لسلی وایت ترجمه حسین سراجی جهرمی
بدون سخن، ما هیچ سازمان اجتماعی انسانی نخواهیم داشت. ممکن است خانواده داشته باشیم ، اما این شکل از سازمان، خاص بشر نیست، خانواده فی نفسه ، انسانی نیست. اما هیچ ممنوعیت زنا با محارمی نخواهیم داشت، هیچ قاعده ی تجویز کننده ی برون همسری و درون همسری، چند همسری و تک همسری نخواهیم داشت….
نوشتههای مرتبط
بخش پنجم
تمامی فرهنگ (تمدن) به نماد وابسته است. این به کار انداختن قوه ی نمادین است که فرهنگ را به هستی کشاند و این استفاده از نماد است که دوام فرهنگ را ممکن می سازد. بدون نماد، فرهنگی وجود نخواهد داشت، و بشر صرفا یک حیوان بود، نه یک موجود انسانی.
سخن گفتن، مهم ترین شکل بیان نمادین است. سخن را از فرهنگ حذف کنید و آن گاه چه می ماند؟ بگذارید ببینیم.
بدون سخن، ما هیچ سازمان اجتماعی انسانی نخواهیم داشت. ممکن است خانواده داشته باشیم ، اما این شکل از سازمان، خاص بشر نیست، خانواده فی نفسه ، انسانی نیست. اما هیچ ممنوعیت زنا با محارمی نخواهیم داشت، هیچ قاعده ی تجویز کننده ی برون همسری و درون همسری، چند همسری و تک همسری نخواهیم داشت.
…
بدون سخن، هیچ سازمان سیاسی، اقتصادی، شرعی یا نظامی، هیچ ضابطه ای برای معاشرت و یا اخلاقیات، هیچ قانونی، هیچ علمی ، الهیات، یا ادبیات؛ هیچ بازی یا موسیقی، به جز در سطح میمونی آن نخواهیم داشت. بدون سخن گفتن، آداب مناسک و تشریفات، بی معنا خواهد بود. در واقع بدون سخن گفتن، ما تمام این ها خواهیم بود اما بدون ابزار: ما تنها استفاده ی گاه گاهی و ناچیز از ابزار را خواهیم داشت مثل آن چه که امروز در میان میمون های عالی تر می یابیم، چه این سخن گفتن بود که استفاده از ابزار غیر پیشرو ی میمون را به استفاده از ابزار پیشرو و انباشته ی بشر، یعنی انسان، تبدیل نمود.
کوتاه سخن، بدون ارتباط نمادین در برخی اشکال، ما فرهنگی نخواهیم داشت. ” در کلمه، آغاز بود، آغاز فرهنگ” و تداوم آن نیز.
برای آن که آسوده باشید، بشر با تمام فرهنگ خود، هنوز یک حیوان است و برای اهداف یکسانی می کوشد که همه ی دیگر موجودات زینده می کوشند: حفظ فرد و تداوم نژاد.در لفظ ملموس، این اهداف، غذا سرپناهی از عناصر محیط، دفاع از دشمنان، بهداشت و زاد ولد است. این حقیقت که بشر برای این اهداف می کوشد، چنان که دیگر حیوانات نیز درست همین کار را می کنند، بی شک موجب می شود که بسیاری اظهار کنند که ” تفاوتی بنیادین میان رفتار بشر و دیگر موجودات نیست.” اما بشر فرق می کند، نه در اهداف بلکه در ابزارها. ابزارهای بشر ابزارهایی فرهنگی اند: فرهنگ حقیقتا طریقه ی زیستن موجود انسان است. و از آن جا که این ابزارها، یعنی فرهنگ، به توانایی استفاده از نمادها وابسته اند ، قوه ای که توسط بشر به تنهایی تصرف شده است، تفاوت میان رفتار بشر و همه ی موجودات دیگر صرفا بزرگ نیست بلکه پایه ای و بنیادین است.
بخش ششم
رفتار انسان از دونوع متفاوت است: نمادین و غیر نمادین. انسان خمیازه می کشد، خود را کش و قوس می دهد، سرفه می کند، خود را می خاراند، از درد می گرید، با ترس عقب می کشد، با خشم ” آماده ی جنگ می گردد”، و غیره. رفتار غیر نمادین این دسته ویژه ی انسان نیست؛ او در این نوع رفتار نه تنها با نخستی های دیگر که با بسیاری از گونه های دیگر حیوانات نیز مشترک است. اما انسان با همراهان خود با سخن گفتن ارتباط برقرار می کند، از طلسم ها استفاده می کند، به گناهان اعتراف می کند، قانون می گذارد، آداب معاشرت را رعایت می کند، رویاهایش را توضیح می دهد، خویشاوندانش را در دسته های تعیین شده طبقه بندی می کند و غیره. این گونه از رفتار منحصر به فرد است؛ تنها انسان قادر به آن است؛ خاص انسان است چرا که از نماد ها تشکیل شده یا به آن وابسته است. رفتار غیر نمادین بشر، رفتار بشر حیوانی است؛ رفتار نمادین بشر، رفتار بشر انسانی است. این نماد است که بشر را از یک حیوان صرف به یک جانور انسانی تبدیل نمود.
از آن جا که این نماد بود که نوع بشر را انسان ساخت، پس با هر عضوی از این نژاد همراه است. یک نوزاد، تا آنجا که به رفتار او مربوط می شود یک انسان نیست. تا زمانی که نوزاد، سخن را کسب نکند، هیچ چیزی وجود ندارد که رفتار او را از لحاظ کیفی از از رفتار یک میمون جوان متمایز کند. کودک زمانی یک انسان می شود که از نمادها استفاده کند و دلیل انسان شدنش نیز همین است. تنها با استفاده از سخن است که کودک می تواند به امور انسانی نوع بشر وارد شده و ایفای نقش نماید.
…
پایان
Source: Leslie A. White, “The Symbol: The Origin and Basis of Human Behavior”, Philosophy of Science, Vol. 7, No. 4 (Oct., 1940), pp. 451-463.
لسلی وایت در ویکیپدیا
http://en.wikipedia.org/wiki/Leslie_White