به نام یکتایی که انسان خردورز را آفرید، با درود به همۀ عزیزان
این مجلس از شبهای بخارا به نام دانشنامۀ فرهنگ مردم ایران تشکیل یافته و بسیاری از اهل اندیشه و قلم و علاقهمندان به این اثر برای تجلیل از پدیدآورندگان آن گرد آمدهاند. این دانشنامه نخستین اثری است که در تاریخ دانشنامهنویسی در ایران در زمینۀ فولکلور و فرهنگ عامّه به همت و الای رئیس فرزانۀ مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، آقای کاظم موسوی بجنوردی نشر مییابد. از این رو، موضوع سخنم را به نکاتی دربارۀ تاریخ حیات دانش فولکلور اختصاص میدهم.
نوشتههای مرتبط
در گذشتۀ نه چندان دور دانش و فرهنگ و هنر را فقط از آنِ طبقۀ خواص و نخبگان و افراد با سواد تحصیلکرده شهری میدانستند و طبقۀ تودۀ مردم را بیسواد و دور از فرهنگ و بیبهره از دانش و هنر و معرفت تصور میکردند. بنابراین دیدگاه، مردم جامعه به دو گروه بزرگ «خاصّۀ عالمِ با فرهنگ» و «عامّۀ جاهلِ بی فرهنگ» طبقه بندی میشدند. پس از بنیانگزاری دانش مردمشناسی و فولکلور در اروپا و نتیجۀ بررسیهای پژوهشگران در زمینۀ فرهنگ تودۀ مردم، خط بطلان بر این تصور غلط کشیده و دانسته شد که این گروه از مردم جوامع هرچند سواد و دانش مَدرَسی ندارند، لیکن از دانش و هنر و فرهنگی برخوردارند که نه تنها فروتر از فرهنگ و دانش و هنر خواص نیست؛ بلکه به لحاظ غنا و کارآیی در سازمان دهی امور زندگی کم و کاستی از آن ندارد.
به گفتۀ غلامرضا رشید یاسمی که خود از آغازگران نهضت فولکلورشناسی در ایران به شمار میآید، وقتی دانشمندان دریافتند که در سینۀ مردم عامّه گنجینهای غنی از معارف قرون گذشته نهفته شده است،”دامنۀ حفریات را از آفاق به انفس» کشاندند و «دست به دامان عوام» زدند، زیرا عوام را زمینهایی «دست نخورده و بکر» و حاوی گنجینهای از تمدنها و فرهنگهای انسانی یافتند که طبقات عالیه همچون شهرهای جدیدی برروی آنها بنا شده بودند[۱].
صادق هدایت که با فولکلور در فرهنگ اروپاییان آشنا بود، در دهۀ اول سدۀ چهارده هجری بررسی فولکلور در ایران را شروع کرد، و تحت تأثیر نگاه سلطهگر نخبگان آن روزگار، ابتدا برداشتی منفی و انتقادی از فرهنگ تودۀ مردم ارائه داد. او در دیباچۀ نیرنگستان که در سال ۱۳۱۲ نشر یافت، آداب و باورهای مردم عامه را مجموعهای «اوهام و خرافات» و آنها را از “عقاید سخیفه» و جدا و متفاوت از «عادات ملی» پسندیده، مانند جشنهای مهرگان و نوروز و سده و چهارشنبه سوری توصیف کرد. نیرنگستان را هم با این اندیشه گردآورد تا «موهوم و منسوخه» و بیارزش بودن عقاید تودۀ مردم را نشان دهد[۲]. او در انتخاب عنوان کتابش به مفهوم دوگانه و ابهام آمیز واژۀ نیرنگستان توجه داشت- هر چند این نام برگرفته از نام مجموعهای حاوی آئینها و رسوم دینی زرتشتی است- ولیکن با این نام هدایت میخواست اعمال تودۀ مردم را مشتی نیرنگ و خرافۀ برخاسته از جهل و نادانی جلوه دهد.
یک دهه بعد، هدایت با آشنایی بیشتر با تحقیق اروپائیان، و به ویژه آگاهی از نظر و آثار آرنولد وَن جنپ، مردمشناس و فولکلوریست فرانسوی در زمینۀ فولکلور و ارزش و اعتبار این بخش از میراث فرهنگِ بازمانده از نسلهای گذشته، تغییر نظر داد و در مقدمۀ مقالهاش “فولکلور یا فرهنگ توده» که در ۱۳۲۳ نوشته بود، فولکلور ایران را از «گنجینههای ملی» و “پرمایهتر» از فولکلور در فرهنگهای سرزمینهای غربی معرفی و به گرد آوری مواد فولکلوری پیش از فراموش شدن، توصیه، و تأکید کرد که «تاریخ باید شامل عادات و رسوم زندگی توده به انضمام ترانهها و اوهام و افسانههای هر دوره ای» از تاریخ باشد، زیرا که با گردآوری این مواد میتوان «تأثیر ملت را در هر زمان تعیین کرد و مقاومت توده در مقابل کشمکشها و شرکت در بهبود وضع عمومی» را آشکار نمود[۳].
شفاهی بودن جوامع، و بیتوجهی صاحبان قلم به گنجینههای فرهنگی مردم عوام که بخش بزرگی از معارف و تجربیات نیاکان ما را در حوزۀ نظامهای ارزشی شکل میدادند، و بیاعتبار شمردن این تولیدات فرهنگی برای مکتوب کردن، موجب شد تا بسیاری از ذخایر فرهنگی گذشتۀ ما از میان بروند یا فراموش شوند. در این میان نگاه مردمنگارانه و همت کاونده و جستجوگر زنده یاد ایرج افشار در یافتن و شناساندن و نشر این دسته آثار مکتوب فرهنگی که از دیدگان نسخهشناسان پوشیده مانده بود، یا اینکه آنها را دیده بودند ولیکن پرداختن به آنها را کاری حقیر و دون شأن میشمردند، اسناد ارزشمندی برای پژوهشگرانی که به مردمنگاری تاریخی و فولکلور ایران میپردازند، فراهم آورد.
افشار با یافتن هر نوشته و رسالۀ گردوغبار گرفتهای که برتابندۀ گوشههایی از عرصههای فعالیت زندگی مادی و معنوی مردم بود و پارههایی از اندیشه و باورها و آداب و رسوم آنان را باز مینمود، بیدرنگ آن را تصحیح و چاپ و منتشر میکرد. برخی از ادیبان کهنهگرا بر این کار او خرده میگرفتند و «نشر چنان رسالههای کم مایه» را تلف کردن «وقت و کاغذ و پول» میدانستند، اما پاسخ او به خردهگیران این بود که «از راه بازیابی و بازشناسی همین گونه رسالههای کوتاهی» که به نظر سخیف مینماید، میتوان به «گذشتۀ زندگی فردی، فرهنگی، اجتماعی و صنعتی مردم این سرزمین» که برای ما پنهان مانده است، پی برد و باور کرد که فرهنگ و دانش و هنر فقط اختصاص به طبقۀ خواص و نخبگان ندارد. به نظر او با خواندن این گونه نوشتهها بهتر میتوان فرهنگ و زندگی روزانۀ مردم کوچه و بازار را شناخت، چون این گونه مطالب در«میان کتب ادبی و منظومه ها»! بندرت یافت میشوند، و در متون تاریخی هم آنها به دست آمدنی نخواهند بود[۴].
این خردهگیران را میتوان از بازماندگان خلف همان قماش ادیبانی به شمار آورد که فرهنگ و دانش و هنر را فقط از آنِ طبقۀ خواص میدانستند و با نگاه ارزشی به پدیدآورندگان و آثار قلمی گذشتگان مینگریستند. پوشیده ماندن بخش بزرگی از فرهنگ و دانش و فنون و شیوۀ زندگی اجتماعی و طرز تفکر و باورهای تودۀ مردم ایران اعصار گذشته نیز نتیجۀ نوع نگرش افراد همین گروه است.
دانشنامۀ فرهنگ مردم که اکنون جلد هفتم آن نشر یافته و در این محفل رونمایی میشود، کاری است دربرگیرندۀ مقالاتی از گنجینۀ فرهنگ شفاهی و نوشتاری مردم از هر گروه قومی و زبانی و دینی- مذهبی. نگاه دانشنامه به فرهنگ مردم، نگاهی است صادق و صمیمی و بر گیرندۀ توصیفی از تمام وجوه و ابعاد زندگی اجتماعی و فرهنگی و تفکرات ذهنی و معنوی مردم عامّه در فعالیتهای روزانه در خانه و بیرون از خانه و در تجمعات دینی-آیینی و ملی- قومی و رویدادهای زندگی از زادن تا مرگ.
اکنون این دانشنامه در بسیاری از خانههای ایرانی راه یافته و مردم آنچه را که در عمل انجام میداده و میدهند یا به آنچه که به آن میاندیشیده و میاندیشند و باور دارند در محتوای مقالات آن مییابند و میخوانند و احساس انس و الفت و لذت میکنند. بسیاری از مقالات دانشنامه نیز که به قلم اهل نظر و پژوهشگران متخصص نوشته شده و از نظر تیزبین ویراستار آگاه و با تجربۀ آن گذشتهاند، همچون سندی علمی و معتبر به شمار میآیند که میتوان از آنها بهره برد و به آنها ارجاع داد.
به هرروی، این دانشنامه میتواند از فرهنگ قومی و فرهنگ عامّۀ مردم که بهمثابۀ قلب تپندۀ یک ملت چند هزارساله است، پاسداری کند. این را هم بدانیم که تا زمانی این قلب بتپد، روح زندگی و بقا و بالندگی فرهنگ را در رگهای پیکر جامعه میدواند و آن را زنده و پویا و برپا نگه میدارد. گردش این مایۀ سرمدی در شریان بدن جامعه نیروی دفاعی و ستیز مردم را نیز در برابر سیل خروشان هجوم فرهنگهای غیر خودی و بیگانه تقویت میکند و استحکام میبخشد.
در اینجا لازم میدانم از دوست و همکار دیرینهام مرحوم دکتر اصغر کریمی یاد کنم که در سال ۱۳۹۰ به شورای علمی و ویراستاری دانشنامۀ فرهنگ مردم پیوست و حدود ۱۰ سال تا زمان مرگش در وقایع کرونا در مقالهنویسی و ویراستاری و تدوین مقالات مجلداتی از دانشنامه با آقای دکتر محمد جعفری قنواتی عزیز همراهی میکرد. همگامی این دو فرزانۀ فرهیخته و از دانشآموختگان رشتۀ مردمشناسی و رشتۀ ادبیات شفاهی و فولکلور اعتباری بود برای دانشنامه. روان آن مرحوم شاد باد.
در پایان سخن، به دوست دانشمندم دکتر قنواتی توصیه میکنم با وسواس علمی که در ویراستاری دارند مراقب باشند که چشماندازهای چهارگانۀ زیر که در فولکلورشناسی اعتبار و اهمیت دارند و مورد پذیرش بسیاری از فولکلورشناسان جهان است در محتوای مقالات تألیفی دانشنامه مراعات شوند:
۱. وجهی از فرهنگ در بافت کلی فرهنگ جامعه که همراه فرهنگ رسمی با شکل و محتوایی متنوع در گروهها و لایههای قومی، دینی، شغلی و گروههای سنی کودکان، جوانان و زنان و مردان در زندگی روزمره کاربرد دارد؛ ۲. دستاوردهای فرهنگی دارای زمینۀ تاریخی که در فرایند گذار زمان از میان نرفته و استمرار یافته و به اقتضای زمان و مکان باز تولید شده اند؛ ۳. موضوعات توصیف پذیر که قابلیت انتقال و اشاعه دارند و از یک حوزۀ جغرافیای فرهنگی به حوزههای جغرافیای فرهنگی دیگر نشر یافته اند؛ و ۴. رفتارهایی که شکل دهندۀ شیوۀ زندگی معنوی و مادی کاربران هستند و کردار عینی و ذهنی آنها را به لحاظ روانی و اخلاقی و قواعد و اصول اجتماعی مطابق با هنجارهایی نظاممند جاری در جامعه تنظیم میکنند.
از خداوند برای تمامی پدیدآورندگان و دست اندرکاران دانشنامه توفیق و کامیابی آرزو میکنم.
علی بلوکباشی/ دوشنبه ۱۷ / مهر / ۱۴۰۲
[۱] . رشید یاسمی، غلامرضا، «فولکلور»، تعلیم و تربیت، ۱۳۱۵، س ۶، شمـ. ۱.
[۲] . هدایت، صادق، نیرنگستان، امیرکبیر، ۱۳۳۴، ص. ۲۵.
[۳] . همو، «فولکلور یا فرهنگ توده» در مجموعۀ نوشتههای پراکندۀ صادق هدایت»، به کوشش حسن قائمیان، امیرکبیر، ۱۳۳۴، صص. ۴۵۲، ۴۵۴.
[۴] . بلوکباشی ، علی، «دانشمندی از تبار و سنخی دیگر»، گزارش میراث، اسفند ۱۳۹۰، س ۵، ضمیمۀ شمـ. ۱.