انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نوجوانی چیست؟ (۱)

برگردان آریا نوری

تفکری در باب نوجوانی

واژگان و عبارات مرتبط با نوجوان و نوجوانی در همه‌جا به‌سان یک قطعیت و کلیدی برای درک جوانان در جوامع امروزی به کار می‌رود؛ واژگان و عباراتی مثل «او یک نوجوان است، سخت نگیر!»، «من به‌زودی یک نوجوان خواهم بود!»، «بحران نوجوانی» و … بااین‌وجود پاسخ به پرسش «نوجوانی چیست؟» به‌هیچ‌عنوان مقوله‌ی ساده‌ای نیست. نوجوانی در جوامع امروزی مقوله‌ای معاصر به‌حساب می‌آید و همگان دید یکسانی نسبت به آن ندارند. روانشناسان، روانکاوان، آموزگاران، جامعه شناسان، والدین و… دید متفاوتی در این زمینه‌دارند، برخی از ایشان حتی معتقدند مقوله‌ای به نام نوجوانی اصلاً وجود ندارد…

درواقع باید نوجوان را از نوجوانی جدا کرد. نوجوان شخص منحصربه‌فردی است که در دوران بلوغ تغییرات عدیده‌ی فیزیکی و روانی‌ای را به خود می‌بیند. نوجوانی مجموعه‌ای از بازنمایی‌های[۱] مرتبط با این رده‌ی سنی است. اگر از این دید به مسئله نگاه کنیم، نوجوانی مفهومی نسبتاً تازه است که شرایط آن به نسبت نسل و جامعه تغییر می‌کند. کودکان در تمامی نقاط دنیا، از آغاز دنیا تاکنون، از این مرحله از زندگی عبور کرده و به انسان‌های بالغ و پخته‌ای تبدیل می‌شوند.

دوران نوجوانی از چه زمانی آغاز می‌شود و در چه زمانی پایان می‌یابد؟ آیا همه‌ی نوجوانان در این دوره از زندگی خود احساس ناراحتی می‌کنند؟ دختران و پسران این بازه‌ی سنی را با شیوه‌های مختلفی سپری می‌کنند؟ والدین یک نوجوان چه رفتاری باید از خود نشان دهند؟ آیا نوجوانان امروزی نسبت به نوجوانان نسل‌های پیشین خشن‌تر هستند؟…

ما برای روشن‌تر کردن شرایط این بازه‌ی حساس زندگی فرصت را در اختیار مجموعه‌ای از کارشناسان قرار داده‌ایم تا در این مورد به اظهارنظر بپردازند، چراکه نوجوانی دوران تغییراتی گسترده – فیزیکی و روانی- است و شخص در این بازه از زندگی خود توانمندی بسیاری دارد. تقابل دیدگاه‌هایی که هرکدام از متخصصان بیان کرده‌اند سبب نمی‌شود که خوانندگان ما به قطعیت برسند بلکه این امکان را برای ایشان فراهم خواهد آورد تا از تمامی زوایای موجود به مقوله‌ی نوجوانی نگاه کنند و دید درستی از این بازه از زندگی به دست بیاورند که زندگی همه‌ی ما را به‌صورت فردی-به عنوان انسان- و جمعی-به عنوان عضوی از جامعه-تحت تأثیر قرار می‌دهد.

موجوداتی بی‌دفاع

نوجوانی بازه‌ی تغییرات گسترده است. نوجوانی نه یک حالت که یک عبور است، گذاری از کودکی به بزرگ‌سالی. فرانسوآز دولتو[۲] دوران نوجوانی را به زیبایی به خرچنگی بدون پوشش تشبیه کرده است… در این دوره از زندگی بدن شخص به‌طور فراوان ای تغییر می‌کند: نوجوان در مدت‌زمان اندکی رشد چشمگیری می‌کند، جوش یا لکه‌هایی روی صورتش ظاهر می‌شود، پوستش چرب می‌شود، موهای بدنش رشد می‌کند…نشانه‌های مخفی دیگری هم وجود دارد که در رده‌ی دوم اهمیت قرار می‌گیرند.

بروز اولین نشانه‌های جنسیت اغلب همراه بااحساس ناراحتی و شرم است. این تغییرات سؤالات بسیاری را در ذهن نوجوان پدید می‌آورد، سؤال‌هایی که به طبع برای دختران و پسران متفاوت است. این سؤالات تصویری که نوجوان از خودش دارد را تغییر می‌دهند. بدین سال بدن گذرگاه اصلی تمامی تغییرات در این دوره از زندگی است، تغییراتی که آناتومیک[۳] یا فیزیکی[۴] هستند.

تلاشی ناامیدانه برای کشف هویت

اصطلاحات زیادی برای اشاره به کسانی وجود دارد که آشیانه‌ی دوران کودکی خود را ترک می‌کنند، به‌سان پرنده‌هایی که پرواز کردن را آموخته وزندگی مستقلی را پی می‌گیرند. (آ. براکونیه) تلاش برای یافتن هویت را نباید به‌هیچ‌عنوان فرایند ساده‌ای در نظر قلمداد کرد. این بازه از زندگی همراه با شک و تردید، فرورفتن در خویشتن، ناامیدی و بعضاً استیصال است. نشانه‌های این ناراحتی‌های بدنی و روانی نیز کم نیستند:

دنی دیدرو در این مورد می‌نویسد: «۲۵ روزی می‌شد که دخترم را ندیده بودم، او خیلی بداخلاق شده، اخم می‌کند، غر می‌زد، او خیلی خوب تأثیری که اخم‌ها و اشک‌هایش دارد را می‌داند و به همین دلیل به هر علتی زیر گریه می‌زند. او از الفاظ خیابانی استفاده می‌کند، برخی مواقع حافظه‌اش با اختلال مواجه می‌شود، میلی به مطالعه و درس خواندن ندارد… من متوجه همه‌ی این تغییرات می‌شوم…»[۵] به‌راستی چه پدر و مادری تغییراتی این‌چنین را در فرزند نوجوان خود ندیده‌اند؟

اما باید به این مسئله اشاره کرد که تلاش برای یافتن هویت بخشی از میل به زندگی و کنجکاوی نسبت به دیگری است، کنجکاوی نسبت به دوستان، دوستانی که در این دوره از زندگی به مرجع اصلی نوجوان تبدیل می‌شوند. به گفته‌ی فیلیپ ژیمه[۶] عطش نسبت به دیگری[۷] ویژگی اصلی رابطه‌ی بین نوجوانان است. بااین‌وجود به‌هیچ‌عنوان نباید از نقش به سزای والدین غافل شد. همان‌طور که در این کتاب باهم خواهیم دید، نقش ایشان بسیار حیاتی است: والدین می‌توانند و باید به فرزندشان کمک کنند تا بدون گم‌گشتگی این دوره از زندگی خود را سپری کنند، همچنین معلمان و اطرافیان نیز باید به او کمک کنند تا نسبت به آینده با دیدی سرشار از اعتمادبه‌نفس و امیدواری نگاه کنند… به‌این‌ترتیب وظیفه‌ی سنگین همراهی نوجوان در این دوره بر عهده‌ی ایشان است.

بعضاً این فرایند طبیعی به‌سختی سپری می‌شود: در ده درصد مواقع نوجوانی دورانی است که ممکن است شخص ازلحاظ فیزیکی آزار ببیند. آزارهایی که بعضاً به‌صورت خطرپذیری‌های بی‌حدومرز بروز (مصرف الکل، مواد مخدر، رانندگی در حالت مستی و …) و یا خشونت‌ورزی علیه خویش (تلاش برای خودکشی) و یا دیگری (دعوا، تعرض، دزدی و…) بروز می‌کند.

نوجوانی، تنها دورانی از زندگی که شخص به‌راستی چیزی می‌آموزد

همان‌طور که مارسل پروست[۸] به‌خوبی به این مسئله اشاره می‌کرد، نوجوانی دوران مفیدی نیز هست: «… اما ویژگی‌های دوران مسخره‌ای که من سپری می‌کردم- دورانی کاملاً مفید- این بود که در این دوران شخص از عقل و خرد خود بهره نمی‌برد، کوه‌ترین ویژگی اخلاقی او به‌سان جزو لاینفکی و نامرئی‌ای از شخصیتش می‌نماید، او همه‌چیز را یا به شکل خیر می‌بیند یا به شکل شر، بدین‌سان یک‌لحظه روی آرامش به خود نمی‌بیند.»[۹]

نوجوان از خیلی از کارهایی که می‌کند پشیمان شده و آرزو می‌کند ای‌کاش آن‌ها را انجام نداده بود؛ اما آن چیزی که به‌راستی باید حسرتش را خورد، نیندیشیدگی[۱۰] است که در هیچ دوران دیگری از زندگی بروز نخواهد کرد. شخص زمانی که بزرگ‌تر می‌شود دید عمل‌گرایانه‌تری نسبت به مسائل پیداکرده و خود را با جامعه سازگار می‌کند، بدین‌سان نوجوانی تنها دورانی از زندگانی است که شخص واقعاً در آن چیزی یاد می‌گیرد.

نوجوانی دوران انتزاعات[۱۱] است. نوجوان «در مورد تفکرات خود فکر می‌کند.» او به دنبال راه‌های جدیدی برای کشف دنیا می‌گردد و به‌طورکلی هر راهی را امتحان می‌کند. این طرز تفکر به‌آرامی رشد کرده و در ۱۴-۱۵ سالگی به اوج خود می‌رسد. همین مسئله سبب می‌شود تا دوران راهنمایی از اهمیت بسیار زیادی در زندگی نوجوان برخوردار باشد. در این دوران است که ایشان استراتژی‌های شناختی[۱۲] جدیدی را در پیش‌گرفته و دامنه‌ی مسائل موردعلاقه‌ی ایشان گسترده شده و وارد دل‌مشغولی‌های متافیزیک این دوران می‌شود، مثل زیر سؤال بردن جامعه و در ابعادی کلی‌تر همه‌چیز…[۱۳]

نوجوان در بحران است یا جامعه؟

آگوست کنت[۱۴]، در کتاب خود[۱۵] تحولات جامعه را با تحولات زندگی اشخاص در بازه های سنی مختلف مقایسه کرده و برای آن سه حالت پیاپی را در نظر گرفت: کودکی (دوران مهیاسازی و کلامی[۱۶])، نوجوانی (دوران متافیزیکی، انتزاعی، بحرانی و بعضاً فساد آور) و درنهایت بزرگ‌سالی (دورانی مثبت، منطقی و هدفمند).

عبارت دورانی متافیزیکی و انتزاعی، اگر به‌واسطه‌ی تغییراتی که در تفکر شناختی شخص صورت می‌گیرد بررسی شود، پرده از مسائل زیادی بر خواهد داشت. درواقع، نوجوان در این دوره از زندگی نحوه‌ی به‌کارگیری نظریه‌های عمومی و انتزاعت را فرامی‌گیرد و تمامی ارزش‌ها و شناخت‌هایی که خود تا آن زمان داشته را کنار می‌گذارد. از این دیدگاه، نوجوانی دورانی انقلابی و تحلیل برنده است.

آگوست درنهایت این‌گونه نتیجه‌گیری می‌کند: «درنهایت ما می‌توانیم حالت متافیزیکی را به‌سان نوعی بیماری مزمن در نظر بگیریم که به‌طور کاملاً طبیعی در چرخه‌ی تحول اندیشه، شخصیت و جامعه بروز می‌کند و فاصله ایست بین دوران کودکی و بزرگ‌سالی.»[۱۷]

البته استعمال واژه‌ی بیماری بدون یک به نظر زیاده‌روی می‌آید و به‌طورقطع باید آن را با توجه به بستر تفکر اجتماعی آگوست کنت بررسی کرد اما حتی با توجه به همین مسئله هم در اینجا سؤالی همیشگی در برابر ما قرار می‌گیرد: جامعه بعضاً بی‌هیچ دلیلی به نوجوانان خود برچسب می‌زند، نوجوانانی که به هیچ‌چیز احترام نمی‌گذارند، با همه‌چیز مقابله می‌کنند و تحملشان روزبه‌روز سخت‌تر می‌شود.

درنهایت ما شمارا در برابر این پرسش قرار می‌دهیم: آیا این دوران نوجوانی است که همواره همراه با بحران است یا خیر، جامعه بستر اصلی بحران است و نیاز به بلوغ بیشتری برای کنار آمدن با نوجوانان خود دارد؟

 

[۱] représentation

[۲] Françiose Dolto

[۳] natomique

[۴] physique

[۵] Denis Diderot, Lettres à Sophie Volland, lettre du 17 septembre 1761.

[۶] Philippe Jeammet

[۷] Faim de l’autre

[۸] Marcel Prouste

[۹] À l’ombre des jeunes filles en fleurs (À la recherche du temps perdu, Gallimard, édition en 15 volumes, vol. IV, p. 167).

[۱۰] Spontanéité

[۱۱] Les abstractions

[۱۲] stratégies cognitives

[۱۳] Les Années-collège, le grand malentendu, Albin Michel, 2004

[۱۴] Auguste Comte

[۱۵] l’esprit positif (1844)

[۱۶] Théologique

[۱۷] ۴ Op. Cit. Partie I, chap. 1.

پرونده ی آریا نوری در انسان شناسی و فرهنگ: http://www.anthropology.ir/node/24940