انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

موسی ایرانی

لئا دانیالی

چکیده

مولانا شاهین توراه برجسته ترین شاعر یهودی ایرانی است که تورات را به نظم درآورده. و یکی از محوری ترین شخصیت های مشترک جلال الدین مولوی و مولانا شاهین توراموسی (ع) است. این مقاله با بررسی شخصیت و زندگی موسی (ع) در کتاب این دو شاعر سعی دارد تفاوت ها و شباهت های این شخصیت را در نگاه این دوشاعر فارسی زبان با دو جهان بینی متفاوت بسنجد، گرچه تخیل شاعرانه در شعر هر دو شاعر دخیل است و صرفا با بررسی موسی در شعر این دو شاعر نمی توان حکمی کلی در باره شخصیت موسی پیامبر درفرهنگ و ادبیات ایران داد اما به خوبی می توان تاثیر آن را در محتوای مورد بررسی جستجو کرد

کلمات کلیدی: موسی(ع)،مولانا شاهین ، مولوی

مقدمه

پیش از آنکه موسی در دیوان دو شاعر شناخته شود باید خود موسی (ع) را شناخت چه در یهودیت و چه در اسلام و آنچه از موسی در ادبیات فارسی می شناسیم. باید بدانیم برخی داستان زندگی موسی (ع) را آنگونه که در کتب مقدس آمده افسانه مانند دانسته اند(مصاحب، ذیل موسی) اما این مقاله سعی بر این دارد که از موسی ای که تورات و قرآن به ما معرفی می کنند و آنچه به شعر شاعران(مولانا و مولوی) راه پیدا کرده راهی بجوید.موسی شخصیت محوری کتاب مقدس در یهودیت خاخامی است و به او عنوان «موسی سرور ما» اشاره می شود بر اساس اصل هفتم از اصول اعتقادات یهودیِ ابن میمون،اسفار خمسه که خدا به وی وحی کرد وحیی یگانه و تغییر ناپذیر است. تصور می شود که سنت های شفاهی یهودیت نیز از موسی سرچشمه گرفته است، وی چهل روزرا بر سینا گذراند و خداوند این احکام را آن جا به او آموخت( هینلز، ص ۶۱۰-۶۱۱) یهودیت عقیده دارد اسفار پنجگانه خود کلام خداوند است که حرف به حرف به خادم من موسی گفته شده یا انشا شده . خداوند با موسی دهان به دهان حتی به طور نمایان نه به سخنانی مبهم و نهان سخن می گفت(اعداد۸:۶) زیرا خداوند با موسی روبرو سخن گفت مثل شخصی که با دوستش صحبت می کند(خروج ۳۳:۱۱و زینر، ص ۶۰)

زندگی موسی (ع)در تورات

براساس متون کتاب‌های مقدس، موسی در زمان امر فرعون به قتل کودکان یهودی متولد شد و کوچک ترین فرزند خانواده پس از مریم و هارون بود والدینش سه ماه پس از تولد او را مخفی داشتند و چون بیش از آن نتوانستند پنهانش کنند او را در زنبیلی قیراندود به نیل انداختند و میریام خواهر موسی از دور نظاره می کرد که چه به سر برادرش می آید ، همین موقع دختر فرعون که برای شستشو به کنار نیل آمده بود زنبیل را بر آب دید و مهر موسی را بر دل گرفت و چون صاحب فرزند نمی شد فرعون را متقاعد ساخت تا او را به فرزندی بپذیرد و در پی یافتن دایه نادانسته به وساطت میریام، مادر موسی را به خدمت گرفت و موسی تا چهل سالگی دردربار فرعون پرورش یافت و بر فنون و علوم عصر خود مهارت یافت روزی شخصی مصری را دید که مردی عبرانی را می زند و ظلم می کند پس به طرفداری عبرانی برآمد و مرد مصری را کشت و در ریگ پنهان کرد و برادر عبرانی اش را رها ساخت و چون این داستان پنهان نمی ماند موسی به دشت میدیان گریخت و به چادر یترون ییترو پناه برد و صفورا دختر یترون را به زنی گرفت. روزی هنگام چوپانی گله ییترو آتشی را در میان بوته ای شعله ور دید که نورانی است اما اثری آز سوختگی در بوته نیست، از میان همین بوته بود که بر وی وحی شد تا بنی اسرائیل را از بندگی فرعون مصر برهاند موسی به همراهی برادرش هارون به درگاه فرعون می روند وخواستار آزادی بنی اسرائیل از بندگی مصریان می شوند اما نه تنها مرادی حاصل نمی شود سختگیری مصریان بر بنی اسرائیل شدت می گیرد و در پی آن معجزات ده گانه موسی به امر خدا صورت می پذیرد و چون معجزه دهم صورت می گیرد مصریان بنی اسرائیل را از مصر اخراج می کنند(خروج۱۲:۷) و بنی اسرائیل به پیشوایی حضرت موسی به مدت چهل سال در بیابان سینا سرگردان می شوند در این بین بازهم معجزاتی به امر خداوند براین قوم ظاهر می شود اما در پایان این سرگردانی موسی برای دریافت فرمان الهی چهل روزبه کوه سینا رفت وچون با الواح ده فرمان بازگشت و ایشان را مشغول گوساله پرستی دید الواح را شکست(خروج۱۹:۳۲) و همین سبب محروم شدن موسی از ورود به سرزمین مقدس شد. چون زمان مرگ موسی فرا رسید بر قله کوه فسجه خداوند تمامی اراضی تحت حاکمیت اسباط بنی اسرائیل را به وی نمایاند. و او در زمین موآب در مقابل بیت فغور دفن شد و احدی قبر اورا تا به امروز ندانسته(تثنیه۶:۳۴)

در قرآن مجید

نام موسی از هر پیغمبرى دیگر در قرآن مجید بیشتر آمده، و صد و سی و شش بار قرآن ذکر شده، و در سى و شش سوره از سوره هاى قرآن به گوشه هایى از داستانهایش، یا به طور اجمال و یا به تفصیل اشاره شده و در بین انبیاء به کثرت معجزه اختصاص یافته، معجزاتی مانند اژدها شدن عصاى او، نور دادن دستش، ایجاد طوفان، بلایای دهگانه، شکافتن دریا، نازل کردن من و سلوى، و جوشاندن دوازده چشمه از یک سنگ با زدن عصا، زنده کردن مردگان، و بلند کردن کوه طور بالاى سر مردم، و غیر اینها.

در قرآن مجید تمامى جزئیات و دقائق داستان زندگی موسی ذکر نشده اما تصویر کلی داستان زنگی او در قرآن چنین است: موسی در مصردر خانه مردى اسرائیلى به دنیا آمد و در روزهایى به دنیا آمد که فرعونیان به دستور فرعون پسر بچه هاى بنى اسرائیل را سر مى بریدند و مادر موسى به دستور خدا او را در صندوقى نهاده به دریا انداخت، فرعون او را از دریا گرفت و به مادرش برگردانید تا شیرش دهد و تربیتش نماید و از آن روز در خانه فرعون نشو و نما کرد.

آنگاه به سن بلوغ رسیده و مردى قبطى را مى کشد و از مصر به سوى مدین فرار مى کند و نزد شعیب ساکن شده او را خدمت می کند و یکی از دختران وی را به زنی می گیرد

و پس از ده سال از مدین بیرون آمده، در بین راه آنجا که کوه طور واقع است، از طرف آن کوه آتشى مى بیند و به سمت آتش می رودهمین که نزدیک مى شود خداى تعالى از کنار سمت راست آن بیابان که از نظر شکل با زمین هاى اطراف فرق داشته، از طرف درختى که آن جا بوده، ندایش مى دهد و با او سخن مى گوید و او را به رسالت خود برمى گزیند.

موسى نزد فرعون مى آید، و او را به یکتا پرستی مى خواند، و نیز به او پیشنهاد مى کند که بنى اسرائیل را همراه او روانه کند، و دست از شکنجه و کشتارشان بردارد، و به منظور این که بفهماند رسول خداست، معجزه عصا و ید بیضا را به او نشان مى دهد، فرعون از قبول گفته او امتناع مى ورزد، و در مقام برمى آید با سحر ساحران با معجزه او معارضه کند، و حقا سحرى عظیم نشان دادند، اژدها و مارهاى بسیار به راه انداختند ولى همین که موسى عصاى خود را بیفکند، تمامى آن سحرها را برچید و خورد و دوباره به صورت عصا برگشت ساحران که فهمیدند عصاى موسى از سنخ سحر و جادوى ایشان نیست، همه به سجدهافتادند و گفتند: ما به رب العالمین ایمان می آوریم و، به آن کسى که رب موسى و هارون است، ولى فرعون همچنان بر انکار دعوت وى اصرار ورزید، و ساحران را تهدید کرد و ایمان نیاورد.

موسى علیه السلام هم همچنان به دعوت خود پافشارى مى کرد، او و درباریانش را به یکتا پرستی مى خواند و معجزه ها مى آورد، یک بار آنها را دچار طوفان ساخت، یک بار ملخ و شپش و قورباغه و خون را بر آنان مسلط کرد، آیاتى مفصل آورد ولى ایشان بر استکبار خود پافشارى کردند، به هر یک از گرفتاری ها که موسى به عنوان معجزه برایشان مى آورد، مبتلا مى شدند، مى گفتند: اى موسى پروردگار خودت را بخوان و از آن عهدى که به تو داده که اگر ایمان بیاوریم این بلا را از ما بگرداند استفاده کن که اگر این بلا را بگردانى به طور قطع ایمان مى آوریم و بنى اسرائیل را با تو مى فرستیم ولى همین که خدا در مدت مقرر بلا را از ایشان برطرف مى کرد، دوباره عهد خود را مى شکستند و به کفر خود ادامه مى دادند.

ناگزیر خداى تعالى دستورش مى دهد تا بنى اسرائیل را در یک شب معین بسیج نموده از مصر بیرون ببرد موسى و بنى اسرائیل از مصر بیرون شدند و شبانه به راه افتادند تا به کنار دریا رسیدند، فرعون چون از جریان آگهى یافت از دنبال سر، ایشان را تعقیب کرد و همین که دو فریق یکدیگر را از دور دیدند، اصحاب موسى به وى گفتند: دشمن دارد به ما مى رسد. موسى گفت: حاشا، پروردگار من با من است و بزودى مرا راهنمایى مى کند در همین حال به وى وحى مى شود که با عصایش به دریا بزند همین که زد، دریا شکافته شد و بنى اسرائیل از دریا گذشتند فرعون و لشکریانش نیز وارد دریا شدند، همین که آخرین نفرشان وارد شد، خداوند آب را از دو طرف به هم زد و همه شان را غرق کرد.

بعد از آن که خداوند بنى اسرائیل را از شر فرعون و لشکرش نجات داد و موسى علیه السلام ایشان را به طرف بیابانى برد که هیچ آب و علفى نداشت، در آن جا خداوند آنان را اکرام کرد و من و سلوى، بر آنان نازل کرد تا غذایشان باشد و براى سیراب شدنشان موسى به امر خداوند عصا را به سنگى که همراه داشت زد، دوازده چشمه از آن جوشید هر یک از تیره هاى بنى اسرائیل چشمه خود را مى شناخت و از آن چشمه مى نوشیدند و از آن من و سلوى مى خوردند و براى رهایى از گرماى آفتاب، ابر بر سر آنان سایه مى افکند.

آنگاه در همان بیابان خداى تعالى با موسى مواعده کرد که چهل شبانه روز به کوه طور برود، تا تورات بر او نازل شود. موسى علیه السلام از بنى اسرائیل هفتاد نفر را انتخاب کرد، تا تکلم کردن خدا با وى را بشنوند، ولى آن هفتاد نفر با این که شنیدند گفتند: ما ایمان نمى آوریم تا آن که خدا را آشکارا ببینیم، خداى تعالى “جلوه اى به کوه کرد، کوه متلاشى شد”، ایشان از آن صاعقه مردند و دوباره به دعاى موسى زنده شدند و بعد از آن که میقات تمام شد خداى تعالى تورات را بر او نازل کرد آنگاه به او خبر داد که بنى اسرائیل بعد از بیرون شدنش گوساله پرست شدند و سامرى گمراهشان کرد.

موسى علیه السلام بین قوم برگشت، در حالى که بسیار خشمگین و متاسف بود، گوساله را آتش زد و خاکسترش را به دریا ریخت، و سامرى را طرد کرد، و فرمود: برو که در زندگى همیشه بگویى: “لامساس – نزدیکم نشوید”، اما مردم را دستور داد تا توبه کنند، و به همین منظور شمشیر در یکدیگر به کار بزنند، و یکدیگر را بکشند، تا شاید توبه شان قبول شود و قبول شد دوباره از پذیرفتن احکام تورات که همان شریعت موسى بود سرباز زدند، و خداى تعالى کوه طور را بلند کرد، و در بالاى سر آنان نگه داشت.

سپس بنى اسرائیل از خوردن “من” و “سلوى” به تنگ آمده، و درخواست کردند که پروردگار خود را بخواند از زمین گیاهانى برایشان برویاند، و از سبزى، خیار، سیر، عدس، و پیاز آن برخوردارشان کند خداى تعالى دستورشان داد براى رسیدن به این هدف داخل سرزمین مقدس شوید، که خداوند بر شما واجب کرده در آن جا بسر برید. بنى اسرائیل زیر بار نرفتند، و خداى تعالى آن سرزمین را بر آنان حرام کرد، و به سرگردانى مبتلاشان ساخت، در نتیجه مدت چهل سال در بیابانى سرگردان شدند.

موسی در ادبیات فارسی

در ادبیات فارسی داستان زندگی در شعر شاعران نقل شده و روایت کم و بیش با تصرفاتی شاعرانه با آنچه در کتب آسمانی آمده برابر است. تکرار مضمون زندگی موسی باعث شده تا نمادهای ماندگاری چون عصای موسی، ید بیضا، بلاهای دهگانه ، عبور از نیل ، موسی در کوه طور، و موسی و وادی ایمن، داستان موسی و خضر، موسی و آزمون آتش در دربار فرعون از زندگی او مورد توجه قرار گیرند و گاه به سمبل بدل شوند.از جمله شاعرانی که به این مضامین پرداخته اند:عطار ، حافظ، صائب،سنایی، اقبال، مسعود سعد، دقیقی،مختاری، انوری، ایرج میرزا، قاآنی، پروین اعتصامی، اخوان ثالث، سهراب سپهری، شفیعی کدکنی را می توان نام برد.(یا حقی، ذیلی«موسی»)

موسی در مثنوی

بیان مولوی چه در مثنوی که کامل ترین و بهترین نمونه شعر تعلیمی صوفیه بوده ، دایره المعارفی از دانش ها و و تجارب عرفانی صوفیه در تمامی قرون و اعصار است چه در دیوان غزلیات یا دیوان کبیر که عالی ترین و زیباترین مجموعه شعر غنایی در تمامی قلمرو ادبیات عرفانی است، به شیوه ای صریح و آشکار متاثر و ممزوج از زبان و بیان و معانی و مفاهیم قرآنی است. استغراق ذهن و زبان مولانا در مثنوی به حدی است که از مثنوی معنوی یک تفسیر لطیف عرفانی با توجه به آیات قرآن ساخته است. در مثنوی اشاره به داستان های انبیا نیز بسیار شده به ویژه نکات و اشارات فراوان به زندگی و احوال و غزوات محمد(ص) که همه آنان منشا قرآنی دارند(خرمشاهی، ذیل مثنوی و قرآن، ج۲، ۱۹۶۴_۱۹۶۹). در مثنوی مانند قرآن بسیار به موسی اشاره شده و از جمله یکی از مشهورترین داستان ها ، داستان موسی و شبان است و جز آن در مثنوی به داستان های تمثیلی دیگری هم که در کتب مقدس نیامده برمی خوریم اما داستان زندگی موسی ازاویل دفتر سوم مثنوی با عنوان «قصه خواب دیدن فرعون، آمدن موسی را علیه السلام و تدارک اندیشیدن »آغاز می شود و دراواخردفتر چهارم با عنوان «باقی قصه موسی(ع)» پایان می یابد

داستان موسی در مثنوی از آنجا آغاز می شود که فرعون خواب می بیند در قوم بنی اسرائیل پسری زاده خواهد شد که حکومت او را برخواهد انداخت ، به کمک منجمان از شبی که نطفه موسی بسته می شود آگاه می شود و به ترفندی در آن شب همه مردان این قوم را از زنانشان دور می کند لیکن این ترفند در مورد پدر و مادر موسی کارساز نیست و تقدیر الهی بر جای خود باقی است، چندی نمی گذرد که منجمان ستاره تازه متولد شده موسی را در آسمان رویت می کنند و فرعون را باخبر فرعون با آگاه شدن از این خبر دستور می دهد تا نه ماه بعد همه پسران تازه متولد شده بنی اسرائیل گردن زده شوند و ماموران وی خانه به خانه در پی نوزادان بودند تا به خانه موسی رسیدند مادر موسی از سر استیصال فرزندش را به تنور گداخته می اندازد و ماموران موسی را نمی یابند به معجزه الهی پس از رفتن ماموران مادر موسی وی را در تنور زنده سالم باز می یابد و او را به رود نیل می سپارد. مولوی چنان که شیوه داستان سرایی اوست داستان را تا اینجا نیمه رها می کند بر سر حکایت مارگیر می رود و چون دوباره به داستان موسی باز می گردد داستان را از حکایت اژدها شدن عصای موسی پی می گیرد و از آن پس قرآن را به عصای موسی تشبیه می کند و در انتها رو به مخاطب خود او را مطلع از باقی داستان می داند و تا انتهای دفتر سوم حرفی از داستان موسی نیست تا دفتر چهارم که ادامه داستان را آنچنان که در خیال خود می پروراند با عنوان «بازگفتن موسی(ع) اسرار فرعون را» باز برسر داستان موسی می شود چنان که موسی وی را دعوت به یکتا پرستی میکند تا در قبال آن چهار فضیلت عاید فرعون شود لیکن فرعون با مشورت با آسیه (که طبق روایات کتب مقدس تا آن زمان در قید حیات نبوده) به این کار ترغیب و با مشورت با هامان وزیرش(طبق روایت کتاب استر، وزیر دربار هخامنشیان) از این کار باز می ماند. پس از ذکر داستان ها و حکایت های دیگر در این بین مولانا شمه ای از داستان بلایای نازله بر مصریان چون خون شدن آب را روایت می کند که سبب شد تا چندی آنها بهراسند و به یکتا پرستی روی بیاورند اما پس از گذشت زمان و گشایش نعمات دوباره طغیان می نمایند و ناسپاس می شوند و مولانا در پایان نتیجه می گیرد که نفس همچو فرعون است و داستان زندگی موسی همین جا در مثنوی خاتمه می یابد(مولوی، ص ۲۶۳، ۴۸۳).. به قول کریم زمانی:« موسی و فرعون در مثنوی بیش از آنکه به صورت حقیقت شخصیه مطرح باشد به صورت حقیقت نوعیه مورد نظر است. به دیگر سخن موسی و فرعون به دو فرد خاص در مقطعی از تاریخ محدود نمی شود ، بلکه صفات و ممیزات هر یک از آن دو در طول تاریخ در یکایک انسان ها ظهور می کند، از این روست که شمس تبریزی نیز در مقالات خود بدین مطلب تصریح کرده است. موسی مظهر روح ایمانی و عقل معاد است و فرعون مظهر نفس اماره و سرکش و عقل معاش. بنابراین موسی و فرعون به صورت حقیقت نوعیه در انسان ها ظهور می کنند. چنانکه مولانا در این حکایت ، مقصود خود را باز می گوید:

آنچه در فرعون بود اندر تو هست لکن اژدرهات، محبوس چه است

ای دریغ این جمله احوال تو است تو بر آن فرعون برخواهیش بست

(زمانی، ج۳، ص۲۱۲)

موسی در دیوان شاهین تورات

مولانا شاهین شیرازی بزرکترین شاعر یهودی پارسی گوی است که در اواسط قرن چهاردهم در شیراز می زیسته. وی نخستین یهودی ایرانی است که در صحنه ادبیات ایران درخشان گردیده و شعر سروده.از نام عبری و زندگی او اطلاعی در دست نیست.دیوانش از آن سبب شاهین تورات نام گرفته که وی قصد یه نظم کشیدن اسفار تورات را داشته. موسی نامه نخستین اثر اوست که شاعر آن را به سال ۱۳۲۷م در بحر هزج ساخته. ده هزار بیت این اثر در محور مندرجات چهار سفر تورات(خروج ،لاویان، اعداد و تثنیه) دور می زند.

 

موسی نامهاز سفر خروج آغاز می شود و شاهین پس از مناجات با حق و مدح کلیم الله و سبب به نظم در آوردن کتاب آغار داستان را از سکنی گرفتن یوسف در مصر و به این ترتیب آغاز ورود بنی اسرائیل به مصر و در حقیقت ریشه و تبارعمران و موسی آغاز می کند و چنان پی می گیرد که منجمان دربار فرعون وی را تحذیر داند که در قوم بنی اسرائیل پسری زاده خواهد شد که بنیاد حکومت وی را بر خواهد انداخت و چنین شد که فرعون جور ستمی که بر این قوم روا می داشت را دوچندان کرد و سعی بر آن داشت تا مانع زاد و ولد ایشان شود اما تقدیر الهی مانع حکم وی شد و داستان را با ریزبینی جزئیات فراوان ذکر می کند از ملاقات شیطان با فرعون گرفته تا داستان در تنور انداختن موسی و به دست نیل سپردنش و نجات او به دست دختر فرعون داستان با جزئیات بسیار تا آزادی بنی اسرائیل از مصر و داستان منا و شلوا«من و سلوا» و گوساله پرستی کم وبیش متناسب با روایت تورات است و با وفات موسی خاتمه می یابد آنچه در این بین خود نمایی می کند استفاده شاهین از اصطلاحات اسلامی به جای عبری و داستان های فرعی غیر توراتی است مثلا آوردن عبارت منا و شلوا که گونه ای از من سلوا است به جای عبارت مصطلح آن در بین کلیمیان به نام «مان» یا برای برای اثبات کفر شیطان اعتقاد او به لات بت کافران را حجت می آورد :

صلیبی نقره در گردن فکنده بر او لات و منات چند کنده

(مولانا شاهین، ص ۴۰۵)

نتصر در این باره می نویسد:(شاعر برای نظم موسی نامه از حکایات و روایات تلمودی و میدراشی و کتب دیگر یهود و همچنین از منابع اسلامی مانند قصص الانبیااستفاده کرده و حضرت موسی را در چهره ای غیر از آنچه در تورات مصور است به ما نشان می دهد. جنگ موسی با حیوانات درنده و پاره ای از دلاوری های او در صحنه های نبرد مطالبی است که در تورات یافت نمی شود و جنبه میدراشی دارد. آرایش سپاه بنی اسرائیل تحت رهبری موسی و قهرمانان قوم یهود چون یهوشوع (یوشع بن نون) ، العازار و دیگران و صف بندی آنها در مقابل دشمن در میدان جنگ صحنه های نبرد شاهنامهفردوسی را به یاد می آورد. بسیاری از جملات و عبارات و اصطلاحات رزمی و مبارزه طلبی قهرمانان همان هاییست که در شاهنامه به کار رفته. درباره تاثیر شاهنامه در این مورد می توان گفت که شاهین با موفقیت بسیار قهرمانان تورات را به صحنه های شاهنامه کشانده است. شاهین در نامگذاری قهرمانان کتاب مقدس از منابع اسلامی استفاده می کند ، مثلا موسی به جای مشه، شعیب به جای ییترو و غیره(ج۱،ص۵۵).

نتیجه

با مروی بر داستان زندگی موسی در کتب مقدس و دیوان دوشاعر در می یابیم آنچه از سرگذشت موسی در توارت و قرآن آمده بسیار شبیه به هم است اما همین شخصیت مشترک در مثنوی معنوی گرچه همخوانی هایی با داستان اصلی دارد تبدیل به شخصیتی نمادین شده تا مولوی بتواند به تبین اغراض معنوی خود بپردازد و موسی ای که او به ما معرفی می کند نمادی از پیامبری عارف و روح معنوی ماست که باید فرعون نفسمان را به فرمان وی درآوریم تا رستگار شویم و آنچه مولانا شاهین به ما معرفی می کند پیامبری ناجی ، مبارز و مردی جنگی است که با قهرمانان شاهنامه برابری میکند، که این هر دو با روایات اصیل فاصله دارند و هر شاعرموسی خودش را که برگرفته از عرفان و فرهنگ و ادبیات ایران است به ما معرفی می کند.

Lea_da_l@yahoo.com

 

 

 

منابع:

 

تورات، سفر خروج و تثنیه

خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، ۱۳۷۷ش.

زمانی، کریم، شرح جامع مثنوی معنوی، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۳ش.

زینر، رابرت چارلز، دانشنامه فرشده ی ادیان زنده، ترجمه نزهت صفای اصفهانی، تهران ، نشر مرکز، ۱۳۸۹ش.

قرآن،سوره های متعدد

مصاحب، غلامحسین، دایره المعارف فارسی، تهران ، امیرکبیر، کتابهای جیبی، ۱۳۸۰ش.

مولانا شاهین، شاهین تورات، به کوشش و پژوهش منوچهر خوبان، لس آنجلس، شرکت کتاب، ۱۹۹۹م.

مولوی، جلال الدین محمد بن محمد، مثنوی معنوی به نثر روان فارسی، به اهتمام فاطمه سمیعی ، لئا دانیالی، تهران، مهرآرمین، ۱۳۹۱ش.

نتصر، آمنون، پژوهشنامه یهود ایران پادیاوند،لس آنجلس، انتشارات مزدا، ۱۹۹۶م.

هینلز، جان راسل، فرهنگ ادیان جهان، سرویراستار ع.پاشایی، قم ، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب ، ۱۳۹۳ش.

یا حقی محمد جعفر، فرهنگ اساطیر و داستان واره ها در ادبیات فارسی، تهران ، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۶ش.

 

مولانا شاهین شیرازی در ویکیپدیا

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%86_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C