انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

میزانسن‌ِ انزوا، انزوای میزانسن پیش‌درآمدی بر سینمای فیلیپ گَرِل

بابک کریمی

مقدمه

هر زمان که کسی قلم به دست بگیرد و بخواهد در مورد موضوعی -‌که در اینجا مربوط به سینماست- چیزی بنویسد، اولین و شاید مهم‌ترین مساله‌ای که با آن روبه‌رو می‌شودمساله‌ی منابع موجود است. این مساله آن زمان که نویسنده به سراغ موضوعی مهجور و نه‌چندان بابِ روز می‌رود پیچیده‌تر می‌شود. اگر او مثلاً بخواهد در موردِ یک سینماگر بنویسند، در قدمِ اول، چطور می‌تواند فیلم‌های آن سینماگر را ببیند؟ و در قدمِ دوم، چطور می‌تواند به منابع نوشتاری، خواه ریویو، نقد، مقاله و مصاحبه، خواه کتاب‌هایی که در موردِ موضوعِ مد نظر نوشته شده‌اند، دست پیدا کند؟نویسنده اگر ساکن‌ ایران باشد در بسیاری از موارد به جایی نخواهد رسید. اما خوشبختانه امروز اینترنت همراه ماست؛ با همه‌ی کاستی‌هایش؛ و همه‌ی بدی‌هایش. می‌شود به آن رجوع کرد، اما محدودیت در آنجا نیز گریبان‌ِ نویسنده را می‌گیرد.

به موضوعِ این نوشته بیندیشیم: به سینمای سینماگری فرانسوی به‌نام فیلیپ گَرِل؛ مردیجست‌وجوگر و سنت‌شکن، متعلق به نسلِ پساموجِ نویی‌های فرانسوی(در کنارِ کسانی چون ژان اُستَش و موریس پیالا). او به زبان‌ِ خود، در مصاحبه‌ای با «کایه دو سینما»، وقتِ اکران‌ِ «یک تابستان سوزان»، اذعان می‌کند: «اینکه فیلمی از من فقط یک‌بار در جشنواره‌ی ونیز به نمایش درآید یا توی گنجه خاک بخورد، هیچ فرقی برایم نمی‌کند. اوضاع باید طوری رقم بخورد که فیلم به نمایش دربیاید. ده تا از فیلم‌های من فقط‌وفقط یک‌بار در سینماتک، آن هم توسط لانگلوآ، نمایش داده شدند. اغلبِ نمایش‌ها هم برای شب سال نو میلادی است. فیلمِ من در سالن‌های سینما نمایش داده نمی‌شد اما این کار اصلاً باعث نمی‌شد بال‌هایم قیچی شود. اینکه اکران‌ِ دوم در کار نباشد اصلاً اذیتم نمی‌کند. اما اکران اول حتماً باید وجود داشته باشد؛ وگرنه آدم دیوانه می‌شود. در این صورت با فیلمی طرفیم که جلویش را گرفته‌اند، فیلمی که انگار ناتمام مانده، که هنوز به دنیا نیامده. چنین چیزی خیلی خطرناک است، چون انگار مغزت توییک دنیای ماشینی گیر کرده. «کودک سِرّی» سه سال توی لابراتوار خاک خورد؛ این فیلم را توقیف کردند چون یکسری جزییات بود که من تکلیفش را روشن نکرده بودم. نمی‌توانستم کار را تمام کنم.»۱ این قضیه دردناک است، و همیشگی. می‌توانیم جواهری همچون «کودک سِرّی» را تصور کنیم کهچه بلایی که بر سرش نیامده، و فیلمسازی را که کماکان بر پیمودن‌ِ مسیرهای مدِ نظر خودمُصر است.
همین چند سالِ پیش، در ۲۰۰۱، بود که فِرگِس دِیلی۲در دوبلین برای گَرِل کنفرانسیبرگزار کرد و از کسانی همچون جاناتان رُزنبام، نیکل برُنه و ادرین مارتین دعوت به عمل آورد و هفت تا از فیلم‌هایکمتر دیده‌شده‌ی گَرِل را نمایش داد. همین رویداد بستری تازهبرای رو آمدن‌ِ بحثِ سینمای گَرِل پدید آورد. ادرین مارتین۳ در «ترانزیت» نوشته‌ی بلندبالایی به رشته‌ی تحریر درآورد و در آن دست به ستایشِ سینماگرِ محبوب و فیلمِ عزیزِعمرش، «کودک سِرّی»، زد (و آن‌را به دِیلی تقدیم کرد). بعد از آن هم دِیلی در قدردانی و پاسخِ آن متنینوشت و در «سنسز آو سینما» منتشر کرد.
ادامه مطلب در؛
سینمای فیلیپ گَرِل۰۲—Karimi