انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مطالعات تاریخی در بستر علوم شناختی

مطالعات تاریخی در بستر علوم شناختی که زین پس آن را تاریخ شناختی می خوانم یکی از زیرشاخه های علوم شناختی است که در کنار علومی مانند روان‌ شناسی، زبان ‌شناسی، عصب شناسی، هوش مصنوعی و جامعه/انسان شناسی شناختی در زیر چتر علوم شناختی قرار می گیرد.
در دهه های اخیر مطالعات علوم اجتماعی شناختی فهم ما را از تفکر انسان تغییر داده است. ارتباطات این مطالعات با تاریخ شناختی را نمی توان نادیده گرفت. تاریخ شناختی را می توان مطالعه نحوه استفاده انسان ها از توانایی های شناختی در طول تاریخ به منظور فهم جهان اطراف و درک آن دانست، و اینکه چگونه جهان بیرون از بدنها بر نحوه تفکر انسان ها تاثیر می گذارد.

در واقع، تاریخ شناختی ترکیبی از روش ها و ابزارهای تحقیقات تاریخی و نظریه های علوم شناختی است که محقق به کمک آنها سعی دارد تا به تبیین و فهم رفتار انسان ها، ارتباطات و اندیشه تاریخی بپردازد. انسان های گذشته مانند ما که امروز زندگی می کنیم دارای توانایی های شناختی و ذهنی ای بوده اند که از طریق آنها جهان اطراف خود را درک می کردند و با آن تعامل داشتند، آن را مقوله بندی می کردند و طرحواره هایی از آن در ذهن خود داشتند و در یک کلام جهان و پدیده های آن را به کمک این فرایندهای شناختی و ذهنی مفهوم سازی می کردند. نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که این فرایندهای ذهنی هستارهایی منفک و منزوی در جمجه سر ما نیستند بلکه در تعاملی پویا با سایر ابژه‌ها و امور در محیط فیزیکی‌مان و نیز اندیشه سایر انسان ها در محیط اجتماعی و فرهنگی مان قرار دارند. تاریخ شناختی را می توان روشی متمم و کمکی به سایر روش های موجود و مقرر در مطالعات تاریخی در نظر گرفت. اهداف این شاخه از علم شناختی این است که با استفاده از نظریه های موجود در علوم شناختی پرتوی پرنورتر بر این سوال بیافکند که انسان ها چگونه در تاریخ جهان خود را در تعامل با محیط شان درک می کنند.
یکی از مباحث مطرح در این شاخه از علم تعامل میان ذهن انسان و محیط او در بستر زمان و مکان است. اندیشمندان در این نوع از تحقیقات به این مهم می پردازند که چگونه برخی از مفاهیم شناختی می توانند به تحلیل های شناختی-تاریخی پدیده های تاریخی بپردازند، از جمله این مفاهیم شناختی می توان به ذهن جسمیت یافته، شناخت موقعیت مند، ادراک حسی، شناخت توزیعی، استعاره مفهومی، مقوله بندی، میان ذهنیت و ارتباط اشاره کرد. برای مثال چگونه درک ما از یک واقعه تاریخی به بستر زمانی و مکانی ما بستگی مستقیم دارد. برای نمونه، در زندگینامه های تاریخی که یکی از بسترهای مهم تاریخ شناختی است این واقعیت را باید در نظر گرفت که روایت نویسنده از یک واقعه به طور کامل تحت تاثیر طبقه اجتماعی اوست آنچه که سهم وی را از شناخت توزیعی در مورد آن واقعه تعیین می کنند. اینکه نویسنده از طبقه بالا بوده و در دربار رفت و آمد داشته و از مناسبات سیاسی می دانسته تا حد زیادی ذهن او را در موقعیتی قرار می دهد که پدیده ها را به گونه ای متفاوت از یک نویسنده خارجی یا متعلق به طبقه متوسط جامعه آن دوران درک و تعبیر کند. و این نکته مهمی است که در پژوهش های تاریخی باید بدان توجه داشت و در تحلیل های خود آن را در نظر گرفت. چرا که ذهن ما و به تبع آن فرایندهای ذهنی ما، از جمله توجه و زاویه دید تحت تاثیر مستقیم محیطی است که ما در آن تجربه های زیسته و بدن مند خود را سازمان می دهیم.

از سوی دیگر در این شاخه از علم هستند محققانی متمرکز بر این نکته که تاریخ شناختی پلی است میان تطور زیستی بشر و تطور فرهنگی او در بستری تاریخی. همچنین این شاخه از علوم شناختی نشان می دهد که چگونه زبان شناسی شناختی و داده های ارتباطی زبانی را می توان ابزاری برای مطالعه مفاهیم در تاریخ مورد استفاده قرار دارد. این مطالعات فتح بابی هستند بر امکان مطالعه تاریخی-شناختی الگوهای تفکر در گذشته. برای نمونه، چگونه انسان ها در طول تاریخ ریاضیات و هندسه و منطق را براساس توانایی های شناختی خود ابداع کردند و از طریق آنها درک خود از جهان اطرافشان را رقم زدند. برای مثال یکی از دوره های تاریخ ساز در این مورد قرن هفدهم و هجدهم بود که موسوم به عصر انقلاب علمی هستند و در آن ابزارهای جدیدی برای تفکر ابداع شد.
برخی از تحقیقات در این حوزه نیز در خصوص مکانمندی انسان است. در این حوزه از تحقیق به تجربه های شناختی سیاحانی می پردارند که از منظر شهری اروپایی خود تجربه های شان در کشورهای دیگر را مفهومینه کرده اند و اینکه تا چه اندازه شناخت موقعیت مند، جسمیت یافتگی در درک سیاحان و درک آنها از جهان مورد توصیف شان موثر بوده است.
به طور کل ظرفیت و امکانات تاریخ شناختی به دستاوردهای آینده بستگی دارد، اینکه چگونه این شاخه می تواند با کمک دستاوردهای جدید سایر علوم شناختی به تبیین های جدیدی در مفهوم تاریخ دست یابد، و از طریق میدان تحقیق تاریخی چیزی به فهم و درک رفتار انسان، خلاقیت او و ازتباطات و تفکرش در تاریخ بیافزاید.
به این ترتیب تاریخ شناختی با تمرکز بر تعامل میان محیط و توانایی های شناختی در بستر منابع تاریخی به دنبال بررسی دگرگونی ها، زبان، عقلانیت، مکانمندی و مادیت به ما کمک می کند تا درکی عمیق از چگونگی اندیشه انسان ها و برهم کنش های ذهن او و جهان اطراف به دست آوریم.