انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زندگی خانگی پسا مدرن(۱)

تیم پاتنام برگردان لیلا صادقی‌تبار

تخم‌مرغ Cybertecture اثر James Law برای بمبئی هند

اقامت، هسته اصلی چگونگی قرار گرفتن افراد در جهان است. مرزهای خانه هنوز مهم ترین علامت گذاری فضایی به لحاظ فرهنگی است و شیوه استادانه خانه داری، در سراسر مراحل زندگی، عمده ترین شرایط مرتب سازی گذشته، حال و آینده فرد را میسر می سازد. یکی از معانی خانه به سلسله ارتباطاتی مربوط است که معمولاً «خانوادگی» نام دارد: والدین، برادران و خواهران، همسر و فرزندان، همچنین در درجه ی دوم افراد با اهمیت دیگر را نیز شامل می شود: دوستان، همسایگان و همکاران. بدین ترتیب خانه نه تنها روابط خانواده، جنسیت و نسل، بلکه روابط طبقاتی را نیز شکل می دهد: این یک محصول اساسی تلاش انسانی است. خانه اولین محل دست نخورده برای یک باستان شناسی جامعه پذیری است.

خانه تنها یک محل برای خاطره و جامعه پذیری نیست، بلکه به یک معنا در حکم یک (پدیده) مصنوع مرکب از ماده اولیه «پشتیبان­های زندگی» است که ساختاردهنده زندگی خانگی هستند. امروزه مجاری فاضلاب، سیم کشی ها و تاسیسات برق عناصر بدیهی در یک «نظام پشتیبان زندگی خانگی» و ساختاردهنده زندگی خانگی ما در بعد فنی آن هستند. خانه و چیدمان اثاثیه با حضور موکد خود زندگی خانگی را صریح تر می سازند و تقویت می کنند. اشعار فیلیپ لارکین[۱] گواهی بر این است: «خانه بسیار محزون است. او همانطور رها شده می ماند، برای تسلی آخری جهت رفتن». نشانه های استفاده پیشین، دلواپسی از دست رفته و اهداف به دست نیامده، احساس حزنی را ایجاد کرده و باعث می‌شوند که یک نفر درباره دوره های زندگی و برگشت ناپذیری آنها فکر کند. همچنین حزن خاصی در رابطه با ناتوانی موجودات برای زنده ماندن وجود دارد. درحالی که از نزدیک وارد شدن در بحث چیدمان خانه در الگوهای زندگی، بیانگر این احساس است که گویی آنها دارای حیاتند، ما مجبوریم به خودمان یادآور شویم این مردمند و نه پشتیبان های زندگی آنها، که زندگی می کنند و قادر به یادآوری، فکر کردن و بازسازی هستند.

بنابراین علاقه من به فرهنگ مادی خانه در چیزهایی مانند این نیست، بلکه در نقش های آنها به عنوان پشتیبان های زندگی است. من اظهار نمی کنم که ما می توانیم خصوصیات روانشناختی یا جامعه شناختی افراد، خانواده ها یا گروه ها را از شواهد مادی تعبیر کنیم. در یک فرهنگ کالایی در جایی که خانه داری، استفاده گسترده از کالاهای تولید شده غیرشخصی را میسر می سازد، این طور عمل کردن، آرمان گرایی خواهد بود. اما در این صورت، چطور ما تغییرات اخیر در چیدمان خانه را تفسیر می کنیم؟ برای مثال، زمانی که یک سبک جدید از زندگی کردن، بر یک خانه مطابقت داده می شود و یا یک خانه جدید، متناسب با یک سبک زندگی موجود در نظر گرفته می شود، اتاق ها ممکن است بدون کاربرد باشند یا در معرض تقاضاهای بیش اندازه رقیب قرار گیرند. به عبارت دیگر، معنای فضای خانگی بازتعریف شده است. به همین نحو، نوآوری در طرح رخ می دهد و اشیاء پی در پی ارزیابی می شوند و اصول دکوراتیو در ارتباط با تغییرات عمده در پارادایم های زندگی بازتفسیر می شوند.

از دید من ترتیب کالاها در خانه و در داخل یک «نظام پشتیبان زندگی» فقط به عنوان یک کنش روانشناسی فردی در نظر گرفته نمی شود، بلکه علاوه بر آن، کنشی اساسا فرهنگی است. تغییرات در نظم مادی خانه به همان خوبیِ تخصیص فضای خانگی، انتخاب و چیدمان مبلمان و دکور، در روال روزمره خانگی و ذخیره خانوار نیز بازتاب می یابند و در حقیقت تغییرات فرهنگی را مشخص می کنند. من نشان خواهم داد که در قرن حاضر دو دگرگونی پی در پی در شیوه های زندگی معاصر نسبت به مدل های سنتی قرن نوزدهمی رخ داده است.

اولین دگرگونی، مرتبط با ظهور خانه مدرن در معماری خانگی از سال ۱۹۵۰-۱۹۲۰ است که فضای خانگی حول یک هسته فن‌آورانه از لوله های فاضلاب، شاه لوله های آب و گاز، سیم های برق و خطوط تلفن طراحی می شد.[۲] رخنه کردن فناوری به خانوار، موازی با رخنه کردن ساختارهای اقتصادی و سیاسی به شیوه‌های مختلفی بر اعضای خانوارها تاثیر گذاشت. در دهه ۱۹۶۰ دومین موج دگرگونی به وجود آمده در ساختارهای فناورانه، اقتصادی و سیاسی مدرنیته، بخشی از پیش‌زمینه‌ برای زندگی خانگی مدرن و به عبارت دقیق‌تر «پست مدرن» شد و در نتیجه‌ی بدیهی شدن پشتیبان های زندگی مادی مدرنیته، خانه مهم ترین قلمرو برای تجسم شخصیت و به تبع آن مذاکرات بی پایان شد.

[۱] Philip Larkin

[۲] اسکلرت (Schlereth) با توصیف مقدمه‌ای از تسهیلات خانه در قشر متوسط آمریکایی، از دوره قبلتری یعنی ۱۹۱۵-۱۸۷۶ قدردانی می‌کند با این حال، آهنگ حرکت متغیری در مناطق مختلف وجود دارد. مشابه این برای اروپا نیز رخ می‌دهد اما در دهه ۱۹۲۰ که دوره بازسازی پس از جنگ جهانی اول است و به نظر من بسیار در اصلاحات مسکن عمومی تعیین‌کننده بوده و شرایط مسکن طبقات پایین‌تر را تحت تاثیر قرار داده است.

این مطلب، بخش اول ترجمه فصل ۱۲ از کتاب «در خانه» است.

ادامه دارد…