحولات بنیادینی را در دانشگاه ایجاد کرد. ریاضی با مجامع هنری روز دنیا در ارتباط بود و مطالب، کتاب‌­ها و مقالات جدید را به شاگردانش معرفی می­‌کرد. در مجموع او از تاثیرگذارترین و اصلی­‌ترین چهره­‌هایی بود که نقاشان نسل بعد از خود را با جریان­‌های هنری روز دنیا و مدرنیسم اروپایی آشنا کرد.

 

منصوره حسینی (۱۳۰۵-۱۳۹۱) از دیگر چهره­‌هایی است که نقشش در هنرهای تجسمی دهۀ ۵۰ اساسی و انکارناپذیر است. او در دانشکدۀ هنرهای زیبا و پس از آن در آکادمی هنرهای زیبای رم تحصیل کرده بود و به مکتب امپرسیونیسم بسیار علاقه­‌مند بود. نوآوری و خلاقیت ویژۀ او در هنر معاصر را می­‌توان کاربرد عناصر هنر سنتی نظیر خط در بستر هنر مدرن دانست. آنچه «این رویکرد ظاهراً متناقض را در اساس به هم ربط می­‌دهد حس شاعرانه، شناخت زبان نقاشی و به­‌ویژه توانایی ستودنی او در گزینش و هماهنگ‌سازی رنگ­‌هاست» (پاکباز، ۱۳۹۴، ۵۷۳). دیگر نقش مهم حسینی در هنر معاصر نقدنویسی اوست. او از سال ۱۳۴۶ آغاز به نوشتن نقد هنرهای تجسمی در صفحۀ «هنر امروز» روزنامۀ اطلاعات کرد و با نام مستعار«دکتر اسد» نقدهایی بنیادین و گاهی تند و تلخ از نقاشی‌­های آن دوران را به رشتۀ تحریر درآورد. وی همچنین از سال ۱۳۴۷ در دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تدریس نقد هنر پرداخت و در همین کلاس‌­ها بود که بسیاری از هنرمندان نسل بعد را با مفاهیم هنر مدرن و نگاه نقادانه به هنرهای تجسمی آشنا کرد. از دیگر فعالیت­‌های مهم او در دهۀ ۵۰ می­توان به تأسیس نگارخانۀ «منصوره حسینی» اشاره کرد. او در این دهه بسیار فعال بود و نمایشگاه­‌های فردی زیادی برگزار کرد. دستاورد مهم او در این دهه تکامل حضور خط کوفی و نستعلیق به عنوان عناصر بصری در نقاشی و آشنایی­‌زدایی از آن‌ها بود.

 

منیر شاهرودی فرمانفرماییان (۱۳۰۱-۱۳۹۸) در دانشکدۀ هنرهای زیبا و پس از آن در آمریکا تحصیل کرد. او درکنار نقاشی، مجموعه‌­دار بزرگی نیز هست. فرمانفرماییان در طی سفرهایش به نقاط مختلف ایران در کنار آشنایی با فرهنگ و هنر بومی ایران که تاثیر زیادی بر هنرش داشت، توانست مجموعۀ ارزشمندی از آثار هنری را گردآوری و نگهداری کند. مهم­ترین دستاورد او برای هنر نقاشی ایران، جدا کردن عناصر هنر ایرانی نظیر آینه‌­کاری، خاتم­‌کاری، نقاشی پشت­‌شیشه و … از بافت سنتی­شان و کاربست آن‌ها در فضایی مدرن و به نوعی آشنایی­‌زدایی از این عناصر بود. هنر او هنری هندسه­‌گرا و فرم­‌محور است که رویکردی انتزاعی و مدرنیستی دارد.

 

ایران درودی (۱۳۱۵-۱۴۰۰) و لیلی متین­‌دفتری (۱۳۱۵-۱۳۸۶) از دیگر نقاشان تاثیرگذار و کلیدی دهۀ ۵۰ هستند. درودی تحصیلات تکمیلی­‌اش را در بوزار پاریس، مدرسۀ لوور و دانشکدۀ سلطنتی بروکسل به اتمام رساند و از مکتب سوررئالیسم تاثیر پذیرفت. او معتقد بود که «نخست هنرمند بنا به هویت و جانمایه فکری­‌اش می‌­آفریند و سپس اثرش تاثیر جهانی پیدا می­‌کند» (درودی، ۱۳۷۶، ۶۴۶). درودی از نقاشانی بود که به خوبی توانست مدرنیسم غربی را با پیش­‌زمینه­‌های فرهنگی و هنری ایرانی بازآفرینی کند و هنرش از تقلید و تکرار به‌­دور بود. بسیاری از منتقدان سبک او را تلفیقی از سوررئالیسم و سمبلیسم می­‌دانند که سبکی منحصر به خود اوست و تاثیرگذاری او بر هنر معاصر ایران همین نوآوری او و درواقع ارائۀ مفهوم نوآوری در هنر است. متین دفتری نیز در لندن تحصیل کرده بود و در بازگشت به ایران در دانشگاه مشغول به تدریس شد. او به سبک مینیمالیسم نقاشی می‌کرد و نقش مهمی در معرفی و تعیین جایگاه این سبک در ایران دهۀ ۵۰ داشت.

طلیعه کامران (۱۳۱۹-۱۳۹۵) از دیگر نقاشانی است که در خلق بستر هنری دهۀ ۵۰ بسیار موثر بود. او در دوره­‌های مختلف فعالیت هنری خود روش‌ها و سبک­‌های متفاوتی اختیار کرد اما در دهۀ ۵۰ به پاپ­‌آرت روی آورد و توانست این هنر را به خوبی در ایران معرفی کند. گرچه پس از انقلاب ۱۳۵۷ از پاپ‌­آرت روی گرداند و روش دیگری در پیش گرفت، اما نمی‌­توان تاثیر آثاری که پیش از انقلاب در دهۀ ۵۰ خلق کرد را نادیده گرفت. فریده لاشایی (۱۳۲۳-۱۳۹۱) در وین تحصیل کرده بود و از هنرمندانی بود که موفق شد پیشینۀ فرهنگی و هنری خود را در قالب مدرنیسم به تصویر بکشد. او اولین نمایشگاهش در تهران را در گالری سیحون برپا کرد (۱۳۵۲). «نقاشی­‌های لاشایی را می­‌توان نوعاً منظره‌­نگاری تغزلی با خطوط آزاد و لکه رنگ­‌های گسترده توصیف کرد. اشکال درخت و خاشاک و برکۀ آب در کنش نقاشانه خودانگیختۀ او به نشانه‌­های رمزآمیز مکاشفه­‌ای در طبیعت استحاله می­‌یابند» (پاکباز، ۱۳۹۴، ۱۲۵۴).

 

پروانه اعتمادی (-۱۳۲۶) را تنها شاگرد مستقیم بهمن محصص می­‌دانند. او تحصیلاتش را در دانشکدۀ هنرهای زیبا نیمه‌­کاره رها کرد. در دهۀ ۵۰ بیشتر آثارش طبیعت بی­‌جان بر زمینه سیمانی بود. او در این سری آثارش علاوه بر مهارت در ترکیب­‌بندی و رنگ، بافت را مورد توجه قرار داد. مجموعه آثار سیمانی اعتمادی تاثیر بسزایی بر هنرمندان جوان نسل بعد نهاد. در این دهه او به نقاشان تالار قندریز پیوست و نخستین نمایشگاهش را نیز در این تالار برپا کرد. منیژه میرعمادی در مورد آثار این هنرمند چنین می‌گوید: «راز دوست داشتن آن‌ها در این است که او در تابلوهایش زیبایی و اعتدال و موزونیت می­‌آفریند و هرچه را در حد کمال آن ترسیم می­‌کند» (۱۳۷۷، ۲).

 

نام‌بردن از همۀ زنان نقاش این دهه و بررسی جایگاه و نقش آن‌ها در هنر معاصر ایران مجال و فضایی بیش از این می­‌خواهد. هنرمندانی چون بهجت صدر، معصومه سیحون، شهال اربابی، نفیسه ریاحی، ژانت میخائیلی، فرشته غازی­راد، مرجان ساتراپی، نیلوفر قادری­نژاد و … هنرمندانی هستند که در شکل دادن فضای هنری دهۀ ۵۰ ایران سهیم بوده و نقشی اساسی در روند تحولات آن ایفا کرده‌­اند. آنچه امروزه به عنوان هنر معاصر می­‌شناسیم قطعاً وامدار این هنرمندان است. هنرمندان زن دهۀ ۵۰ توانستند تا حد بسیار زیادی از مردانه‌شدن هنر معاصر جلوگیری کنند و اجازه ندهند که برخلاف بسیاری از دیگر حوزه­‌ها، این حوزه هم به گفتمانی مردانه بدل شود.

 

پاکباز، روئین (۱۳۹۴)، دائره­المعارف هنر. تهران: فرهنگ معاصر.

درودی، ایران (۱۳۷۶)، «گفتگو با ایران درودی». گفتگوکننده: مهین خدیوی. کلک، شمارۀ ۸۹، ص ۶۵۰-۶۴۰

میرعمادی، منیژه (۱۳۷۷). تحسین زیبایی. تهران: نشر هنر.