انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

واژه ای به نام شهر

مقدمه: در ریشه شناسی واژه شهر به چند مفهوم برمی خوریم که برخی نزدیک به معنای امروزی بوده و برخی نیستند. این واژه ها شامل؛ urban ، ville، cite، polis، borough، مدینه و شار بوده که در ادامه مختصرا به هر یک اشاره می نماییم.

– واژه urban در انگلیسی و urbain در فرانسوی، از ریشه لاتین urbanus یعنی شهری و متعلق به شهر و از urbs که به شهر رم اطلاق می شد، می آید.
– واژه ville در زبان فرانسوی به معنی شهر از ریشه لاتین villae است که آن را چه در شکل جدیدتر villa (ویلا) و چه در شکل village (ده، روستا) نیز می بینیم. این واژه تا قرن شانزدهم و در اصل به معنی یک مزرعه و خانه ای روستایی در آن بوده که املاکی زراعی هم در اطراف خود داشته است. از قرن شانزدهم به این سو، این واژه به تجمع های شهری اطلاق می شد که حاصل تبدیل تمرکزهای پیشین روستایی بودند و سرانجام معنی عام شهر به خود می گیرد.

– واژه cite از واژه لاتین civitas نیز از قرن یازدهم وارد زبان فرانسوی می شود. این واژه به معنی شهر به ویژه در قالب یک شخصیت حقوقی است به گونه ای که در قرون وسطی به معنی فدراسیون های قبیله ای رومی نیز اطلاق می شد. واژه cite در شکل جدیدتر خود در زبان فرانسوی به مرکز شهر یا بخش قدیمی تر شهر در یک شهر بزرگ، و یا به شهرک های خاص و اقماری نیز اطلاق می شود.

– واژه polis در یونان باستان پیش از آنکه به معنی یک فضا باشد، به معنای نوعی سازمان یافتگی ویژه اقتصادی- سیاسی منطبق بر یک فضای خاص است. این واژه خود دارای یک ریشه بسیار قدیمی هندواروپایی بوده که به معنی قلعه است. اما در عصر طلایی یونان واژه مورد نظر به معنی شهر تغییر نام داد.
– در زبان فارسی دو واژه شار و شهر که مورد استفاده جدید قرار گرفته اند، دارای ریشه های باستانی هستند. شار یا شارستان خود از ریشه شهر گرفته شده که به صورت های قدیمی تر «شتر»، «خشتر» از ریشه «خشی» به معنی شاهی کردن آمده است. از این رو یگانگی مفاهیم شهر، کشور و پادشاهی و پادشاه و وجود یک بار معنایی بسیار مقدس در این واژگان مشخص می شود. این امر همان گونه که خواهیم دید در شهر ایرانی از آغاز قابل مشاهده بوده زیرا این شهر در واقع یک شهر- قدرت است یعنی محل استقرار قدرت پادشاهی(فکوهی، ۱۳۸۳: ۲۶-۲۸).

علاوه بر ریشه شناسی شهر، به دلیل تغییرِ گسترده در رابطۀ انسان ها با فضا و زمان، و تبدیل شدن زندگی شهری و شهرنشینی به عنوان شیوه زندگی به نوع اصلی و به زودی نوع یگانه زندگی انسان ها می بایست برای مطالعه آن نگاهی هرچند کوتاه به روند تکاملی آن از گذشته تا کنون نیز داشت. این رابطه، خود را با تقسیم بندی های بیش از پیش پیچیده تر فضایی و زمانی نشان داده و تاثیر مستقیم آن بر دگرگونی سبک های زندگی و نوع رفتارها است(همان: ۱۱۷-۱۱۹). در این رویکرد شهر به مثابه واقعیتی انسانی تعریف می شود.

همه شهرها آبادی هستند، آبادی بودن شهر وجه مشترک همه آبادی ها اعم از شهر و روستاست. برخی از شهرها در نتیجه پیوستن چند روستا به هم پدید آمده اند و برخی دیگر با افزایش جمعیت. برخی از جمله شهرهای ساخته شده اند و برخی دیگر خودرو.
اما در پی جست و جوی ریشه و منشا، در اکثر شهرهای جهان با وجود گوناگونی تمدن هایشان، می توان برخی ویژگی های مشترک یافت. شهرها معمولا دارای دیوار بودند؛ دیوارها که اساسا به خاطر دفاع نظامی برپا می شد برجدایی اجتماع شهری از روستا تاکید می کرد. ناحیه مرکزی شهر، که اغلب شامل فضای عمومی بزرگی بود، گاه در درون دیوار داخلی دومی احاطه می شد. مرکز شهر اگر چه معمولا دارای بازاری بود، اما با نواحی تجاری که در هسته شهرهای امروزی یافت می شوند کاملا فرق داشت. ساختمان های اصلی تقریبا همیشه مذهبی و سیاسی بودند، مانند معابد و کاخها یا دربار. سکونتگاه های طبقه حاکم یا نخبگان در مرکز شهر یا نزدیک به مرکز بود، در حالی که طبقات غیرممتاز نزدیک به کناره های شهر زندگی می کردند، و برخی بیرون از دیوارهای شهر می زیستند، اما در مواقع حمله خارجی می توانستند به سرعت وارد آن شوند. گروه-های قومی و مذهبی مختلف اغلب محله های جداگانه ای داشتند که اعضای آنها در آنجا هم زندگی و هم کار می کردند. گاهی این محله ها نیز با دیوارهایی احاطه شده بود. میدان مرکزی که گردهم آیی های تشریفاتی در آن صورت می گرفت، معمولا کوچکتر از آن بود که بتواند بیش از گروه اندکی از شهروندان را در خود جای دهد و ارتباط میان ساکنان شهر معمولا نامنظم بود؛ اعلان های عمومی توسط کارگزارانی که فریاد می زدند به اطلاع مردم می رسید. اگر چه تعداد کمی از شهرهای سنتی گذرگاه های بزرگی داشتند، در اکثر آنها تعداد خیابان ها به معنای امروزی اندک بود؛ گذرگاه ها معمولا باریکه های زمینی بودند که روی آنها هنوز هیچ کس چیزی نساخته بود. برای بیشتر مردم، خانه و کارگاه جزئی از یک ساختمان، و گاه حتی یک اتاق بود. رفتن به سرکار کم و بیش ناشناخته بود. در معدودی کشورهای قدیمی سیستم های پیشرفته راه ها شهرها را به یکدیگر می پیوست، اما این راه ها اساسا برای مقاصد نظامی ساخته شده بود و ارتباط اکثرا کند و در واقع محدود بود. سفر تا حد زیادی امری اختصاصی بود؛ بازرگانان و سربازان تنها مردمی بودند که به طور منظم سفر کرده و مسافتی را می پیمودند. شهرها در جوامع قدیمی کانون اصلی علم، هنر و فرهنگ جهان میهنی بودند، اما میزان نفوذ و تاثیر آنها بر نواحی روستایی همیشه نسبتا کم بود. نسبت اندکی از جمعیت در شهرها زندگی می کرد و جدایی میان شهر و روستا کاملا محسوس بود. اکثریت قاطع مردم در اجتماعات کوچک روستایی زندگی می کردند و اگر هم به ندرت برخوردی اتفاقی با مردم شهری داشتند جز با کارگزاری دولتی یا بازرگانی شهری نبود( گیدنز، ۱۳۷۶: ۶۰۲). پس از به وقوع پیوستن انقلاب صنعتی، روند گسترش شهر سمت و سوی نوینی به خود گرفت؛ اغلب شهرها با مهاجرت های گسترده روستا به شهر و مهاجرت های فراملی مواجه شدند. طبقه کارگر صنعتی و کارمند رشد بافت، زمین شهری ارزش زیادی پیدا کرد، فضاهای کاری درون شهر، افزایش یافت. کشورهای درحال توسعه نیز از این ماجرا مستثنی نبودند و انقلاب صنعتی چون موجی گسترده این دسته از کشورها را بی نصیب نگذاشت. پس از جنگ جهانی دوم تقریبا همه شهرهای این کشورها با مشکل گسترده شهرنشینی روبه رو شدند. فرآیند شهری شدن، فرآیندی اجتناب ناپذیر و بسیار شتاب زده در آنها به حساب می آمد، با آغاز این روند دیگر بازگشتی برایشان متصور نبود و برای آن نیز می-توان سه دلیل ذکر کرد:

نخست؛ نرخ بالای زادو ولد و رشد جمعیتی در این کشورها که خود را طبعا در جمعیت شهری و در جوان بودن جمعیت متبلور می کند. دوم؛ مکانیزه شدن و تغییر ساختارهای اقتصادی کشاورزی و بیرون رانده شدن هر چه بیشتر کشاورزان از روستاهایشان. سوم؛ تبدیل شدن شهرها به تنها امید برای بقاء، ولو فقر زده، برای اکثریت قریب به اتفاق اهالی این کشورها(فکوهی، ۱۳۸۳: ۱۰۵).

بنابراین در این دوره ما با مسئله فزون شهری مواجه شدیم، در کنار آن کلان شهری و نخست شهری نیز از جمله پیامدهای صنعتی شدن بود. کلان شهرها دارای مشخصات اجتماعی، فرهنگی، و فناورانه خاص خود بودند یعنی چندگانگی و تنوع بسیار شدید فرهنگی، تجمع ثروت و قدرت در ابعاد غول آسا و همچنین تاکید هر چه بیشتر بر مفهوم طراحی شهری(همان، ۱۱۷-۱۱۹). چیزی که در مطالعات اجتماعی بیش از پیش در قبال این تغییر اهمیت یافت گردهم آمدن تعداد بی شماری خرده فرهنگ های متفاوت بود که در واقع شهر را تبدیل به بستری برای فرآیند فرهنگ سازی نمود. در نتیجه، در روند این دگرگونی، شکل شهری از یک واحد نسبتا منسجم که بر پایه سه محور مسجد، بازار و ارگ بوده به یک کلان شهر متفرق و چند تکه ای تغییر هویت داد(بهزادفر، ۱۳۹۰: ۳۷). بر اثر توسعه مداوم اما پراکنده و بی سامان شهرها، الگوی سازمان فضایی شهر و هویت اصلی آن دگرگون گشت و به دنبال آن سازه های ارتباطی و ناپیدای شهر و زنجیره زندگی در شهر سنتی از هم گسیخته شد. در ادامۀ روند گسترش شهر و تحولات آن در مسیر تکوین، در مواجهه با انقلاب اطلاعاتی شکل نوینی از شهرها پدید آمد که می توان آنها را در گروه گذار به فراصنعت جای داد. اما نکته حائذ اهمیت این است که شهر در این مسیر به جایی در آینده خواهد رسید که گوناگونی ها و تکثر در آن که تحت تاثیر مهاجرت های گوناگون اتفاق افتاده، چالش هایی را از نظر هویتی برایش ایجاد می نماید. زیرا پذیرش جمعیت های مهاجر و عموما از فرهنگ های مختلف تداخل این گروه ها را در یک فضا به نام شهر فراهم نموده که در مواجهۀ خود و دیگری قرار می گیرند. در نتیجه چالش های هویتی قومی/فرهنگی و رابطه آنها با هویت های محلی(شهری)/ملی از جمله بحث های اساسی شهرهای آینده خواهد بود.

منابع:

– بهزادفر، مصطفی، ۱۳۹۰، هویت شهر؛ نگاهی به هویت شهر تهران، تهران: نشر شهر

– فکوهی، ناصر، ۱۳۸۳، انسان شناسی شهری، تهران: نشر نی

– گیدنز، آنتونی، ۱۳۷۶، جامعه شناسی، مترجم؛ منوچهر صبوری، تهران: نشر نی