انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معرفی کتاب «درآمدی به انسان شناسی»

معرفی کتاب: درآمدی به انسان شناسی، اثر سایمون کولمن و هلن واتسون

کتاب درآمدی به انسان شناسی اثر سایمون کولمن و هلن واتسون باترجمه محسن ثلاثی در ۱۵۵ صفحه توسط انتشارات علمی در سال ۱۳۸۹ به چاپ سوم رسیده است. این کتاب در پنج فصل کلی که در پایان هر فصل آزمونهای چهار گزینه ای و پرسش ها و پاسخ هایی برای سنجش دانشجو و مرور متون آن فصل تهیه و تنظیم آورده شده است.
این کتاب بسیار ارزشمند با زبانی ساده و روان جهت علاقمند ساختن دانشجویان به رشته انسان شناسی و آشنا ساختن آنان با مقدمات و گام های ورود به این رشته جذاب و گسترده نگاشته شده است.

هر فصل از این کتاب دارای زیر مجموعه هایی است که نویسنده به خوبی توانسته خواننده را با مفاهیم اساسی آن فصل آشنا و همسو سازد. در جای جای مطالب کتاب نویسندگان با بهره گیری از مثالهای دقیق و کوتاه علاوه بر ملموس تر کردن محتوی به جذابیت آن افزوده اند. در زیر به صورت کوتاه به مفاهیم این کتاب می پردازیم. مطمعنا آوردن مثالهای کاربردی این کتاب در این مخلص امکان پذیر نیست. و پیشنهاد میشود کتاب اصلی را مطالعه بفرمایید.

در فصل اول به معنای انسان شناسی و بررسی دیدگاه های اولیه در مورد نوع بشر و اهمیت فرهنگ و مطالعه انسان شناسی پرداخته شده است. نویسندگان در مورد معرفی این کتاب عنوان میدارند: این کتاب بر شاخه ای از رشته انسان شناسی تاکید دارد که ما آن را انسان شناسی اجتماعی یا فرهنگی نامیده‌ایم. از این پس هر گاه از واژه انسان شناسی یاد می کنیم، به این شاخه انسان شناسی نظر داریم. هدف ما دو بعد دارد؛ یکی آشنا ساختن خواننده با انسان شناسی است به همان سان که به ویژه در بریتانیا و ایالت متحده عمل می‌شود و دیگری متوجه کردن خوانندگان به ارتباط اخلاقی و فکری این رشته با زندگی در جامعه معاصر. و انسان شناسی را عناصری از هنر و علم، تفسیرهای انسان دوستانه و ثبت منظم واقعیتها را تعریف میکنند. در واقع انسان شناس کسی است که چندین سال میان مردمانی زندگی می کند، ولی در ضمن، کمی از آنها دوری می گیرد تا بتواند زندگی آنها را بیطرفانه مورد مشاهده قرار دهد. انسان شناسی به گسترده‌ترین معنایش، عبارت است از بررسی انسانها و جامعه‌هایشان، از جامعه زنده و شکوفا گرفته تا جامعه مرده و از بین رفته. انسان شناسی در دسته های کلی تقسیم می-شود. از جمله انسان شناسی جسمانی، باستان شناسی، زبان شناسی انسان شناختی و انسان شناسی اجتماعی و فرهنگی. باید توجه داشت که هیچ یک از این رشته‌های یاد شده را نمی توان جدا از یکدیگر در نظر گرفت. فرهنگ یکی از مباحث مهم در انسان شناسی است ،که معنای وسیع آن، عبارت است از دانشها و ارزشهایی که در میان گروه های اجتماعی از یک نسل به ن دیگر منتقل می شود. فرهنگ بر شیوه اندیشیدن انسانها تاثیر می گذارد و همچنین بر رفتار آنها نیز بی تاثیر نیست. فرهنگ از طریق اجتماعی شدن نسل به نسل انتقال مییابد. دانش فرهنگی در واقع بسیار سیال و تحت تاثیر نفوذهای خارجی است.
فصل دوم به چگونگی شکل‌گیری انسان‌شناسی اختصاص یافته است و اینکه چگونه انسان شناسی به عنوان یک رشته علمی درآمد و همچنین به بررسی مکتب تکاملی به عنوان اولین و مهم ترین مکتب در انسان شناسی و افول آن و شروع مخالفت¬ها با این نظریه را میتوان در این فصل مطالعه کرد.

در واقع انسان شناسی از دل یک رشته تحولات بسیار پیچیده پدید آمده و امروزه پهنه گسترده ای از علایق و تخصصها را در بر می گیرد. انسان شناسی از زمانی شروع شد که انسانها آغاز به تفکر درباره جامعه و باورداشتهای‌شان کردند و گاهانه تصمیم گرفتند که آنها را با اعتقادهای جوامع دیگر مورد تماس‌‌شان مقایسه کنند. هرودوت (۴۲۵-۴۸۴ پیش از میلاد) و ابن خلدون (۱۴۰۶-۱۳۳۲) بر اثر تجربه ناشی از برخورد با جوامع دیگر به جز جامعه خودشان به تامل درباره رسوم متفاوتی که به چشم دیده بودند، برانگیخته شده بودند. بسیاری از اروپاییان بومیان سرزمینهای تازه کشف شده را از نظر مکانی دور از اروپا می انگاشتند و از جهت زمانی نیز آنها را به گدشته ای دور متعلق می دانستند. فیلسوفان و نظریه پردازان اجتماعی نیز از مفهوم انسانیت نامتمدن برای اظهار نظرهای عام درباره ماهیت بشر یا جوامع خودشان استفاده می کردند. مانند تامس هابز (۱۶۷۹-۱۵۸۸) و هابز ژان ژاک روسو (۷۸-۱۷۱۲) نیز نظریاتی در مورد بشر ارائه داده اند.
انسان شناسی در سده نوزدهم به صورت یک موضوع مستقل دانشگاهی در آمد. تا اواخر سده نوزدهم، منزلت علمی انسان شناسی هنوز مبهم بود. این رشته هر چیزی را از اندازه گیری قالب و اندازه کله های انسانی گرفته تا گردآوری صنایع دستی برای موزه‌های شهرهای دانشگاهی اروپا، در برمی گرفت. از اولین و تاثیر گذار ترین انسان شناسان مالینوفسکی و بوآس یاد میشود چرا که اهمیت مطلق کارمیدانی را برای انسان شناسی روشن ساختند.

در فصل سوم با مباحث روشهای انسان شناسی و خوشیها و گرفتاریهای تحقیق میدانی، ویژگی برجسته کار انسان شناختی، روشهای تحقیق در انسان شناسی و همچنین انسان شناسی جوامع خودی آشنا میشویم. انسان شناسی را نه تنها برای نگاه کردن به دیگران، بلکه برای نگریستن به خودمان نیز می توان به کار برد. از اصلی ترین روش های تحقیق در انسان شناسی تحقیق میدانی است و فراگرد تحقیق میدانی به عنوان یک فن تحقیقی ویژگی خاص دارد، زیرا وقت یک پژوهشگر را غالبا برای یک مدت طولانی تماما به خود اختصاص می دهد. ابزارهای عمده ای که در اختیار یک انسان شناس است، همانا توانایی‌اش در برقراری روابط دوستانه، واکنش ظریف و مناسب نشان دادن به انواع گوناگون موقعیتهای اجتماعی و پیدا کردن الگوهایی در زیر سطح به ظاهر مغشوش زندگی روزانه، می باشد. بسیاری از پژوهشگران امروزه می پذیرند که پژوهش های تحلیلی و تاریخی تعیین کننده ای را می توان در کتابخانه انجام داد. اما تحقیق میدانی هنوز نقشی تعیین کننده در انسان شناسی دارد و یکی از ویژگیهای اساسی این رشته به شمار می آید. هدف یک انسان شناس از تحقیق به وسیعترین معنای آن، به دست دادن توصیفی از سازمان، باورداشتها و ارزشهای یک گروه از مردم است.برای رسیدن به این هدف مشاهده ابزار اصلی انسان شناس است. مشاهده یا مشاهئه مشارکت آمیز در زندگی روزانه یک اجتماع و یاد گرفتن زبان مردم، مستلزم قدری جدایی از فعالیت های اجتماع مورد مشاهده است تا انسان شناس بتواند از چشم انداز گسترده تری موضوع مورد بررسیش را ببیند. مشاهده و بهره گیری از وسائل استخراج و ثبت اطلاعات نظیر نقشه برداری از محیط تحقیق میدانی، یادداشت وقایع روزانه، نوشتن خاطرات شخصی، گردآوری داده های اطلاعاتی در پژوهش های انسان شناسی از اهمیت اساسی برخوردار است.باید توجه داشت که مصاحبه در این رشته به تناسب قصد و درجه رسمیت تفاوت دارند. وقتی روشهای گردآوری داده ها تکمیل شود، می تواند از طریق یک نوع رابطه اعتماد متقابل و تفاهم طی چند سال، اطلاعات غنی و مفصلی به دست آید.در این گونه پژوهش ها در نظر گرفتن مسایل اخلاقی و هویتی مسئولیت اصلی یک انسان شناس است و باید این اطمینان باشد که رفاه و امنیت اطلاع دهندگان بر هدفهای یک تحقیق دانشگاهی برتری دارد. یک انسان شناس برای جلب همکاری گروه مورد بررسی، معمولا باید هویت و نیت هایش را برای آنها توضیح دهد.

فصل چهارم به مباحث مرتبط با انسان شناسی پرداخته است. پیوند بین این علم با زیست شناسی و سوالات مشترکی که وجود دارد مطرح شده است. در حقیقت انسان شناسان اجتماعی و فرهنگی عقیده دارند که میراث زیست شناختی مشترکی بشر را به هم پیوند داده است، و وظیفه انسان شناسی توصیف و تحلیل این فرهنگهای گوناگون است، مباحث عمده ای در چند دهه گذشته توجه انسان شناسان را به خود جلب کرده سوالاتی از جمله: چگونگی تولید مثل می کنیم؟چگونه روابط منظمی را در جامعه برقرار می کنیم؟چگونه تولید و توزیع منابع را سازمان می دهیم؟ چه نوع اعتقادی به جهان فراطبیعی یا غیر دنیوی داریم؟چگونه پدیده های موجود در محیط خودمان را ادراک و طبقه بندی می کنیم؟
بررسی خویشاوندی و روابط اجتماعی که از سده نوزدهم موضوع اصلی انسان شناسی را تشکیل داده است و اینکه خویشاوندی چیست و چه کاری انجام میدهد،چگونه رابطه خویشاوندی را می توان رد یابی کرد. و تعاریف پایه ای از نظامهای تباری و کلان و دودمان و پدر تباری و مادر تباری، تبار، نیاکان و سرزمین، خویشاوندی ساختگی، واحد خانواده، قواعد زناشویی و مقصود از آن و پرداخت های زناشویی که به عنوان یک قرارداد دوطرف ازدواج مطرح است در این فصل توضیح داده شده است.در حقیقت رابطه میان جهان اجتماعی و جهان طبیعی همیشه مایه سردر گمی پژوهشگران زندگی اجتماعی بوده است. یکی از حوزه هایی که در آن، طبیعت و جامعه آشکارا تداخل می یابند، موضوع خویشاوندی است. هرچند که آدمها پیوندهای زیست شناختی پدر و فرزند و مادر و فرزند را به صورتهای مختلق تعبیر می کنند، اما برای انسان شناسان رابطه اجتماعی ناشی از این پیوندها از همه مهمتر است. منزلت اجتماعی و دارایی از یک نسل به نسل بعدی و گروههای متفاوت اجتماعی و مسایل مربوط به وراثت را مشخص می کند. و عواملی چون زناشویی، تنظیمهای خانگی، روابط جنسی و اقتدار قانونی خانواده، را در انسان شناسی باید به عنوان یک متغیر مستقل در نظر گرفت. متغیرهای مستقلی چون زناشویی و رابطه جنسی چگونه می توانند بر صورت و محتوای زندگی خانوادگی تاثیر گذارند. باید توجه داشت، حقوقی که از طریق زناشویی انتقال می یابد و نیز نوع ازدواج، با قواعد تبار و وراثت رابطه نزدیکی دارند. و برداشت یک جامعه از تبار و خویشاوندی، بر فعالیتهای سیاسی، حقوقی و اقتصادی اعضای آن جامعه تاثیر می گذارد.
یکی از مباحث مطرح در انسان شناسی، انسان شناسی سیاسی و حقوقی است. انسان شناسان انواع جوامع بشری را براساس صورتهای متفاوت سیاسی و اقتصادی، به مقوله¬ های بسیار وسیع از جمله شکارگران و گردآورندگان خوراک، جوامع قبیله ای، سرگردگی و دولت تقسیم می کنند. برخی انسان شناسان بر این عقیده اند که تصور قبیله به عنوان یک واحد سیاسی منسجم، بیشتر ساخته و پرداخته مدیران مستعمراتی بوده که می خواسته اند از این طریق به اقوام بومی سازمان بدهند تا بهتر بتوانند آنها را تحت نظارت داشته باشند. باید توجه داشت، مقولاتی را که عنوان شد را نباید براساس یک طرح تکاملی رتبه بندی کرد: زندگی روزانه در یک جامعه شکارگر و گردآوری کننده به جز از جهت فنی، لزوما ساده تر از زندگی در یک جامعه دولتی غربی نیست. بررسی¬های انسان شناختی آشکار ساخته است که هنجارهای هر جامعه ای را می توان به انواع شیوه های گوناگون تفسیر و تعبیر کرد، به ویژه اگر در آن جامعه مدارک و شواهد مکتوبی در کار نباشد.
در انسان شناسی اقتصادی مواردی از قبیل: تفاوت درجه، تفاوت نوع و ماهیت، نظامهای توزیع که تقسیم کار یکی از ویژگیهای اصلی سازماندهی در جوامع بشری است مطرح میشود. هر جامعه ای وظایف متفاوتی را به مردان، زنان، سالمندان و جوانان خود واگذار می کند. تولید حیثیت را مالینوفسکی در اثر خود با عنوان دریانوردان غرب اقیانوس ارام در سال ۱۹۲۲ در مورد جزیره نشینان تروبریاند منتشر کرد. انسان شناسان به شیوه تولید خانگی برای شناخت بیشتر جامعه مورد بررسی نیز اهمیت بسیاری میدهند. زیرا سطح رفاه هر اجتماعی را فرهنگ آن تعیین می¬کند و همین سطح از نظر فرهنگی تعیین شده، بر نظام تولید تاثیر می گذارد. در شیوه تولید خانگی اقتصادهای جوامع ابتدایی تولید برای استفاده است و نه سود. ارزشهای فرهنگی و اجتماعی بر الگوهای تولید نیز تاثیر می گذارند. نظام های توزیع و مبادله، هدیه و مبادله،حلقه کولا و روابط متقابل از شیوه های مبادله اقتصادی است. یکی از موقعیتهای پیچیده در رفتار اقتصادی، اقتصاد ترکیبی است این شیوه وقتی رخ می دهد که اجتماع در یک زمان به انواع فعالیتهای اقتصادی دست می زند.

از مباحث مهم دیگر انسان شناسی، انسان شناسی دینی است.یک انسان شناس باید زندگی اقوام دیگر را با بیشترین احساس همدلی و حرمت باز نماید و تحت تاثیر آداب و رسوم و اعتقادات شخصی اش درباره دیگران داوری نکند. زمانی که به قلمرو اعتقادات پا می می گذاریم، در واقع با جنبه هایی از فرهنگ سر و کار پیدا می کنیم که نمی توان آنها را به گونه کمی در آورد و با یک تفسیر مشخص توجیهشان کرد. هیچ اجتماع بشری شناخته شده ای وجود ندارد که از نوعی مذهب برخوردار نباشد. البته دین، باورداشتها، مناسک یا عملکردهایی را به عهده می گیرد که هواداری از یک ایمان یا احترام به یک موجود الهی را به نمایش می گذارند. این مناسک عبارتند از قربانی دادن، پرهیز از خوردن و یا برعکس، خوردن غذاهای مخصوص و نظایر آن. امروزه انسان شناسان بیشتر به نقشی که دین در زندگی روزمره اجتماعات بشری ایفا می کند و رابطه اش با جنبه های دیگر زندگی اجتماعی، توجه دارند. در حقیقت مذهب به عنوان یک صورت تبیین است. دین می تواند وسیله ای برای تبیین اعمال و رویدادهای جهان یه دست دهد به شیوه ا ی که با برخی صورتهای فرضیه علمی مشابهت¬هایی داشته باشد. دین میتواند به عنوان بیان زندگی جمعی نقش ایفا کند. نقش مناسک در گردهم آوردن مردم و پیوند عاطفی و ذهنی مهم و اساسی است. دین وسیله اعتبار بخشیدن به جامعه است. نیاکان در نظامهای اعتقادی برخی از اقوام بشری بازی می کنند. این نیاکان به جای آنکه فراموش گشته و از صحنه جامعه دور شده باشند، به عنوان پاسدارن اخلاقی اجتماع تلقی می شوند و اگر احکام یا رسوم جامعه زیر پا گذاشته یا ندیده گرفته شده باشند، به خشم در می آیند. دین همچنین به عنوان نیرویی جهت اعتراض و تغییر مذهب در هر دو نقش تغییر و تثبیت کارکرد دارد. در واقع مذهب می تواند محافظه کار یا انقلابی، عقلانی یا عاطفی و شخصی و یا جمعی باشد.
شیوه های نگریستن جهان که شامل شناخت شخصیت، ادراک و فرهنگ است و از جمله هدفها و روشهای انسان شناسان است که همگی حول یک قضیه واحد دور می زند و با این سوال اساسی مطرح میشود که: تا کجا شیوه نگریستن و واکنش ما به جهان تحت سلطه تجارب فرهنگی خاص ما بوده است؟ در این چشم انداز مفهوم اندیشه و زبان در علم انسان شناسی مطرح میشود که تنها در برگیرنده و منعکس کننده افکار نیست، بلکه در واقع ادراک و اندیشه را نیز شکل می بخشد.و در مبحث نسبیت مفاهیم: به بررسی زمان تاثیر عوامل اجتماعی همچون زبان بر اندیشه و ادراک انسانها و تاثیر آنها توجه میشود. اعضای هر جامعه ای جهان را به شیوه ای طبقه بندی می کنند که فرهنگشان ایجاب می کنند. هر فرهنگی را باید به عنوان یک کل یکپارچه و منحصر به فرد در نظر گرفت که همه نهادهای اساسی آن در ایجاد یک الگوی خاص فرهنگی سهیمند. تجارب دوران کودکی بر شخصیت فرد تاثیر و نفوذ دارد. که در مبحث نسبیت شخصیت به آن پرداخته میشود. مهمترین جنبه های اندیشه و کردار بشر را فرهنگ تعیین می کند. که در حقیقت فرهنگ از ویژگیهای کلی ذهن بشر است. از جنگ جهانی دوم به بعد، دیدگاه نو و متفاوتی در انسان شناسی پدیدار شده است. این دیدگاه با آن که جوامع پیشرفته از نظر فنی بسیار تخصص پیدا کرده اند با این همه، ساختار ذهنی و فکری انسانها در سراسر جهان اساسا یکسان است. انسانها بر جهان پیرامونشان سامانی منطقی تحمیل می کنند این سامان در شیوه های طبقه بندی پدیده های جهان از سوی آنها، منعکس می شود.
فصل پنجم به تغییرات و گستردگی حوزه های انسان شناسی پرداخته شده است. در واقع انسان شناسان در افزایش درک ما از جوامع دستخوش تحول اقتصادی و اجتماعی و شناخت محیط زندگی آنها نقشی حیاتی دارند. هر چه انسان شناسان به جهان رو به توسعه در تحقیقات مربوط به مسایل کشورهایشان نقش مهمتری را به عهده گیرند، امید بیشتری می رود که طرحهای توسعه با کارآیی و تناسب بیشتری به کار بسته شوند.
انسان شناسی توسعه و محیط زیست، از شاخه های جدید این علم است. در زمانه اخیر، برخی از انسان شناسان بخاطر حجم عظیم مسایل مورد بررسی جوامع مورد نظرشان، به این نتیجه رسیده‌اند که بهتر است روابط متقابل رسمی تر و مطمئن تری را با مردم مورد بررسی¬شان برقرار سازند. هرگاه که موضوع، جستجوی سبکهای دیگر زندگی و یا شیوه های دیگر کاربرد منابع طبیعی مطرح می شود، انسان شناسان با در اختیار داشتن اطلاعات و تحلیلهایی از برخورد اقوام دیگر با محیط زیست‌شان بهترین کسانی هستند که می توانند وارد این بحث شوند. سنتهای تحقیق میدانی و مشاهده مشارکت آمیز، برای انسان شناسان این امکان را فراهم کرده که در این برخورد فرهنگی نقش میانجی را ایفا کنند. مشارکت فعالانه در مبارزه بومیان برای بقاء، نقشی تعیین کننده دارد.

به نظر می رسد، نکته قوت کتاب حاضر آمیخته بودن دانش کلاسیک و تجربیات ارزشمند عملی و میدانی این دو محقق در کشورهای متعدد مانند مصر ، مراکش ، نیجریه، سوئد و انگلستان بوده است ،سیمون کولمن و هلن واتسون هر دو در میدان‌های تحقیق و پژوهش با جاذبه‌ها و نیز دشواری‌های تحقیق انسان‌شناختی به خوبی آشنا شده‌اند و ضمن پروراندن مباحث انسان‌شناختی هم از تجربه‌ی شخصی خود و هم از تجربه ی انسان‌شناسان دیگر بهره گرفته‌اند و این کتاب را با ذکر نمونه‌های تحقیقی غنای بیشتری بخشیده‌اند.
این کتاب که توسط پژوهشگران دانشگاه کمبریج نوشته شده است، مباحث ضرورت شناخت انسان و پدیده هایی چون اسطوره ها ،مناسک ،نظام های اقتصادی ، الگوی خانوادگی و صورت های سازمان سیاسی جامعه یا گروه مورد بررسی را در ایتدای کتاب به سادگی بیان کرده و ما را با این موضوع آشنا می سازد که انسان شناسی عناصری از هنر و علم ،تفسیرهای انسان دوستانه ،ثبت منظم واقعیت ها را در جوامع زنده تا جامعه های از بین رفته را در بر می گیرد.

آشنایی با نویسنده های کتاب:

دکترسایمون کلمن
سایمون کلمن دارای درجه دکتر ی از دانشگاه کمبریج در رشته انسان شناسی است. وی در گروه مطالعات دین در دانشگاه تورنتو کرسی استادی دارد وی در دانشگاه های دورام و ساسکس استاد بخش مردم شناسی در حوزه دین پژوهی است. سایمون در کارنامه کاری خود به عنوان سردبیر ژورنال مؤسسه انسان شناسی موسسه فرهنگی رویال نیز فعالیت داشته است. سایمون هم اکنون سردبیر مجله دین و جامعه است که بطور تخصصی در حوزه آداب مناسک به انتشار مقالات و کتاب های مطالعات انسان شناسی در این زمینه پرداخته است. وی همچنین در سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ از طرف انجمن مردم شناسی آمریکا (دین پژوهی)، بعنوان پژوهشگر برتر حوزه دین در کانادا انتخاب شده است.

دکترهلن واتسون
هلن واتسون در دانشگاه ملکه بلفاست شروع به آموختن مردم شناسی کرد. وی موفق شد از دانشگاه کمبریج دکتری تخصصی انسان شناسی اجتماعی را دریافت نماید وی در سال ۱۹۹۹ به عنوان مدیر موسسه انسان شناسی دانشکده انتخاب و مشغول به کار شد.
واتسون به رابطه بین مردم نگاری ، تاریخ زندگی و تجربه علاقه مند است.

فهرست مطالب:

مقدمه
فصال یک :معنای انسان‌شناسی
فصل دو: چگونگی شکل‌گیری انسان‌شناسی
فصل سه :روش‌های انسان‌شناسی
فصل چهار: مباحث انسان‌شناسی
فصل پنچ: انسان‌شناسی در جهان دستخوش دگرگونی
شرح چکیده مفاهیم و اصطلاخات اساسی

مشخصات کامل کتاب :

نام لاتین : An Introduction to Anthropology
نام فارسی : درآمدی به انسان شناسی
نویسیندگان : سایمون کولمن , هلن واتسون
ترجمه : محسن ثلاثی
ناشر: انتشارات علمی
سال انتشار : ۱۳۸۹ – چاپ اول توسط انتشارات سیمرغ در سال ۷۲ انجام شده و چاپ دوم در سال ۸۱ توسط نشر علمی
نوبت انتشار : سه
تعداد صفحات : ۱۵۸
قطع و جلد : وزیری-شومیز
موضوع : مردم شناسی ،جامعه شناسی و علوم اجتماعی
شابک: ۹۶۴۴۰۴۰۹۵۵
رده‌بندی دیویی: ۳۰۱
تیراژ: ۲۲۰۰ نسخه