انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

قرنطینه و شعر

درباره پرده‌هایی که در نوروز کرونازده ۱۳۹۹بر پنجره برخی قرنطینه‌های خانگی تهران آویخته شدند
۴ فروردین ۱۳۹۴

۱. قرنطینه و نوروز

قرنطینه‌های خانگی حاصل از تسلط ویروس کرونا بر شهرهای ایران، با ایام نوروز مصادف شده است. نوروز ایرانی در لحظه اعتدال بهاری واقع شده و با پشت ‌سر گذاشتن زمستان که نمودی از مرگ طبیعت است، بازآمدن زندگی را گرامی می‌دارد. انتشار اخبار روزافزون قربانیان ویروس کرونا، این گرامی‌داشت معنایی را با چالش مواجه کرده است. در روزهای منتهی به عید نوروز بازار اوج پویایی خود را تجربه می‌کند و چرخه زندگی شهرهایی که نوروز را رسما جشن می‌گیرند به بیشینه سرعت خود می‌رسد. این سرعت بیشینه، سود بیشینه را نیز برای عموم کسبه به همراه دارد. تهدید ویروس کرونا نه تنها از حداکثر پویایی سالانه بازار جلوگیری کرد، بلکه بازار را به رکودی بی‌سابقه کشاند. حساب‌های مالی که می‌باید در آخر سال بسته می‌شدند معلق شدند و در نتیجه دیونی که می‌باید در آخر سال پرداخت شوند هرگز پرداخت نشدند. با منع دیدوبازدیدها، دیگر نشان چندانی هم از مراسم نوروزی باقی نمی‌ماند. در این شرایط هر فرد در برابر این پرسش قرار گرفت که آیا اصلا بهاری آمده است؟ اگر آمده آیا دلیل کافی برای ستایش لحظه تحول طبیعت وجود دارد؟ در نتیجه آیا فرارسیدن چنین نوروزی که چندان به نوروز نمی‌ماند جای تبریک گفتن دارد؟

۲. پنجره‌های قرنطینه

در این شرایط، نوع جدیدی از پارچه‌نویسی‌ بر پنجره و سردر برخی خانه‌ها و آپارتمان‌های شهر تهران ظاهر شد. محتوای این پارچه‌ها عمدتا اشعار کلاسیک و نو فارسی با مضمون نوروز و آمدن بهار بودند؛ بیت‌ها یا مصرع‌هایی مثل «زکوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی»، «چون است حال بستان ای باد نوبهاری»، «صد فصل بهار آمد و بیرون ننهم گام، ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم»، «بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد»، «حیف باشد دل آزاده به نوروز غمین»، «هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست»، «چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند» و… عمده این پارچه‌نویسی‌ها در محلات مرکزی شهر تهران، محلات غربی مثل شهرک اکباتان و نمونه‌های معدودی در شهرهای دیگر مثل اصفهان ظاهر شدند.
پرده‌ها با دستخط‌ و رنگ‌های مختلف، بر روی پارچه‌ها و مواد متفاوتی نوشته شده و از پنجره‌ و ایوان‌ها آویزان شده بودند. این شکل تظاهرات شعر فارسی در فضای شهری، کم‌سابقه است. پارچه‌نویسی‌ و پرچم‌ نصب شده بر سردر خانه‌، رسانه‌ای آشنا در جغرافیای ایران است. با برگشت حاجی‌ها از مراسم حج، بر سر در خانه‌ها پارچه‌نویسی تبریک نصب می‌شود. در روزهای عید و عزا نیز پارچه‌نویسی‌ها یا پرچم‌هایی بر سردر خانه‌ها نصب می‌شود. نصب این پرچم‌ها و پارچه‌نویسی‌ها بر سردر یک خانه، علاوه بر تظاهر اهل آن خانه به مشارکت در مراسم یا تقویمی خاص، معمولا معنای ضمنی از دعوت را هم به همراه دارد. مثلا نصب تبریک ورود حاجی، معنای ضمنی دعوت برای دیدار حاجی و ولیمه را به همراه دارد گیریم که در مناسبات شهری امروز این دیدار عملا برای همه اهل محل رخ ندهد. همچنین بسیاری از خانه‌هایی که سردرشان در ایام عزا به شکل خاصی سیاه‌پوش می‌شود به صورت موقت در این روزها به صورت حسینیه درمی‌آیند و پذیرای اهل محل می‌شوند.

پارچه‌نویسی‌ها و پرده‌هایی که در نوروز امسال بر پنجره‌ها و سردر خانه‌ها ظاهر شده‌اند از همین سنت‌ها بهره می‌برند ولی بدعت‌هایی را هم آشکار می‌کنند. این پرده‌های جدید بیشتر بر پنجره‌ها و بالکن‌های ساختمان نصب شدند تا بر سردر ورودی. در فرهنگ ایرانی اینکه عابری از خیابان یا همسایه‌ای از پنجره یا بالکن خودش، پنجره یا بالکن ساختمان دیگری را علنا تماشا کند امر چندان پسندیده‌ای نیست. در روزهای قرنطینه پشت هر پنجره‌ای حتما شخص یا گروهی از افراد حاضر هستند. پرده‌ها و پرچم‌های نوروزی جدید اصرار دارند توجه عابرین و همسایه‌ها را به خود جلب کنند و در حقیقت آنها را دعوت می‌کنند پنجره‌ها را تماشا کنند.

پرچم‌ها و پارچه‌نویسی‌های مرسوم یا به وسیله ماشین چاپ می‌شوند یا به وسیله خطاطان و گل‌دوزهای حرفه‌ای تهیه و در بازار عرضه می‌شوند. همچنین اگر شخصی نیاز به یک پارچه‌نویسی اختصاصی داشته باشد به خطاط‌ها یا گل‌دوزهای حرفه‌ای که تقریبا در تمام محلات شهر یافت می‌شود مراجعه می‌کند و سفارش‌ دلخواهش را بر اساس قالب‌های موجود از ایشان دریافت می‌کند. اما پارچه‌نوشته‌ها و پرده‌هایی که نوروز امسال روی پنجره‌ها ظاهر شده‌اند با دستخط خود اهل خانه نوشته شده‌اند. همچنین خاصیت تک‌تک این پرده‌ها نشان می‌دهد برای زمینه آنها از ملحفه، پارچه، سفره یا هر چیزی که در همان خانه وجود داشته، استفاده شده است. بنابراین در این پرده‌ها دستخط و پس‌زمینه معیاری حاکم نیست و برای یک‌یکشان تنوع دستخط و زمینه مشاهده می‌شود.

تماشای این پرده‌های نوروزی، منظره دیگری را هم به یاد می‌آورد؛ منظره لباس‌ها و ملحفه‌های شسته و آویزان شده در بالکن‌ها و پنجره‌های مشرف به کوچه و خیابان‌ خصوصا در روزهای پایانی سال. این منظره هم از جمله مناظر شهری است که به زورِ هنجارهای نوظهور به اندرونی‌ها رانده شده است. در محلات متول‌تر در معرض قرار دادن لباس‌ها و ملحفه‌ها در ایوان‌ها امر چندان مقبولی نیست. درست مثل بوها و رایحه‌های خانگی که با تمهیداتی سازماندهی شده از فضای مشاع آپارتمان‌های گرانقیمت زدوده می‌شوند. انگار در هنجارهای مورد توافق اهالی این محله‌ها بوها و نمودهای بدن هر چه بهتر است در اندرونی‌ها محفوظ بمانند. با یادآوری این مناظر، تصویر دستخطی که چندان هم «خوش» نیست و بر بستر مواد زائد خانگی پنجره‌ها و ایوان خانه را تبدیل به منظره عابرین می‌کند، بیش از پیش نمود می‌یابد.

۳. شعر و قرنطینه

شعر کلاسیک جایگاه ویژه‌ای در نوروز فارسی‌زبانان دارد. پس از تحویل سال، افرادی که گرد یک سفره هفت‌سین جمع شده‌اند برای هم فال حافظ می‌گیرند. دیوان حافظ را تصادفا باز می‌کنند و تقدیر سال جدیدشان را به شکلی نمادین در اشعار جستجو می‌کنند. انگار فلسفه زندگی به تمامی در این دیوان، منتظر مراجعه‌ی حتی تصادفی ایشان است. مردم شیعه به تاویل متن مقدس باور دارند. دیوان شعرای بزرگ ایرانی سرشار از آیات قرآن و روایات اسلامی است. فارسی‌زبانان با دیوان حافظ نیز به مثابه متن مقدس رفتار می‌کنند. باور دارند شعر حافظ نیز می‌تواند به نسبت زندگی امروز و تقدیر امسال ایشان معنا شود. در این تفسیرهای تاویل‌گونه تعمق می‌کنند و جواب پرسش‌هایشان را میان ابیات جستجو می‌کنند. در عین حال شعر کلاسیک فارسی پیوند مستحکمی با طبیعت دارد و گردش ایام، چرخش طبیعت و تحول دائمی مرگ و زندگی از مضامین محوری این اشعار هستند. در نوروزی که سایه مرگ اینچنین سنگین شده مردم در اشعار به دنبال معنای بهار می‌گردند. اتفاقا نمونه‌های بسیاری از این اشعار، بهاری را تصویر می‌کنند که به رغم حضور مصیبت و تسلط غم، از راه رسیده و ای بسا خواننده با نظام معنایی روبرو می‌شود که ظهور ناگزیر زندگی در اوج تسلط بلا را فلسفه همیشگی طبیعت و زندگی می‌داند. محتوای پارچه‌نوشته‌های نوظهور، همین نظام معنایی را به خدمت گرفته‌اند. شاخص‌ترین نمونه از این پرده‌ها با شعری از حافظ نوشته شده که شاید هر فارسی‌زبانی آن را بر از داشته باشد: «زکوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی، از آن باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی.» چراغ دل خاموش است و تنها اگر از نسیم باد نوروزی مدد بخواهی چراغ دلت را روشن خواهی کرد. آنچه سبب زندگی است نه خود باد نوروزی که نسیمی است که در اثر این باد از کوی یار می‌وزد. شاعر بداهت بهار را به چالش می‌کشد و فلسفه بهاری بدیلی را پیش می‌گذارد.

«چون است حال بستان ای باد نوبهاری، کز بلبلان برآمد آواز بی‌قراری» محتوای یکی دیگر از پرده‌نوشته‌هاست با مصرعی از سعدی. شعر از پنجره قرنطینه رو به همسایه و کوچه آویخته شده است. شاعر از باد نوبهاری حال بوستان را می‌پرسد. از اینجایی که بهار نیست حال آنجایی را که بهار است می‌پرسد. صدای بلبلان را نه از سر آمدن بهار که از بی‌قراری دوری از بوستان و بهار حقیقی، آنجایی که همه بلبلان جمع‌اند و آزادانه پرواز می‌کنند روایت می‌کند. در وضعیت منع دیدوبازدید پنجره تنها رسانه گفتگو با همسایه‌ای است که شاید قبلا هم هرگز مخاطب گفتگو نبوده. پرده‌نوشته به او می‌گوید آهای همسایه من هم اینجا اسیرم و در حسرت آزادی‌ام، می‌دانم تو هم آنجا نشسته‌ای و اسیری، ما همه در حسرت رسیدن به آن جایی هستیم که هوای آزاد باشد و همه باشند.

«صد فصل بهار آمد و بیرون ننهم گام، ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم» با شعری از وحشی بافقی مفهوم طنزآمیزی را به خدمت می‌گیرد. فصل بهار فصل گشت و گذار و تفرج است. قرنطینه‌نشین به لطف طنز عابرین کوچه و همسایه را به ماندن در خانه ترغیب می‌کند. در عین حال این رویداد را دست‌آویزی برای بیان بی‌واسطه احساس و به کوچه آوردن عشق قرار می‌دهد.

«حیف باشد دل آزاده به نوروز غمین» با مصرعی از ملک‌الشعرای بهار زبان امروزی‌تری را برای یکی دیگر از پرده‌ها به خدمت گرفته است. شاعر اصل را بر تسلط غم گرفته اما دل آزاده را از این قید رها دانسته است. آزادگی در نظر مردم ایران بیش از هرکس صفت حسین‌بن‌علی(ع) است که پرچم آزادگی را بلند کرد و به ظلم تن نداد. در بسیاری از نوروزنامه‌ها و آوازهای نوروزی نواحی مختلف ایران هم سرود آمدن بهار با ذکر امامان شیعه همراه است. در ادبیات فارسی آزاده کسی است که خود را از بند هر نیازی رها کرده باشد. مفهوم معاصر واژه آزاده بار سیاسی غلیظ‌تری دارد و به معنای عدم سرسپردگی به هر شکلی از سلطه است. در اینجا شاعر در قید غم بودن به هنگام نو شدن روزگار را خسارتی به مفهوم آزادی می‌داند.

در پرده «هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست» با شعری از هوشنگ ابتهاج، قرنطینه‌نشین صبرش را به بلندی آرزوهایش دانسته است. پیام در درجه اول می‌خواهد خاطر هر بیننده‌ای را آسوده کند که یقین بدان من قرنطینه را ترک نخواهم کرد و بر سر پیمانمان هستم. صبر واکنشی است به ناملایمتی که خلاف میل رخ داده و در مقابل، آرزو امید به کنشی است که نهایت میل را به تصویر می‌کشد. قرنطینه‌نشینی معمولا بسیار طاقت‌فرساتر از چیزی است که تصور می‌شود و به صبر نیاز دارد. آرزو اما همیشه ماورای امکانات موجود را هدف می‌گیرد. صبر باید طاقت بیاورد و آرزو باید ماورا را تخیل کند. پیام دوم این پرده به میان گذاشتن ابزاری برای صبر کردن، یعنی همان بازگشتن و به یاد آوردن آرزوهاست. اما به میان کشیدن آرزو برای تحمل حبس حاصل از تهدید ویروس کرونا اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد. پس اگر قرنطینه‌نشین، صبری به هیبت تمام آرزوهایش احضار کرده، حتما باید تمام حبس‌های خودخواسته، جبری‌ و اجباری‌ای را هم که می‌توانسته تخیل کند نشانه رفته باشد.

البته محتوای پرده‌نوشته‌های نوروزی به اشعار محدود نبوده‌اند. جملات بی‌آلایشی مثل «بهار آمد» و «همسایه عیدت مبارک» هم روی پنجره‌ها ظاهر شده‌اند. «همسایه عیدت مبارک» اتفاقا در شهرک اکباتان، در مقابل شاید بیشینه تعداد پنجره‌ای که می‌توان در مقابل پرده‌ای تصور کرد، آویخته شده است. ای بسا تمام پرده‌هایی که ذکرشان رفت آرزوی جایگاه این پرده را دارند و با زبان فاخر خود تلاش می‌کنند ترجمانی بر این پنجره باشند.