انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پاموک‌کشی در استانبول

ترکیه پرچم سرخی دارد. مردم این سرزمین سرخی را نشانه ملی‌گرایی‌شان می‌دانند. آن‌ها فقط صفر یا صد را می‌شناسند؛ یا عشق می‌ورزند یا نفرت. در این خاک زندگی کردن، جایی بین صفر و صد، برای بیشتر نویسنده‌ها و هنرمندها سخت است. امروز در ترکیه سردمدار نویسنده‌های گیر افتاده در مطلق‌گرایی فرهنگ ترکیه اورهان پاموک است. پاموک را ما با عشقش به استانبول می‌شناسیم. کتاب‌های او به ۵۶ زبان دنیا ترجمه شده و به چهار گوشه دنیا رفته‌اند. اما مردم ترکیه چقدر کتاب‌های او را خوانده‌اند؟ آیا نویسنده استانبول که در ایران خوانندگان و طرفدارانی دارد، در استانبول هم دوست داشته می‌شود؟

 

اورهان پاموک در کتاب فروشی‌ها خاک نمی‌خورد

وارد کتابفروشی «رابینسون کروزوئه» که شدم، قصدم این بود که نسخه اصل کتاب «استانبول، شهر و خاطره‌ها» را بخرم. کتابفروش به بغل‌دستی‌اش گفت: “این کتاب‌ها را فقط توریست‌ها می‌خرند انگار.” پرسیدم چه جور کتاب‌هایی و گفت منظورش نوشته‌های اورهان پاموک است. گفتم یعنی شما کتاب‌هایش را نخوانده‌اید؟ که جواب داد حوصله اش نمی‌‌کشد و سرش از متن کتاب درد می‌گیرد چون به نظر او زبان نوشتاری‌اش گنگ است. از آن مرد درباره پرفروش‌ترین کتاب‌های ماه اخیر پرسیدم. موضوع سه کتاب اول لیست درباره امپراطوری عثمانی و فرایند مدرنیته در ترکیه و اسلام بود. کتابفروشی رابینسون کروزوئه هر چند به اندازه کتابفروشی «دی اند آر» شعبه ندارد، اما لیست کتاب‌های پرفروشش خلاصه‌ای است از آنچه ترکیه و مردمش به دنبال برقرار کردن تعادل بینشان هستند. هنوز مهم‌ترین سوال دنیای ترکیه، شرقی یا غربی بودن است. رئیس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه استانبول، پروفسور ورال، از زمانی حرف می‌زد که پادشاه عثمانی بعد از نماز روز جمعه‌اش به سربازانش دستور داد که فرایند «اروپایی شدن» کشور را شروع کنند. انگار که اروپایی شدن قراردادی روی کاغذ، تئوری و لازمه‌ای برای ادامه باشد.

کتاب‌های اورهان پاموک، برخلاف این جنگ اروپایی یا آسیایی بودن، همیشه ریشه محکمی در استانبول و ترکیه دارند. چه‌بسا گاهی مکان داستان از شخصیت اصلی مهم‌تر می‌شود. کتاب‌های او از نمادهای ترک‌ها و ترکیه لبریز است. کتاب «موزه معصومیت» پاموک آنچنان با شهر استانبول گره خورده است که اگر تمام قصه در شهر دیگری رخ داده بود، داستان کششی نداشت. «در سرم حس عجیبی است» یکی دیگر از کتاب‌های او در سال‌های اخیر است که در چند صد صفحه قصه عشق مردی را در استانبول روایت می‌کند که اسم شغلش «بوزاجی» است؛ فروشنده نوعی نوشیدنی مخصوص که با نشاسته درست می‌شود و در زمان امپراطوری عثمانی پرطرفدار بود؛ عشق و شغلی که جز در استانبول و ترکیه، جای دیگری پیدا نمی‌شود. آخرین کتاب اورهان پاموک، «زنی با موهای قرمز» که هنوز در بازار نشر تازه است، شاید کمترین وام را از استانبول گرفته باشد با وجود این، استقبال بیشتری از مردم دیده است. طبق آماری که از انتشارات یاپی کردی (ناشر اغلب کتاب‌های اورهان پاموک) درباره فروش کتاب‌ها گرفتم، «زندگی تازه» که در سال ۱۹۹۴ منتشر شده با فروش ۵۸۰ هزار نسخه پرفروش‌ترین کتاب اورهان پاموک است. موزه معصومیت هم که از آخرین کتاب‌های نویسنده است، تا امروز ۱۴۹ هزار نسخه فروخته است. به ترتیب کتاب‌های «نام من سرخ» ۴۹۰ هزار نسخه، «برف» ۳۶۰ هزار نسخه، «کتاب سیاه» ۳۰۷ نسخه و «آقای جودت و پسران» که اولین کتاب پاموک است ۱۶۵ هزار نسخه فروخته‌‌اند. اگر آمار فروش پاموک را با آمار فروش کتاب‌های الیف شفق، مثلا فروش ۴۵۰ هزار نسخه‌ای کتاب «عشق» او که همزمان با کتاب موزه معصومیت پاموک به بازار آمد مقایسه کنید، تفاوت رقم‌ها به چشم می‌آید. همچنان پرفروش‌ترین کتاب در بازار ترکیه «این ترک‌های دیوانه» از ترگات اوزاکمان است که بیشتر از یک میلیون و ۵۰۰ هزار نسخه فروخته است. آمار فروش کتاب‌های پاموک به ترکی و انگلیسی تفاوت زیادی دارد. به طور مثال، فروش کتاب موزه معصومیت به انگلیسی دو برابر فروشش به ترکی است، پاموک با فروش حدود ۳۰ میلیون جلد از کتاب‌هایش در سال ۲۰۰۸ جزو لیست پردرآمدترین نویسنده‌ها شد با این حال آمار فروشش در ترکیه به زبان ترکی به اندازه بقیه نویسنده‌ها یا نسخه‌های انگلیسی‌اش نیست.

 

پس گرفتن ادبیات از پست‌مدرنیسم

جیحون دمیرتاش، نویسنده ترک و از اولین منتقدین اورهان پاموک، کسی بود که ضد جایزه نوبل ادبیات اورهان پاموک امضا جمع می‌کرد. جیحون دمیرتاش در پاسخ به این سوال که چرا نوبل ادبیات اورهان پاموک را قبول ندارد، پاسخ می‌دهد: «جایزه نوبل ادبیات سال‌هاست که جنبه سیاسی‌اش پررنگ‌تر از جنبه هنری‌اش است. به اورهان پاموک فقط به خاطر حمایتش از «مسئله ارمنی»‌ها جایزه داده شد وگرنه من شنیده بودم که جایزه آن سال به پل استر یا فیلیپ راس تعلق خواهد گرفت. هنوز نوبت اورهان پاموک نبود که نوبل بگیرد، اما این نوبل را به قیمت پشت کردن به مردم به دست آورد.» مسئله ارمنی‌ها در واقع نامی است که ترک‌ها به جای استفاده از کلمه نسل‌کشی استفاده می‌کنند. او درباره ادبیات پاموک به طور خلاصه می‌گوید: «من مخالف ادبیات پاموکم، نه فقط پاموک بلکه سال‌هاست کتابی از من به نام «ادبیاتم را به من بازگردانید» چاپ شده و به دنبالش کمپینی به پا شد. در آن کتاب از این ادبیات ماشینی که به اسم پست‌مدرن بازارگردانی می‌کند شکایت کرده‌ام. روح ادبیات ترک در ادبیات پاموک گم شده است و کلمات الکتریسته لازم برای تاثیر گذاشتن را ندارند.» دمیرتاش در بیانیه‌‌ای که بعد از جایزه نوبل ادبیات اورهان پاموک منتشر کرده بود و برایش امضا جمع می‌کرد، با بیان این‌که این نوبل جایزه مهمی برای ترکیه و ملتش به حساب نمی‌آید، جایزه ادبیات نوبل را فقط یک جایزه برای دوام استعمارگری و امپریالیسم نامیده بود.

رافت بالی، منتقد ادبی و روزنامه‌نگار، اولین کسی است که نظر مثبتش را درباره پاموک با جزئیات شرح می‌دهد. او می‌گوید: «خیلی‌ها قوانین ادبیات در عرصه بین‌المللی را نمی‌دانند و وقتی به دلیل این نادانی نمی‌توانند کتاب‌هایشان را به عرصه بین‌المللی عرضه کنند، از بقیه که راه را بلدند، شکایت می‌کنند. اورهان پاموک از نماینده‌های خوبی برای ترجمه کتاب‌هایش استفاده کرده است. او قبل از این‌که جایزه نوبل ببرد، کرسی دانشگاه کلمبیا را به دست آورده و در کنار نویسنده‌های معروف دنیا جایی برای خودش باز کرده بود. اورهان پاموک در نیویورک‌تایمز بارها اختصاصی نوشته و حرف زده است و کسی که این همه از سراسر دنیا توجه می‌بیند، نمی‌تواند خیلی ماسک به چهره‌اش بزند. اگر نویسنده قوی‌ای نبود، تا امروز این ماسک از چهره‌اش افتاده بود. اما او امتحانش را در جوانی و سال‌ها قبل از نوبل پس داده بود. او راه و رسم فروش جهانی را بلد است و بخواهیم یا نخواهیم، شایسته نوبل ادبیات است.»

در کنار این نظرها، سردترین برخورد را از متین آکپینار دیدم. آکپینار، کمدین ترک که فعالیت سیاسی هم دارد، در جواب این‌که نظرش درباره اورهان پاموک چیست، می‌گوید: “اورهان پاموک دیگه کیه؟!” او ادامه می‌دهد که از اورهان پاموک خسته است و کتاب‌هایش با این‌که دوره جوانی او را به تصویر می‌کشد، ساختگی است.

ایلبر اورتایلی، مردی که با دانشش درباره تاریخ به شهرت رسیده است و کتاب‌های پرفروشی در این زمینه دارد، نظرش درباره پاموک کوتاه و رک است. او اعتقاد دارد پاموک از فرهنگ مردم ترکیه آگاهی ندارد. او ادعا می‌کند که پاموک نه ترکی می‌داند و نه انگلیسی. اورتایلی همچنین درستی نظر پاموک را درباره نسل‌کشی ارامنه رد می‌کند.

اورهان پاموک یک سال قبل از گرفتن جایزه نوبل در روزنامه‌ای سوئدی گفت: «در خاک ترکیه خون صدها هزار ارمنی و کرد ریخته شده و تنها کسی که جرات بیان کردن این را دارد، منم.» او بعد از اظهارنظرش درباره نسل‌کشی ارمنی‌ها در ترکیه به جرم توهین کردن به اصالت ترکی متهم شد، مورد تهاجم قرار گرفت و برای جایزه نوبلش هیچ تبریک رسمی‌ای از هیچ نهادی در ترکیه دریافت نکرد، هر چند اولین ترکی بود که در این ابعاد به شهرت می‌رسید. نسل‌کشی ارامنه که بنا بر روایات در سال ۱۹۱۵ شروع شده است، شامل اعدام و راهپیمایی‌های طولانی و تحمیلی بدون آب و غذا به ارمنیان ساکن خاک‌ عثمانی بوده که طبق آمار طرف ارمنی، بیشتر از یک میلیون کشته داشته است، هر چند ترکیه مدعی است که در آن سال‌ها گروه زیادی از ترک‌ها هم به خاطر آشفتگی سیاسی کشته شده و صدمه دیده‌اند. در کل، طی عمر جمهوری ترکیه هیچ مقام رسمی دولتی نسل‌کشی ارامنه را قبول نکرده است و به همین خاطر اوضاع میان این دو کشور و ملیت سال‌هاست که در تاریکی به سر می‌برد. برنامه این نسل‌کشی و اجرای یک حکومت بر پایه اکثریت و راندن اقلیت‌ها را منسوب به گروهی به نام «ترک‌های جوان» می‌دانند؛ گروهی از روشنفکران دوران عثمانی که از خاک ترکیه به خاطر مخالفت با پادشاه دوران رانده شده بودند و در اروپا به چاپ روزنامه‌های مخالف حکومت می‌پرداختند تا این‌که در سال‌های آخر حکومت عثمانی حزب سیاسی خودشان را روی کار آوردند و سیاست‌هایشان را پیاده کردند. البته سیاست‌های نه‌چندان موفقشان باعث فروپاشی حزبشان شد. آن‌ها قدرت را از دست دادند و جمهوری ترکیه روی کار آمد. علی‌رغم تمام این نظرهای مخالف یا موافق، کتاب‌های اورهان پاموک از طبقه‌ای از مردم ترکیه حمایت می‌بیند و این حمایت و فروش کتاب‌هایش نقش مردم را از منتقدها پررنگ‌تر می‌کند.

 

دوست داشتن یا نداشتن، پاموک یا حکمت

برای این‌که نظر مردم ترکیه را بهتر بدانیم، با «انجمن ادبی استانبول» صحبت کردم. نور، از اعضای این انجمن، معتقد است که «اورهان پاموک زبان ترکی‌اش ضعیف است». از این‌که چرا یک برنده نوبل ادبیات را به ضعف نوشتاری متهم می‌کند، پرسیدم و او گفت: «مترجم انگلیسی کار خودش را خوب انجام داده اما ترکی پاموک ضعیف است. نوشته‌های او غلط‌های گرامری دارد و روان نیست. به نظر او ادبیات اورهان پاموک برای مردم ترکیه سنگین است؛ از جمله‌های طولانی خسته می‌شوند و این همه پیچیدگی در توصیف را دوست ندارند.» او اضافه می‌کند: «از آن‌جا که از زبان فارسی شناخت دارم، فکر می‌کنم شاید این پیچیدگی با ذائقه مردم شما جور درآمده باشد اما برای ما ادبیات ترک محسوب نمی‌شود. البته در جایگاهی نیستم که از پاموک تنفر داشته باشم، اما می‌دانم او برای مردم کشورم نویسنده‌ای است که در میان راه مانده و معلوم نیست که اهل کدام طرف است.» یکی دیگر از اعضای این انجمن تعدادی از غلط‌هایی را که در کتاب اورهان پاموک پیدا کرده است به من نشان می‌دهد. غلط‌ها آن‌قدر مهم نبودند و بیشتر سلیقه‌ای و نشانه وسواس به نظر می‌آمدند اما اعضای انجمن گفتند که از پاموک چنین غلط‌هایی را انتظار نداشتند. ملک اضافه می‌کند: «شاید به نظر ما پاموک نویسنده موفقی نباشد اما فروش خوبی دارد و این یعنی بخشی از مردم او را جزئی از خود به شمار می‌آورند. اورهان پاموک بلد است کتاب‌هایش را چه جوری بفروشد. کتاب‌های جدیدش بیلبوردهای مترو را تسخیر می‌کنند و از حمایت مالی خوبی برخوردار است. هر چند، تا جایی که در مورد آدم‌های دور و اطرافم می‌دانم، کسی عقیده او را در مورد مسئله ارمنی‌ها و نسل‌کشی آن‌ها قبول ندارد.» نور هم می‌گوید که نویسنده‌هایی مثل یاشار کمال یا اوئوز عطای در قد و قامت جهانی شدن هستند، اما با وجود بخت و استعدادی که داشتند، هنوز به اندازه اورهان پاموک ترجمه نشده‌اند. ملک با اشاره‌ای به ناظم حکمت می‌گوید: «به نظر من و باقی اعضا، ناظم حکمت یک نمونه تمام و کمال از کسی است که بتواند نماینده ترکیه و فرهنگ ترکی باشد.»

ناظم حکمت را بیشتر مردم عادی به سبب شعر‌های محبوبش می‌شناسند. آن‌ها از عشقشان به ناظم حکمت و این‌که معنای عشق و زندگی را با او یاد گرفته‌اند، می‌گویند: «ناظم حکمت حقش بود که بیشتر از این حرف‌ها در دنیا خوانده شود.» البته زندگی ناظم حکمت در ترکیه آن‌قدرها هم با اورهان پاموک متفاوت نبوده است. حکمت سال‌های زندگی‌اش در ترکیه را در انزوا و زندان سپری کرد و بعدها هم تبعید شد. او را در سال‌هایی که می‌نوشت و شعر می‌سرود به عنوان یک خائن به وطن می‌شناختند اما حالا او بخشی از غرور مردم ترکیه و تعصبشان است.

مردم ترکیه هیچ وقت ضدقهرمان‌ها را دوست نداشته‌اند و اورهان پاموک این روزها با کتاب‌هایش نقش بدمن را به عهده دارد اما مسیرش را به سلامت طی می‌کند و به مقصدش می‌رسد. البته گروه‌هایی هم هستند که از اورهان پاموک حمایت می‌کنند؛ با راه‌اندازی کمپین «ملت از ستاره‌ها حمایت می‌کند» و راهپیمایی. باریش ییلدیریم، منتقد ادبی و روزنامه‌نگار، با افراطی خواندن هر دو گروه مخالف و موافق معتقد است یک روز سرانجام ترک‌ها اورهان پاموک را دوست خواهند داشت. باریش یلیدیریم می‌گوید: «دوست داشتن اورهان پاموک مثل قبول کردن خودمان است؛ مثل دوست داشتن خودِ واقعی‌مان. وقتی خودمان را بشناسیم، دست آخر پاموک را دوست خواهیم داشت.»

 

این مطلب در چارچوب همکاری رسمی انسان شناسی و فرهنگ و مجله «کرگدن» منتشر می شود

صفحه مجله «گرگدن» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/cooperation/958