مقدمه: با اتیمولوژی واژه Leisure ( فراغت) به واژه لاتینLicere میرسیم، به معنای اجازه دادن، رخصت دادن. گویی از قدیم الایام معنای فراغت متضایف معنای کار بوده. یعنی به وجه سلبی،آن چیز که کار نبوده فراغت بوده. همین گونه است که ارسطو میگوید ” ما حرفه و کار و شغلی را در پیش می گیریم تا فراغتی داشته باشیم، جنگ میکنیم تا صلح داشته باشیم”. حال باید دید که مراد از مفهوم فراغت چیست ؟آیا صرفا یک حالت درونی و روانی است که میتواند در حین انجام فعالیت های روزمره هم جاری باشد و هدف آن کسب لذت و آرامش باشد؟ به نوعی این تعاریف با هم در تضاد نیستند. یعنی اینکه فراغت میتواند کاری(داوطلبانه وبه دلخواه) باشد که یک حالت لذت و آرامش را در شخص تولید میکند و یا اینکه میتواند حین انجام فعالیت های روزمره ، حالتی از سرخوشی و رضایت خاطر باشد. اما نباید مفهوم فراغت را با مفهوم بیکاری خلط کنیم.تعریفات متعددی از این مفهوم وجود دارد ولی وجه مشترک تمامی این تعاریف این است که فراغت حالتی انفعالی از انجام ندادن هیچ کاری نبوده، بلکه فعال و به سمت چیزی بودن است و اینکه این “فعالیت ها” برای رضایت خاطر فرد صورت می گیرد.همچنین مفهوم فراغت را با تفریح،سرگرمی،بازی و .. نیز نباید یکی دانست.فراغت مفهوم عام تر و کلی تری است که مفاهیم نام برده را نیز در بر می گیرد. برای مثال ماکس کاپلان، جامعه شناس آمریکایی، فراغت را فعالیتی فرهنگی که اختیاری است و آزاد، برای استراحت و تفریح یا برای افزودن بر دانش و مهارتها که همراه است با نوعی از ادراک روانی آزادی و نوعی رهایی از وظایف اجتماعی تعریف میکند.در واقع کار زمانیست که برای صرف آن پرداختی صورت میگیرد اما فراغت زمانیست که اجباری در انجامش نیست و (احتمالا و نه الزاما) پولی هم در قبال آن دریافت نمیکنید.(سعیدی، ۲۰۰۴) پس میتوانیم مفهوم فراغت را اینگونه جمع بندی کنیم که: ۱- فعالیتی است که ۲- برای آرامش و رضایت خاطر انجام میشود و ۳- اجباری در انجام دادن آن نیست.
با نگاهی اجمالی به مقوله اوقات فراغت در دوره های مختلف تاریخی، متوجه میشویم که بحث اوقات فراغت به عنوان یکی از لازمه های زندگی بشری، آنچنان که امروزه مطرح است در گذشته های نه چندان دور قابل قبول نبوده است. در تمدن باستانی یونان و روم کار ضرورت امرار زندگی تلقی میشده و اصولا پدیده ای مذموم و مشقت بار و برای فرودستان تعریف میشده، برای مثال افلاطون کارفیزیکی را تحقیر میکند و سخیف و پست میشمارد. اما ما شاهد چرخش نگاه نسبت به کار در قرون وسطی هستیم، جایی که کار نشانه تقوا تلقی م شود و تفریحات مردم چیزی جز شرکت در مراسم آینی و مذهبی نبوده است. با شروع جنبش اصلاح دینی در اروپا و نضج گرفتن جنبش اصلاح مذهبی،باز هم اخلاق کار مهم تلقی میشده و در واقع خبری از اوقات فراغت با دید و شکل امروزی برای آن دوره را نمیتوان تصور کرد. با شروع انقلاب صنعتی،ما شاهد آن هستیم رابطه کار و فراغت رابطه ای متعادل نیست و اصولا اوقات فراغت را مشکل جوامع صنعتی میپنداشتند. آنها معتقد بودند که ” اگر کارگر صنعتی از عادت به صرف اوقات فراغت – به همان گونه جامعه و فرهنگ ماقبل سرمایه داری و صنعتی – کند نظم نیروی کار و تولید در خطر قرار خواهد گرفت. برای همین بود که فرهنگ اوقات فراغت و تفریح recreational ) )سنتی مورد حمله قرار می گرفت تا به حاشیه رود”.( ( Thompson, 1976
نوشتههای مرتبط
برای خواندن متن کامل در زیر کلیک کنید: