انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پوشاک هندی (بخش ششم)

پوشاک هندی

 

آنامیکا پتک برگردان نسیم کمپانی

دوره سلطنت مغول (قرنهای ۱۶ تا ۱۹ میلادی): ظهیرالدین محمد بابر (۱۵۲۶-۳۰ ) که از طرف پدر نواده تیموراز سمرقند در آسیای میانه و از طرف مادر از خاندان چنگیز خان بود ،امپراتوری مغول را در سال۱۵۲۶ میلادی با شکست دادن ابراهیم لودی در اولین جنگ در منطقه پانی پت بنیان نهاد.هر کدام از امپراتوران مغول – همایون(۱۵۳۰-۴۰و ۱۵۵۵ -۵۶ ) ،اکبر(۱۵۵۶-۱۶۰۵ ) جهانگیر(۱۶۰۵-۲۸) شاه جهان(۱۶۲۸-۵۸ ) اورنگ زیب(۱۶۵۸-۱۷۰۷ ) و دیگر پادشاهان مغول (۱۷۰۷-۱۸۵۷ )- آثاری ممتازو برجسته ای در تمامی زمینه ها ی هنر ،فرهنگ و سبک زندگی برجای گذاردند. این دوره از تاریخ هند در زمینه های ادبیات ،معماری ،نقاشی ،پوشاک و جواهرات بسیار کامل و برجسته ثبت و ضبط شده است. نقاشیهای مینیاتور با ارزش بیشماری که امروزه در موزه ها یا در دست مجموعه داران خصوصی در سراسر دنیا قرار دارد،در دروه مغول انجام شده.این نقاشیهای مینیاتور هم چنین دریچه ای مفید بر زندگی دوره مغول باز کرده است. در این نقاشیها وظایف موقر و شایسته دربار امپراتور وبطور واضح و روشن نشان دهنده زندگی مردم عادی است.گردشگران خارجی از کشورهای اروپایی که ازهند در قرن ۱۶ میلادی به بعددیدن کرده اند، طیف وسیعی از اطلاعات درباره زندگی مردم عادی را در کارها وگزارشات خود برجای گذاشته اند.پوشاکی که بابرو اعضای دربارش می پوشیده اند،منشاءو ریشه آن در کشور بابربوده ،درحالی که مردم عادی در دوره سلطنت بابر، همانطورکه بابردر کتاب بابرنامه خودش ذکرکرده است ، پوشاک بومی خود را ادامه دادند.مردان عادی تکه پارچه پیچیده شده به دور خودمانند دوتیمی پوشیدند،در حالی که بخش بالا تنه عریان نگه داشته می شد.

بابرنیز به چند نام از البسه اشاره می کند، شاید این کلمات ممکن استترکی ,مغولی و یا فارسی باشد ,برخی از آنها در زیر فهرست شده: نیمچه (یک نوع تونیک کوتاه)، جاما(جامه)(لباس آستر دار)، یک تانی جاما(لباس بدون آستر)، چارقب(لباس با گلدوزیهای طلا)، پوستین (پوست گوسفند آستردار)، جبه(جبا) یا سورتوت، چفن(کت بلند) و ته بند(کمربند یا بند چرمی). پوشاک دوره سلطنت همایون اغلب مانند دوره بابر بود- قبا،جاما،پیرهن،جیلوچا،جبه(جبا) و قصب، که چند نام ازآنان را ذکر کردیم. تعدادبسیار کمی از نقاشیهایی که جزییات پوشاک از دوره بابر و همایون را نشان می دهد باقی مانده است.در حقیقت، نقاشیهای مینیا تور که در دوره سلطنت اکبر انجام گرفت ،بابر و همایون را معمولا درحالی که “چوگا ها” ،کت ها، کلاه ها، جبه ها پوشیده اند نشان می دهند و زمانی که اکبر دستور به کشیدن نقاشیهای از بابرو همایون داد،نقاشان آنها را با این البسه نشان دادند.پوشاکی که بابر و پسرش همایون آن را می پو شیدند پوشاک ,بطور گسترده ای تحت نفوذ سبک های ترکی و مغولی بود،بتدریج در دوره سلطنت جانشین آنها ،اکبر سبک هندی شروع به رشد و نمایان شدن کرد.در یکی از نقاشیها ،در حقیقت،اکبر را در حالی که یک دوتی پوشیده است نشان می دهد.تاریخ فرهنگی –اجتماعی دوره سلطنت اکبر در کتاب “آینیه اکبری” یکی از بهترین روایات و گزارش هایی است که ابوا لفضل علامی آن را نوشته ,هم چنین تعدادی از نقاشیهای مینیاتور که از دوره او باقی مانده و اکنون از مهمترین اجزاء مجموعه های هنری مختلف جهان به حساب می آیند .دربخش ۳۱ از کتاب آیینه اکبریدر مورد “گنجه و انبار برای تشک ها ” ذکریبا جزییات مواد سازنده البسه ،نوع و شکل البسه و جالبتر از همه این که،اکبربه اختراع وابداع کلمات هندی برای البسه عادی و معمول علاقه فراوان داشت: به جای “جاما”(کت) از کلمه “سربگتی”، که به معنی لباسی است که تمام بدن را می پوشاند،ب رای “ایزار”(زیر شلواری)، “یار-پیراهن”(همراه کت)، برای “نیم تنه”(ژاکت)” تن زیب”، برای “فوته”کلمه” پت گت”، برای “برقع(بورکا) “(یک روبنده زنانه) کلمه” چیتراگوپی تا” ، برای “پتک”(لنگ)کلمه” کت زب”، برای “شال”کلمه “پرم نرم”،برای” تکوچیا” (یک کت بدون آستر به سبک هندی) و دیگر نامهای مشابه. برای کلمه تکوچیا ابوالفضل علامی میگوید: این لباس قبلا دردامنش چاک هایی وجود داشت و در طرف چپ محکم بسته می شد،سرورم دستور داد که این لباس باید با یک دامن گرد همراه باشد و به طرف راست محکم بسته شود.(آیینه اکبری). نقاشی در این دوره آشکارا و بطور برجسته پوشاک اتصالی(منظور پوشاکی است که به یکدیگر به انواع مختلف وصل می شده اند) را در انواع مختلف و متنوع نمایش می داد. لباس بیرونی هندوها زیر بغل چپ با بندهایی محکم بسته می شد،در حالی که مسلمانان این بندها را محکم زیر بغل راست گره می زدند.کارهای دیگر ادبی که در زمان سلطنت اکبرانجام شد،ترجمه حماسه های ماهابهارت و رامایانا به فارسی ،و برخی نقاشیهای ترسیم شده از خدایان هندو در “دوتی”،لباس بومی هندیان می باشد.دیگر از انواع متنوع وبرجسته نقاشی دوره سلطنت اکبر یک “جاما” ی بلند است،همانطور که در تصویر تانسین(موسیقی دان مشهور دربار اکبرشاه)که درموزه ملی دهلی نو قرار دارد دیده می شود.آوازخوان و موسیقی دان مشهور تانسین ،یکی از نه گوهر دربار اکبر بود ،او لباس های رسمی درباری را نمی پوشید.در یکی از نقاشیهایی که از او باقی مانده ،او را در لباسی آستین بلند،سفید،جامای بلند که اغلب به پاهایش می رسید ترسیم کرده اند.سبک پتک اکبر ،دستار و آنگوسترام،بخشی از این لباس محسوب می شد.آنگراوسترام از زیر بغل بالای شانه چپ می گذشته ودیگر انتهای آن بر جلو می افتاد،در حالی که دیگر انتهای لباس به پشت انداخته می شد.تانسین باید این لباس را از دربار راجا رام چندرا از منطقه روا آورده باشد،از جایی که او به دربار مغولان آمد.در حالی که مد برطبق سلیقه امپراتورعوض می شد،این مسئله همیشه ممکن نیست که تاریخ دقیقی برای معرفی یک لباس نو بیاوریم.این قبیل اطلاعات بسیار کم بدست می آید. از دیگرمراجع مناسب درباره البسه خاطرات جهانگیر پادشاه گورکانی در کتاب توزوک جهانگیری می باشد :

داشتن لباسهای اقتباسی ویژه معین برای خودم و پارچه های لباسی آن ،دستور دادم که هیچکس نباید مانند آن لباسها بپوشد،اما (یک مرد عادی) به چه کسی باید(البسه) را ببخشد.یکی از آنها یک قبای”نادری” است , آنها روی “قبا”(یک نوع لباس برای بیرون از منزل )می پوشیدند بود.بلندی آن از کمربهپایین تا زیرران می رسید،وبدون آستین بود.این لباس در جلو با دگمه هایی بسته می شد،وایرانیان آن را کورتا(کورته)می نامیدند(یعنی از کشور کردها آمده).این نام را من به قبای” نادری” نیز داده ام. تصویرهای نقاشی شده از امپراتوران مغول منبع مهمی برای اطلاعات در مورد پوشاک می باشند.در حقیقت،امپراتوران اغلب با پوشاک و سبکی که در پوشیدن و بستن لباسها بکار می بردند مشخص و ممتاز می شدند.نقاشیهای دوره سلطنت اکبر (که در حمزه نامه ،اکبر نامه و طوطی نامه پیداشده)نشان دهنده جامه ای بلند،با آستینی بلند و قدی کوتاه ،که کمی بالاتر زانو قرار می گرفته،و با چهارانتهای نوک دارخود(که بطور متداول معروف به چاک دار جاما(جامه) بوده است)می باشد.معمولا “جامه “با یک شلوار گشاد و یک دستار یا “آتپتی”که به شیوه خاصی پیچیده شده بود در دوره سلطنت اکبررایج بود.جامه در دوره سلطنت جهانگیر بلندتر شد،و اغلب تا بالای زانو می رسید،با یک لبه راست و دایره وار.در دوره سلطنت شاه جهان جامه تا زیر زانو رسید،با یک “پتک” که با نقش هایی برگرفته از طبیعت گیاهی موجود در هند ،بلند و ظریف تهیه می شد.افسون و سلاست طبیعی لباسها در دوره سلطنت جهانگیر و شاه جهان در دوره سلطنت اورنگ زیب کمرنگ شد.پوشاک بعدها بیشتر ساکن ،ثابت ,خشک ورسمی شد.در قرن ۱۸ میلا دی ،در اواخر دوره مغول و در,ایالت های درباری ،جاما تا ران رسید.پوشاک مردمان عادی را در گزارشهای گردشگران و مسافران خارجی می توان یافت.یکی از این گردشگران چاپلان تیری بود،که به شمال هند در دروه سلطنت جهانگیرمسافرت کرد. او در گزارش خویش در مورد پوشاک مردم در روستاها صحبت کرده است.عادتهای پوشاکی زنان و مردان هردو کمی تفاوت داشت،بیشترقسمتهای لباس از پارچه نخی سفید تهیه می شد.برمبنای روش آنها ،لباسها تنگ،راست تا میانه بدن ،گشاد رو به پایین تازیرزانو آویزان بود.آنها شلوارهایی بلند که تا پایین پا می رسید و به بدن می چسبیدو تا ران می رسید را می پوشیدند این شلوارها،مانند پارچه کفش پاکنی ناصاف وآشفته بود و روی پاهای کوچک آنها را می پوشانید.پاهایشان در کفش عریان بود، بیشتر مردم چیزی شبیه دم پایی می پوشیدند….مردان سرشان را با یک پارچه بلند،نازک حلقه شده و پیچ خورده ،سفید یا رنگی ،که در باره آنها باید ساعتها صحبت کرد بر سر می کردند،این پارچه را “ساش “می نامیدند.زمانی که آنها می خواهند به کسی بالاتر از خود ا حترام بگذارند هرگز سر خود را برهنه نمی کنند(اشاره به فرهنگ غرب که برای احترام به اشخاص کلاه خود را از سر برمی دارند).

دوارت باربوس،تاجر و نویسنده پرتغالی ،جزییات جالبی در مورد پوشاک هندیان در اوایل قرن ۱۶ میلادی بدست می دهد.بوس در باره پوشاک تجارگجراتی “بانیا” شرحی این گونه میدهد: آنها به پارچه نخی بلند و پیراهن های ابریشمی ملبس هستند،با کفش های نوک دارکاملا چرمی ،برخی از آنها کت هایی کوتاه از ابریشم وزربفت می پوشند….. پوشاک زنان گجرات را ،باربوس این گونه مشاهده کرده: لباس آنان بلند همچون لباس شوهرانشان می باشد،آنها سینه بند ابریشمی با آستین های تنگ ،که در عقب شکاف دارد و دیگر البسه بلند که “چنداس”یا “چدار” که آنها بر خودشا ن مانند ردا می اندازند می پوشند ،زمانی که بیرون از خانه می روند،روی سرشان هیچ چیزی نمی پوشند،اما موهای آنها بسیار خوب بر بالای سرشان بسته می شد….. سربازان کامبایی زره ونیم تنه های بالاپوش مانندی از پارچه نخی می پوشند. درباره مسلمانان باربوس میگوید: آنها ملبس به البسه بسیار عالی طلایی ،ابریشم ،پارچه های نخی و صوفی(مخلوط ابریشم و پشم) می باشند، همگی دستارها و عمامه های برسر بسته اند،عمامه ها بلند،مانند پیراهن های مراکشی ،زیر شلواریهایی تا زانو می رسید واز چرم های قرطبه ای کلفت( شهری دراسپانیا ،نام ان اکنون کوردوبا می باشد)ساخته می شد، شیوه های بسیار ظریفی برای ساخت داخل کفش و بدون کوشش برای نوک دار کردن کفش بکار می بردند. پسر شاه جهان ،اورنگ زیب مانند اجدادخویش در مورد هنرپیشرو و روشنفکر نبود.بنابراین نقاشیهای به جای مانده و کارهای دوره سلطنت او ادامه سبک دوره شاه جهان اما به روشهای ثابت تربود.البسه معمول درباری مغولان شامل،جاما “ی بلند با آستینی بلند که یک سوم پاها را می پوشاند،با یک انتهای گرد ومدور،دیگر لباس این دوره پیراهنی با آستین نیمه کوتاه و جلو باز که بالای یک لباس طلایی رنگ پوشیده می شد،یک “پتک”بلند آویخته شده،یک “پای جامه”و یک دستار یا عمامه با یک بند دستار که بسته می شد بوده است.لباس رویی کوتاه با یقه ای از خز تا بالای زانوها قرار می گرفت.این نوع لباس ،با آستینی کوتاه و دو طرف چاک دار،در نقاشیهای دوره سلطنت شاه جهان یافت می شود.”زری ” یا لباس زربفت در این دوره بسیار رایج شد.پس از اورنگ زیب ،امپراتوری مغول ببه سمت سقوط و سراشیبی پیش رفت.نواحی اصلی مانند مراکز قدرت رشد کردند.فرمانروایان اواخر دوره مغول به هنر علاقمند نبودند،زیرا آنها مشغول حفظ تاج و تخت خویش بودند.در نتیجه،چیز جدیدی در قلمروی هنرو فرهنگ اتفاق نیفتاد.تعداد کمی نقاشی از فرمانروایان اواخر دوره مغول یافت شده ،و به نظر می رسد که آنها فقط روش اجداد خود را در شیوه های لباس پوشی دنبال می کردند.در دوره سلطنت اکبر شاه دوم ،(۱۸۰۶-۳۷ )برخی نقاشی ها را نقاشان دربار کشیدند.در یکی از این قبیل نقاشی ها ،امپراتور و درباریانش در “چوگا”،”آنگارکا”،”جامه” ی بلند ، ” پای جامه ” های گشاد و دستار یا عمامه نشان داده شده اند.لباس بالاتنه از پارچه های سنگینی مانند “پشمینه”ساخته شده بود،یا “زری” (پارچه زربفت)یا زری گلدوزی شده یا ابریشم ،و لباس پایین تنه احتمالا از “مشروع”درست می شده است.برخی از آنها شال رامانند “کمربند”می پوشیده اند.کارخانه در دوره سلطنت اکبر بنیاد نهاده شد،و پوشاک مصنوع یکی از بخشهای عمده آنرا تشکیل می داد.بویژه در هنگام جشن تولد امپراتورکه ،”خلعت” را به مناسبت تولد او به شکل پوشاک امپراتور در می آوردند وبه درباریان بر طبق درجه شان پیشکش می کردند،و درباریان پس از آن مجبور بودند “خلعت”را بپوشند.گردنبندهای طلای جواهر نشان،و”باجوبند”(بازوبند)،”سرپیچ”(زینت سر)،وکمربند های مرصع با جواهرات زیبا –سلطه باشکوهی را برهمه فرمانروایان مغول متصرف می شد.شماری از نقاشیهای مغولی عشق آنها را به جواهرات نشان می دهد.یکی از این تصاویر که ازدوره شاه جهان باقی مانده،شاهزاده ای راکه شاخه ای جواهر طلایی را در دست نگه داشته نشان می دهد.در جشن تولد امپراتوران مغول ، آنها خود را در برابر سکه های طلا وزن می کردند،وبعدها البسه باشکوه و جواهرات در میان فقرا تقسیم می شد.این قبیل گزارشات را گردشگر اروپایی ،توماس روی در خاطراتش ذکر کرده است.کفش ها و دم پاییها با “زردوزی”گلدوزی شده نیز را مغولان به کار می بردند وهمانطور که در نقاشیهای دوره اواخر مغول تصویر شده ،کفش ها بیش از حد مزین و آراسته با منحنی های نوک دار رو به بالای داخلی ونسبتا زرق و برق دار شدند.در کل،دوره مغول مهمترین و جالب ترین مرحله تاریخ هند بوده است.

ادامه دارد …

منبع:

۲۰۰۶, Pathak, Anamika, Indian Custumes, Delhi, Roli books