انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

«فلاسفه و موسیقی» از یونان باستان تا نیچه

کتاب فلاسفه و موسیقی نوشته آرین رحمانیان، سیری تاریخی بر آرای فلاسفه غرب در مورد موسیقی، از یونان باستان تا قرن بیستم است و مباحث آن در حیطه فلسفه هنر قرار دارد. فلسفه موسیقی مطالعه مسائل بنیادین ماهیت موسیقی و تجربه و احساس ما از موسیقی است.

در فصل اول این کتاب، دیدگاه فلاسفه یونان هم چون افلاطون و ارسطو درباره‎ی موسیقی آمده و موضوعاتی چون تأثیر فلسفه بر موسیقی و هارمونی افلاک بررسی شده است. افلاطون نخستین فیلسوفی است که به تفصیل درباره موسیقی سخن گفته است. موسیقی در رساله‎ی جمهور او به عنوان بخشی اصلی در آموزش و پرورش معرفی می‌شود و قصد آن، ایجاد حس نظم و اعتدال است.

ارسطو نیز در رساله سیاست خود موسیقی را به دو سبک اصلی فروگیایی و دوریسی تقسیم می ‌کند. موسیقی فروگیایی، موسیقی متداول در قمارخانه‌ها است و مخاطب موسیقی دوریسی قشر فرهیخته هستند. به طور کلی فلاسفه یونان با توجه به نزدیکی سه هنر شعر، موسیقی و رقص به ارتباط بین کلام و موسیقی اشاره داشته و به بحث در مورد آن ها پرداخته اند.

فصل دوم به بررسی دیدگاه فلاسفه در قرون وسطی، رنسانس و باروک مانند سنت اگوستین، مارتین لوتر، دکارت و کانت می‎پردازد. رساله‎ی موسیقی دکارت همراه با نظریه کانت در کتاب نقد قوه حکم درباره‎ی هنر موسیقی و سرخوشی مطبوعی که در فرد ایجاد می‎کند، از بخش‎های خواندنی این فصل است.

دیدگاه و نظریه‎های فلاسفه رومانتیک در فصل سوم ضمن بحث خردگرایی بررسی شده و شامل بحث در مورد آرای فلسفی هگل، شوپنهاور و نیچه در مورد هنر و موسیقی می‎باشد. فلاسفه متأخر از دوره رومانتیک تا کنون، به موسیقی بدون کلام پرداخته و آن را تحلیل و بررسی کرده‎اند.

هگل در درس‎های زیبایی شناسی، سه تز اصلی درباره‎ی هنر و موسیقی ارائه می‎‌دهد. نخست آن که هنر در واقع نخستین دم تجلی روح در دوران باستان است. در تز دوم هگل معتقد است از آن جا که تمامی هنرها ترکیبی از ماده و ذوق هستند، به طور مثال شعر که حاصل ترکیب بیشترین حد ذوق و کمترین عامل مادی است؛ برترین هنرهاست. مطابق این استدلال، درمی‎یابیم که موسیقی در جایگاهی حد فاصل شعر و نقاشی قرار می‌گیرد. تز سوم هگل درباره‎ی موسیقی به این موضوع اشاره دارد: از آن جا که موسیقی، هنری است که برای دریافت از سوی مخاطب، نیازمند گذر زمان است و از آن جا که روح نیز از نظر هگل عنصری زمان‎مند محسوب می‌‎شود؛ موسیقی این قابلیت را دارد که به طور خاصه نماینده حیات روح باشد.

شوپنهاور در کتاب جهان به مثابه اراده و نمایش معتقد است موسیقی این برتری را دارد که بیان تقریباً بی‎‌واسطه و آنی اراده باشد. به این ترتیب که اراده که خود امری نامحسوس است، در بم‌ترین نتی که آلات موسیقی قادر به نواختن آن هستند، شکل محسوس به خود می‌گیرد. نیچه نیز در دستگاه فلسفی خود معتقد است موسیقی، جسورانه قالب جدیدی از وحدت را بازگو می‎کند و تصویری تحمل پذیر از وحدت ارائه می‎دهد. نیچه بر این باور است که هنر، بهترین دستمایه برای به تصور درآوردن و تشریح فرآیند ارائه تصویر وجود است. موسیقی به عنوان متمم زبان با توجه به این‎که بسیاری از انفعالات، تحریک‎ها و پاسخ به محرک‎ها، نمی‎توانند به وسیله‎ی زبان بیان شوند، از طریق موسیقی قابلیت اظهار دارند.
فصل چهارم –فصل آخر- به بررسی فلسفه موسیقی از جنبه‎ی زیبایی شناسی اختصاص دارد. مباحثی چون شیوه سنجش زیبایی‎شناسی موسیقی، فلسفه ارزش‎های موسیقی، موسیقی و ایدئولوژی، موسیقی در حکم یک شیوه بیان در بستر تاریخی خود در این فصل گنجانده شده است. در پایان هم اشاره‎هایی به فلسفه موسیقی شده و منابع و نمایه‎ها آمده است. چاپ اول از جلد اول کتاب فلاسفه و موسیقی نوشته آرین رحمانیان که به بررسی فلسفه موسیقی از یونان باستان تا نیچه اختصاص دارد، توسط موسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری «متن» منتشر شده است.

sadrolgharavi.blogfa.com
www.anthropology.ir/node/11677