انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

«ورنر هرزوگ»

ورنر هرزوگ به همراه ویم وندرس و رینر ورنر فاسبیندر برجسته‌ترین اعضای بین‌المللی سینمای جدید آلمان هستند. او در نظر عموم با مجموعه‌ای چشم‌گیر از فیلم‌های داستانی دهه ۱۹۷۰ و سالهای اولیه دهه ۱۹۸۰ مرتبط است که برای وی شهرت جنبش «رویای خیالی» (Romantic Visionary) را به ارمغان آوردند. با این حال حتی در آن دوره از زندگی وی، او به همان اندازه که در سینمای داستانی فعال بوده در سینمای مستند هم فعال بوده است. با کاهش حجم تولیدات داستانی وی و همینطور عدم موفقیت در هماهنگ کردن استانداردها یا برانگیختن تحسین کارهای اولیه اش، سالهای دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ شاهد تمرکز فزاینده او روی سینمای مستند بود که اغلب نتایج خشنودکننده‌تری هم داشت.

هر دو سوی آثار وی به طور ریشه‌ای به وسیله تمایلی به شخصیت‌های رؤیاپرداز، که درک‌شان از جهان، آنها را از مسیر اصلی جامعه بیگانه کرده و اغلب در مرزهای ارتباطات (یا انزوای) انسانی قرار دارند، به هم مرتبط شده‌اند. رؤیایی‌های بلندپرواز، دیوانگان، کوتوله‌ها، خون‌آشام‌ها، معلول‌های ذهنی و جسمی و بازماندگانی چون دیتر دنگلر در «دیتر کوچولو نیاز به پرواز دارد-۱۹۹۷» (Little dieter needs to fly) و جولیان کوپکه در «بالهای امید-۱۹۹۹» (Wings of Hope) که تجربیات آسیب‌زای آنها به نحوی موجب ازهم‌گسیختگی‌شان شده است، نمایانگر شخصیت‌هایی هستند که نهایت وجوه شخصیت هرزوگ از طریق آنها نمایی مبسوط از «وجود» را در تعارض با کوری معنوی هنجارهای اجتماعی به نمایش می‌گذارد.

استعاره ی عمده ی وی در خلق تصاویر وجود ذهنی این شخصیت ها، استفاده رمانتیک او از مناظر طبیعی است، مناظری که در واقع ویژگی های «مناظری که فقط در رویاهای ما وجود دارند…مناظر درونی» (Cronin, 2002) را به خود می‌گیرند. مستندهایی چون Fata Morgana (1970) ودرس‌های تاریکی-۱۹۹۲ حتی تمرکز محوری همه انسان ها روی توجه به خیال‏پردازی صحراهای پیش و پس از بشر را به خاطر موقعیت‌های موجود کنار می‌گذارند.

بخش مهم فرایند اعطای کیفیت‌های رؤیایی به مناظر طبیعی، انتخاب دقیق موسیقی همراهی‌کننده به وسیله هرزوگ است. خواه اپرا در یک جنگل باشد، لئونارد کوهن در یک صحرای آفریقایی یا موسیقی‌های سابقا فراگیر گروه Florian Fricke ، «popol vah»، موسیقی که اغلب یک تضادکامل و قاطع با تصویر را فراهم می آورد. «La Soufriere» (۱۹۷۷) درخشان‌ترین و خود بازتاب‌دهنده‌ترین کاوش هرزوگ در میان کارهایش است که مناظری مکاشفه‌ای/آخرالزمانی را در بر دارد. او به همراه دو فیلم‌بردار از جزیره تخلیه شده La Soufriere بازدید می‏کند که در معرض یک انفجار آتش‌فشانی ظاهراً حتمی قرار دارد. فوران نکردن اتفاقی آتشفشان امید مسلم فیلم‌ساز را برای ضبط کردن ویرانی جزیره ناامید می‌کند. طبیعت این بار«رؤیای» وی را پس می‌زند، با اینکه این رؤیا این‏جهانی به نظر نمی‏رسد. این اتفاق به طور طنزآمیزی دینامیک دستکاری شده در جریان بین هنرمند و طبیعت را، حتی در یک مستند صوریآشکار می‌نماید.
هرزوگ همچنان در خودداریش از نگاه به فیلم های مستندش به عنوان بخش متمایزی نسبت به سایر کارهایش ثابت قدم است و به طور مفیدی وجوه مشترک داستانی/مستند را جهت سود بردن از هر دو گونه مورد مکاشفه قرار داده است. او هیچ اشکالی در این نمی‌بیند که به عنوان مثال، در فیلم «درسهای تاریکی» در صدای روی تصویر به دروغ ادعا کند که آتش‌نشان‌ها، از سرجنون، در حال آتش زدن مجدد چاههای نفت تازه خاموش شده هستند تا چیزی برای دوباره خاموش کردن داشته باشند، یا در فیلم «ناقوس هایی از اعماق-۱۹۹۳» (افراد مست محلی را برای ایفای نقش زائران استخدام کند. درک شاعرانه او از «واقعیت» یک موقعیت بر جزئیات واقعی آن پیشی می‌گیرد. در ساختن فیلم”«قلب شیشه ای”)،که یک فیلم داستانی است، همراه با دست اندرکاران تحت هیپنوتیزم یا در ایفای نقش زندانی سابق یتیم خانه ، در دو فیلم غیر مستند دیگر که هر دو، با درجات متفاوتی، بر اساس شخصیت مشکل‌دار او ساخته شده‌اند، هرزوگ ریسک‌های مناسب‌تری نسبت به انتخاب فرمت انعطاف‌پذیرتر مستند مرتکب می‌شود. همچنان این احتمال وجود دارد که داستان روان‏شناسانه ایفای نقش در فیلم «معمای کاسپار هاوزر-۱۹۷۴ پیش‌زمینه هدایت بازمانده جنگ ویتنام، “دیتر دنگلر”، توسط هرزوگ جهت بازسازی وقایع اسارت وی در زمان بسته بودن چشمان وی در مستند «دیتر کوچولو یاد می‌گیرد پرواز کند» ‌باشد.
امید به فائق آمدن بر تجارب ناگفتنی هدایت بازیگر وی، در هر دو مورد روشن است، اما حضور هرزوگ به عنوان مصاحبه‌گر/ راوی در فیلم دوم به تمایل وی برای آنکه به طور همدلانه با «شخصیت ها»یش درگیر شود جنبه شخصی می‌دهد. اگر چه این فرایند هویت‌بخشی در تمام فیلم پرتر ه هایش رایج نیست، در فیلم «توهم بزرگ اشتاینر چوب‌تراش-۱۹۷۳ (The Great Ecstasy of Woodcarver Steiner) بسیار مشخص تر است که در آن هرزوگ، به طور جدا نشدنی قهرمان آرام اسکی‌بازش را حتی در لحظات پر اضطراب تعقیب می‌کند. ارتباط (و همراهی) با افراد تنها ایده ی روشن فیلم «سرزمین سکوت و تاریکی-۱۹۷۱) می‌شود، تحقیق نمایشی او روی فینی استرابینگر، یک زن نا بینا و کر، و بعضی از افرادی که رنج او را به دوش می‏کشند.
در فیلم‌های هرزوگ مستند به زیبایی به داستان کمک کرده است. به عنوان مثال بارها به این موضوع اشاره شده است که ماجراهای جنگلی «آگوئیره، خشم خداوند-۱۹۷۲») و «فیتز کارالدو-۱۹۸۲»بیشتر قدرتشان را از مستند سازی فیلم‌برداری های فرسایشی و خطرناکشان کسب کرده‌اند، یک حاشیه واقعی که به داستان یک سرزندگی بافتی و مؤثر می‌بخشد. به همین نسبت، شکست هنری فیلم «شکست ناپذیر-۲۰۰۱» (Invincible) به طور عمده می‌تواند با اتخاذ یک روش رندانه از سوی وی که به طور ناشیانه‌ای در کنار رویکرد اساسا ناپخته وی در به تصویر کشیدن مردم و فضاها قرار می‌گیرد مرتبط باشد. با این حال او علیه اصول اخلاقی سینما حقیقت (cinéma vérite) به عنوان یک اسلوب مستند، نظریه پردازی کرده است و به آن لقب رویکرد سطحی «حقیقت حساب شده داده است و از صحنه‌های بصری ساختگی واضح در فیلم‌های غیرداستانی‌اش استفاده کرده است، نظیر آن تصاویر حرکت آهسته معروف پرش با اسکی در فیلم « اشتاینر چوب تراش».
بدون شک این جدل کلامی گاه گاهی بین سینمای مستند و داستانی که در ذات روش هرزوگ است به کلیت فیلم‌سازی وی تحرک می‌بخشد.

بیوگرافی ورنر هرزوگ:
با نام Werner Stipetic در سال ۱۹۴۲ در مونیخ آلمان متولد شد. در روستای کوهستانی و دور افتاده Sachrang بزرگ شد. بسیار سفر کرد، اولین سفرش را در سن ۱۴ سالگی انجام داد. زمانی که هنوز در حال تحصیل در مدرسه بود سرمایه اولین فیلمش را با شب‌کاری در یک کارخانه فولاد تأمین کرد. شرکت فیلم‌سازی Werner Herzog Filmproduktion را تأسیس کرد که بسیاری از فیلم‌هایش را تولید نمود. اولین فیلمش «نشانه‌های زندگی» (Signs of Life) را در سال۱۹۶۸ ساخت. از سر بغض تهمت فاشیسم از سوی چپ‌ها، که بیشتر حول فیلم سال ۱۹۷۰ وی «حتی کوتوله‌ها با کم شروع می‌کنند» (Even Dwarfs Started Small) متمرکز بود، تا کسب عنوان بخشی از سینمای جدید آلمان در سالهای ۱۹۷۰ پیشرفت کرد. به خاطر همکاریش با Klaus Kinski هنرپیشه در ۵ فیلم به خوبی شناخته شد.

منبع: دانشنامه سینمای مستند، نوشته یان اتکن (Ian Aitken)، انتشارات راتلج، جلد اول. صفحات ۵۵۶ تا ۵۵۸.