انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نگاهی به هشتگ«در خانه می مانیم»

 شکاف میان درک مردم و ستاد بحران در یک شعار کلیدی

جبار رحمانی

شیوع کرونا، با توجه به وسعتی که پیدا کرده است، فارغ از بحث های بهداشتی، به یک مساله مهم و اثرگذار اجتماع هم بدل شده است. کرونا فراتر از یک بیماری، به یک نیروی بزرگ اثرگذار (کوتاه مدت یا بلند مدت) در جامعه جهانی بدل شده است. پیشگامان مهار این نیروی مهیب، نهادهای بهداشت یهستند. به همین سبب اولویت مواجهه با این بیماری، در رویکردی های پزشکی است. اما نمی توان این مساله بزرگ جامعه انسانی را صرفا به امر بهداشتی تقلیل داد. به همین خاطر بسیار مهم است که دلالت ها و ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی این بیماری و شیوه های مدیریت آن را نیز بدانیم. زیرا هرگونه سیاست گذاری و مدیریت پزشکی و بهداشتی، بدون همراهی جامعه، گاه بی اثر میشود و گاه اثر معکوس میدهد. در این نوشته نیز تلاش داریم زمینه ها و دلایل و پیامدهای ذهنیت مفتاوت جامعه و نهاد بداشت در مواجهه با کرونا را از مدخل یک شعار کلیدی این مبارزه علیه کرونا، بررسی کنیم.

در بیانی ساده و حداقلی، آنچه که در توصیه های پزشکی به عنوان یک قاعده بنیادی برای کنترل و مهار این ویروس دیده میشود، آنست که راه حل اصلی، قطع زنجیره انسانی انتقال کروناست. این زنجیره در منطق پزشکی، شامل هر انسانی میشود، به همین سبب از منظر پزشکی قبل از هرچیز باید تماسهای مستقیم و غیر مستقیم میان افراد کمتر و کمتر شود. نکته اصلی آنست که از این منظر، درکی زیست شناختی از واحد انسانی به عنوان یک بدن زنده حامل و ناقل این ویروس هست، برای همین به شدت هرگونه تماسی باید مهار شود، و در قرنطینه های خانگی، نزدیکترین افراد بیمار حتی در شرایطی که حالش مساعد نباشد، حق نزدیک شدن به او را ندارند، زیرا قطعا زنجیره انسانی انتقال ویروس شکل خواهد گرفت و بیمار یا ناقل جدیدی ایجاد میشود. نگاهی به اطرافیان کسانی که کرونا دارند، نشان میدهد معمولا اگر در بیمارستان بستری باشند، به دلیل ممانعت سرسختانه بیمارستان است که کسی به نزدیکش نمی روند، زیرا نظام پزشکی فارغ از اینکه فرد متقاضی ملاقات مادر است یا پدر یا فرزند، اجازه نمی دهد، زیرا امکان بیمار شدن وجود دارد. نهادهای متولی مدیریت بحران بر آن هستند که این زنجیره انسانی را در دو سطح مهار کنند: یک در سطح عمومی و عرصه های بیرونی زندگی، دوم، در سطح درونی خانه های اعضای جامعه. هر دوی اینها در سیاست قرنطینه کردن معنا پیدا میکنند.
آنچه که در رسانه ها بیشتر شنیده میشود، مفهومی از قرنطینه است، که بتوان مناسبات افراد در فضاهای جامعه و بالاخص مکان های پر ازدحام را مهار کرد. در نتیجه این الزام هست که ادارت و نهادهای عمومی و هرگونه فضایی که امکان یک تجمع انسانی را ایجاد کند، تعطیل می شوند و اعلام هم شده است که بیشتر مبتلایان در فضاهای عمومی و در مواجهه با افراد ناشناخته مبتلا شده اند. در ادامه این سیاستگذاری برای فضاهای بیرونی، برای مدیریت مردم جهت نیامدن به بیرون از خانه، مهمترین سیاست پیشگیری و مهار این بیماری، تقاضا کردن، متقاعد کردن و الزام کردن مردم برای ماندن در خانه است. به همین سبب به اشکال مختلف به مردم گفته میشود که در خانه بمانید و کمپین هایی در این زمینه به راه افتاده است. تقریبا محور توصیه های پیشگیرانه در این راستا، در زمینه ماندن در خانه است: در همین راستا هشتک در خانه بمانیم به راه افتاده است.

مجموعه از تصاویر و کلیپ ها و … تولید شده اند تا این شعار کلیدی را در اشکال مختلف برای مردم بازگو کنند. به همین دلیل مجموعه از مضامین در این عناصر رسانه ای هست که کلیدی ترین آنها حول دو محور اصلی است: کرونا را شکست می دهیم و در خانه می مانیم / بمانیم.

در لابلای این پوسترهای آموزشی نکاتی به عنوان مکمل دو ایده محوری فوق مطرح شده است: “خانه امن ترین مکان برای عدم ابتلای به کرونا و عدم انتقال آن است”، من خانواده ام را دوست دارم، پس در خانه می مانم”، برای پیشگیری از شیوع کرونا، در خانه می مانیم”، کرونا با قطع زنجیره انسانی، شکست میخورد”، “در خانه بمانیم و در ایام عید، میزبان خانواده خود باشیم”، “کرونا در کمین است، برای حفظ سلامتی خانواده ام، در خانه می مانیم”، “کرونا اینجاست، کرونا نزدیک است، در خانه بمان”، “در خانه بمانیم و میزبان خانواده خود باشیم”، “خانه از هرجایی امن تر است”، “من در خانه می مانم: نگران نیستم، پیشگیری میکنم”، “با هم بخاطر شهرمان، در خانه می مانیم و کرونا راشکست می دهیم”.

اینها نمونه هایی از پوسترهای آموزشی تبلیغی برای ماندن در خانه اند که این روزها طراحی و در شبکه های اجتمایع به گردش در آمده اند. در این پوسترها، سه مقوله پیشگیری، عدم ابتلا و عدم انتقال، منوط است به خانه ماندن، و در نتیجه فضای مفهومی خانه در آنها با سه مفهوم امنیت، سلامت و دوست داشتن خانواده پیوند خورده است.

اما برخی از این پیامها هم معطوف است به ایام عید: “تو خونه عیدمون را سر میکنیم، دید و بازدید ما، بعد از شکست کرونا”؛ و عنوان فرعی این پوستر هم ایده محوری آن را مبسوط تر بیان کرده است: “برای پیشگیری از مبتلا شدن به ویروس کرونا، با کمال احترام به آیین باستانی نوروز، در خانه می مانیم و به دید و بازدید عید نمی رویم، حافظ سلامتی خود و دیگران خواهیم بود. سین سلامتی، زیبایی ایثار، در خانه می مانیم”. به همین دلیل مساله اصلی به نظر میرسد قانع کردن مردم برای ماندن در خانه است.

اما پرسش اینجاست که آیا مردم به این شعارها عمل می کنند، و اگر عمل نمی کنند ، چرا؟ مشاهدات اولیه و پرس و جوهای من از دوستان آشنایان نشان میدهد که مردم از این شعار مطلع هستند، ولی همه بدان عمل نمی کنند ، یا به شیوه خاص خودشان بدان عمل میکنند. آنهایی که به این شعار عمل می کنند را می توان به چند دسته تقسیم بندی کرد: گروهی که به شدت دچار ترس و اضطراب بیماری شده اند و هرگونه رفت و آمد با عزیزان را هم به بهانه کرونا قطع کرده اند. صرفا خودشان هستند و همسر و فرزندانشان، دسته دوم آدمهایی هستند که در محدوده خانواده گسترده، اقوام نزدیک این رفت و آمدها و قرنطینه را پیاده کرده اند، دسته سوم، علاوه بر خانواده گسترده، دوستان صمیمی و آشنایان نزدیک هم هستند، و دسته چهارم کسانی هستند که همچنان همان مناسبات قبلی را دارند (که البته اندکند). اما کسی را نمی توان یافت که به مفهوم دقیق کلمه زنجیره انسانی را قطع کرده باشد و تنهاخودش را در خانه اش قرنطینه کرده باشد. البته گروهی هم هستند که الزامات معیشت و هزینه های زندگی آنها را ناچار می کند که دائما در فضای کار باشند و رفت و آمد کنند: از کارگران و نیروهای خدماتی و اقشار فرودست دیگر ، که نه توان در خانه ماندن دارند و نه پول تهیه مواد بهداشتی ضدعفونی کننده که این روزها بهانه ای شده برای غارت مردم توسط گروهی خاص. به همین دلیل فهم اینکه مردم و اقشار و گروه های مختلفی که در ظاهر به این شعار و درخواست مدیریت بحران عمل می کنند، چگونه و با چه منظرهایی این شعارها را تفسیر میکنند، می تواند در سیاستگذاری درست برای مدیریت بحران بسیار حیاتی باشد.

قاعدتا امور به آن سادگی که میخواهیم پیش نمی روند، برای همین است که هر روز شیوع کرونا بیش از دیروز است و تلفات بیشتری هم داشته ایم. به نظر میرسد چند ابهام در واژگان این شعار هست که نوعی تکثر گفتمانی را در برساخت دلالت های آن واژه ها ایجاد کرده است: این شعار سه عنصر کلیدی دارد: ضمیر جمعی”ما” و قید مکان که کلمه کلیدی دوم، یعنی “خانه” است و کلمه سوم یا فعل جمله که “ماندن” است. از این رو طبق تصاویری که در فضاهای مجاری و شبکه های اجتماعی هست، محور این شعار، جمع خانواده است که عموما همان خانواده هسته ای (پدر و مادر و یک یا دو فرزند) را نشان میدهد و در موارد محدودی، پدربزرگ ومادربزرگ به آنها اضافه شده اند. لذا در گسترده ترین حالت، پوسترها، یک خانواده ای را گرفته اند که علاوه بر پدر و مادر و فرزندان، نهایتا پدربزرگ و مادر بزرگ را دارند، البته همین تعداد هم در یک خانه و در یکجا زندگی می کنند. از این جهت این آخرین دایره زنجیره انسانی مشروع در چارچوب این “ما” است. به عبارت دیگر فضای شعار در چاردیواری یک خانه، یک خانواده ساکن است که باید مراقب خودشان باشند.

نکته دوم در واژه خانه است. آنچه که درگفتمان پزشکی دیده میشود، خانه یک فضایی فیزیکی منفک از دیگران است، یعنی یک حصار طبیعی و فیزیکی برای قطع زنجیزه انسانی در بالاترین حد امکان. ماندن در خانه، به دلیل آنکه در صورت عدم ابتلا اعضای خانواده به ویروس باشد، میتواند این زنجیره را گسسته کند. در این درک مکانی از گستره کرونا، عرصه های عمومی و بیرونی و فضاهای کاری و … به دلیل تردد بی حساب آدمها و بالاخص تردد ناشناس ها، به شدت پر از تهدید ویروس و خطر ابتلا تعریف شده است. زیرا آدمها در فضاهای عمومی یا مراعات نمی کنند، یا اینکه آدمها بی مبالات و بی مراعات بسیاری هستند که حتی آدمهای اهل مراعات را هم می توانند آلوده کنند. به همین دلیل در مکان خانه، این تهدیدها نیست. در کنه این شعارها، چند دوگانه کلیدی عمل میکند: خانه / بیرون، امنیت/ عدم امنیت، آشنا/غریبه، شناخته بودن/ ناشناخته بودن، قابل اعتماد بودن/ غیرقابل اعتماد بودن، پاک بودن/ آلوده بودن، مراعات/ عدم مراعات و… . به همین دلیل فضای فیزیکی خانه جایی است که آدمهای شناخته شده خاص (اعضای اصلی خانواده) دارای امنیت و قابل اعتماد و پاک و اهل مراعات هستند، در حالیکه بیرون از خانه آدمهای غریبه و ناشناس، احتمالا آلوده، غیرقابل اعتماد، بدون مراعات کافی، و در نتیجه ناامن هستند. گویی خانه جایی است که بیماری و ویروس نیست و بیرون جایی است که بیماری و ویروس هم هست و هم ممکن است بر ما تحمیل شود. در این درک پزشکی از این شعار میتوان گفت آدمها باید در مکان هایی مجزا از دیگران و مکان های پاک و قابل اعتماد باشند تا زنجیره انسانی انتقال وابتلا قطع شود.

در مورد فعل ماندن، باید دقت کرد که ماندن، یعنی بیرون نرفتن، بیرون یعنی همان فضاهای عمومی و جاهای شلوغ، جایی که آدمهای ناشناخته و احتمالا آلوده و … هستند و جایی که ناامن محسوب میشود. به همین سبب ما و خانه و ماندن، سه کلمه ای است که در این شعارها با پیشگیری و عدم ابتلا و عدم انتقال یعنی با سلامت و امنیت و محافظت از خانواده همراه شده است.

اما این سه واژه در میان مردم آیا به همین سبک فهم و درک میشوند؟ به نظر میرسد به جز در اقلیت که همه جوره در اندرونی خانه خودشان محبوس و قرنطینه شده اند، باقی مردم به گونه دیگری شعار را میفهمند و بدان عمل میکنند.

در مورد ضمیر جمعی “ما”، به نظر میرسد به جز اقلیتی که واژه ما برای آنها مصداقش “خانواده هسته ای خودش باشد”، عموما ما برای افراد شامل دسته های دوم و سوم افراد نزدیک و وابسته و پیوسته بدانها است، یعنی کسانی که خانواده گسترده ، اعم از پدربزرگها و مادربزرگها ، برادرها وخواهرها با خانواده هایشان و گاه عمو و عمه و خاله و دایی و در موارد محدودتری هم، همسایه های صمیمی را شامل میشود. نکته جالب آنست که همه اینها هرکدام خانه ای مستقل دارند. اما لزوما انیها از هم منفک نیتسند، بسته به میزان و نحوه صمیمیت بین این شبکه های بزرگ روابط خانوادگی، هنوز رفت و آمدها با آنها در همین فضای قرنطینه وجود دارد و رایج است. یکی از دوستان برای من تعریف میکرد که در بیست و دوم اسفند “خواهر بزرگم زنگ زده بود که امروز دخترم و نوه هام میان اینجا، آبگوشت بارگذاشتم شما و همسر و بچه ات هم بیاید دور هم باشیم”. نکته اصلی دقیقا در همین جمله نهفته است، مصداق ما، اعضای خانواده گسترده است، اما حتی می توان گفت مصداق ما، لزوما اعضای دارای پیوندهای سببی و نسبی نیست، بلکه کسانی است که حق ورود صمیمانه به اندرونی یا همان داخل خانه را دارند. کسانی که با آنها رفت و آمد صمیمانه داریم، مصداق اصلی این ضمیر جمعی ما هستند. گاه می تواند شامل خانواده بزرگ ما بشود وگاه دوستان خاص و برخی اعضای خاص خانواده بزرگ.

به عبارت دیگر، خانه برای مردم فضاهای اندرونی تعبیر میشود، اما این فضا، یک فضای مکانی ساده نیتس، بیشتر یک فضای اجتماعی است با روابط و مناسبات و تعاملات پویا و زنده خاص خودش، فضای اندرونی جایی است که عمیق ترین روابط و صمیمیت ها و محبت های ما در آن جریان دارد، که دراین شعارها صرفا به هسته مرکزی این شبکه مناسبات ما توجه شده است زیرا اوج این مفاهیم در واحد خانواده (همسر و فرزندان) متجلی شده است، یعنی جایی که اعتماد، شناخت، امنیت و .. هست. به عبارت دیگر اگر در گفتمان پزشکی خانه یک حصار فیزیکی برای مهار روابط با دیگران و آدمهای ناشناس و غریبه و… است، برای بسیاری از اقشار و گروه های مردم، همانطور که گفته شد خانه یک فضای اجتماعی است، مکانی که در آن مجموعه از تعاملا خاص صمیمانه و در هسته آن، روابط نسبی و سببی امکان پذیر است. خانه برای مردم با مفهوم اندرونی و مناسبت مطلوب، مشروع، و محبوب آن پیوند می خورد. به همین سبب عملا در مردم این شعار ما در خانه می میانیم، برای گروه عمده ای بدل شده است که ما صرفا به مناسبات خودمان در فضای اندرونی ادامه خواهیم داد؛ ما خودمان را از غریبه ها جدا می کنیم. زیرا در این فضا، ما با کسانی هستیم که باور داریم اهل مراعات هستند، می شناسیمشان، قابل اعتمادند، بیمار نیستند و آلوده نیستند.

در نتیجه در واقع ما با همان “آبگوشت مهمانی ظهر مادربزرگ برای دورهمی عزیزان مواجهیم”. ما با واحدهای مجزا و بریده از سایر خانه ها مواجه نیستیم، با شبکه ای از مناسبات اندرونی و در فضاهای خصوصی مواجه هستیم. نگاهی به مسیرهای بیرون شهری و فضای سرسبز دشت های اطراف اگر داشته باشیم، میبینیم مردمی که معمولا دو یا سه ماشین، آمده اند چایی و قلیانی صرف کنند و بروند خانه، و دلخوش بدان هستند که قرنطینه را رعایت می کنند. آنها روابط اندرونی شان را از مکان خانه شان آورده اند به دشت (جایی که روابط غریبگی در آن نیست). از نظر بهداشتی مردم هنوز متوجه نیستند که نزدیکترین روابط را دقیقا در اندرونی دارند. زیرا در چنین فضایی چون آدمها باور دارند که همنشینانشان، ادمهای آشنا، خودی، پاک، قابل اعتماد، اهل مراعات، سالم و … هستند، لذا رفتارهای مراعات گونه ای که در فضاهای بیرونی دارند ( ماسک و ضدعفونی کردن مکرر و …) را انجام نمی دهند، چون انتظار ندارند عزیزشان و رفیقشان، آنها را آلوده کند.

در نتیجه شعار ما درخانه می مانیم، در عمل برای بسیاری از مردم تبدیل میشود ما در فضاهای اندرونی با آدمهای قابل اعتمادمان نشست و بر خاست میکنیم و قرنطینه برای ما به این مفهوم است.

با این شرایط ایام نوروز در پیش است، و ما در خانه می مانیم و مفهوم قرنطینه تقلیل یافته به فضاهای اندرونی با شبکه روابط نزدیکان صمیمی در آن فضاها. در این حالت چه اتفاقی می افتد، دوستان و اقوام دور که مشمول روابط عمیق اندرونی نیستند و آشنایان و غریبه ها که ممکن بود هرساله در ایام عید به خانه ما بیایند، مشمول این قانون ما در خانه می مانیم، خواهند شد، اما وقتی من این روزها در شب نشینی ها و دور زدن ها و عصرانه خوردن ها برای رفع کسالت قرنطینه با آنها رفت و آمد میکنم، در ایام عید هم برای شام و ناهاری با هم هستیم. لذا در عید این مناسبات بازدید در همان شبکه های نامریی به هم پیوسته از فضاهای اندرونی وابسته به هم شکل میگیرد. و اگر در این شرایط که در فضاهای اندرونی وقتی شب نشیتی و مهمانی ساده ای برپاست، معمولا مراعات کمتری هم هست، امکان گسترش انبوه ویروس هست.

برای همین باید دقیقا به مردم تفهیم کرد که ما، یعنی نهایتا همسر و فرزندان یا پدربزرگ و مادربزرگی که در خانه ما زندگی میکنند، می مانیم یعنی مهمانی ها و دور همی هایمان را هم نخواهیم رفت، و قطع زنجیره انسانی شیوع کرونا یعنی هرگونه ارتباط حتی با عزیزان ( خانواده های برادران و خواهرانی که چندخیابان آن طرف تر از ما زندگی میکنند) باید قطع شود. در غیر اینصورت، اگر در یکی از شبکه های این فضاهای به هم پیوسته اجتماعی اندرونی (خانواده و نزدیکانشان) به این ویروس دچار شود، خیلی سریع و ساده به دیگران منتقل خواهند کرد و به نظر میرسد مردم دید و بازدید عمومی را تعطیل خواهند کرد، اما دید و بازدید از عزیزان را نه تنها تعطیل نمی کنند بلکه از طریق فضاهای اندرونی و با کلی ملاحظه برای اینکه در مسیر سفر به خانه عزیزان از مغازه ای یا پمپ بنزینی یا… خرید نکنند و هنگام خروج از خانه و ورود به خانه عزیزان مراعات کنند که مبادا در بیرون آلوده شوند، برقرار خواهند بود. در نتیجه با توجه به شیوع این بیماری، قطعا شبکه های اندرونی های به هم پیوسته، یا همان شبکه ای از “ماهای” در خانه ها مانده، خودشان محملی برای انتقال ویروس خواهند شد.

لازمه این کار تدقیق معنایی این شعار با آنچه که مردم از آن می فهمند است. زیرا اگر صرفا شعار تکرار شود، و مردم حسب همان فهم خودشان عمل کنند، نه تنها موثر نخواهند بود، بلکه خودش یک فضایی غیر قابل مهارتر برای انتقال جدی ویروس ایجاد خواهند کرد. در خانه ماندن، یعنی اعضای ساکن در یک واحد خانه، در همان واحد خودشان بمانند و جایی نروند، نه فقط بیرون و بازار و … نروند، بلکه به چاردیواری های مجاور و چاردیواری های اقوام هم نروند. در خانه ماندن، باید مترادف با جابجا نشدن باشد. برای همین هم هست که علی رغم همه قرنطینه های خانگی، همچنان شهرها حدی از ترافیک شبانه را دارند، زیرا برای مردم در خانه می مانیم، یعنی در اندرونی ها فقط خواهیم ماند، نه صرفا در اندرونی خودمان در نتیجه به شب نشینی و مهمانی هایشان میروند. در خانه می مانیم را مردم هم باید همانند پزشکان، دقیقا در عرصه بسته معنایی فیزیک خانه (یک چاردیواری بسته و محصور) درک کنند.